ستاره ها آسمان بهشت

یاد روز های خوش رمضان طعم نان داغ دارد. یاد شبهایی که روی بام می خوابیدیم و ستاره ها را شماره می کردیم.
مادر می گفت زود بخوابید که سحر نزدیک است، باید بیدار شوید.
 از مادرم می پرسیدم، مادر خدا کجای آسمان است؟ بهشت توی آسمان است؟ جهنم کجاست؟ حتما روی زمین است. چون آسمان خیلی زیباست نمی تواند جای جهنم باشد. منتظر جواب مادر نمی شدم. سوالاتم پشت هم ردیف می شد. خدا برای چی مارا آفریده؟ حتما خدا می خواهد ما را خوب کند! نه حتما می خواهد که ما کار بد نکنیم.

صدای خر و پف مادر را می شنیدم، تازه می فهمیدم که برای خودم حرف می زدم. اکنون که به پرسش هایم فکر می کنم، دنبال پاسخ هایش می گردم.

خلاصه کدام درست است، خدا مارا آفرید تا خوب شویم یا اینکه خطا نکنیم؟

بعضی وقتها با افرادی روبرو می شویم که همه چیز دارند، همه آن چیز هایی که برای شادی و نشاط زندگی مادی کفایت می کند.پول و مقام و زیبایی، خانواده ولی افسرده است.
چرا چنین شده است؟ مگر چی کم دارد؟ وقتی به عمق اندوه او توجه می کنیم متوجه می شویم، مهمترین گزینه را در زندگی ندارد.
 وقتی از معنای عاشقی دور می شود به هر گناهی رو می آورد تا شاد شود .
آن آغوش پروردگار است که باید عبد خداوند باشد تا این حس خوب و عاشقانه را بچشد. انسان فطرتا با خدا رضایت از زندگی را احساس می کند، زندگیش معنا پیدا می کند.مثل نشاط افطار کردن! همه افراد پولدار و بی پول زمان افطار شاد می شوند.

وقتی طواف می کند لذت می برد با اینکه خسته می شود ،عرق میریزد ولی باز حریص است که دوباره طواف کند. مزه آغوش خدا اینگونه است. نتیجه این که ما آفریده شده ایم که عبد او باشیم این نهایت کمال انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت