وظایف مردم در راستاى مقابله با طرح آمریكا
رهبر معظم انقلاب در فرمایشات به مسئولین، در قالب مواردى مانند؛
۱- خرید محصولات داخلى و استمرار حمایت از كالاى ایرانى
۲- پرهیز از اسراف
۳- توجه نكردن به شایعات در فضاى مجازى
۴- زیاده روى نكردن در خرید
۵- كمك به رونق تولید مورد اشاره قرار دادند
پ ن
آثار تربیتی رنجها و مصیبت ها
حنظل:
ناکامی ها، شکست ها، مصیبت ها، صبر و ناامنی و ضربه، همه اینها حنظل هایی است که برای جنبه نفسانی انسان دارو و مداواست. هم برای فرد حنظل لازم است و هم برای جامعه، جنگ حنظل است.
امّا حنظل لازم است. شکست حنظل است. امّا شکست لازم است. ضربه خوردن یک جامعه و آسیب دیدنش لازم است. این حنظلی است که مداوا می کند. جامعه ای را که به غرور افتاده ضربه ی جنگ او را از غرور خارج می کند. جامعه ای که به غفلت افتاده ضربه جنگ بیدارش می کند. جامعه ای که گرفتار تفرقه شده، ضربه جنگ او را متحد می کند. چرا؟ چون تفرقه نتیجه خفتگی و نتیجه توجه به مسایل جزئی است، نتیجه درگیری در مسائلی است که زیاد جای توجه نیست. اینها همه اش نتیجه مدهوش بودن، خواب رفتن و از هوش رفتن است. وقتی که می خواهی کسی را که از هوش رفته؛مثلاٌ بچّه ات را که از هوش رفته بیدار کنی، او را می بوسی یا نیشگون می گیری؟
آتش سیگار بر پشت لبش می گذاری، یا او را نوازش می کنی؟
زلزله حنظل است. اما وقتی شما می خواهی کسی را بیدار کنی با او چه می کنی؟ زلزله به جانش می اندازی، متزلزلش می کنی. و اگر نکنی به هوش نمی آید. خدا وقتی می خواهد مرا که در نعمت امنیت از هوش رفته ام، به هوش بیاورد، چه می کند؟ اگر تو به جای او بودی، چه می کردی؟ جامعه از هوش رفته را با چه چیزی می توان به هوش آورد؟ شما چرا برای زلزله نماز آیات می خوانید؟ این معنایش این است که این آیه ای است که از حکیمی صادر شده برای بیداری من و توجه من صادر شده ، برای التفات من، برای این است که بگویی آنجا که زلزله آمد، نشان می داد این زمینی که اینقدر آرام و رام است، در حرکت سریعی است که یک ضربه او، می تواند تمام ویرانی ها را به بار بیاورد. یعنی این زمین که تا این حد آرامش دارد، اگر یک لحظه این آرامش را از او بگیرند، چنین ویرانی به بار می آورد. پس این نعمت و این سکون را فراموش نکن! لحظاتی را که در اضطراب نیستی، در غفلت مباش. این برای این است که بیدار باشی، این حنظل است. اما این حنظل کاری می کند که صد کوزه نبات نمی کند.
زلزله گاهی به انسان درسی می دهد که رشد اقتصادی نمی دهد. اگر جایی بارانش خوب بارید و از نظر رشد اقتصادی کاملاً تأمین شد اینها همه اش شکر و کوزه های نبات است. اما آیا این کوزه های نبات می تواند یک غافلی را بیدار کند؟ و یا مدهوشی را به هوش بیاورد؟
ولی می بینیم ضربات یک سیلیِ زلزله که بر جامعه انسان ها می نوازد، جامعه را به هوش می آورد. و اگر آن چنان بنا بود انسان باشیم و همه خودمان را از یک پیکر بدانیم، وقتی سیلی بر جای دیگر می خورد ما درد را حس می کردیم.
شما می گویید من غفلت می کنم، به او سیلی می زنند؟ از نظر آن کسی که مربی همه انسان هاست، همه شما از یک پیکرید. بنی آدم را اعضاء یک پیکر می داند. از این جهت به یک جا می زند تا جای دیگر درد بگیرد. شما وقتی بچّه ات را تنبیه می کنی، به همان دستی می زنی که با آن خطا کرده یا هر جا را که رسید می زنی؟ یا اینکه با دستش خطا کرده به کف پایش می زنی. با زبانش بد گفته، اما پشت دستش می زنی. چون متحد است و یکی است. فرقی نمی کند. درد را همگان احساس می کنند.
ما توجه نداریم که یک پیکر باشیم که وقتی به او سیلی می زند، من درد را احساس کنم و بفهمم به من هم می زند و فقط به او نیست. پس صدماتی که در عالم بر انسان وارد می شود، همان حنظل است که این حنظل برای نفسانیّت انسان مداواست، داروی شفابخش است.
من اگر غرق در نفسانیّت باشم، زلزله می تواند مرا بیدار کند. ضربه و جنگ و آتشفشان و مصیبت می تواند مرا بیدار کند. مَرَض ها و طاعون ها می توانند مرا بیدار کنند. دوای جنبه ی نفسانیِ انسان صدمات، ضررها و رنجهاست. پس این جنبه ای است که رنج، او را بیدار می کند و به هوش می آورد.
منبع:کتاب تمثیلات آیت الله حائری
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت