خبری خواندم، که ملایی از تبلیغ برمی گشت، در مسیر به چادر عشایر رسید.
پیاده شد سری به آنها بزند. متوجه شد که پسر خان داماد شده است. پرسید عقدشان را چه کسی خوانده است؟ اظهار بی‌اطلاعی کردند!
حالا آنها در بیابان دور از امکانات و محل پرسش بودند که بعد سی سال عقدخان  خوانده شد. بیست سال پیش که برای تبلیغ به شهری که اکنون مشغول تدریس و تبلیغ هستم آمدیم. در جمع خانم‌ها مسئله می گفتم، رسیدیم به بحث شیر دهی که به هرکسی حق نداریم شیر بدهیم. متعجب شده بودند، نمی دانستند یک مادر بزرگ نباید به نوه دختریش شیر دهد.
یکی یکی پیداشدند که ما این کار را کرده ایم حالا تکلیف مان چیست؟

پ ن

این یعنی فاجعه در تبلیغ، کم کاری مبلغان، رها شدن مردم در جامعه . فقط بلدیم ناله سر دهیم که امام زمان چرا نمی آیی؟

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ریاحی [عضو] 
5 stars

وای خدا . چیکار کنم..خیلی بده

1397/10/08 @ 18:56
پاسخ از: محمدی [عضو] 

وظیفه طلاب خیلی سنگینه

1397/10/09 @ 14:56
نظر از: ربیع الانام [عضو] 
5 stars

واااای چقدر ناراحت کننده)):

1397/10/02 @ 17:39
پاسخ از: محمدی [عضو] 

باید از غصه دق کرد

1397/10/02 @ 18:47
پاسخ از: محمدی [عضو] 

به ماهم میگن منتظر؟

1397/10/09 @ 14:57


فرم در حال بارگذاری ...