جهاداکبر یا امامت قوه عادله | ... |
جبهه ظرف تحقق آرمانگرایی و مجاهدت است که دو نشانه از علائم حیات انسانیاند. در میدان جبهههای مختلفی که پیش روی ماست اگر بخواهیم موثر واقع شویم، چارهای نداریم جز اینکه از سنتهای الهی استفاده کنیم. اولین میدان مجاهدت، میدان جهاداکبر است. نبیمکرم اسلام میفرمایند : المومن وحده حجه والمومن وحده جماعه. حضرت امام خمینی «ره» این حدیث را چنین تفسیر میکنند که امامت قوه عادله در وجود انسان باعث پیدایش عدالت میشود و اگر وجود انسان بر اساس موازین عدل شکل بگیرد، همه قوا به نهایت رشد و کمال خویش خواهند رسید. در این مدار نهایت کمال قوه عاقله، پیدایش فضیلت حکمت در وجود انسان است. همچنین نهایت رشد قوهی غضبیه، اتصاف انسان به فضلیت شجاعت خواهد بود. نهایت تعالی قوه شهویه نیزپیدایش فضیلت عفت در انسان خواهد شد. بنابراین مربی در اولین مواجههی با متربی خود باید دنبال تحقق نظام عدل در وجود او باشد و عقل او را به سر حد حکمت، وغضب او را به مرز شجاعت و غیرت و شهوت او را به آستانه عفت نزدیک کند.
ادامه مطلب :
نظام امامت از درون انسان شکل میگیرد و به بیرون گسترش پیدا میکند. برای تحقق این نظام امامت درونی، قوه عادله نیازمند کمک از پیامبر بیرونی، یعنی شریعت است. به اندازهای که قوهی عادله انسان از نظام نبوت و نظام تشریعی عالم پیروی کند، برای امامت سایر قوا قدرت تکوینی پیدا میکند؛ چرا که اساسا شرعیات کمکهای تکوینی را به همراه دارند.در این مسیر همراهی مربی با شریعت به نظام عدل کمک میکند تا نظام امامت درونی انسان بگیرد . پس از بت شکنی و تطهیری که در قلب انسان اتفاق میافتد، ایمان بر آن نازل میشود. هرجا ایمان مخدوش شود، نظام ولایی و ارتباط ولایی مخدوش میگردد و هرجا ارتباط ولایی مخدوش شود تعادل نظام بر هم میخورد؛ خواه این تعادل، تعادل نظام دورنی باشد وخواه تعادل نظام اجتماعی و بیرونی.
میدان جهاداکبر صرفا فردی و درونی نیست؛ بلکه جهادی جمعی نیز هست. جماعت اثری حقیقی دارد؛ چرا که تربیت حقیق نمیتواند معلول ترکیب اعتباری باشد.. جماعت همانند فرد قوهی عاقله، قوهی غضبیه، و قوهی شهوییه؛ (تمایلات، عواطف، احساسات و حب و بغض) دارد. در این حال جماعت یک راهنما و هادی هم دارد.قوه عادلهی جماعت مربی است. وقتی دلها و قلوب خدا شد، به هم متصل میشوند و یک وحدت اجتماعی ایجاد میکنند که منجر به تشکیل یک جماعت حقیقی میشود. ایمان در جامعه زمانی شکل میگیرد که رابطه اخوتی وجود داشته باشد.
جهاداکبر مجاهدت استقامت و عدم تبعیت از نظام نفس بود؛ اما این میذان، عرصهی عدم تبعیت از نظام کفر وطاغوت بیرونی است. اساس جهادکبیر مسئلهی حیات بخشی است. جهاد کبیر مسئله حیات بخشی است. جهاد اکبر زیر ساخت جهاد کبیر است.جبههی تربیتی جبههای مشترک است که یک لایهاش به جهاد اکبر و لایه دیگرآن به جهادکبیر برمیگردد. اگر جامعهای بخواهد در میدان جهادکبیر به موفقیت برسد تا بتواند زیرساخت مناسبی را برای میدان جهاداصغر فراهم کند، باید به اخوت توجه ویژه ای داشته باشد. برای اینکه دقیق ارتباط ولایی ملموس شود، زنجیری را فرض کنید که حلقههای آن به همدیگر وصل میشوند و یک نخ از میان آنها عبور کرده است. در این صورت هر حلقهی زنجیری را فرض کنید که حلقه ای آن به همدیگر وصل میشوند و یک نخ از میان آنها عبور کرده است. در این صورت هر حلقهای زنجیر با سه عامل نگه داشته است؛ حلقهی راست و حلقههای چپ و با نخی که از میانه گذشته است. نخ وسط ولایت است اما دوحلقهی کناری ولایت مومنین است. میدان جهادکبیر میدان تحقق آن زنجیر است. ولایت مومنین نسبت به یکدیگر عامل نگه دارندهی مومنین در ولایت الله است.
میدان جهاداصغر ، بر خلاف دو جهاد دیگر همیشگی نیست؛ زمان و مکان مشخص داشته، امکان پیشگیری دارد. قرآن میفرماید: که اگر میخواهید این برخورد با دشمن به وجود نیاید، موازنهی رعب با دشمن ایجاد کنید. جهاداصغر، برای میدانهای دیگر جهاد، یعنی جهادکبیر و اکبر، حاشیه امن میسازد. میدان جهاداصغر دو زیر ساخت دارد؛ یکی زیرساخت میدان جهاداکبر است که زیرساختی انسانی است. دیگری زیر ساخت جهادکبیر است که ابزار وعده وعُده را فراهم میکند.
ادامه بحث در آینده
فرم در حال بارگذاری ...
[جمعه 1401-11-07] [ 11:55:00 ق.ظ ]
|