تقویم یلداهایم | ... |
وقتی تقویم یلداهایم را ورق میزنم، در گذر زمان پر از شبهای تاریک و خفقانی را به یاد می آورم.شبهای یلدایی که دور کرسی مینشستیم و و صدای ضبط صوت را کم میکردیم که مبادا از جرز در به حیاط برسد و در کوچه کسی بشنود، و همان نیمه شب ساواک بریزد و مردان خانه را به جرم گوش دادن به سخنان امام خمینی به زندان ببرد.
شبهای یلدایی که بچهها از اخبار کوچه و محله میگفتند: پسر همسایه که سال اول دانشگاه میخواند، مدتی است که ناپدید شده است. شب یلدایی که شنیدم برادرم گفت: چند نفر دیدهاند که چندیدن گونی از هلیکوپتر بالای دریاچه نمک به دریاچه انداختهاند؛ که گویا جنازه جوانان مبارزی بوده که ساواک آنها را زیر شکنجه کشته است.
شبیلدایی که دور کرسی اعلامیههای امام خمینی را رونویسی میکردیم و به در و دیوار کوچهها میچسباندیم و با سرعت به خانه میتپیدیم، که مبادا پاسبان محله ما را رصد کند.خلاصه بیست دوسال یلداهایمان این شکلی گذشت.تازه سال 57 بهار آزادی رسید و خون شهیدان به ثمر نشست، که صدای غول جنگ صدام سقف خانهها را روی کرسیها خراب کرد و کودکان انار به دست از ترس به زیر کرسی پناه بردند و از همانجا به بهشت رهسپار شدند، تا از انار بهشتی سیراب شوند.
یلداهایی که به یاد رزمندگان در سنگر و هور در حال غواصی در آبهای سرد کارون…گذشت.
از آن زمان همچنان یلداهایمان با ذکر حماسههای همسایگان مسلمان؛ نقل شبهای طولانی است که یاد مبارزات مردان و زنان افغان و بحرین و یمن و فلسطین، سوریه و عراق میگذرد، و همچنان ادامه دارد.منتظر یلدایی شیرین هستم که شبش طولانی ترین شب شکرگزاری برای رسیدن به آمادگی مردم برای استقبال از صاحب عصر و زمان باشد. به امید یلدایهایی که زیر چتر ولایت بسوی ظهور…
[چهارشنبه 1398-09-27] [ 08:26:00 ب.ظ ]
|