قرار بود در پایان راهپیمایی جلوی مصلی پرچم آمریکا را در آتش خشم ملت ایران  بسوزانیم. این کار هرساله ما طلبه ها بود. اصلا متصدی این کار بودیم .کلی برای تهیه اش زحمت کشیده بودیم .به نجار دم مدرسه سفارش یه چوب بلند دومتری داده بودیم. ازمدیر برای خریدن چند نوع رنگ هزینه درخواست کردیم و خلاصه پارچه هم آماده کرده بودیم.
و چند نفر هم مسئول کشیدن شکل پرچم بودن. مسئول آتش زدن هم من بودم . روزموعود رسید، با کبریت و نفت در کنار میدان مصلی ایستاده بودم ؛ تا راهپیمایان به میدان برسند.
سالهای دولت اصلاحات بود. از فرمانداری به همه ادارات اطلاعیه داده بودن که هیچ کس حق ندارد پرچم آمریکا را آتش بزنه! معاون سیاسی فرمانداری با ماشین شاسی بلند اداره در شهر چرخ می زد و مراقب بود که کسی تخلف نکنه، رسید جلوی من ترمز کرد و با سرعت از ماشین پیاده شد؛ بدون سلام علیکی گفت: چه کسی به شما اجازه داده پرچم را آتش بزنی؟
گفتم من طلبه هستم و رهبرم به من دستور داده تا پرچم نحس آمریکارا آتش بزنم!
اصلا باورم نمی شد، به این زودی از هدف باطلش دست بکشد،بلافاصله برگشت و با سرعت از میدان فرار کرد! شاید فکر کرده  آتش جرقه های آتش اورا هم در بر بگیرد!

فهمیدم که حق پا برجا است و ناحق بر فنا است. امام راحل فرمود آمریکا هیچ غلطی نمیوته بکنه راست است.

جاء الحق و زحق باطل

معصومه نویدی

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت