خانه آرامشم فاطمیه | ... |
آمده بودم به دیدارت
با کوله باری از دلتنگیت
مثل همیشه آرام بودی و مهربان، پاک بودی با وقار
و با تمام مهربانیت، دلتنگیم را گرفتی و در آغوش مهربانت فشردی
تو را حس کردم با تمامی احساسم
و به یاد خاطرات با تو بودنم، چه اشکها در دامان تو ریختم
و برای دل بی قرارم از نگاه مهربانت شکوفه آرامش چیدم
این بار حس کردم چقدر من تو را دوست می دارم
تو را، فرزندانت را و کسانی که در برشان گرفته ای و تحویل فرداها می دهی
تو خانه آرامش من بودی و می مانی
تو را حس می کنم مثل باران در کویر
مثل پرواز در بلندا و مثل لطافت گل زیر انگشتان احساس
فراموشت نمی کنم،
می روم اما همواره می خواهم از خدا که هموار کند مسیر برگشتنم را
با کوله باری از علم و تقوا
دعایم کن خانه آرامش من، فاطمیه!
زهرا پیربالائی
[شنبه 1392-12-10] [ 04:56:00 ب.ظ ]
|