سالهای گذشته طلبه‌ای داشتم، که خانواده علیه‌السلامی نداشت، با اشک و گریه و تمنا و خواهش که او را پذیرش کنیم. با مشاوره با پذیرش مرکز او را پذیرفتیم . اعتقاد مرکز هم بر این بود که وقتی داوطلب علاقه زیادی دارد به گذشته او کاری نداشته باشید. بامثال من را قانع کرد که در صدر اسلام همه مسلمانان علیه‌السلام نبودند!

طلبه خیلی فعال و با درخشش تلاش کرد؛ تا جائیکه همسرش که او هم خیلی علیه‌السلام نبود از اینکه خانمش نماز شب می‌خواند برخود می‌بالید. برای دختر کلاس اولیش چادر دوخته بود و تحقیق پایانیش با موضوع تربیت فرزند دختر بود! بعد از فارغ التحصیلی به عنوان مبلغ موفق در مدارس فعالیت داشت. یک روز مادر دانش آموزی به سفارش کرد که خانم فلانی را بفرستید به مدرسه‌ای که دخترم آنجاست؛ چون بعد از آشنایی با خانم فلانی خیلی عوض شده است.

تا اینکه از طرف مرکز برای مبلغان دوره گذاشتند. این طلبه ما با یکی دیگر از دوستانش که او هم خانواده‌اش مانند این طلبه بود.برای دوره به مرکز دعوت شدند. زمان دوره در فصل زمستان بود. هردوی این‌ها بچه کوچک داشتند. از آذربایجان تقریبا 15 ساعت طول کشید تا به قم رسیدند. وقتی برای پذیرش به اردوگاه فاطمه الزهرای مرکز  رفتند، مسئول پذیرش به آن‌ها گفت: چرا با بچه آمدید؟ شما نمی‌توانید در کلاس شرکت کنید! این خانم مسئول اصلا فکر نکرد که اینها از کجا آمده‌اند؟! این دو مبلغ بلافاصله برگشتند ترمینال با همان اتوبوسی که آمده بودند به هادی شهر برگشتند!!! چون هردو برخلاف میل پدر و مادرشان درس طلبگی خوانده بودند، همیشه از طرف آنها تحقیر می‌شدند. لذا مجبور بودند شرایط سنگینی را تحمل کنند! با این کار مسئول دروه، وقتی برگشتند به طلبگی و همه آرمان‌های آن پشت کردند! چادر را از سر برداشتند و در کوچه خیابان با بی حیایی گشتند! وقتی به آنها اعترض شد که چرا این کار را کردید؟!گفتند: کار ما از خانم طلبه ای که در مرکز میزبان بود و مارا در آن سرما بعد از دعوت، بیرون کرد بدتر نیست!

پ ن

ظرفیت انسان‌ها متفاوت است، همان خانم مسئول اگر یک بار مدیر بالا دستی اش او را از مرکز بیرون کند، چه بسا رویه‌ای بر ضد نظام انتخاب کند!!!

اگر من رفتار زشت و زننده معاون امور حوزه‌ها را در سال گذشته ندیده بودم، متوجه رنجش روحیه این دو طلبه جوان نمی‌شدم! شاید اگر من در خانواده چند پشت روحانیت بزرگ نشده بودم و مثل آن‌ها بودم معلوم نبود اکنون چه رفتاری داشتم و اعتقادم نسبت به روحانیت چگونه می‌شد!!!

گاهی بعضی از معاونت های  مرکز کار دشمن را انجام می دهند!!!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: محمدی [عضو] 

الهی آمین

1399/07/08 @ 19:15
نظر از: یا کاشف الکروب [عضو] 
5 stars

با سلام و احترام تشکر از مطلب شما. ان شاء الله خداوند همه ما را به راه راست و بندگی خویش راهنمایی نماید و اخلاق و رفتار زیبا عنایت کند.
موفق و سلامت باشید . خیلی التماس دعا.

1399/07/07 @ 06:38
پاسخ از: محمدی [عضو] 

واقعا برا نسل جدید دعا کرد

1399/07/08 @ 19:11
نظر از: راحیل [عضو] 

سلام واحترام
متن وداستان وواقعیت خوبی بیان نمودید…
البته این رفتار مختص مرکز حوزه نیست ادارات دیگر هم مشاهده شده ومی شود.. ادارات نظامی وبهداشتی واماکن مقدسه و… که گاهی رفتارها بدون قضاوت وتند وسریع می باشد. تااینجا درسته..
گاهی ودرصدی هم بایدسمت قوانین هم نگاه کرد برای ماهم پیش امده که یه قانونی که ازقبل گذاشتند واطلاع دادند را رعایت نکردیم وبابی مهری مواجه شدیم.. ابتدا ناراحت شدیم اما بعد متوجه اشتباهمان شدیم که مسئولین موظف به اعمال قانون هستن ولی بااخلاق!!!!
وماباباید ظرفیت مون را برای پذیرش بالا ببریم تاهمه سختی ها ورنجها که در مسیر رسیدن به اهداف داریم.

دوران دفاع مقدس ویه کم قبل تر انسانها در مسیر دین زحمتهای فراوانی کشیدن وجانها دادن.. که جای شرح نیست..
به هرحال خدا به همه ما توفیق ثبات قدم درراه حق عنایت کنه وممنون از شما برای درج مطلب. التماس دعا

1399/07/06 @ 06:41
پاسخ از: محمدی [عضو] 

خصوصا مسئولین حوزوی

1399/07/08 @ 19:12
نظر از: مهتاب [عضو] 
5 stars

اللهم زیّن اخلاقنا بالقرآن

موفق باشید

1399/07/05 @ 18:47


فرم در حال بارگذاری ...