ویروس انحرافی ابلیس | ... |
آن قبلترها، وقتی یکبار زمین بد جور پر بوده از ظلم و جور، خدا کسی را فرستاده که منجی اهل ایمان باشد.
آن سالها هم مومنین حتما نسل پشت نسل منتظر بودهاند و به هم وعده ظهور میدادند. وعده آمدن کسی که قرار بوده بساط بدکاران را بر هم بزند.
نوح، همان وعده خدا بوده. اولین پیامبری که کتاب آسمانی داشته و قرار بوده به یاد مردم بیاورد که راهشان چقدر همسو با معیارهای زندگی الهی هست یا نیست.
اسم این جلسه را هم به همین خاطر اینطور گذاشتهایم: «خدا گفته بود منجی میآید، خدا راست گفته بود.»
الان در حال روایت کردن ماجرای انسانی هستیم که تقریبا ۷۵۰۰ سال از عمر او گذشته است.
به مرور زمان جمعیت انسانها در بکه رو به افزایش گذاشت و این سرزمین ظرفیت گنجایش این حجم از جمعیت را در خود نداشت. به همین دلیل به مرور زمان مهاجرتها از بکه به سوی سرزمینهای دیگر آغاز شد.
دو خط مهاجرت از بکه شکل گرفته است که یکی بسوی شمال شرق، یعنی بینالنهرین(میانرودان) و دیگری به سوی شمال یعنی منطقه دریای مدیترانه بود.
سرزمینهای شمالی به لحاظ موقعیت و امکانات زندگی بسیار مستعد بود چرا که دارای زمینهای حاصلخیز و آب و هوایی بسیار مناسب بود. اولین مهاجران که به این منطقه رسیدند در همان جا اتراق کرده و اولین شهرها را در این منطقه بنا کردند.
در این منطقه کشاورزی و دامداری رونق بسیاری پیدا کرد و بخاطر وجود آب و غذای کافی برای دامها برخی از زحمتها و مشقتهای کشاورزی و دامداری برداشته شد و مردم وقت بیشتری برای رسیدگی به زندگیی خود پیدا کردند. لباسهای فاخر و خانههای خشتیگلی برای اولین بار در این منطقه ساخته شد و حالا انسانها برای اولین بار از زندگی دنیایی خود بیش از پیش لذت میبردند.
ادامه مطلب :
در این دوره ابلیس و لشکریانش تلاش میکردند تا دو ویروس خطرناک را که عامل انحراف انسانها بود در جامعه منتشر کنند. اولین عامل خطرناک انحراف، عامل استغنا بود. انسانی که در حالت استغنا قرار میگیرد خیال میکند تمام نعمتهایی که در اختیار دارد با تلاش و زحمت و عدم خودش به دست آورده است.
حالت استغنای درونی زمینه ساز طغیان میشود و انسان را در نقطه طغیان و سرکشی قرار میدهد.(اِنالانسان لیطغی اَن رَاه استغنی)
دومین عامل خطرناکی که ابلیس در بین انسانها شایع کرد عامل استبعاد بود که به معنای استعمار و استثمار انسانها میباشد .
خداوند به هیچ انسانی اجازه نمیدهد که انسان دیگری را به بردگی یا استثمار در بیاورد.اما نفس اماره انسان با هدایت ابلیس تلاش میکند تا دیگر انسانها را به بردگی و بندگی بکشاند. مثلا انسانی که مال و ثروت بیشتری دارد بخاطر حس استکباری که دارد تلاش میکند تا با قدرتی که دارد دیگران را به خدمت خودش در بیاورد.
فطرت انسانها و تعالیم انبیاء این دو ویروس را پس میزند اما در آن دوران در اثر دورشدن از فطرت و تعالیم انبیاء جامعه به سوی این دوعالم انحراف حرکت کرد. حالا با جامعهای مواجه هستیم که دارنده صفت استغنا مملو از مناسک ابلیسی و شیطانی شده است.محور تمام مناسک ابلیسی که در جامعه انجام میشد پرستش دنیا یا پرستش ابلیس بود که باعث طغیان انسانها میشد.
همچنین در اثر به وجود آمدن صفت استعباد در میان آنها اشراف و ملآ قوم، دیگران را اصلا انسان حساب نمیکردند و حرکتهای تجملاتی و اشرافی انجام میدادند و کسی که در طبقه اجتماعی و مسلک آنها نبود را تحقیر و تمسخر میکردند و با استفاده از قدرت و پولی که داشتند انسانهای مستضعف و فقیر را همواره به خدمت خود در میآوردند .
مترفین و ملآ برای این که رفتارهای طغیان گرانه و استثمارگونه خود را توجیه کنند دست به یک کار بسیار خطرناک زدند. ضرورت این توجیه آن بود که شاید به مرور زمان مردم جامعه به حالت فطری خود بازگردند و متوجه دو عامل خطرناک استغنا و استعباد شوند و این برای گروه ملآ مترفین بسیار خطرناک بود.
به همین خاطر این گروه تصمیم گرفتند که هرچیزی را به غیب ارجاع دهند؛ بدین معنا که تمام طغیانها و نظام طبقاتی که ساخته بودند را به خداها والهههای نادیدنی منسوب میکردند و این گونه مردم را در مقابل خود رام میکردند. تجلی تمام این غیبها و الههها در موجودی به نام بت بود. آنها به مردم میگفتند که ما نمایندگان بتها هستیم و شما باید بتها را بپرستید چرا که تمام نعمتها از جانب آنها است. به این صورت بود که احترام گذاشتن به گروه ملآ و مترف و طبقات بالای اجتماعی یک دستور ماورائی تلقی شد.
این گونه بود که به مرور زمان در شهرها پرستش بتها رواج یافت و خداپرستی و مناسک توحیدی در خفا فرو رفت و مومنین در اقلیت به سر میبردند.
در شهرهایی که حالا رو به گسترش گذاشته بودند برقرار کننده نظم قانون آن جامعه بود و محور تمام قانونهای این جامعهای فقرا روزبه فقیرتر میشدند و اغنیا روز به روز غنیتر اما منطقی که بر جامعه حاکم شده بود تمام این اتفاقات را توجیه میکرد و فقرا و مستضعفین کاملا از این وضع راضی بودند.
هرچند از لحاظ صنعتی و پیشرفتهای مادی قدری جلو رفته بودند اما از لحاظ حقیقت انسانیت هیچ پیشرفتی حاصل نشده بود.
آنها کاملا مردمی دنیابین و مادیگرا شده بودند که نمیتوانستند ماوراء ماده را درک کنند و حسگرایی درون آنها نهادینه شده بود وچیزی ورای حس را قبول نمیکردند.
جامعهای که ابلیس در آن دوران ساخته بود به سرعت در حال باز تولید خودش بود و با در اختیار داشتن نهاد تعلیم و تربیت فرهنگ ابلیسی خودش را به نسلهای آینده منتقل میکرد و با سرعت بسیار زیادی به سوی تباهی و سیاهی پیش میرفت.
جامعهای که به صورت جمعی به سوی هضم شدن در کفر پیش برود به صورت خودکار محکوم به فنا ونابودی خواهد بود.چرا که تمامی عالم به سرعت به سوی خدا در حال پیش رفتن است.یسبح لله ما فیالسموات و ما فیالارض یعنی تمام آن چه که درآسمانها و زمین است در حال تسبیح خدا است. حال که تمام مخلوقات عالم به سوی خداوند در حرکت است انسان بخواهد خلاف این جریان پیش برود محکوم به فنا و نابودی است.
اینک جامعه به سرعت در حال دورشدن از خدا است و مسیر و فنا و نابودی را طی میکند. در این شرایط باید کسی بیاید تا جامعه را از این خطر حتمی و هلاکت قطعی نجاتدهد. لطف و رحمت پروردگار حکم میکند که خداوند برای این جامعه منجی ارسال کند تا آنها را نسبت به سرنوشت سیاه خویش آگاه سازد.
این منجی جوانی است که باز مانده دوران شیث نبی است و به شدت اهل معنویت و عبادت است. او بخاطر وضعیت سیاه و پلید شهرها از آنجا دور شده و به کوهها پناه برده است و آنجا به صورت به صورت
انفرادی در حال عبادت خداست.
#شریعت_الهی_و_شریعت_ابلیسی
در این وضعیت سیاه و تاریک جامعه پیامبری که مبعوث میشود فقط با چند مناسک ابلیسی ساده درگیر نمیشود بلکه با مجموعه منظمی از مناسک ابلیسی درگیر میشود که حالا کاملا شکل یک نظام منسجم و قانونمند را به خود گرفته است. به این مجموعه از مناسک و قوانین منظم و منسجم شریعت گفته میشود.
پیامبری که از جانب خداوند برای درگیری با شریعت ابلیسی میآید باید با مجموعه مناسک الهی منسجم و کتاب قانونی نظامند به سوی این جامعه بیاید و بسته هدایتی خودش را به آنها عرضه کند.
در این دوره از حیات انسان درگیری میان مناسک الهی و ابلیسی به پایان میرسد و مرحله جدیدی از درگیری آغاز میشود که درگیری میان شریعت الهی و شریعت ابلیسی میباشد .
اینک حضرت نوح همان پیامبر بزرگ الهی است که تمام انبیاء پیشین وعده آمدن او را به جامعه مومنین داده بودند و قرار است تا با شریعتی که برای جامعه میآورد دوره جدیدی از حیات الهی را به روی انسانها باز کند.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1402-03-29] [ 01:17:00 ب.ظ ]
|