من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





خرداد 1393
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 2
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

جایی در گوشه فلب مولایم ...


…شاید خیلی ها مسخره کنند، خیلی ها هم انتقاد
…برخی تردید را ترجیح دهند وعده ای هم تشویق
…اما هیچ کدام از این ها برای من مهم نیست
…من فقط به این می اندیشم که چگونه دل امام زمانم را به دست آورم
?!خدایا! یعنی در امتحان سربازیش قبول می شوم
یعنی می توانم در گوشه قلب مولایم جایی برای خودم
?دست وپا کنم
…تا یار که را خواهد ومیلش به که باشد
“امیدوارم اینگونه باشد.”

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-03-22] [ 08:14:00 ب.ظ ]

اینها در دانشگاه چه می خوانند؟!!! ...

؟!!چندی پیش برای شرکت در کرسی آزاد اندیشی به دانشگاهی دعوت شدیم که در باره پوشش وحیا بحث کنیم
!!!بعد از کلی سخن واستدلال درباره مصلحت های حجب وحیا ومفسده های بی حیایی وبد پوشی، دانشجوی بد پوش انگشت گذاشت روی نقطه ضعف خود وهمفکرانش
چه بگوید خوب است؟!! گفت ما می خواهیم گناه کنیم ودر نهایت به جهنم برویم به مردان بگویید به ما نگاه نکنند!!!!
!!!این سخن حرف های نگفته دارد یعنی اگر مردان نگاه نکنند اینها مجبور به عرضه کردن کالاهای جنسی خود نمی شوند
!!!ودیگر سخن، کدام عاقل می پذیرد که بیماران مسری در کوی برزن ولو باشند و بگویند که افراد سالم در قرنطینه بمانند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:20:00 ب.ظ ]

خیالمان خام نشود! ...



…تأسف فراوان
…خیال خام نکنیم که هر بسیجی ای بسیجی ست و هر حاجی، حاجی
یکی از آشنایان که خون به دل نزدیکانش می کند و عزیزانی را از هم جدا می کند و به قاطع رَحَم بودن شهره شده به تازگی فرمانده ی بسیج فلان پایگاه شده!!! و هم حاجی بیت الله الحرام …الله اکبر از دل خون اطرافیانش!!! پایش را از مسجد بیرون نمی گذارد ولی پای عزیزانی را از خانه ی دلِ هم قطع می کند!!! فرزند را از مادر جدا می کند و مادر را از فرزند… خواهر را از برادر جدا می کند و برادر را از خواهر و صدها ظلم مستدام دیگر… به قول …!بابا،دختر ببین کار دنیا به کجا کشیده که فلانی و فلانی فرمانده ی بسیج شده اند و یک پایشان در مسجد شده و یک پایشان در خانه ی خدا
—————————————————–
عرض ارادت به بسیجیان حقیقی
غبار راه بسیجی بااخلاص توتیای چشمهای بی بصیرت من…اما خدا نخواسته باشد که ظالمِ قاطعِ رَحَم خود را بسیجی جا بزند!!! و تصویر ساده و بی آلایش بسیجی مخلص را در هزاران ذهن آشفته بشکند! ذهن مؤمنِ وارد در این وادی را می شود توجیه کرد اما چه کنیم با ذهن های آشفته ای که نقش بسیج ؟!!!!و بسیجی در آن با تصویر این اشخاص ظالم، الی الابد حک می شود

از وبلاگ :گفته ها وناگفته های طلبه

_____________________________________

پ ن

سلام عزیز خدا چرا تعجب می کنی ومن متعجب تعجب شما هستم خب این همه عبرت های تاریخ را مگر نخوانده ای
مگر ابن ملجم ملعون را نشنیدی که که بود وچه شد؟! اون ملعون ازل ابد کسی بود که امیر المومنین از استاندار یمن خواست که کسی را برایش معرفی کند تا رابط امام با او باشد. استاندار هم از بین مردان وارسته 100 نفر را انتخاب کرد وازبین آنها 10 نفر را برگزید ودر نهایت از میان 10 نفر یکی را انتخاب کرد که او همین ملعون بود که روزهارا روزه می گرفت وشبها تا ؟!صبح عبادت می کرد وحافظ قرآن بود وسرزانوانش پینه بسته بود وپیشانیش از سجده های بسیار پینه داشت

!!!!!اما این کس فقط یکچیز نداشت آنهم بصیرت بود که همه رشته هایش را پنبه کرد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:43:00 ب.ظ ]

می دانم ...


می دانم..
آقا نگاهت جای آهوهاست،می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جای نمی گیرد

جای دل تو وسعت دریاست،می دانم

می آیی وبا دستهایت پاک خواهی کرد

اشکی که روی گونه مان پیداست،می دانم

برگشتنت در قلب های مرده مردم

همرنگ طوفانی ترین دریاست میدانم

آقا اگر برنمی گردی دلیل آن

در چشمهای پر گناه ماست،می دانم

تو باز می گردی اگر امروز نه،فردا

از آتشی که در دلم پیداست،می دانم

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-03-20] [ 04:31:00 ب.ظ ]

دانشگاه ارومیه و انتخاب خوش تیپ ترین دانشجو! ...


خبر رساندند که در دانشگاه ارومیه طی برگزاری یک جشن،

!!!در انتها خوش تیپ ترین دانشجوی دختر را هم انتخاب کرده اند
!!!هکذا خوش تیپ ترین دانشجوی پسر
چشم دلتان روشن… بودیم و دیدیم که انتخاب شایسته ترین دختر به دانشگاه های ما هم وصال داد! از فردا بچه های ما به جای اینکه به فکر کلاس و درس و بحث باشند تمام یا حداقل نیمی از هم و غم شان تبدیل می شود به تیپ و طرز آرایش چهره و مو! در لوای یک چیزی به اسم مانتو و مقنعه!
!!!!!!دست مریزاد بر شما! فرهنگیان و نخبگان شیعه…طالبان علم و تقوی… دانش جویان مسلمان

برداشت  از گفته ها وناگفته های طلبه

________________________________________________________________________
پ .ن

عزیز ،تاریخ درس عبرت است شاید وحتما سن شما ی عزیز به زمان قبل از انقلاب قد نده ولی حتما در تاریخ سیاه پهلوی خوانده باشی. ما در ان زمان دیدیم که دختران را به نام دختر شایسته انتخاب می کردند وبورس آمریکا می شدند ودر آنجا ثروتمندان پیر به استقبال این دختران بدشگون می آمدند وبعد به منزل آن پیران خرفت می رفتند وبعد از استفاده مثل تفاله بیرون می شدند !!! وبعضی که ذره ای عفت در تهنشین روح آلودشان داشتند خود کشی می کردند وآن دیگری که آن رسوب عفت را نداشت

!!!!در کاباره های آن دیار روسیاهی مشغول رقاصی و خود فروشی می شد.
خدا به داد جوانان این مرز وبوم برسد واز شر دانشگاه های بی دانش در امان به مانند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-03-13] [ 07:01:00 ب.ظ ]

چوب منبر امام حسین علیه السلام یا تخت یزید لعنه الله علیه ...

چوب منبر امام حسین علیه السلام یا تخت یزید لعنه الله علیه
یک قطعه چوب ممکن است میز کامپیوتر بشود؛
ممکن است همان چوب، درب یک خانه بشود؛
یا امکان دارد از آن کمد لباس بسازند؛
ویا احتمال دارد سوزانده شود واز آن زغال تهیه کنند؛
وصد البته اینها تمام احتمالات ممکن نیست،

یک احتمال قابل توجه دیگر هم ممکن است و آن این که ممکن است همان چوب برای ساخت منبر یک مسجد یا حسینیه به کار گرفته شود….
هنگامی که ارزش اشیاء در موقعیت های مختلف،

متفاوت است قطعا جایگاه انسان ها هم با موقعیت های مختلف، تغییر می کند.
بنابراین مهم است که حتی اگر چوب هم باشیم،
چوب منبر امام حسین باشیم
نه چوب تخت یزید ملعون
ومهم است که
اگر قرار است به دین خدا خدمت کنیم در لباس … باشیم یا در لباس سربازی امام زمان علیه السلام.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1393-03-09] [ 05:12:00 ب.ظ ]

شاید کمی بیش تر از درد دل ... ...

شاید کمی بیش تر از درد دل …


نمی دانم درد دلهایم زیاد شده اند
یا من کم..!

انگار حرفی نیست
کلمات را خوب ادا میکنم
اما بعضی هاشان
حرف دل نیست..
درد دل هستند ..!

واژه هایم که ته می کشند
تازه یادم می آید من کیستم ..

به خودم می آیم
تازه می فهمم که بیش از هیچ
یا کمتر از آن هم نیستم ..

واژه ها قهرند با من
اما دیگران به .. اقتدای من ..

دردهای مردم بیچاره را
حرف های بیش و کم ..
غصه های ناتمام مادر جانباز و گمنام ..
فحش های آن جوان بیکار به من …. شنیدن داشتـــ ــ ـ…..

غصه ها کم نیست
بیش از پیش گشته
پینه های دست بابایم، خوب یادم هست ..
گریه های خاموش مادر هم

درد دل کم نیست
اما من
در پی یک جفت گوش ..
سال ها و ماه ها و هفته ها گشتم ..

خدایا
نه ، من شاعر نیستم
بعضی طلبه ها را میبینم با خودم میگویم خدا کند این لباس را بر تن نپوشاند ..
سیزده سال است دم از زی طلبگی می زنم اما گاه، چنان غبطه میخورم به آن جوان که حرف های من و امثال من در او اثر کرده و عاقبتش را بخیر گردانده
با خودم میگویم فلانی نکند تو و امثال تو را
در قیامت فی اسفل السافلین جای دهند و ..
برای آن طلبه مبتدی که شلوار جین پوشیده و اپل دست گرفته و با ناموس مردم گرم گرفته است که نگاه میکنم ، که خودش را بری از وسواس الخناس میداند دلم نمی سوزد..
برای مردمی که فردا باید به او اقتدا کنند …!!
خدایا
اینجا جای این حرف ها نبود .. میدانم
اما …
به درد آمده است دلم ..
به پیامبرت ختم المرسلینت بگو ..
جان این عبد بی آبرو به فدای قدومت
عجب نشانه هایت از آخرالزمان محقق شد …! خوشا بحال آن جوان گنه کار
که هیچ از دین ندانست و شبی محزون شد از اعمال ناصوابش و حسن عاقبت بدو دادی
و بدا بحال من و امثال من
که ظاهرالصلاحیم و باطن را … خدا داند..

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1393-03-03] [ 05:31:00 ب.ظ ]