|
من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا مینویسم
|
|
|
وقتی سرنوشت بد سامری را در آیه 97طه میخوانیم قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖموسی گفت: از میان ما برو که تو در زندگانی دنیا (به ویروسی معذب خواهی شد که همه از تو متنفر شوند و) دایم گویی کسی مرا نزدیک نشود، هیچوقت نمیتوانستیم اینگونه مشکلش را احساس کنیم، که این روزها با تهاجم کرونا با تمام وجود حس کردیم!
تقریبا با سامری همگروهیم، سامری به خاطر اینکه بدعت گوساله پرستی که در دین حضرت موسی علیه السلام گذاشت، خداوند در کیفر سخت او تخفیف داد؛ چون یک کار خوبی انجام میداد و آن صفت دست و دلبازی سامری بود.
برای همین به دردی مبتلا شد که هرکسی به او نزدیک میشد دچار تب میشد، بنابراین از مردم فراری بود.
حالا مردم دنیا گرفتار این مشکل شدهایم، هرکسی با یک بدعتی که داشتیم باید از دوست و فامیل و اقوام خود فراری باشیم، شدهایم سامری!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1398-12-24] [ 09:29:00 ق.ظ ]
|
|
مرحوم حاج اسماعیل دولابی نقل میکند: روزی شهید مطهری به ملاقات من آمد و این موضوع را تعریف کرد که ما در منزل خودمان ایام عاشورا روضه داشتیم. در همسایگی ما خانوادهای بودند که حجاب خود را رعایت نمیکردند. چون روضه حضرت سیدالشهدا(علیهالسلام) بود. خانمها با حجاب کامل در مجلس شرکت میکردند اما خانم آن خانواده در کوچه و بازار بیحجاب بود و وقتی که به روضه میآمد یک چادر نازک بدننمایی به احترام روضه روی سرش میانداخت. گرچه روضه زنانه بود و مردی در آنجا نبود، اما خانمهای دیگر از وضع چادر پوشیدن او ناراحت بودند. روزی خانمم به من گفت: میخواهم به این خانم بگویم به روضهی ما نیاید، من در جواب گفتم: روضه مال امام حسین(علیهالسلام) است به ما چه ربطی دارد که بگوییم بیاید یا نیاید؟! آن خانم با همان نوع حجاب آمد، تا ده روز روضه تمام شد. آن سال عاشورا نزدیک عید نوروز بود و آن سال به دلیل بارندگی شدید در شمال، این خانواده برای گذراندن تعطیلات تصمیم میگیرند به مشهد بروند. وقتی که میخواستند به سمت مشهد حرکت کنند آن خانم، بدون حجاب، برای خداحافظی به منزل ما میآید و به خانمم میگوید: ما عازم مشهد هستیم. خانم من التماس دعا میگوید: آنها روانه مشهد میشوند، دو سه روزی در مشهد از مکانهای دیدنی بازدید میکنند. روزی که فردای آن قصد بازگشت به تهران داشتهاند، به شوهرش میگوید: ما به حرم نرفتیم، برگردیم همسایهها زیارت قبول میگویند، چه بگوییم؟ بگوییم به حرم نرفتیم!! این خیلی بد است. لااقل به مسجد گوهرشاد برویم و از دور سلامی عرض کنیم. تصمیم میگیرند به مسجد گوهرشاد بروند. از در مسجد که وارد میشوند، به امام رضا(علیهالسلام) سلام میدهند، اما داخل حرم نمیشوند، از ایوان مقصوره بازدید کرده و برمیگردند و برای فردا صبح اول وقت بلیط بازگشت میگیرند. طلوع فجر، خانم در عالم رؤیا میبیند که همه مردم از خانهها بیرون آمده و به حالت انتظار ایستادهاند، میپرسد چه خبر است؟ میگویند: امام رضا(علیهالسلام) از سمت قبله دارند میآیند. گفته بود: من هم به آسمان نگاه کردم دیدم امام(علیهالسلام) از فراز آسمان رو به حرم میآیند و نور ایشان تمام فضا را پر کرده است. امام(علیهالسلام) کتابی زیر بغل داشتند و وقتی که به نزدیک من رسیدند، فرمودند: اگر دعای «یا مَنْ تُحَلُ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ بخوانید، این کتاب را به شما جایزه میدهم! من دعا را تماماً از حفظ خواندم و کتاب را جایزه گرفتم و در همان حال از خواب بیدار شدم، گریهام گرفت، شوهرم بیدار شد، پرسید چرا گریه میکنی؟! ماجرا را برایش تعریف کردم از این که به حرم نرفته بودیم خجالت زده شدیم، دیگر وقتی نداشتیم که به حرم برویم و به تهران بازگشتیم. وقتی که به تهران میرسد به خانه ما تلفن میزند و میپرسد که آیا ما دعایی به این اسم داریم. خانم من میگوید: آری در مفاتیح این دعا هست. میپرسد که اگر حاج آقای مطهری در منزل است من میخواهم خدمتشان برسم، او بعداً با حجاب کامل نزد من آمد. موضوع را چنان که گفتم، کامل تعریف کرد و دعای «یا مَنْ تُحَلُ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ خواند. خانمی که اصولاً با قرآن و دعا سر و کاری نداشت، امام رضا(علیهالسلام) با نظر کیمیا اثر خود با یک نگاه، هم او را اهل حجاب نمودند و هم آشنای با دعا و حافظ آن(یادداشتهاى استاد مطهرى، ج۴، ص۵۴۶).(منبع: کتاب ذره و آفتاب، ص۲۱- ۲۳؛ انتشارات بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی؛
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1398-12-16] [ 02:20:00 ب.ظ ]
|
|
وقتی کسانی هستن که ناسپاسی میکنند. از نعمتهایی که خدا بهشون عطا کرده درست استفاده نمی کنند.و علاوه بر این که متشکر نیستند دائما غر میزنند و از کاه کوه میسازند. به یک عده از کسانی که شب و روز برایشان زحمت میکشند تهمت میزنند و دروغ گزارش مینویسند. به همکلاسی هایشان خیانت میکنند و متاسفانه طلبه هم هستند در خانه امام زمان میخورند و میخوابند و از بیت المال استفاده میکنند.
و همین طور هرکسی که در جامعه قدر نعمت خداوند را نمیداند در این قضیه گرفتار میشود. اگر طلبه است دیگر از حوزه رفتن خبری نیست ،اگر استاد است تدریس ندارد باید در خانه بماند از حقوق خبری نیست. به این چه میگویند در معارف قرآنی میگویند سنت تاریخ و در ضرب المثل میگویند از ماست که برماست.
باید توبه کرد از اشتباهاتی که مرتکب شدهایم و از دوروغهایی که بافتیم و از تهمتهایی که زدیم تا به بلایی دیگر مبتلا نشدهایم.
این گونه گناهان باعث میشود ابرار و اولیاء خدا هم در این سنت تاریخ مبتلا شوند. مثلا برنامه اعتکاف هم حذف میشود و نماز جمعهها هم تعطیل میشود. مکانهایی که دعا مستجاب میشد.
قابل توجه بعضی از طلاب .
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[جمعه 1398-12-09] [ 06:39:00 ب.ظ ]
|
|
بازهم شب لیله الرغائب رسید، یک سالی از لیله الرغائب سال 97 میگذرد و آرزوهایی که در آن شب از خداوند خواستیم، و مهمترین آرزوهایمان که نابودی داعش بود با نفس پاک معجزگر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی چشیدیم.
البته شب لیله الرغائب یعنی شبی که باید قلبها را پاک کرد.قلب باید از حسادتها کینه ها پاک باشد تا آماده شود برای بروز رسانی آرزوها، با ظرفیتی بالایی که امتیاز دریافت برکات سه ماه پر برکت را داشته باشد.ماه رجب امت و ماه شعبان ماه پیامبر در نهایت ماه رمضان ماه خدا تا قابلیت شرکت در مهمانی را داشته باشیم.
خداوند با نظمی مرتب برای همه لحظههای انسان زمینههای برداشت معنوی را فراهم کرده است.
حالا امشب چگونه قلبهایمان را نسبت به سال گذشته پاکتر کنیم تا میل هایمان معنوی گردد و به نفس پاکتبدیل شود و یک معجزگر دیگر از حاج قاسمهایی که ناشناسند، شبی را برایمان رقم بزند که سال آینده شاهد رجعت سردارشهیدمان در کنار صاحب عصر (عج) باشیم.
وقتی امام خامنهای به دختر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی که برای پدر بیقراری میکند، نوید رجعت حاج قاسم را میدهد؛ بیایید در این شب دلمان را از بدی های حسادت و کینه پاک کنیم تا دعاها به استجابت برسد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-08] [ 09:17:00 ب.ظ ]
|
|
هرچه امربه معروف کردیم و هرچه نهی از منکر به گوششون نرفت که نرفت.گفتیم این گونه با آرایش در کوچه بازار حرکت کردن شایسته زن مسلمان نیست. از بهداشت گفتیم این مواد آرایشی کلی سرب و ضرر داره فایده ای نداشت بلکه روز بروز بدتر شدند. تا این که دست قدرت پروردگار برای انتقام باز شد و کرونا نازل شد. حالا این کرونا که خودش قابل معالجه است بماند اکثر مردم چین به خاطر ترس از کرونا مردند.شاید مرگ سفید همین باشد که قبل از ظهور عده زیادی را به کام مرگ می کشد! راست گفته اند ترس برادر مرگ است.وقتی در شهر حرکت میکردم دیگر از زنان رژ مالیده خبری نبود هیچ لب و لوچه سرخی دیده نمی شد نه اینکه زنی در کوچه خیابان نباشه، بودند بلکه همه زنها از چانه گرفته تا بینی های عمل کرده را با ماسک پوشانده بودند حتی شال سرشان را هم روی ماسک بسته بودند. دستهایشان هم دستکش داشت برای همین ناخن های لاکی هم دیده نمیشد. با خودم گفتم حتما یک روز هم مجبور می شوند با بلایی دیگر موهایشان را پنهان کنند تا از بلا محفوظ بماند.
گفتم خدایا چرا گنهکاران باور نمی کنند بلا را و چرا تماشاچیان، این گناهان باور نمیکنند بلا تر و خشک را می سوزاند، حالا این بلا به نام هرکسی می خواهد باشد. .
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-07] [ 10:14:00 ب.ظ ]
|
|
قانونهای ناکار آمد.
نمایندگانی که برای کاندیدا شدن رد صلاحیت شدند، ولی با این حال در مجلس تا سه چهار ماه حضور خواهند داشت.البته تعداد شون هم کم نیست، 70 نفر نماینده. یعنی این گروه که اکنون زخم خوره شورای نگهبان هم هستند بیکار مینشینند.
از کجا معلوم بعد از ضربه زدن و کارشکنی در تصویب قوانین مجلس از راههای مخفی به خارج از کشور فرار نکنند؛ با توجه به اینکه حتما با نفوذ در مراکزی پارتی هم دارند، چون مطمئن هستند که حسابشان با جناب آقای رئیسی خواهد بود.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-04] [ 02:15:00 ب.ظ ]
|
|
وقتی شعار می دهیم که “من-قاسم-سلیمانی-هستم” ادعای بزرگی است. باید با تک تک واژهها فکر کرد تا به حقیقت و کنه این شعار پی برد. چگونه می توان قاسم سلیمانی شد. به این آسانی ها هم که شعار میدهیم نیست. قاسم سلیمانی چهل سال در مکتب ولایت شاگردی کرد تا تبدیل به مکتب شد.
از روزی که در دامنه محراب ولایت اقامه بست و چهل سال سجده گاهش تمکین ولی بود، لحظهای در این خلسه دچار شک نشد. او همچنان در راهش بسوی قله افسار نفس اماره را تبدیل به نفس مطمئنه کرد؛ تا به مرحله یَآ أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِى إِلَى رَبِّکَ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً رسید و وارد فَادْخُلِى فِى عِبَادِى وَادْخُلِى جَنَّتِى شد.چرا توانست به این مرحله برسد؟ چون عقربه عقل و احساسش را بر مدار مقناطیس ولایت تنظیم کرد. وقتی بعد مدتها تلاش توانست با حیلههای پلیسی یکی از اشرار مرزهای شرقی را که 52 بار اعدام داشت دستگیر کند، برای گزارش به محضر مقتدایش رسید و بعد از گزارش، مولایش دستور داد بگو آزادش کنند! سردار بلافاصله فرمان داد او را آزاد کنید.
بعد از فرمان از امامش پرسید: چرا باید آزاد میکردیم؟ ایشان فرمودند شما او را دعوت به مذاکره کردید و او با اعتماد به قول شما آمده بود، نباید به قول شیعیان خدشه ای وارد شود. حالا بروید او را دستگیر کنید. نکته اینجاست قاسم شهید سلیمانی ذوب در ولایت بود، قبل از آزادی شرور نپرسید چرا آزادش کنیم؛ بلکه فورا اطاعت کرد. یعنی او به ولایت اعتقاد صددرصدی داشت که هر چه میگوید درست است. اینگونه بود که قاسم سلیمانی یک مکتب شد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-11-16] [ 11:02:00 ق.ظ ]
|
|
به نظرم دلخوشی را نباید کوچک فرض کرد. همه دلخوشی هایمان به عنوان نعمت الهی از بزرگترین ها است، حتی کوچکترین شادی. شاید بعضی دلخوشی ها بعد از گذر زمان و رشد عقلانیت انسان تبدیل به شادی مضحکی شود. باید دلخوشی هایمان معیاری داشته باشد. دلخوشی می تواند شامل معیار معنوی و مادی باشد. معیار مادی در طول زمان ارزش مادی خود را از دست میدهد. اما دلخوشی معنوی همزمان با رشد عقلانیت انسان نمو میکند .دلخوشی مثل دریافت یک جایزه مادی که به مرور زمان ارزش مادی آن کاسته می شود، ابتدا آن جایزه را در کمد و کیف پنهان میکنیم ولی بعد از چند ده سال میشود اسباب بازی کودکمان . شروع اولین دلخوشی های من که هنوز طعم شیرینی آن را می توانم احساس کنم، البته برای دوستان کوثرنتی به حسب سن و سالشان قابل احساس نیست. دلخوشی که بعد از سالهای خفقان قبل از انقلاب در 26 دی ماه 1357 در شهر پیچید که “شاه با فرحش در رفت” این دلخوشی شروعی بود برای دلخوشی های پیدرپی که در 12بهمن فریاد “امام آمد” قلبمان را پر شعف کرد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1398-11-13] [ 02:57:00 ب.ظ ]
|
|
چگونه از حاج قاسم بنویسم. باید مانند حاج قاسم روحی بزرگ داشته باشی تا بتوانی از محبتش به مردم، خصوصا مظلومان جهان بنویسی. اگر بخواهی از ولایت پذیری او بنویسی باید مانند او در ولایت ذوب شده باشی تا حال او را بتوانی درک کنی. اگر بخواهی از بی میلی او به پست و مقام بنویسی، باید در این وادی طی طریق کرده باشی. حتی اگر بخواهی از دیده نشدنش بنویسی، خیلی سخت است برای منی که می خواهم دیده شوم.
این واژه ها را بسطر کشیدن هم سخت است. کسی که در دوره چهل ساله عمر انقلابیش یک روز هم بدون فکر و عمل برای پیشرفت انقلاب را از دست نداده است.با توجه به مشکلاتی که در جنگ برایش حادث شده بود، از ترکش هایی که مهمان بدنش بودند و ناراحتی هایی که از مواد شیمیایی سلامتی او را به مخاطره انداخته بود. هرگز نخواست کسی از او تقدیر کند. سردار کسی بود که برای ماموریتهایش حقوقی دریافت نمی کرد و گذران زندگی را با سختی می چرخاند، اینگونه بود که وقتی روزی از فرودگاه سوار تاکسی شد جوان تاکسیچی با تعجب پرسید شما با سردار نسبتی دارید؟ سردار گفت من خود سلیمانیم! راننده گفت قسم بخور! سردار قسم خورد. وقتی باورش کرد، از او پرسید: زندگی را چگونه میگذرانی؟ جوان گفت وقتی شما سردار سلیمانی هستی من هم مشکلی با سختی زندگی ندارم.سردار سلیمانی یعنی انقلابی .
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[شنبه 1398-11-12] [ 07:39:00 ب.ظ ]
|
|
وقتی در باره سنتهای لایتغیر خداوند فکر میکردم، بعضی برایم کاملا قابل هضم بود ولی بعضی را نمیتوانستم هضم کنم. مثلا سنت املا و یا استدراج را در مورد کنهکاران و کفار متوجه میشدم و مصادیق آن را در تاریخ میافتم؛ خداوند با فرصت دادن به آنان تمام ظریفتشان پر میکند تا در قیامت حجتی برای خلاصی از جهنم نداشته باشند.
یا سنت امداد را کاملا حس میکردم که اگر خدا را یاری کنید خداوند شما را یاری خواهد کرد.در دوره معاصر هم این سنت امداد را بارها با چشم خود نظاره کردیم. پیروزی های پیدرپی در انقلاب و دفاع مقدس… و اما سنتی که میخواهم مطرح کنم سنت تاریخ است که مقداری برایم قابل هضم نبود. در این سنت خداوند مقرر کرده است، جوامعی که از حق پشتیبانی نکنند آن جوامع را دردنیا گرفتار کیفر میکند، منتها در این ابتلا مومنین هم گرفتار میشوند؛ با اینکه در این حوادث هیچگونه کوتاهی نداشتهاند، بلکه بسیار زحمت هم کشیدهاند تا مردم در مسیر حق قرار بگیرند.
شهيد صدر با استشهاد به برخي آيات معتقد است جوامع در همين دنيا عذاب ميشوند و اين عذاب تنها شامل کساني که مرتکب اعمال ظالمانه شدهاند، نميشود؛ بلکه حتي بيگناهان را نيز دربرميگيرد.
مثلا قوم موسی وقتی از پیامبر الهی خود فرمان نبردند، به مدت چهل سال در بیابان سرگردان شدند. در این سرگردانی حضرت موسی هم با آنها بود.بیاییم نزدیکتر در زمان ائمه معصوم علیهم السلام، مردم آنان را تنها گذاشتند در نتیجه گرفتار ظالمان شدند و امامان معصوم علیهم السلام هم بوسیله حکام غاصب به شهادت رسیدند.
اکنون سی اندی سال است که عدهای از مردم با بی بصیرتی در انتخاب غیر اصلحِ دولت و مجلس باعث گرفتار شدن خود و دیگران شدهاند. اگر گرانی، بیکاری، فساد، بی فرهنگی هست همه در آن گیر افتادهاند.اعم از کسانی که با بصیرت بودند در انتخاب ولی رای بی بصیرتان غلبه داشت که از اول تاریخ اینگونه بوده است.طرفداران حق اندک هستند. این همان سنت تاریخ است که قرآن هشدار داده است که مراقب باشید .
بیایید نگذاریم سنت تاریخ مارا در گردونه بیبصیرتان گرفتار کند با تفکر و جستجو بهترین انتخاب را انجام دهیم بلکه از این وضع نجات یابیم.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-11-10] [ 03:37:00 ق.ظ ]
|
|
این انگشت رای پیکرهایی است که بدنشان قطعه و قطعه و ریز ریز شد تا ما پشت ولایت را خالی نکنیم…
این اثر انگشت دست قطع شده شهید قاسم سلیمانی است که من رای خواهم داد، به کسی که خون خواه او باشد.
من رای میدهم به یاد انگشتان دست های بسته شهدا غواص…
من رای میدهم تا چشم کوردلان دشمن ولایت کورتر شود.
این انگشت رای شهید احمدی روشن، شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضایی نژاد و شهید قشقائی است…
این انگشت رای ملتی است که میخواهد روی پاهای خودش بایستد و در این راه از هیچ جانفشانی دریغ نمی کند…
این انگشت، خار چشم دشمنان این مرز و بوم است…
این انگشت، کبریت به آتش کشیدن آرزوهای دشمنان ایران و ایرانی است…
این انگشت، ندای لبیک یا خامنه ای است.
به کوری چشم همه ی دشمنان دفاع ما همچنان باقیست…
بیایید تا با شرکت در انتخابات حماسه ای دیگر بیافرینیم . من رای می دهم زیرا هستم ، وجود دارم و حق دارم در تصمیمات سیاسی کشورم سهیم باشم من رای می دهم زیرا سرنوشت خودم و هموطنانم برایم مهم است من رای می دهم زیرا می دانم سرنوشت کشورم به دست دولت تعیین می شود من رای می دهم زیرا با رای خود به انقلاب ، امام راحل ،رهبر معظم انقلاب و ارمان های آن اعلام وفاداری می کنم. من رای می دهم زیرا ضامن پایمال نشدن خون شهدا را در رای دادن می دانم. من رای می دهم زیرا نمی خواهم امنیت کشورم به مخاطره بیوفتد و دشمنان این مرز و بوم طمع برهم زدن امنیت کشورم را در سر بپرورانند. من رای می دهم زیرا….امنیت کشورم را دوست دارم و می خواهم کشورم در امنیت بسر ببرد. من رای می دهم زیرا نمی خواهم بیگانگان برای کشورم تصمیم گیری کنند.
من رای می دهم زیرا می دانم هر برگ رای یک گام برای نزدیک شدن به ایرانی آباد و سالم خواهد بود. من رای می دهم زیرا با رای من دشمنان ایران و اسلام مایوس و نومید می شوند. من رای می دهم زیرا داشتن یک مجلس با پشتوانه قوی مردمی ضامن حرکت کشورم بسوی آبادانی ، توسعه و ترقی هست.
من رای می دهم تا زمینه ظهور را با انتخاب بهترینها فراهم کنم.
من رای می دهم چون صدای خورد شدن ساکنان کاخ سفید را می شنوم. من به اصلح ترین افراد رای خواهم داد!
به نقل از حماسه سازان تاریخ
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1398-11-08] [ 01:53:00 ب.ظ ]
|
|
برای اینکه کودکان هم با اندیشه شهید حاج قاسم سلیمانی بیشتر آشنا شوند به نظر شما باید چکار کرد؟
با سلام و عرض تسلیت به تمامی دوستان در یکی از گروهها عزیزی گفته بود هر کس به طریقی مراسم عزاداری برای سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی برپا کند.من هم فرزندم در کلاس ششم درس میخواند، برای همین تصمیم گرفتیم در کلاس او مراسمی بگیریم . یک پوستر از عکس سردار با لبخند و ۴۰ تا جاکلیدی با عکس این شهید عزیز سفارش دادیم. گفتیم پوستر را به دیوار کلاس بزن و از مدیر و ناظم هم دعوت کن تا به کلاس بیایند.یک جعبه خرما هم به او دادیم تا به مدرسه ببرد و بین همکلاسیها و کادر مدرسه و همکلاسی ها پخش کند تا بچهها نیز یاد این شهید ماندگار شود . و متنی هم نوشتیم تا برای آنها بخواند.
بسم الله الرحمن الرحیم همکلاسیهای عزیز سلام ۷، ۸ قرن پیش وقتی چنگیزخان مغول به ایران حمله کرد هیچ کس نتوانست در مقابل او بایستد و از کشور دفاع کند . نه سلطان خوارزم و نه سپاه وی ! لشکر مغول سالها در ایران تاخت و تاز و کشتار کردند . هنگامی که شورشی افغان قصد حمله و براندازی سلسله ی صفویه را داشت ، شاه صفوی فقط توانست یک دیگ آش نذری بپزد تا از جنگ خلاص شود. قسمتهای بزرگی از ایران نیز توسط شاهان قاجار به تاراج رفت و هرات، باکو، نخجوان و … از ایران جدا شدند . رضا شاه پهلوی وقتی داشت سرچشمه های پر آب کوه آرارات را به ترکیه میداد، در فکر دزدی و غارت زمین های ملی بود و سند آنها را به نام خاندان پهلوی میزد . محمدرضا شاه پهلوی وقتی با فشار انگلیس و آمریکا، بحرین را از ایران جدا کرد، تنها کاری که توانست بکند فقط این بود که بگوید بحرین بزرگ شده بود باید شوهرش میدادیم ! صدام با توجه به سابقهی ذهنی خود، خیال میکرد در عرض سه روز ایران و تهران را فتح خواهد کرد اما نمیدانست که این بار فرق میکند ! تربیت یافتگان مکتب امام خمینی که جوانان و دانش آموزان این سرزمین بودند، با مقاومتی بینظیر در مقابل صدام و اربابانش ایستادند و حتی یک وجب از خاک ایران را به دشمن ندادند . دشمن همیشه درصدد حمله و غارت ایران است . این بار هم میخواست با گروه های وحشی خود به نام (داعش )جنایتهای خود را ادامه دهد و آرزوی بزرگش را عملی کند . قرار بود در عرض چند ماه داعش ایران را بگیرد و از سرهای بریدهی بچهها و جوانان این سرزمین کوهی بسازد ، اما نمیدانست که ایران جوانان و مردان مومن و شجاعی دارد . سردارانی مانند شهید حاج قاسم سلیمانی، علاوه بر اینکه اجاز نداد داعش به کشور ایران برسد، رفت به قلب منطقه داعش و آنها را در همه لانه خودشان زمینگیر کرد؛ و کشور عراق و سوریه را هم نجات داد و تازه اگر این داعشیها که از همه کشورها جمع شده بودند، برای اروپاییها هم خطر آفرین بودند؛ آنها را هم نجات داد؛ یعنی جامعه جهانی را از شر آنها رها کرد.همان آمریکا و انگلیسیهایی که خودشان داعش را ساخته بودند، و سرانجام سازنندگان داعش سردار شجاع را با ددمنشی به شهادت رسانند . اللهم صلّ علی محمد وآل محمد
موضوعات: فرهنگی, دلنوشته
لینک ثابت
[شنبه 1398-10-14] [ 10:03:00 ب.ظ ]
|
|
توی شهر کوچیک ما شش باب دانشگاه تاسیس کردند؛ چون منطقه آزاده، رشته هایی که تدریس میشه از جنس بازرگانی و مدیریت گمرک و گردشگری است. البته پزشکی هم داشت چون از جنس آزادش بود امام جمعه تحمل آزادی های بی قید و شرط دانشجو هایش را نکرد و دانشگاه رفت به همانجایی که آورده بودند.
رشته انسانی هم دارد مثل فقه و مبانی حقوق، که هر از چند گاهی دانشجویی به حوزه میآید و کتاب مکاسب فارسی میخواهد، آنهم فقط 10 صفحه از آن را میخواهد امتحان بدهد.
قرار شد در هفته وحدت حوزه و دانشگاه با مسئولین فرهنگی دانشگاه جلسه داشته باشیم تا برای این وحدت تلاشی کرده باشیم!چندیدن پیشنهاد را مطرح کردند که اولی آن این بود آنهم با گلایه که چرا شما حوزوی ها وحدت حوزه و دانشگاه را عمل نمیکنید.چرا نباید از دانشگاه برای تدریس به حوزه بیایند؛ پرسیدیم چه دروسی را دوست دارید در حوزه اجرا کنید؟ مسؤل که خود طلبه بود؛ گفت هر درسی. پرسیدم مثلا آمار، گمرک، حسابداری…کدام یک از این دروس !اگر استاد برای فقه استدلالی، فلسفه، منطق و ادبیات عرب یا تاریخ اسلام دارید به دیده منت پذیرا هستیم.
یکی دیگر از برنامه های ما دورهمی حوزه و دانشگاه بود. دعوت کردیم که دانشجویان محترم به حوزه بیایند و در جمع طلاب و مدیر هم چند کارشناس حوزوی دعوت کند تا احیانا به سوالاتی که در دورهمی به اذهان نفوذمی کند، پاسخی درخور بدهند.دانشجویان با پوشش های ویژه خود آمدند و دورهمی تشکیل شد.
عدهای از همان اول راهی بازار و گردش خیابانی شدند. گروهی هم که ماندند، نق زدند که ما می خواهیم با دانشجویان پسر و طلاب آقا دورهمی داشته باشیم!موقع رفتن گفتن اگر دورهمی با دانشجویان پسر بود میآییم.
دفعه بعد خودمان با تعدادی از طلاب و اساتید شب جمعهای را که مصادف با میلاد بود، به خوابگاه رفتیم پذیرایی را هم خودمان تهیه کردیم .
خدا روز بد نده، چشمهایمان از تعجب گرد شده بود. محیطی که ما نشستیم یک سالن پذیرایی بود و کنار آن یک آشپز خانه اپن قرار داشت. دانشجوها با شلوارک و یک تیشرت آستین حلقه و یقه باز پوشیده بودند با موهای افشان. گفتیم خب خانه خودشان است باید راحت باشند؛ عبور و مرور مردی دربین اینها سؤالی در ذهنمان بوجود آورد که این آقا پدر همه این دختران نیمه برهنه است! پرسیدیم که این مرد با شما چه نسبتی دارد ؟ پاسخ دادند که نگهبان ماست! پرسیدیم شما با این پوشش در حضور نامحرم چگونه احساس راحتی میکنید؟ گفتند یک پیرمرد احساسی ندارد!
تنها یک دختر که چادر داشت به این وضع اعتراض داشت که باید همیشه چادر برسر در خوابگاه زندگی کنم!
خلاصه به نگهبان گفتیم ساعتی را از خوابگاه بیرون باش تا ما با دختران راحت باشیم. هنگامی که از خوابگاه خارج میشدیم آمد نزد من گفت: من باید از این دختران مثل چشمم مراقبت کنم! پرسیدم خودت دختر و همسر داری؟ گفت آری.پرسیدم اجازه می دهی مردان از دختر و همسرت مانند تو مراقبت کنند ؟ گفت نه اجازه نمیدهم.
برنامه دیگر، قرار شد من برای پرسش و پاسخ به دانشگاه بروم. رفتیم همه پسر و دختر در سالن آمفی تئاتر جمع بودند! بعداز کمی سخنرانی که دانشجو یعنی….سوالات آنها شروع شد. اگر دختری از این طرف سالن سؤال می کرد پسرس از آن سوی سالن به او متلک میپراند. بعضی سوالات خاص دختران بود که باید در حضور دختران بیان میشد . و سوال خاص پسران را هم باید در جمع خودشان بیان میکردیم. پیشنهاد دادم که جلسه مخصوص خودتان تشکیل بدهید میآیم جواب میدهم . گفتند نه باید در حضور هر دوگروه پاسخ دهید!
یعنی از روزی که نام دانشگاه را آزاد گذاشتند، دانشجوها خود را از همه ارزشها رها دانستند و این کار مانند ویروس در جامعه منتشر شد.خداوند باعث و بانی این روش را نبخشد. دانشگاهی که امام «ره» و مقام معظم رهبری مهندسی کرده بودند و شهدایی مانند مفتح و مطهری در این راه زحمت کشیدند و به شهادت رسیدند.
وقتی دانشگاه را لیبرال ها مهندسی کنند نتیجه اش غیر از این نمیشود. و دانشجویان متدین هم باید با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-09-28] [ 11:02:00 ق.ظ ]
|
|
در شب یلدای انتظار دور هم نشستهایم، اندوه دوری از مولا را با بغضی فرو خورده در گلو قورت میدهیم. چه شب طولانیی شد این انتظار!
باید چه کارها میکردیم که نکردیم، و این صبح طلوع نکرد.
چه بسیار کارها که باید میشد که نشد.
وقتی خجالت کشیدیم به خواهرمان بگوییم این رفتار تو در هندسه نظام نیست.
چه بسیار موقعیت ها ترسیدیم بگوییم آهای مسؤل عمل تو ضد ارزشهای دین است.
و خیلی وقتها دردفاع ازیک شبهه ناتوان بودیم.
ما حتی نتوانستیم خودمان را از آلایشهای نفسانی پاک نماییم، وقتی همه چیز و کار را خراب کردیم.
بعد گفتیم باید دعا کنیم خودش بیاید همه چیز را درست کند
و در منیت مان باد کردیم، مانند حبابی شدیم که هر لحظه نزدیک است که منفجر شود.
در شب یلدای انتظار هیچ منتظری را ندیدیم!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-09-27] [ 08:38:00 ب.ظ ]
|
|
وقتی تقویم یلداهایم را ورق میزنم، در گذر زمان پر از شبهای تاریک و خفقانی را به یاد می آورم.شبهای یلدایی که دور کرسی مینشستیم و و صدای ضبط صوت را کم میکردیم که مبادا از جرز در به حیاط برسد و در کوچه کسی بشنود، و همان نیمه شب ساواک بریزد و مردان خانه را به جرم گوش دادن به سخنان امام خمینی به زندان ببرد.
شبهای یلدایی که بچهها از اخبار کوچه و محله میگفتند: پسر همسایه که سال اول دانشگاه میخواند، مدتی است که ناپدید شده است. شب یلدایی که شنیدم برادرم گفت: چند نفر دیدهاند که چندیدن گونی از هلیکوپتر بالای دریاچه نمک به دریاچه انداختهاند؛ که گویا جنازه جوانان مبارزی بوده که ساواک آنها را زیر شکنجه کشته است.
شبیلدایی که دور کرسی اعلامیههای امام خمینی را رونویسی میکردیم و به در و دیوار کوچهها میچسباندیم و با سرعت به خانه میتپیدیم، که مبادا پاسبان محله ما را رصد کند.خلاصه بیست دوسال یلداهایمان این شکلی گذشت.تازه سال 57 بهار آزادی رسید و خون شهیدان به ثمر نشست، که صدای غول جنگ صدام سقف خانهها را روی کرسیها خراب کرد و کودکان انار به دست از ترس به زیر کرسی پناه بردند و از همانجا به بهشت رهسپار شدند، تا از انار بهشتی سیراب شوند.
یلداهایی که به یاد رزمندگان در سنگر و هور در حال غواصی در آبهای سرد کارون…گذشت.
از آن زمان همچنان یلداهایمان با ذکر حماسههای همسایگان مسلمان؛ نقل شبهای طولانی است که یاد مبارزات مردان و زنان افغان و بحرین و یمن و فلسطین، سوریه و عراق میگذرد، و همچنان ادامه دارد.منتظر یلدایی شیرین هستم که شبش طولانی ترین شب شکرگزاری برای رسیدن به آمادگی مردم برای استقبال از صاحب عصر و زمان باشد. به امید یلدایهایی که زیر چتر ولایت بسوی ظهور…
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
مقابله با فتنه؛ از نگاه امام سجاد علیه السلام دعای چهل و نهم صحیفه ی سجادیه، این دعا را که دعای ” عبور از فتنه ها” نام نهادهایم
الف. زمینههای بروز فتنهها ۱. انحراف از هدایت الهی.که موجب جهالت و سرگشتگی و حیرت فرد و جامعه است.
۲. مقاومت در برابر هدایت و سخن حق ؛ که نتیجه دنیاخواهی و خودپرستی و منفعت طلبی است.
۳. ناشکری نعمات زیبا و بیکران الهی؛ چون رسالت و ولایت و حاکمیت دینی
۴. تزلزل و عهدشکنی ؛که نقطه آغاز بروز فتنه هاست.
ب. ویژگیهای زمانهی ظهور فتنه (تَقَحَّمتُ اَودِیَهَ الهلاک و حَلَلتُ شِعَابَ تَلَفِ و تَعَرَّضتُ فیها لِسَطَوَاتِکَ و بِحُلُولِها عُقُوباتِک )
۱. آمیختگی حق و باطل
۲. غبارآلودگی فضا
3. انسانها به دام دشمن میافتند و هلاک میشوند
۴. در زمین خصم در مسیرهای پرآسیب و خطر قرار میگیرند
۵. مستوجب قهر و خشم و عقوبت میشوند
ج. شگردهای فتنه و دشمنی
۱. چه بسا دشمنی که شمشیر دشمنیاش را بر من برهنه کرده و لبه ی آن را برای من تیز کرده.
۲. با فریبکاری قصد من نموده است.وزهرهای مرگبارش را با آبِ خوردن من در آمیخته
۳. مرا در برابر تیرهای بی خطایش قرار داده است
۴. چشم نگاهبانش راهیچگاه از من برنداشته و نخفته است
۵. تصمیم دارد به من گزند برساند و زهر کینه اش را در کامم فروریزد
۶. در کمین است مرا در آنچه هرگز بدان فکر نکرده ام گرفتار سازد
۷. در حالی که به من روی خوش نشان میدهد وچاپلوسی میکند ولی با چشمانی پر از کینه به من مینگرد..
۸. چه بسا حسودی که بهره مندی ام از نعمتها راه گلویش را گرفته و شدت خشم، چون استخوانی در گلوی او گیر کرده است:
الف: با نیش زبانش به من طعنه میزند.
ب: با نسبت دادن عیبهای خود به من، مرا متهم میسازد.
ج: آبرویم را آماج تهمت قرار میدهد.
د: با خدعه و نیرنگ به من هجوم میآورد.
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-08-30] [ 02:24:00 ب.ظ ]
|
|
همیشه شنیده بودم که با هر سختی یک افق تازه ای بروی انسان باز می شود، ولی با این سرعت باور نمی کردم پنجره باز شود، و قدر تولید ملی را حس کنم. توفیق اجباری شد که پارسی جو را افتتاح کنم؛ باید به جوانان مومن نخبه کشورمان اعتماد کنیم همانطور که در هشت سال دفاع مقدس اعتماد کردیم . و در سایر بحرانها با اعتماد به جوانان دلگرم بودیم و باشیم. باید همانگونه رهبر عزیزمان فرموده است چشم به بیرون از مرزها نداشته باشیم .و از شبکه ملی اطلاعات استفاده کنم.«اِنَ مع العسر یسرا» از این تاریخ به بعد هرگز از اینترت خارجی Google استفاده نخواهم کرد تا نابودی استکبار جهانی.
این که دیگران به اندرز های مقام رهبری عمل می کنند، خیلی خوب است اما وقتی رهبری این توصیه را به مسئولین کرد، پوتین این حرف را شنید و در روسیه اینترنت ملی درست کرد و گوگل را قطع کرد این که مسئولین ما اینترنت ملی را نمی پسندند بخاطر این است که نگاهشان به بیرون است.ولی تا استقبال عمومی از اینترنت ملی نشود مسئولین بی کفایت مثل وزیر ارتباطات به فکر تقویت نمی افتد.افسوس که دیگران بیانات رهبری استفاده می کنند مسئولین دولت نامیدی و بی تدبیری منتنظر خارجی هاست!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1398-08-28] [ 05:39:00 ب.ظ ]
|
|
|
|
|
|