فقیه بافقی در نگهداری حوزه و رسیدگی به طلاب به آیت الله حائری کمک می کرد.به عنوان مثال آیت الله حائری می فرمود:«اول ماه اگر

پول نرسید چه باید کرد؟

فقیه بافقی می فرمود:«آن به عهده من اگر دیر شد،.»از قضا بعضی اوقات که دیر می شد، به ایشان خبر می دادند و مرحوم حائری می

گفت:«حالا تو جواب طلاب را بده!»

مرحوم بافقی طلاب را به مسجد بالای سر حضرت معصومه می برد ومی گفت :با خدا کار دارم،با ذکر صلوات و دعا عرض می کرد«خدایا

،این ها نوکران و لشکریان ولی وحجت تو هستند.»

که دعا و استغاثه و صلوات ناتمام بود که باب فرج به روی آن ها گشوده می شد.

مجمع ملکوتیان29ص

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
نظر از: منتظران مهدی [بازدید کننده] 

سلام علیکم… وبلاگ بسیار زیبا و پر محتوایی دارید علی الخصوص که نام شهر زیبای پدری مرا هم به دوش میکشد… فقط نفهمیدم که حوزه فاطمیه در جلفا هست یا در هادیشهر…القصه خدا قوتتان بدهد که کاری بس عظیم و سخت و خداپسندانه در پیش روی دارید.خانوااده ی پدر بنده از ساکنین ابتدایی و قدیمی جلفا هستند.کار فرهنگی و دینی کردن در شهرهای مرزی بسیار خطیر و البته دشوار هست که ان شالله به معنای تمام از پسش برخواهید آمد.
______________________________—–
سلام همشهری حوزه قبل از بنای ساختمان در هادیشهر بود وبعد تهیه زمین وساخت بنا به جلفا منتقل شد. ممنونم از توجه تان به حوزه شهرتون.

1393/12/27 @ 23:59
نظر از: سلاله [بازدید کننده]  

سلام و خداحافظ اونقدر خسته بودم بعد حمام کردن خوابیدم وای انقدر خسته‌ام خانم جون عید پیشایپش تبریک میگم و سالی پر از سلامتی برای شما و حاج آقا و خانواده‌ی محترمتون از خداوند منان میخوام تو لحظه تحویل سال این طلبه بی طلبه رو هم دعا کنید که محتاج دعای بزرگان هستم فردا قراره بعد دو ماه مادرمو ببینم دیدن مادر آدمو آروم میکنه خدا هیچ خونه‌ای رو بی مادر نکنه که واقعا چراغ خونست پرنورترین مکانها بی حضور مادر تاریک و غمگین اند برای پدرم هم کلی از مناطق جنگی خاطره دارم اون میگه من میگم …اما یه جوریم نمیدونم چه جوری دوست دارم کاش جایی بودم که فقط تنها بودم فقط خود خودم و خدام کسی رو نمیدیدم با کسی حرف نمیزدم فقط سکوت میکردم سکوت … و این حس در زمانی که همه انتظار خواهند داشت باهاشون حرف بزنی عذابم خواهد داد …
دوستون دارم …

1393/12/26 @ 02:21


فرم در حال بارگذاری ...