تخریب شخصیت کودک به نام محبت | ... |
انتقاد و خرده گیری
انتقاد یک روش منفی است و به صورت اولیه نمیتواند سازندگی کافی را داشته باشد؛ زیرادر انتقاد، نوعی اعتراض وجود دارد و خصوصاً اگر تکرار شود تخریبش بیشتر از فایده آن است. با این حال، در نگاه دینی انتقاد جایگزین غیبت است؛ لذا ما مجاز به غیبت کردن نسبت به دیگران نیستیم، اما مجاز به انتقاد کردن هستیم. البته باید رعایت انصاف شود و شرایط روحی و روانی و ظرفیتهای فرد مقابل نیز در نظر گرفته شود. اگر پدر و مادری به صورت پیوسته ولو ناخواسته فرزندان-شان را مورد انتقاد قرار دهند، با تکرار آن، به مرور جراحتهای روانی را در روحیه و شخصیت کودکان ایجاد میکنند، در حالیکه متوجه این امر نیستند. آیا والدین حاضر میشوند یک تیغ بردارند و به صورت یا بدن فرزندانشان بکشند؟! هیچ کدام از والدین حاضر به چنین کاری نیستند، اما چرا انتقاد را که دقیقاً همین کار را با شخصیت افراد میکند، نمیتوانند کنترل کنند؟! ممکن است والدین، گرفتار مشکلاتی باشند و نتوانند دستگاه انتقاد خود را تنظیم کنند. بچه هایی که در معرض انتقاد زیاد پدر و مادر قرار میگیرند، به تدریج یک روان بُن منفی به نام «پسر/ دختر بد »در آنها شکل میگیرد؛ این بچه ها، در هر کاری که به آن مبادرت میکنند منتظر سرزنش هستند.به تعبیر دیگر، خود را شایسته موفقیت و ارزشمندی نمیدانند.در عزت نفس، دو عنصر وجود دارد: یکی احساس ارزشمند بودن و دوم احساس توانمند بودن. وقتی انتقاد زیاد میشود، این دو عنصر از بین میروند و فرد بدون عزت نفس میشود. بسیاری از بچه هایی که خودشان را در معرض شکست تحصیلی و رفاقتهای ناسالم و مخالف هنجارهای خانوادگی قرار میدهند، کسانی هستند که میزان انتقاد در منزل آنان بالا بوده است.
هم ما سیستمی به نام «منتقد درون »داریم؛ اگر به دستگاه منتقد درون، بار ِدینوی تحمیل شود، حد هنجار و معتدل آن وجدان یا نفس لوامه ای است که به ما تذکر میدهد. به تعبیر معصومین(ع) یکی از مواردی که لطف خدا در حق ما محسوب میشود، این است که ما در درون خود مربی مهربانی به نام واعظ درونی داریم. اگر واعظ درونی، با لحن ملایم و معتدل و به موقع کار کند، همان وجدان میشود؛ اما اگر با لحن تند و زننده عمل نماید و شروع به سرکوب کند و دچار خودگوییهای منفی شویم و اجازه ندهد قدمی به پیش برویم، آنگاه سودمند نخواهد بود.کسانی که دچار خودگویی منفی هستند و سرزنشگری فراوان دارند، قطعاً نسبت به دیگران همان سرزنشها را خواهند داشت. این یک قانون است که فرد ناآرام، باعث ناآرامی دیگران نیزمیشود. کسی که در خودش احساس احترام و آرامش داشته باشد، میتواند به دیگران هم این احترام و آرامش را بدهد. آدمهایی که شخصیت سالمی دارند، حس تقدیرشان از دیگران بیشتر است. کسانی که شخصیت ناسالمی دارند، مدام از همه چیز انتقاد میکنند.
اگر از والدینی که در دام انتقاد گرفتار میشوند، بپرسند که علت این کار چیست؟ میگویند اگر به فرزندان تذکر ندهیم، آنها کاری را درست انجام نمیدهند.مثال)مادری که هم درسهای فرزندان را بررسی میکند،
اولاً احتمال وسواسی شدن بچه هایش بالا میرود و
ثانیاً وقتی اینها به دوره های درسی بعدی میروند که امکان حضور مادر را ندارند، افت تحصیلی جدی پیدا میکنند؛ چرا که مدیریت تحصیل را یاد نگرفته اند.
سلام ممنون
مطالبتون خیلی آموزنده هست
باسلام.تشکر از مطلب آموزنده شما
فرم در حال بارگذاری ...
[یکشنبه 1400-01-22] [ 01:08:00 ب.ظ ]
|