من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه


    لطف امام رئوف ...

    کرامتش شامل حالم شد

    ?????

    حبیبه خانم امروز خیلی خوشحال بود. همین شد که بی‌بی طوبی ازش پرسید:
    ” چه خبره حبیبه جان؟ امروز خیلی خوشحالی”

    حبیبه خانم قند توی دلش آب کرد و لبخند زد و گفت:
    “بی‌بی طوبی، امروز سالگرد روزی هست که به امام رئوف متوسل شدم و حاجتم را گرفتم.”

    بی‌بی طوبی هم از شنیدن این سخن خوشحال شد و با شوق گفت:
    ” برای ما هم ماجراش رو تعریف می‌کنی عزیزم؟” ?

    حبیبه خانم با خوشحالی گفت:
    ” بله حتما.
    بی‌بی جان چند سال پیش، در ایام میلاد حضرت رضا همسرم برای اجلاسیه‌ای به مشهد دعوت شده بود. من هم خیلی دلم تنگ شده بود برای زیارت اما دیسک کمرم اجازه نمی‌داد که بروم.
    بیشتر دلتنگی‌ام به خاطر این بود که حاج‌آقا قبلا هم رفته بود مشهد و من را به خاطر همین دیسک کمر با خودش نبرده بود. همین شد که پایم را کردم توی یک کفش که من هم میایم.
    هرچه کردم حاج آقا قبول نمی‌کرد. می‌گفت فقط اقایان هستند.من هم گفتم باشه من توی حرم می مونم. اما همسرم هرچه تلاش کرد نتوانست بلیت هواپیما برایم بگیرد، و تلاشش برای رزو هتل ولایت که نزدیکترین هتل با حرم است و فقط5 دقیقه فاصله دارد، بی نتیجه بود.

    اما من ناامید نشده بودم. گفتم خودم بعد از شما بلیت می گیرم میام مشهد. ولی همسرم قبول نکرد. می‌گفت تنهایی با حال خرابت و دیسک کمر چجوری بیایی و توی حرم بمانی؟ اون هم روز میلاد که حرم جای سوزن انداختن نیست؟!

    آخر دست قرار شده بود همسرم تنها برود که بهش زنگ زدند و گفتند بلیت شما دو نفری است! توی هواپیما با هم سرِ اینکه که کجا بمانم نقشه می کشیدیم تا رسیدیم مشهد. از فرودگاه که بیرون آمدیم آقایی آمد و نامه رزو هتل ولایت را به همسرم داد! بی بی از لطف امام رضا توی پوست خودم نمی گنجیدم.
    با اینکه از هتل تا حرم پنج دقیقه بیشتر فاصله نیست، ده جا روی زمین می نشستم، تا برای ادامه راه قدرت راه رفتن پیدا کنم.
    دیسک کمر باعث می شد بعد از دو سه قدم پای راستم باندازه 50 کیلو سنگین شود. زائرها که عبور می‌کردند می‌پرسیدند خانم مشکل داری کمکت کنیم؟چرا کف زمین ولو شدی؟
    مسیری که میرفتم از ماشین زوار خبری نبود، اگر هم بود بخاطر ازدحام نمیتونستم سوار بشم.
    وقتی رسیدم به حرم؛ برای خواندن زیارت‌نامه یک طرف افتادم. خادم‌ها بهم تذکر می‌دادند که خانم بلند شو.
    میگفتم الهی هیچ وقت کمردرد نگیری، خدا کمرت را سالم نگه داره مثل من نشوی و خادمها منصرف من می‌شدند و می‌رفتند. اما دوبارهدیکی دیگر میامد سراغم. مجبور بودم بلافاصله برگردم هتل.
    روزی که زیارت وداع را می خواندم به آقا گفتم: “آقا جان من نمی گم که پشت پنجره فولاد شفام بده. ولی کمرم را چاره کن. با این وضع دیگر نه توان آمدن دارم و نه کسی حاضر به آوردنم هست.”

    برگشتیم، به هر دکتری مراجعه کردم حاضر به عمل دیسک من نبود. همه می‌گفتند چون قبلا دوبار عمل دیسک شده‌اید، باید همان دکتر شما رو عمل کند. و من چون از عمل‌های قبلی راضی نبودم نمی خواستم دوباره پیش همان دکتر بروم.
    کمر همسرم هم مشکل داشت. قرار بود با دوستانش به یک دکتری مراجعه کند. روزی که قرار بود برود من سر کار بودم. بهش زنگ زدم و گفتم عکس ام آر آی من را هم بیاور شاید این دکتر مشکلم را بتواند حل کند.
    وقتی رسیدم بیمارستان؛ دکتر تازه از اتاق عمل بیرون آمده بود تا همسرم را معاینه کند. دوست همسرم به من گفت:” شما بیرون منتظر باشید.”
    رفتم طرف نیمکت توی سالن بنشینم، که دکترآمد طرف من و گفت:” بفرمایید توی اتاق.”
    دکتر جلوتر از همه من را هدایت کرد روی صندلی معاینه و عکس ام آر آی را ازم گرفت. تا به عکس من نگاه کرد گفت “حاج خانم باید فردا عمل شود!”
    از این اتفاق متعجب شده بودم. گفتم:” آقای دکتر حاج آقا را آوردم تا عمل کنید.”

    آقای دکتر گفت:” دوماه بعد از عمل شما حاج آقا بیاد.”
    دکتر من را عمل کرد. سه میلیون را با بیمه تکمیلی حساب کردیم و قرار شد سه میلیون هم ما بپردازیم. اما وقتی رفتیم حسابداری گفتند پرداخت شده. هرچه اصرا کردم نگفتند کی هزینه عمل من را داده.
    بی‌بی طوبی؛
    با مزه ترین بخش قضیه اینجاست که دوباره سال بعد برای روز میلاد امام رضا(علیه السلام) برای همسرم دعوت نامه اجلاس آمد. اما این بار برای هر دوی ما بود. من روز میلاد با سلامتی در جشن میلاد امام رضا حرم بودم.”

    بی‌بی طوبی با شنیدن این خاطره از کرامت امام رضا علیه السلام؛ اشک در چشمانش حلقه زد و گفت:
    “قربون کرم و مهربانی‌ات امام رضا”

    ?????

    #دورهمی‌های_خانه‌ی_بی‌بی‌طوبی

     

    https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d

    موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
    [سه شنبه 1400-04-01] [ 11:43:00 ق.ظ ]

    شفا با غبار ضریح ...

    ضامن آهو رضاجان

    وقتی رسید حرم درها را بسته بودن، دلش پر از اندوه بود؛ بغضی گلویش را گرفته بود. دنبال بهانه بود که هاهای گریه کنه.

    ولی غیرت پدریش اجازه نمی‌داد که جلوی پسر غرب زده‌اش اشک بریزه!

    دنبال راهی برای ورود به حرم می‌گشت تا خودش را به ضریح برسونه و غم گلویش را بازکنه.

    دستی روی شانه‌اش سنگینی کرد، حاجی سلام ! کی اومدی؟ سرش را بالا برد دید دوست قدیمی و هم حجره‌ایی توی بازار بود.

    وقتی روبوسی می‌کردند سرش را گذاشت روی دوش او و های‌های گریه کرد.

    دوستش گفت: حاجی گریون نبینمت، چی بسرت اومده، چرا اینقدر پیر شدی؟

    ادامه »

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [جمعه 1399-04-13] [ 05:12:00 ب.ظ ]

    کرامت امام رضا(ع) ...

    دعا توسل زیارت نجات
    مرحوم حاج اسماعیل دولابی نقل می‏‌کند: روزی شهید مطهری به ملاقات من آمد و این موضوع را تعریف کرد که ما در منزل خودمان ایام عاشورا روضه داشتیم. در همسایگی ما خانواده‏‌ای بودند که حجاب خود را رعایت نمی‏‌کردند. چون روضه حضرت سیدالشهدا(علیه‏السلام) بود. خانم‏ها با حجاب کامل در مجلس شرکت می‌‏کردند اما خانم آن خانواده در کوچه و بازار بی‌‏حجاب بود و وقتی که به روضه می‏‌آمد یک چادر نازک بدن‏‌نمایی به احترام روضه روی سرش می‏‌انداخت. گرچه روضه زنانه بود و مردی در آنجا نبود، اما خانم‏‌های دیگر از وضع چادر پوشیدن او ناراحت بودند.
    روزی خانمم به من گفت: می‏‌خواهم به این خانم بگویم به روضه‏‌ی ما نیاید، من در جواب گفتم: روضه مال امام حسین(علیه‏السلام) است به ما چه ربطی دارد که بگوییم بیاید یا نیاید؟!
    آن خانم با همان نوع حجاب آمد، تا ده روز روضه تمام شد. آن سال عاشورا نزدیک عید نوروز بود و آن سال به دلیل بارندگی شدید در شمال، این خانواده برای گذراندن تعطیلات تصمیم می‏‌گیرند به مشهد بروند. وقتی که می‏‌خواستند به سمت مشهد حرکت کنند آن خانم، بدون حجاب، برای خداحافظی به منزل ما می‌‏آید و به خانمم می‏‌گوید: ما عازم مشهد هستیم. خانم من التماس دعا می‏‌گوید: آنها روانه مشهد می‏‌شوند، دو سه روزی در مشهد از مکان‏‌های دیدنی بازدید می‏‌کنند.
    روزی که فردای آن قصد بازگشت به تهران داشته‌‏اند، به شوهرش می‏‌گوید: ما به حرم نرفتیم، برگردیم همسایه‌‏ها زیارت قبول می‏‌گویند، چه بگوییم؟ بگوییم به حرم نرفتیم!! این خیلی بد است. لااقل به مسجد گوهرشاد برویم و از دور سلامی عرض کنیم. تصمیم می‏‌گیرند به مسجد گوهرشاد بروند. از در مسجد که وارد می‏‌شوند، به امام رضا(علیه‏السلام) سلام می‌‏دهند، اما داخل حرم نمی‌‏شوند، از ایوان مقصوره بازدید کرده و برمی‏‌گردند و برای فردا صبح اول وقت بلیط بازگشت می‏‌گیرند.
    طلوع فجر، خانم در عالم رؤیا می‏‌بیند که همه مردم از خانه‌‏ها بیرون آمده و به حالت انتظار ایستاده‌‏اند، می‏‌پرسد چه خبر است؟ می‏‌گویند: امام رضا(علیه‏السلام) از سمت قبله دارند می‌‏آیند. گفته بود: من هم به آسمان نگاه کردم دیدم امام(علیه‏السلام) از فراز آسمان رو به حرم می‏‌آیند و نور ایشان تمام فضا را پر کرده است. امام(علیه‏السلام) کتابی زیر بغل داشتند و وقتی که به نزدیک من رسیدند، فرمودند: اگر دعای «یا مَنْ‏ تُحَلُ‏ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ بخوانید، این کتاب را به شما جایزه می‏‌دهم!
    من دعا را تماماً از حفظ خواندم و کتاب را جایزه گرفتم و در همان حال از خواب بیدار شدم، گریه‏‌ام گرفت، شوهرم بیدار شد، پرسید چرا گریه می‏‌کنی؟! ماجرا را برایش تعریف کردم از این که به حرم نرفته بودیم خجالت زده شدیم، دیگر وقتی نداشتیم که به حرم برویم و به تهران بازگشتیم.
    وقتی که به تهران می‏‌رسد به خانه ما تلفن می‏زند و می‏‌پرسد که آیا ما دعایی به این اسم داریم. خانم من می‏‌گوید: آری در مفاتیح این دعا هست. می‏‌پرسد که اگر حاج آقای مطهری در منزل است من می‌‏خواهم خدمتشان برسم، او بعداً با حجاب کامل نزد من آمد. موضوع را چنان که گفتم، کامل تعریف کرد و دعای «یا مَنْ‏ تُحَلُ‏ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ خواند.
    خانمی که اصولاً با قرآن و دعا سر و کاری نداشت، امام رضا(علیه‏السلام) با نظر کیمیا اثر خود با یک نگاه، هم او را اهل حجاب نمودند و هم آشنای با دعا و حافظ آن(یادداشت‏هاى استاد مطهرى، ج‏۴، ص۵۴۶).(منبع: کتاب ذره و آفتاب، ص۲۱- ۲۳؛ انتشارات بنیاد پژوهش‏های اسلامی آستان قدس رضوی؛

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [جمعه 1398-12-16] [ 02:20:00 ب.ظ ]

    کرامت امام رضا به ایرانیان ...

    زیارتی بالاتر از زیارت امام حسین علیه السلام

    ادیان موجود در زمان امام رضا علیه السلام در خراسان بزرگ

    اگر لطف خداوند شامل ایرانیان نشده بود، و امام رضا علیه السلام در تقدیرش سفر به ایران نبود، امروز شاهد شکوفایی دین اسلام از این سرزمین نبودیم .

    همه اینها را مدیون حضور امام هشتم در ایران هستیم که با مناظرات علمی؛ توانست اسلام واقعی را به دانشمندان این فرق مختلف معرفی نماید.

    دین زرتشتی:

    مهم ترین فرقه ها و دین های موجود در قرون اولیه در شرق و شمال شرق فلات ایران که آن را خراسان بزرگ می‌گفتند  و بزرگان و رهبرانشان با امام رضا علیه السلام مناظره کردند، عبارت بودند از دین زرتشتی، در خراسان بزرگ، ریشه‌ی استوار داشته، به طوری که انتشار اسلام با مقاومت‌هایی مواجه بوده است.

    موبدان زرتشتی برای اثبات  و برتری دین خود، به مناظراتی با ادیان دیگر  و من جمله اسلام داشتند.لذا مناظرات امام رضا علیه السلام برای رفع ابهام و روشنگری دین اسلام، وجودش در خراسان بزرگ الزامی بوده است.

    دین مسیحی:

    شهر مرو از زمان ساسانیان شاهد رواج دین مسیحیت بوده است، بنا به روایتی در سال 360 میلادی یکی از شاهزاده خانم های ساسانی توسط کشیش یونانی به نام برشیا، مسیحی شد و این امر باعث رواج مسیحیت در خراسان بزرگ گشت.

     دین یهود:

    حضور یهودیان در ایران سابقه دیرینه‌ای دارد، به اندازه‌ی بنیانگذاری هخامنشییان است.

    دین مانوی:

    مانی فرزند یکی از نجبای عهد اشکانی بود که همزمان با جلوس شاپور اول ساسانی دین خود را معرفی کرد.

    مذهب او مخلوطی از زرتشتی، مسیحیت و بودایی بود.

    دین مزدکی:

    مزدک اندکی قبل از پادشاهی قباد ساسانی ظهور کرد.مذهب مزدکی بر اساس اباحه گری و نفی سلطه اشراف بود.

    دین بودایی:

    شمال شرق ایران، از دوران ساسانیان در معرض توسعه روز افزون بودیسم بود.در واقع فرقه  بودایی مقارن ظهور اسلام افغانستان را فتح کرده بود . هنگام سفر امام رضا علیه السلام به خراسان  به سرزمین ایران رسوخ کرده بود.

    ادیان ابتدایی:

    تاریخ ایران شرقی محل تاخت و تاز بیابانگردان از مشرق که به تدریج از عنصر ایرانی خالی  شده بود، محل امواج عظیم این مردمان شد.

    مثل هون‌ها، ترکان و مغولان که ساسانیان را خراجگذار خود کرده بودند، همراه خود توتم پرستی، آنیمیسم و باورهای بدوی را به ارمغان آوردند.

    ادیان هندی :

    شرق ایران از دیر باز محل تجارت و داد و ستد  فرهنگی با تمدن های دره سند بوده است.حتی امروزه هم رسوخ فرهنگ هندی را در سیستان و بلوچستان، در موسیقی سنتی می توان مشاهده کرد.

    منبع رضا نامه

    موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
    [شنبه 1398-04-15] [ 10:49:00 ق.ظ ]

    اخلاق در زندگی امام رضا ...

    آن حضرت در دوران امامت با عمل به آموزه ‏هاى اخلاقى دين اسلام و رفتار و سلوك معنوى خود كه شايسته مقام امامت بود و مردم آن زمان تنها آن‏ را از سيره نبوى و امامان معصوم شنيده و خلاف آن ‏را در رفتار حاكمان و اربابان قدرت ديده بودند.

    ابعاد معنوى و اخلاقى دين اسلام كه در مقام امامت متجلى مى‏ شد را بار ديگر زنده كردند و در تقابل با رفتار غير دينى حاكمان قرار دادند.

    ادامه »

    موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
     [ 10:41:00 ق.ظ ]

    خدا در اتوبوس ...

    سفر آخرت با چمدان خالی

    با هم همسفر بودیم، خیلی ساکت بود. معلوم بود درونگرا است درست برخلاف من که برونگرا هستم. فکر کردم مسیر طولانی 18 ساعته با یک همراهی که ساکته راه چند برابر می شود. وقتی که کمی چرت زدیم و از پنجره بیرون را نگاه کردم، دیگه تحملم برای سکوت تمام شد. کمی تنقلات از کیفم درآوردم و بهش تعارف کردم تا باب سخن باز شود. اول قبول نمی کرد ولی با اصرارم پذیرفت.
    پرسیدم شما هم تنها سفرمی کنید با اشاره سر پاسخ داد. القصه به حرف آوردمش. گفت: آینده را تاریک و سیاه می بینم، از همه چیز می‌ترسم.هیچ امیدی ندارم، از زندگی بیزارم.خلاصه گرم سخن شده بود، صبر کردم تا هرچیزی که او را آزار می‌دهد روی داریره بریزد. گفتم:با یک مثال، مشکلت را بررسی می کنیم.

    ادامه »

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1398-03-12] [ 10:55:00 ق.ظ ]

    امام رضا شیعه را رد می‌کند ...

    با این حدیث به ما شیعه نمی گویند
    امام رضا علیه السلام گروهی از اهل خراسان را که خود را از شیعیان می دانستند در مرو نپذیرفتند تا پس از گذشت مدت دوماه که گروه خراسانی متوجه شدند که در شیعگی واقعی نیستند. و سر انجام با توبه آنها امام رضا علیه السلام به دیدارشان رضایت داد.

    ادامه »

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [دوشنبه 1397-05-01] [ 08:18:00 ب.ظ ]

    امام رضا مدفن خود را خرید ...

     مدفن امام رضا

    وقتی کاروان حکومتی مامون به سرکردگی رجاءبن ابی ضحاک  با حضور نورانی امام رضا به سناباد توس رسید،

    در باغ حاکم خرسان به نام حُمید بن قحتبه اسکان یافت.

    روزی امام رضاعلیه السلام در حال قرائت قرآنی بود که با قلم خود نگاشته بود.

    حمید از امام رضا علیه السلام سئوال کرد این قرآن به خط کیست؟ حضرت فرمود خودم نگاشته ام.

    حمید عرض کرد قرآن را به من می فروشید؟ امام پاسخ داد در مقابل باغ می فروشم.

    حمید پذیرفت و قرآن را تحویل گرفت. بعد از رفتن حمید امام دستور داد تمام درختان باغ را بریدند.

    فردا حمید آمد و  عرض کرد از فروش باغ پشیمان شده ام، امام فرمود نگاه کن  اگر باغی وجود دارد آن را تحویل

    بگیر.و قرآن را برگردان.

    با این وصف زمین به ملکیت امام رضا علیه السلام درآمد و در سال 203 هجری قمری در آن دفن گردید.

    موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
    [دوشنبه 1397-04-25] [ 11:10:00 ب.ظ ]

    حرم امام رئوف ...

     

    حرم دوست

    امام رضا(ع) برای توجه دادن شیعیان به مقام شامخ حضرت معصومه (س) می فرمایند : « هر کس او را زیارت کند بهشت از آن اوست».

    فضلی که عنایت شده از باری تعالی برای کشور عشق و ایمان این است که صحیفه هدایت روز به روز ورق زمان را دور می زند آری در گوشه ای از کشور عشق نیز نماد هدایت چهره خود را برای زمان می گشاید . این نماد اکنون در محمل آراسته با گنبد طلایی و مناره های سر به فلک کشیده نظاره گر زائران اهل بیت است. کسی که صاحب قلبی نقش بسته از عشق برادر بود، در پی نقش قلبش «امام رضا(ع)» قدم به این خاک نهاد و با رهروان هم دینش مصائب این مسیر را به جان کشید و برای لقای چهره نورانی برادر دست از جان شست.
    آری امروز ، روز میلاد پرتوی از نور نبوی است که با قدوم خود رنگ و جلای دیگری به صفحات تیره و تار زندگی بشریت بخشید. خوشا به حال کبوتران محمل نشین این گنبد که هر روز گرداگرد این محمل را طواف می کنند و بهشت را برخود واجب کرده اند .امیدی که به کشور عشق از این صاحب هدایت رسیده همان علمای وارسته از هر گناهی است که دفتر هدایت اهل بیت را برای ما بازگو کنند. به امید آن روزی که از پیروان واقعی این صحیفه هدایت شویم.

                                                             نویسنده: معصومه مردمی طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر


    *******************************************

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1386-08-20] [ 02:46:00 ق.ظ ]