میخوام یک قصه پر غصه‌ای را بگم! در روزگار گذشته مثلا 60 سال پیش  توی محله ما از سر کوچه گرفته تا ته کوچه پر از خانه بود! هر خانه‌ای هم کم کمش پنج تا پسر داشتند، همسایه دیوار به دیوار ما هشت تا پسر داشت! پسر‌های سالم درسخوان، زبر و زرنگ، فعال! ظلم شاه غوغا می‌کرد! علما هم آشکارا جرات روشنگری نداشتند! اگر سخنی می‌گفتند با لفافه و کنایه که ساواک نفهمه که منظورشان از ظالم چه کسی هست! از تاریخ و ظالم های تاریخ، فرعون و نمرود می‌گفتند!

هرکسی زیر زمینی فعالیت می‌کرد! چون زیر زمینی بود، کسی اشتباهات شان را متوجه نمی‌شد! یعنی واقعا برای از بین بردن ظلم شاه و آمریکا تلاش می‌کردند.توی این گروه‌های زیر زمینی یک گروه اسم خودشان را گذاشتند مجاهدین خلق! داستان خلق هم برای خودش یک بهانه شده بود! فداییان خلق! توی محله ما که گفتم از سر کوچه تا ته کوچه پر بود از پسرهای نوجوان و جوان، بعضی‌ها دنبال لات بازی.بودند! بعضی خشک مقدس بودند!بعضی توی سرشون یک فکرهایی داشتند! اما برای بقیه رونمی‌کردند!

خانواده‌ها هم به پسرهای خشک مقدس و آنهایی که اهل مثلا فکر بودند افتخار می‌کردند؛ بی‌خبر بودند از تشکیلاتشان! یک عده توسط ساواک دستگیر شدند. آنهایی که واقعا بچه مسلمان بودند و هدف مقدسی داشتند، معتقد به مبارزه با ظلم شاه و آمریکا بودند، در زندان‌های ساواک به شهادت رسیدند. البته با لو دادن آن دسته مجاهدین خلق که با التقات وارد تشکیلات شده بودند. مثلا برای اینکه مخارج گروه را بدست بیاورند به طلا فروشی‌ها دستبرد می‌زدند.برای همین بینشان شکاف افتاده بود.بچه مسلمان‌ها قبول نداشتند، برای پیروزی بر ظالم خودمان ظلم کنیم! ساواک شناسایی کرد آنهایی که برای پیروزی بر ظالم، ظلم می‌کردند را انتخاب کرد.مسعود رجوی شد سر کرده مجاهدین خلق، از زندان آزاد شد. با پیروزی انقلاب شروع کردند به سهم خواهی. وقتی دیدند کسی آنها را تحویل نمی‌گیرد، شروع کردند به ترور مردم از زن و کودک و پیر و جوان تا بمب گذاری شهدای هفت تیر…!

بعدا در دفاع مقدس مزدور صدام و آمریکا شدند، در عملیات مرصاد به ایران حمله کردند و عده زیادی از مردم را به شهادت رساندند.

پسرهای محله ما هم، دستشان به خون مردم آلوده شد.یکیشون زمان جنگ وارد ارتش شد در جبهه خودی برای صدام سلاح جمع می‌کرد. در زیر خاک پنهان می‌کرد تا منافقین که ستون پنجم دشمن بودند، رزمنده‌ها و بسیجی‌ها را در جبهه خودی به شهادت می‌رسانند! یکی دیگر از پسرها با بمب گذاری زیر پل بزرگی در تهران قصد منفجر کردن داشت که توسط مردم لو رفت و دستگیر شد.  همه آن پسرها چه از جنس فکورشان و چه خشک مقدشان هر کدام به نوعی هلاک شدند. بعضی هم که موفق به فرار از ایران شدند به اردوگاه اشرف پناه بردند توسط حمله حشد الشعبی به هلاکت رسیدند. و بعضی دیگر در کشورهای اروپایی نمایندگی منافقین را به عهده داشتند، بعد از سالها افسردگی و آلزایمر مردند!

متاسفانه بعد از این همه جنایت منافقین، بعضی از طلاب که اطلاعی از این مفسدین ندارند، معترضند که چرا به منافقین توهین می‌کنید. نباید لعنت بفرستید!!!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت