و مَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ : چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند با اينكه آنان [مردم را]

از [زيارت] مسجدالحرام باز مى‏دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى‏دانند .        34انفال
__________________________________________________________________

پ.ن

این ها همه از نسل شجره خبیثه هستند،همان ابو سفیان، ابوجهل ها.

این ظالمان ضعیف کش که از رویارویی با مردان هراس دارند یا از آسمان بر سر کودک و زن یمنی بمب میریزند یا با بستن راه بر

حاجیی که جزلباس احرام چیزی ندارد آنها را خفه می کنند!!!


 رامیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
نظر از: مدرسه امام جعفر صادق (ع) شاهرود [عضو] 

سلام
ما از خون برادران و خواهران مان در جنایت منا نخواهیم گذشت، مرگ بر آل سعود.
به ما سر بزنید.
موفق باشید دوست عزیز.
________________
سلام
ممنونم
حتما

1394/08/09 @ 09:07
نظر از: سلاله [بازدید کننده]   

سلام خانم جان ساغ اولاسیز بعد دو روز تازه حالم سر جاش اومده تازه فهمیدم از مشهد چقدر دور شدیم
به كوچه هاي كودكي برمي گردم. شبهاي ماه محرم. منبر و روضه و چاي آخر مجلس. مي گفتند اين چاي، نوشيدن دارد. وراست مي گفتند. چاي را كه مي خوردي، روشن مي شدي. سبك مي شدي و احساس مي كردي برايت از بهشت نوشيدني آورده اند.
مسجد روستا لباس سياه مي پوشيد وسراپا عزادار مي شد. هرچه از روزهاي اول محرم مي گذشت، دل و جانت به تاسوعا و عاشورا نزديكتر مي شد. آماده مي شدي. آماده آماده تا صبح روز تاسوعا، زودتر از خواب بيدار شوي. لباس سياهت را بپوشي و بروي دنبال بچه ها آنها را جمع كني تا همه با هم به مسجد برويد. آنها كه زنجير داشتند زنجير مي زدند و بقيه هم در دسته سينه زنها بودند. و ما هم دنبال اونها راه می‌افتادیم نوحه خوان تمام راه را تا سر روستامیرفت ، از عباس(ع) مي گفت و تو براي دستهاي آب آورش سينه مي زدي.
و شب، شب عاشورا بود. تا نيمه هاي شب عزاداري، و باز صبح زود ، سينه زني، زنجير زني، صداي طبل و آواي محزون نوحه خوان مسجد كه امروز امام حسين(ع) مي خواند و تو باز به فطرت سبز كودكي ات باز مي گردي…
اما بعد عاشورا غم اسیری زینب فقط سکوت هست و سکوت …
_______________________
زیارت قبول خاطرات سبزی بود

1394/08/07 @ 22:05
نظر از: سلاله [بازدید کننده]  

سلام خانم جان انشا‌‌ءالله که خوبین
من نمیدونم چرا نظر چند ماه پیش من اینجاست؟ قربونتون برم الان نه ماه رجبه نه ماه رمضون
______________________
سلام عزیزم زیارت قبول
مهمان امام مهربان
به مناسبت حادثه منا این پست را بروز رسانی کردم وبه نظراتش نگاه نکردم.

1394/08/07 @ 14:41
نظر از: م الف [بازدید کننده]

سلام
چرا خود شعر جای نظر نداره

اون “زینبت” آهی کشید و رفت
اونم داغ پدر “را” چشید و رفت
با تشکر
______________
سلام عزیز بزرگوار
شعر در طلبه نوشت جای نظر داره

1394/08/06 @ 07:43
نظر از: سلاله [بازدید کننده]  

سلام خانم
اول ماه رجب بهتون تبریک میگم و ازتون التماس دعا دارم.

ماه رجب آمد، دل این پیر جوان کرد
در گوش من اسرار در اسرار بیان کرد
از شوق چنان مست شدم زینهمه مستی
صاحب کرم و ساقی و باده، نگران کرد
دستی ز نوازش، به سر من چو کشیدند
در اوج و عروجش دل من سیرچنان کرد
آنجا رجبیون همه آسوده و خوشحال
نازم به کسی که، به من آن صحنه عیان کرد
من لایق آن صحنه نبودم، که نشان داد
او از کرم اش، این دل شوریده نشان کرد
هرگاه بریدم من از این، عالم خاکی
از خاک به افلاک، روانم طیران کرد
خودسازی و خودسوزی من دید، حبیبم
آغاز رجب، وارد شهر رمضان کرد
___________________________
سلام ماه رجب برشماهم مبارک

1394/01/30 @ 19:57


فرم در حال بارگذاری ...