در شب یلدای انتظار دور هم نشسته‌ایم، اندوه دوری از مولا را با بغضی فرو خورده در گلو قورت می‌دهیم. چه شب طولانیی شد این انتظار!

باید چه کارها می‌کردیم که نکردیم، و این صبح طلوع نکرد.

چه بسیار کارها که باید می‌شد که نشد.

وقتی خجالت کشیدیم به خواهرمان بگوییم این رفتار تو در هندسه نظام نیست.

چه بسیار موقعیت ها ترسیدیم بگوییم آهای مسؤل عمل تو ضد ارزش‌های دین است.

و خیلی وقت‌ها دردفاع ازیک شبهه ناتوان بودیم.

ما حتی نتوانستیم خودمان را از آلایش‌های نفسانی پاک نماییم، وقتی همه چیز و کار را خراب کردیم.

بعد گفتیم باید دعا کنیم خودش بیاید همه چیز را درست کند

و در منیت مان باد کردیم، مانند حبابی شدیم که هر لحظه نزدیک است که منفجر شود.

در شب یلدای انتظار هیچ منتظری را ندیدیم!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت