من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 13
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 8
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

آقا بگو که آمدنت نزدیک است ...

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شبهای جمعه نیست،

روز به روز هر لحظه دل تنگ آمدنت هستیم.


آقا جان شما امید ادامه زندگیمان هستی.

تپش های قلب شماست که بی قراری دلهایمان شده است.


آقا بگو که آمدنت نزدیک است.

آقاجان دیگر از انتظار نگو، از وصال بگو، از پایان جمعه های بی تو بگو!

آقا جان بگو که هدهد صبا خبر از آمدنت خواهد داد.


بگو که می آیی و مرهم دل های شکسته و خسته ما می شوی.

بگو که می آیی و قبر بی نشان مادرت زهرا را می یابی.


بگو که که می آیی و اشکهای شبانه ما را پایان می بخشی.

رباب ارکیان پایه سوم سیکل

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-07-12] [ 04:31:00 ب.ظ ]

روز وصلش می رسد، ایام هجران می رود ...


دوران شاگردی
از کودکی در نظم و تربیت زبانزد بود و همیشه به وقت در کلاس حضور می یافت. استادش آیت الله شاه آبادی می گوید: روح الله واقعانشد یک روز ببینم که ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر نشود، همیشه پیش از آن که بسم الله بگویم، در درس حاضر بوده است.
آراستگی ظاهر
از همان کودکی بسیار تمیز و مرتب بود. لباس های خود را با اتوهای زغالی قدیم اتو می کرد و کتاب هایش را در کیف کوچکی می گذاشت و به درس می آمد. طلبه ها او را طلبه خوش تیپ لقب داده بودند.
گمشده امام
در حوزه که بودم، همواره احساس می کردم که گمشده ای دارم و برای پیدا کردن این گمشده، بسیار تلاش می کردم.روزی یکی از دوستانم در مدرسه دارالشفاء گفت: گمشده ات در فلان حجره نشسته است. گفتم: چه کسی؟ گفت: آیت الله شاه آبادی. وارد حجره شده، گوشه ای نشستم و پس از اتمام گفت وگوی ایشان با آیت الله حائری یزدی، دنبال ایشان رفتم تا منزل و آن قدر خواهش و التماس کردم تا ایشان پذیرفت به من درس بدهند.
شیفتگی نسبت به استاد
استاد شهید مرتضی مطهری می گوید:من هرگز از امام خمینی؟رح؟ نشنیدم که اسم استاد خود مرحوم آیت الله شاه آبادی را بیاورند و دنباله اش روحی فداه(جانم فدایش) را نگویند .
ادب در برابر استاد
در مسئله ای فقهی حضرت امام رح نظری مخالف نظر آیت الله بروجردی صحبت کرد، اما ایشان قانع نشدند. امام خمینی؟رح؟ مؤدب و ساکت نشسته بودند، آیت الله بروجردی گفتند: شما صحبتی نمی کنید؟؟ امام؟رح؟ گفتند:شما امر فرمودید.بعد از صحبت امام؟رح؟، آقای بروجردی نظرش عوض شد.
تذکر به استاد
در تابستانی که امام خمینی رح تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله رفیعی شرکت می کردند. آقای رفیعی منظم در نماز شرکت یک بار که دیر آمدند، امام؟رح؟ بلند شد و به مردم گفت: بیایید با هم به آقای رفیعی بگوئیم مرتب بیایند، این طوری وقت مردم تلف می شود. آقا با تأخیر آمدند، بعد از نماز یک نفر به آقا گفت: امروز سید جوانی به مردم این گونه گفت. آقا پرسید: آن سید جوان کجاست؟ امام؟رح؟ را نشان دادند. چشم آیت الله رفیعی که به امام؟رح؟ افتاد، فرمودند: ایشان حاج آقا روح الله است، مردی فاضل وارسته و با تقوا منظم و مهذب است، حق ایشان است. اگر یک وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز بخواند.

احترام به استاد حتی در روزگاررهبری
حضرت امام؟رح؟ از پاریس برگشتند، پس از مدتی به قم آمدند، به قبرستان شیخان وارد شده و عمامه شان را تحت الحنک کردند و با گوشه آن غبار قبر استادشان حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی را پاک کردند و آنجا نشتند و قرآن و فاتحه خواندند.

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-03-12] [ 12:21:00 ق.ظ ]