من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





مرداد 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 2
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

تجربه نگاری جشن عروسی طلبه ...

جشن عروسی بدون گناه و پر از ثواب

قرار شد برای عروسی یک جشن بگیریم، عروس گفت: من به شرطی حاضرم که مراسم باشد که برنامه های فرهنگی را اجرا کنم؛ و گرنه حاضر نیستم هزینه سه میلیونی برای عروسی خرج کنیم.

از دو هفته قبل شروع کرد، کتب احادیث را وسط اتاق ولو کرد، در یک صفحه A4 حدیث های کوچک مربوط به ازدواج و حفظ حریم محرم و نامحرم و احکام رقاصی زنان و شنیدن موسیقی مطرب و کیفر مردانی که اجازه می دهند همسرانشان نیمه برهنه در حضور نامحرمان ظاهر شوند و….تایپ شد.

اطراف صفحه هم با نقاشی گل و… تزیین گشت.بعد این صفحه را که در یک بروشور سه لایه تنظیم شده بود، لوله کرد، روی آن را کاغذ کادو پیچید و به شکل یک شوکولات در آورد .

یک سبد  از جنسی الیاف درست کرد و دسته اش را با مروارید تزیین کرد.شوکولات های تبلیغی را ریخت داخل سبد، این مخصوص خانم ها بود.

برای آقایان هم احادیث مردانه و غیرت مردان را نوشته بود، در یک سینی در وردی تالار به مهمانان مرد داده می شد.

برای سرور شادی زن ها هم با دوستان طلبه هماهنگ شدند که عروس را دوره کنند و با دست افشانی اشعار شاد بخوانند که اشعار را هم خودش سروده بود.

یکی از طلاب که ید طولایی در نمایش طنز داشت در مراسم نمایش خواستگاری را اجرا کرد ، و آن دیگری مداحی خواند.

خلاصه در شروع مراسم مهمانان همه مشغول مطالعه بروشور ها شدند، سالن شبیه کتابخانه شده بود، بعد هم نمایش طنز و مداحی و دست افشانی بود.

وقت تالار تمام شده بود ولی مهمانان حاضر به ترک سالن نبودند!

کسانی که اولین بار بود در چنین عروسی شرکت می کردند.

مادر داماد به من گفته می ترسم مهمان ها با گوشی موبایل رقاصی کنند، گفته بودم نترس خودم جریان را مدیریت می کنم.

نتیجه جشن این بود که گفتند اگر عروسی ها اینگونه باشد، ما هم استقبال می کنیم.

موضوعات: فرهنگی, باز آفرینی محتوای دینی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-05-16] [ 01:14:00 ب.ظ ]

تجربه نگاری عالم مستجاب الدعوه ...

 بلعم باعورا

تجربه نگاری عالم مستجاب الدعوه
وقتی که از اولیاء دین می شنویم که همیشه از خداوند بخواهیم که یک لحظه ما را به خودمان واگذار نکند، خیلی هامون تعجب می کنیم مگر می‌شود که من با این همه علم و عمل و عبادت و خدا شناسی ، راه را کج بروم!
عارف بزرگوار مرحوم آیت الله بهجت سفارش می کردند که دعای غریق را در قنوت نمازهایتان فراموش نکنید.
با مطالعه در تاریخ اسلام و قصص قرآن به تجربیات خطرناکی برمی خوریم که یک عمر عبادت طرف در یک لحظه باد هوا شده است ، وَقَدِمْنَا إِلَىٰ مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا فرقان 23

وقتی در دروه معاصر خودمان هم کمی بصیرانه به اتفاق‌های اطرافمان نگاه می کنیم تکرار همین ماجرا را مشاهده می کنیم که وزیر و عالم و مجتهد بر اثر مال پرستی و آقازاده پرستی به هلاکت رسیدند؛ این یک زنگ خطر است که باید دائما مراقب نفس اماره باشیم.
طلحه و زبیر ها هم بعد از زحمات بسیار در همراهی پیامبر با جدا شدن از ایشان گرفتار وسوسه های آقازاده هایشان شدند.
بلعم باعورا که از همراهان حضرت موسی علیه السلام بوده و در کلاس موسوی به بالاترین حد علم و عبادت رسیده بود و حضرت موسی علیه السلام او را به عنوان مبلغ دین به کنعان می‌فرستد تا مردم را به دین خدا دعوت کند.
اولین مشکل بلعم از آنجا شروع شد که همسر و آقازاده‌هایش جذب رفتار پوشش خلقیات مردمی می شوند که قرار بود پدر آنها را هدایت کند.
دومین مشکل وقتی شروع شد که وسوسه های خانواده اش او را از حضرت موسی علیه السلام جدا کرد.
سومین مشکل، سردمداران کفر بعد جذب همسر و فرزندانش او را جذب کردند.
از بلعم تقاضا کردند، که موسی قرار است به کنعان حمله کند و تو بیا و با نفرین او را شکست بده، بعد تو پادشاه ما می‌شوی. بلعم با همسر و فرزندانش مشورت کرد آنها هم او را ترغیب کردند.
بلعم بیچاره سوار الاغ فهیمش شد تا به کوه برود و با توسل به اسم اعظم پروردگار، سپاه موسی را شکست بدهد!
الاغ فهیم بلعم حاضر نشد او را به بالای کوه ببرد، به زبان آمد و او را نهی از منکر کرد، که ای بلعم تو با خود چه می‌کنی؟
بلعم آنقدر به حیوان زد تا جانسپرد و چون برای گفتن حق کشته شده بود از حیواناتی است که به بهشت می رود. وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ الْکلْبِ اِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ اَوْ تَتْرُکهُ یَلْهَثْ اعراف.مثل او همچون سگ [هار] است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز کرده، زبانش را بیرون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى کند . اینجاست که مثل عالمانی که همچون الاغ هستند را در می یابیم البته به دور از محضر الاغ بلعم!

مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً(413) کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتابهایی حمل می کنند.مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً(413)کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتابهایی حمل می کنند.

القصه بلعم خود را به بالای کوه رساند و همینکه خواست اسم اعظم را به زبان بیاورد و نفرین کند، زبانش ورم کرد و از دهانش بیرون ماند و قدرت تکلم را از دست داد.
پایین کوه سردمدان کفر منتظر نتیجه بودند که بلعم با زبان بیرون زده آمد، از او پرسیدند که چه کردی؟ با اشاره فهماند که نشد، ولی به آنها دلداری داد که می‌توان از راه دیگر موسی را شکست داد!
دستور داد به دختران آموزش رقص بدهند و به عنوان دستفروش در مسیر سپاه موسی بفرستید؛ چون سپاه موسی نقطه ضعف شان غریزه جنسی است.
بعد که آنها گمراه شدند زنان بیمار به ویروس طاعون را در میانشان رها کنید.
با این روش بیماری طاعون را به آن ها سرایت دهید و شکست موسی حتمی می باشد.
با این روش شیطانی، یکی از مهمترین سرداران موسی که دست یکی از این دختران گرفته بود آمد نزد حضرت موسی علیه السلام گفت: خدای تو می‌گوید که با این دختر همخوابگی نکنم، تو نگاه کن که چگونه این کار را خواهم کرد؛ به چادر خود برد.
براثر بیماری طاعون هفتاد هزار نفر از سپاه موسی بر اثر بیماری نابود شدند.

پ ن

قابل توجه مسئولین کشور که فرزندانشان در غرب و اروپا مشغول زندگی و تحصیل هستند، اولین خطر مرعوب روش زندگی غرب می شوند و دومین خطر که جاسوسان سیا به سراغ این‌ها می آیند و با وعده های فریبنده این آقازاده و دختر زاده  و دامادها را جذب می کنند و این گروه مسئول جذب پدران وزیر و وکیل و نماینده و حتی رئیس جمهور می شوند!

این افرادی که مسئولیت دارند هیچگاه به درجه علم و تقوای بلعم نمی رسند ، پس خطر خیلی نزدیک است.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:39:00 ب.ظ ]