روزگار سختی است. چگونه به کسانی که به عنوان دست اندر کار در جامعه ما مشغول هستند، اعتماد کنیم؟!
اشخاصی در پست‌هایی قرار گرفته‌اند که برای رقم زدن سرنوشت این مردم آماده شده است، تاهمه خوشبین با خیال راحت زندگی کنند؛ که افرادی با ایمان به خدا و قیامت هستند!
زهی خیال باطل که در میان این خیل کثیر، رهزن‌هایی هم ورود کرده اند، با ریش و تسبیح، چادر و مقنعه، برای انباشتن درهم ودینار به بیگانه اعتماد و علاقه قلبی دارند.
در این میان پدرانی که علاقه به فرزند آن‌ها را به وادی دشمن دوستی کشیده است، و فرزندانی که پدران، آن‌ها را وارد «وَیل» خطرناک انحراف کرده است!
این دنیا دوستی ایمان‌های ظاهری را که مانند «زَبَد» کف روی آب، به شکل حباب جاری می شود؛ و در طی مسیر حباب ها می ترکد، در آخرمسیر چیزی باقی نمی ماند.
گره امیدمان به شاخه‌های درخت تناور مخلصین زده ایم، «واعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا »( 103 آل عمران )باید مراقبت کنیم که این گره‌‌ها باز نگردد.
مخلصینی که مانند دری گرانبها در صدف شان گمنام زندگی می کنند، به خاطر درخشندگی نور ایمانشان قلب‌های ناامید را امیدوار می سازند.
پس اگر مدعی ایمان هستیم، به معاد اعتقاد داریم نباید دوستی دشمنانی چون آمریکا و اروپا وصهیونیسم در دلمان جوانه داشته باشد!
اگر بود، باید به ضد عفونی عقایدمان بپردازیم که ویروسش دلمان را سیاه نکند.
 ویروس نفاق، آیت اله و حجت الاسلام، جانباز و برادر شهید…. نمی شناسد، بیرحمانه چون موریانه کاخ اعتقادات را ویران می کند.
«لَا تَجِدُ قَوْمًا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِيرَتَهُمْ ۚ أُولَٰئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمَانَ وَأَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ ۖ وَيُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ۚ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ ۚ أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ ۚ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (22، مجادله)
هرگز مردمی را که ایمان به خدا و روز قیامت آورده‌اند چنین نخواهی یافت که دوستی با دشمنان خدا و رسول او کنند هر چند آن دشمنان پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشان آنها باشند. این مردم پایدارند که خدا بر دلهاشان (نور) ایمان نگاشته و به روح (قدسی) خود آنها را مؤید و منصور گردانیده و آنها را به بهشتی داخل کند که نهرها زیر درختانش جاری است و جاودان در آنجا متنعّمند، خدا از آنها خشنود و آنها هم از خدا خشنودند، اینان به حقیقت حزب خدا هستند، الا (ای اهل ایمان) بدانید که حزب خدا رستگاران عالمند.»

شان نزول
صاحب مجمع البیان می افزاید که این آیه درباره عبدالله بن ابى رئیس منافقین و پسرش عبیدالله نازل شده و این پسر در نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود در حالتى که پیامبر آب مى نوشید. از رسول خدا صلی الله علیه و آله خواست که مقدارى از آب را در ظرف باقى بگذارد تا پدرش از آن آب بنوشد. شاید خداوند قلب او را از اثر نوشیدن نیم خورده پیامبر پاک گرداند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ظرف آب را به عبیدالله داد او هم آن را براى پدرش برد. پدرش گفت: در این ظرف چیست؟ گفت: بقیه نوشیدنى رسول خدا صلی الله علیه و آله است. براى تو آورده ام که از آن بنوشى شاید خداوند قلب تو را پاک گرداند. پدرش از روى مسخره گفت: چرا بول مادرت را نیاوردى. پسر نزد پیامبر صلی الله علیه و آله مراجعت کرد و از توهینى که پدرش نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله نمود، اجازه خواست که او را به قتل برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نه، به اورحم کن و او را ببخش.
ابن ابى حاتم در تفسیر خود از ابن شوذب روایت کند که این آیه درباره ابوعبیدة جراح نازل شده. موقعى که پدر خود را در جنگ بدر کشته بود چنان که طبرانى و حاکم در مستدرک نیز آن را نقل نموده اند و ابن المنذر در تفسیر خود از ابن جریح نقل کند که ابوقحافه پدر ابوبکر به رسول خدا‌ صلی الله علیه و آله دشنام داده بود. ابوبکر سیلی شدیدى به صورت او زد و او را انداخت. جریان قضیه به گوش رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید. به ابوبکر فرمود: آیا پدرت را زده اى؟ در جواب گفت: یا رسول اللّه اگر شمشیر می‌داشتم با شمشیر او را می‌زدم سپس این آیه نازل گردید.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت