تلنگر.. | ... |
تلنگر..
سلام..
مجلس میهمانی بود..پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت..دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده..
ادامه مطلب :
به همین خاطر با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!..پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:زیرا انتهایش خاکی است؛می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود..
شاید خیلی وقتها این ما باشیم که حواس پرتیم و حواسمون به خیلی چیزها نیست..
این مسائل و داستانها تلنگر خوبیه برای بهتر دیدن..همین..
زهرا
سلام علیکم
خیلی ممنون داستان جالبی بود .
موفق باشین
_____________
سلام
ممنونم
1392/09/22 @ 12:06
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1392-09-21] [ 09:42:00 ق.ظ ]
|