من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 2
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جریمه سکوت ...

با امر به معروف گناهکار را جریمه کنیم

برای یاری کردنِ امام، همه‌ی اُمَّت وظیفه دارند رهبر را، پدربزرگ را، مدیر مدرسه را، ولی خدا را، امام معصوم را یاری کنند. همه‌ی کارها را نندازند گردن او، بنشینند دست را در دست بگذارند بگویند او درست کند نه، امر به معروف یعنی بفهمیم که همه ما برای اصلاح جامعه سهمی داریم از نگاه عقل نکته بعدی را با هم بررسی کنیم ببینید امر به معروف و نهی از منکر یک جور جریمه کردن است یعنی گناهکار را بخاطر خطاش جریمه کنیم

که من رابطم رو باهاش کم کنم، یک جریمه این است که اخم کنم بهش، یک جریمه این است که یک خورده رفاقتم را طور دیگه‌ای باهاش تنظیم کنم این بخش از مهمونیش که گناه آلوده را نَرَوم، شرکت نکنم امر به معروف یعنی مثل پلیس که جریمه می‌کند ماشین متخلِّف را،می‌گوید آقا شما سرعت غیر مجاز داری، سبقت غیر مجاز، نمره منفی می‌گیری، گواهینامه‌ات را می‌گیریم نگه می داریم، ماشینتم می خوابانیم، اعمال قانون می‌کنیم؛ چرا؟  تا دفعه دیگه این کار را نکنی!امر به معروف یعنی همه یک جورایی همدیگر را تو اشتباهاتمان جریمه کنیم البته با زبانِ خوش، معمولاً با لحن درست و مناسب به هم تذکر بدیم هزینه‌ی گناه را بالا ببریم. یک مثال قشنگی هست همه شنیدید:آن قایقی یا کشتی‌ای که یک نفر داشت کفِ قایق را سوراخ می‌کرد کف کشتی را سوراخ می‌کرد بعضیا گفتند آقا چیکار می‌کنی وسط دریا هستیم این قایق الآن سوراخ بشه غرق می‌شویم، چرا سوراخ می‌کنی کف قایق را؟گفت آقا دخالت نکنید من دارم زیر پایِ خودم را سوراخ می‌کنم

عده‌ای گفتن راست می‌گه بابا زیر پایِ خودش  را سوراخ می‌کند، دو سه نفر گفتند، بابا همه توی این کشتی هستیم، غرق می‌شویم. حالا شهر ما که همه در آن زندگی می‌کنیم، طرف حق ندارد گناه کند و ما باید نهی از منکر کنیم. چون بلا که میاد همه غرق می‌شویم. مثل حالا هی گناه را دیدیم و لب فرو بستیم،  و خفه شدیم؛ بلا آمد مجبوریم همه دهن بند بزنیم و گرنه با کرونا خفه می‌شویم

نگفتیم سقط جنین نکنید

نگفتیم جنس خارجی نخرید

نگفتیم پوششت را رعایت کن

نگفتیم آقا نگاه نکن

نگفتیم ……!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1399-08-04] [ 05:42:00 ب.ظ ]

سرمایه ای مثل ماسک ...

زدن ماسک واجبه چون حفظ جان واجبه

در پس رعایت نکردن  مستحبات و واجبات به بلا گرفتار شدیم که  اکثر من الطهور یزد الله فی عمرک  پاکی ها بیشترین اثر رو در طولانی کردن عمر دارد.

  فثیابک فطهر

نیت در اعمال انسان بسیار مهم و اثر گذاره. وقتی در کارهامون نیت نزدیک شدن به خدواند وجود داره این کار جاوادانه می‌شه و علاوه در دنیا خیر و برکت داره در قیامت هم سرمایه‌ای می‌شه برای انسان.

تمام اعمال، یا واجبه یا مستحب است با نیت قربه الی الله گنجی می‌شه برای انسان.

از ریزترین و جزئی ترین مستحبات می‌تونیم بهره جاودانه ببریم. وقتی مسواک میزنیم، وضو می‌گیریم واجب یا مستحب آب رو استنشاق کردن و در دهان چرخاندن، وارد مستراح می‌شیم با پای چپ وارد بشیم و با پای راست خارج بشیم، روی سرمان دستمان بندازیم، موقع حمام کردن دمای آب چند درجه باشه، تو حمام شونه نکنیم، از وسایل شخصی استفاده کنیم، با شکم پرحمام نکنیم. غذای مونده نخوریم ، سر سفره از سبزی‌جات استفاده کنیم،  موقع خواب رو به قبله و به سمت راست بخوابیم……

تمامی نکات بهداشتی برای بشر یه نسخه پیشگیری از بیماری‌هاست. که در کنارش اندوخته‌ای از ثوابه! برای ما مسلمونا پیشگیری از کرونا باید بسیار آسون باشد، چون تمامی افعالمون با چاشنی قربه الی الله جاودانه و تبدیل به احسن می‌شه! ماسک بزنیم به نیت قربت الی الله؛ فاصله رو رعایت کنیم با نیت قربت الی الله. ماسک آلوده رو توی بسته بندی محکم بزاریم با قربت الی الله. در مکان‌های شلوغ نریم، با دست آلوه به وسایل اجتماعی دست نزنیم، مسافرت غیر ضروری نریم. به این آیه ایمان بیاوریم و بصورت ملموس عمل کنیم ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه. بادست خودتون خود رو به هلاکت نیندازید

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-06-15] [ 10:37:00 ق.ظ ]

#نه_به_ماسک_اجباری ...

کی گفته ماسک اجباریه

گفت: کجای قرآن نوشته که حجاب واجبه و باید خانوما خودشون رو با چادر بپوشونن؟!

گفت اصن کلمه حجاب را به من نشون بده!

تازه آدم باید قلبش پاک باشه!

و دیگه اینکه هرکسی رو توی قبر خودش میزارن!

من فورا ماسکم را پائین کشیدم گفتم راس می‌گی اصلا کجای قران نوشته باید ماسک بزنیم و اجباریه!

ترسید عقب  رفت با اینکه ماسک داشت فاصله را بیشتر کرد!

گفتم تازه راس گفتی آدم باید قلبش پاک باشه و هرکسی رو توی قبرخودش می زارن  یه چیز دیگه هم بگم آزادیه و من می خوام راحت باشم.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-04-24] [ 06:59:00 ب.ظ ]

لب و لوچه های سرخ مخفی بود ...

زنان ماسک زده

هرچه امربه معروف کردیم و هرچه نهی از منکر به گوششون نرفت که نرفت.گفتیم این گونه با آرایش در کوچه بازار حرکت کردن شایسته زن مسلمان نیست. از بهداشت گفتیم این مواد آرایشی کلی سرب و ضرر داره فایده ای نداشت بلکه روز بروز بدتر شدند. تا این که دست قدرت پروردگار برای انتقام باز شد و کرونا نازل شد. حالا این کرونا که خودش قابل معالجه است بماند اکثر مردم چین به خاطر ترس از کرونا مردند.شاید مرگ سفید همین باشد که قبل از ظهور عده زیادی را به کام مرگ می کشد! راست گفته اند ترس برادر مرگ است.وقتی در شهر حرکت می‌کردم دیگر از زنان رژ مالیده خبری نبود هیچ لب و لوچه سرخی دیده نمی شد نه اینکه زنی در کوچه خیابان نباشه، بودند بلکه همه زنها از چانه گرفته تا بینی های عمل کرده را با ماسک پوشانده بودند حتی شال سرشان را هم روی ماسک بسته بودند. دست‌هایشان هم دستکش داشت برای همین ناخن های لاکی هم دیده نمی‌شد. با خودم گفتم حتما یک روز هم مجبور می شوند با بلایی دیگر موهایشان را پنهان کنند تا از بلا محفوظ بماند.

گفتم خدایا چرا گنهکاران باور نمی کنند بلا را و  چرا تماشاچیان، این گناهان باور نمی‌کنند بلا تر و خشک را می سوزاند، حالا این بلا به نام هرکسی می خواهد باشد.                                     .

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-07] [ 10:14:00 ب.ظ ]

می خواست هدایت کند ...

 
بارها بهش هشدار دادم، وقتی با او همنشینی می کنی باید مراقب نفَس و بزاق دهانش باشی. بیماری او مسری است. اگر مراقب نباشی خودت هم گرفتار می شوی. مقاومت می کرد و اصرار داشت برای من مشکلی ایجاد نخواهد شد. من واکسن زده‌ام، ماسک دارم، بعد از دست دادن با او دستهایم را می شویم.

ولی با همه این پیش گیری‌ها سرانجام بیمار شد!
درست عین، دوستی با افراد نااهل، بهش گفتم دوستی با او، دست آخر کار به دستت میده.
می‌گفت: می خواهم هدایتش کنم. بهش گفتم: یه وقتایی ما علاوه بر اینکه نمی‌تونیم طرف مقابل رو هدایت کنیم خودمون هم توی دامش می افتیم.
خیلی بهش اعتماد داشت فکر می کرد، او هم می خواهد هدایت شود.برای همین هرچی طرف می گفت باور می کرد، کم کم یادش رفته بود؛ که قرار بوده او را هدایت کنه. یعنی کسی که مشکلات روحی روانی دارد، نباید مثل یک آدم سالم به او باور داشته باشد. او یک مریض روحی بود، هرچه دلش خواست، به سخن چینی ادامه داد در نهایت دوستش را از جایگاهی(مسئولیت فرهنگی) که داشت ساقط کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-24] [ 04:39:00 ب.ظ ]