خانه آسمانی در آتش | ... |
شعله های آتش زبانه می کشید،در چوبی در حال سوختن بود،فریاد بچه ها از هر طرف به گوش می رسید، یک لشکر برای تصاحب خانه ای آمده اند که محل نزول وحی بود.
مزدوران ایستاده در کوچه،سلاح بر دست برای دستگیری امام امتشان.
کوچه مملو از ازدحام جمعیت،عده ای مشغول جمع آوری هیزم بودند، عده ای هم تماشاگر، بی آن که اعتراضی کنند.
دخت پیغمبر از پشت در با قلبی پر از اندوه برای مردمی که قلبشان قسی تر از سنگ و دل هایشان پر از کینه شده بود،سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله را یادآور می شد،انگار حسادت و لجاجت روی چشمهایشان پرده افکنده که جز باطل چیزی نمی بینند، و گوش هایشان از شنیدن سخن حق کر شده است.
در نیم سوخته با بی حرمتی کوبیده شد و به خانه اهل بیت هجوم بردند.خانه پر شد از مردم مدینه، مردمانی که عهد بسته بودند حافظ خانه و اهل خانه پیغمبر باشند.
آسمان مدینه گرفته بود، دین در اوج مظلومیت بود، خطبه های فاطمه سلام الله علیها،دل هر انسانی را می لرزاند در حیاط خانه علی علیه السلام مردمانی در رفت و آمد بودند که انگار مرده اند،اگر دنیا در چشم انسان بزرگ شود کار را به جایی می رساند که به نور خدا تعرض می کند و نمی داند که راه هدایتش ار این رهگذر است .
مهم نیست انسان چقدر عمر می کند مهم این است که عمر خود را چگونه سپری می کند خداوند انسان را بر سر بزنگاه می آزماید.
نفس گر درست تربیت شود،در راستای حق قرار می گیرد.
باشد خدا ما را از مدافعان ولایت و امامت قرار دهد.
پریسا عبادی
آن شب که غسل زخم تو می داد حیدر چهره به روی نیلی ات بنهاد حیدر
با اشک رخسار تو رامی شست حیدر یک عضو سالم درتنت میجست حیدر
زهرا جان!
بعد تو چقدر سخت است نفس کشیدن در کوچه های مدینه ،صدای گریه ها و آه کشیدن هایت هنوزهم که هنوز است به گوش می رسد.
بعد تو آن درسوخته آن مسمار و آن سیلی نامرد خود را نفرین می کنند .
بعد تو چاه از اشک ها وناله های علی سیراب است چقدر زود حسن وحسین وزینبت را تنها گذاشتی.
درست است تودر برابر این همه سکوت کردی ولی صدای سکوتت گوش جهانیان را کر کرد،این سکو تت عرش را به لرزه درآورد.
بعد تو مدینه دیگر روی خوش به خود ندید
زهراجان!
چقدر غریبانه رفتی آن قدر غریب که حتی قبرت را کسی نشناخت وهنوز هم که هنوز است غریبانه ترینی زهراجان.
کاش مهدی ز جهان هویدا می کرد
گره از مشکل سنجیده ی ما وامی کرد
کاش می آمدوبا آمدنش
قبر مخفی شده ی فاطمه پیدا می کرد
بنام خدا
نوشته ای در مورد شهادت حضرت فاطمه زهرا
خداوند متعال لحضاتی از شب معراج را به شهادت حضرت زهرا اختصاص داد و خبر را اینگونه به پیامر می دهد:به دخترت ظلم میشود،حرمتش شکسته میشود و حقی که تو برای او قرار داده بودی غصب می گردد.او را در حال بارداری می زنندو به حریم او هجوم می اورند و بدون اجازه ی او وارد خانه اش می شوند.اینجاست که او خاری و بی توجهی مردم را به خود احساس میکند،و هیچ مدافعی نمی یابد و فرزندی که در رحم دارد سقط می شود و با همان ضربات به شهادت خواهد رسید .پیامبر خطاب حضرت زهرا می فرماید تو اولین نفر بیتم هستی که به من ملحق می شوی و تو سرور زنان اهل بهشتی تو بعد از من ظلم و کینه خواهی دید تا انجا که زده میشوی و یکی از استخوان های سینه ات شکسته میشود..اخرین لحضه های زندگی پیامبر با گریه بر معصیت های دخترش زهرا بود و عرض شد یا رسول الله چرا گریه میکنید فرمود به خاطر اهل بیتم و انچه اشرار امتم بعد از من با انان رفتار می کنند .میبینم که به فاطمه ظلم میشود و او ندا میکند:پدرم پدرم اما هیچ کس از امتم او را کمک نمیکند.اولین کسانی که حضرت زهرا از انها شکایت کرد ابوبکر و عمر بود که ان دو فدک را از من گرفتند و هیزم بر در خانه ام اوردند ودر خانه اتش گرفت و عمر با تازیانه بر بازویم زد و با لگد به در هجوم اوردند و عمر سیلی به صورتم زد و گشواره ام شکست. در انجا بود که عمر اصرار بر اتش زدن خانه زهرا شد و برای رسیدن به هدفش دستور داد به در خانه زهرا هیزم جمع کنندو خانه را اتش بزنند حضرت زهرا با شنیدن صدای عمر پشت در امد و گفت پدر جان یا رسول الله پس از تو چه مصیبت هایی که به من نرسید لعنت خدا بر عمر و دشمنان خدا و پیامبرش باد…همزمان اتش گرفت و شعله ور شد اما هنوز زهرا پشت در نشسته بود ،حضرت زهرا برخواست و دو دست بر دو طرف چهارچوب گذاشت و با تمام بدن خود مانع باز کردن در شد و حرارت ان بر بدن و صورت حضرت زهرا می خورد در ان لحضه به در نیمه سوخته لگد زد و ان را از جا کند و شکست حضرت زهرا بین در و دیوار گرفتار شد و بر بدن ان حضرت اسیب رسیدحضرت زهرا بعد از پیامبر و حضرت محسن سومین شهید ال محمد بود که پس از 95روز در حالی که هنوز جراحات سینه و پهلوش خون جاری بود به شهادت رسید ان حضرت در سن 18سالگی از دنیا رفت.
منبع:کتاب از شهادت حضرت زهرا
معصومه تقی نژاد
بنام خالق پیداو پنهان که پیدا و نهان داند به یکسان
موضوع:شهادت بانوی دو عالم حضرت فاطمه سلام الله علیها
در کجاپایان رسانم وصف خوبی های تو درکجای دل نویسم این همه دردای تو
دوح تو روح نفس ها روح لطف بی کران بود درمیان بانوان درد تو درد آتشین بود
بس کشیدی آه وناله درد دل شد بی کرانه گرهزاران درد باشد دردو رنجت بی کرانه
آنقدر شب ها بگریی باز ندانی فاطمه کیست گرزخوبی اش بخوانی باز ندانی فاطمه کیست
اوست بانوی دو عالم که پروبالش شکستند دشمنان کور اسلام درکمین اونشستند
روح قدس اونهان شد بادستان عزیزش چشم گریان رابست ورفت از سوی عزیزش
حال گویم عاشقانه ای امام بی نشانه کی خواهی آمد سوی دلهاتاکه آری یک نشانه
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1396-11-11] [ 11:29:00 ق.ظ ]
|