کعبه شکافته شد | ... |
درکنار مسجد الحرام نشسته بودیم، با عباس ابن عبدالمطلب سخن می گفتیم، گروهی از «بنی عبد العزی» هم آنجا بودند. یزیدبن قعنب در حالیکه چشمانش گرد شده بود به عباس گفت : نگاه کن میبینی دیوار کعبه شکافته شد! ای وای نکند دیوار روی آن زن بریزد! براستی او کیست؟ آه نگاه کن وارد کعبه شد! ای وای دیوار کعبه بسته شد!
بیا برویم درب کعبه را باز کنیم! ولی قفل در باز نمیشود! حتما سری دارد و خداوند از سر آن آگاه هست!
براستی آن زن که بود؟
عباس بن عبد المطلب: او فاطمه همسر ابوطالب است و باردار است! در کعبه چه میکند؟ و این خبر در تمام کوچه و خانه های مکه پیچید و اکنون سه روز میشود که چشم به درب کعبه دوختهایم و منتظر خروج فاطمه هستیم!
کعبه و تولد یک کودک در عالم
سرانجام انتظار به پایان رسید و فاطمه با کودک از همان شکاف دیوار که دوباره باز شده بود خارج شد.
همگان به طرف او شتافتند و دور او حلقه زدند و جویای چگونگی حادثه بودند.
فاطمه دختر اسد لب به سخن گشود، هنگام طواف درد وجودم را فرا گرفت، چنگ زدم و پرده کعبه چون دامن خدا را گرفتم و گفتم :پروردگارا من به تو و همه پیامبرانت و کتب آنها ایمان دارم، و گفتار جدم ابراهیم را تصدیق میکنم و به حق کودکی که در شکم دارم ولادت او را برمن آسان گردان.
وارد کعبه شدم و پنج بانو نزد من آمدند، که حوا همسر آدم نبی علیه السلام و ساره همسر ابراهیم خلیل علیه السلام و مادر موسی بن عمران علیه السلام و آسیه و مریم مادر عیسی علیه السلام بود. و به من سلام کردند«السلام علیک یا ولیه الله» زنان بهشتی در برابر من نشستند و با بدنیا آمدن فرزندم او را با ظرف عطری از نقره شستشو دادند.و فرزندم به آن پنج بانو سلام گفت و بعد شهادتین را خواند.
تا اینکه پنج تن از انبیاء الهی وارد کعبه شدند، و فرزندم با دیدن آنها خندید، و آنان بر فرزندم سلام کردند و او را ولی و خلیفه پیامبر نامیدند. آنان حضرت آدم ، نوح، و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام بودند،که یکی یکی نوزاد را بوسیدن و سپس رفتند.
شیخ صدوق اعلام الوری ص93
[دوشنبه 1397-01-06] [ 07:50:00 ب.ظ ]
|