بهترین مربیم در غربت هجرت

بهترین مربی دنیای زیبای دخترانه
دستهایم را به ضریح دخیل کرده بودم، به پهنای صورت اشک می ریختم، اشک تشکر، از اینکه در هجرت چهل ساله بهترین مربیم بود.
هروقت در تونل تاریک تنگناها گیری پیش می‌آمد؛ دستگیر و چراغ راهم بود.
حضرت معصومه علیهاسلام مرا در غربت ناشی از هجرت پرورش داد، هیجده سال در آن شهرماندگار شدیم.با مدد بی بی علیهاسلام، درس طلبگی را غیر حضوری ادامه دادم، از قم که هجرت کردم فقط دو فرزند داشتم یک دختر هفت ساله و پسر چهار ساله.در غربت خداوند دوتای دیگر هم نصیبمان کرد. با حضرت معصومه علیهاسلام قرار گذاشته بودم، من از قم می روم به حرف مردم گوش نمی دهم («تو را کسی نمی شناسد و دخترت را به چه کسی شوهر می دهی!») گفته بودم که خدای قم با خدای غربت یکی است. الحمدالله با سفارش حضرت معصومه علیهاسلام بهترین مردم غریبستان  مارا شناختند به خواستگاری دخترم آمدند.

بعد از هیجده سال از آن شهر به شهر جلفا هجرت کردیم، در این شهر برنامه های فرهنگی که حضرت معصومه علیها سلام برایم تدارک دیده بود شروع شد. تاسیس و مدیریت حوزه علمیه، رفتم قم خدمت بی بی  علیهاسلام، یک نامه بلند بالا نوشتم، گفتم :خانم بزرگوارم، من را از همسایگیت به غربت فرستادی، و در غربت حمایتم کردی، در طلبگی یاریم کردی، در تربیت فرزندان کمک کردی، در ازدواج دختر و پسرم بالای سرم بودی. در مریضی ها شفای دردهایم بودی.

حالا که برنامه فرهنگی یک شهر را به عهده ام گذاشتی، حالا که قراره برای هدایت دختران و زنان این شهر مرزی، من آستین بالا بزنم و بخواهم رفتار و سلوک اخت الامام را آموزش دهم، تنهایی از پس این امر مهم بر نمی‌آیم .باید کمکم کنی، ابزار این کار بزرگ را هم در اختیارم بگذار.اولین کار، آماده سازی زیر ساخت های آن است.زمین رایگان، با مساحت زیاد، سر خیابان، چون حوزه‌ها تبلیغات آن چنانی ندارد.زمین بدون اشراف خانه ها و بدون معارض باشد، هر روز وراث علیه حوزه تبلیغ سوء نکنند که زمین آن غصبی است، هزینه ساخت ندارم. دل‌هایی که جذب طلبگی و شناخت راه مادر بزرگوارتان حضرت زهرا سلام الله علیها و شناخت سیره رفتاری اهلبیت علیهم السلام شوند.نامه را امضا کردم و داخل ضریح انداختم. ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت