تفاوت ره از کجا تا کجا !... | ... |
تفاوت ره از کجا تا کجا !…
فتح المبين ، مژده و بشارت خداوند به مومنان .
آيا عهد رسول باز نگشته و واقعهاي درست به همان گونه تكرار نشده ، لشكر ايمان در مقابل كفر مردمي ساده و باصفا مجهز به سلاح ايمان ، رهبري از جنس نور ، مردم چونان عهد رسول دور او را گرفتند ، به سان پروانههايي گرد شمع .
فتح المبين ، روز انتخاب ، روزي كه زيبايي، آرامش و امنيت جنگ را بر زيبايي، آرامش و امنيت خانه برگزيدند . انتخاب، انتخابي مهم ، انتخابي بين عبد و معبود، بين عاشق و معشوق ، معبود چه كسي را برميگزيند و عبد چه چيزي را . روز عيد است و شادي، خدايا كدام را برگزينم شادي را بر دل و جان خانوادهام بنشانم يا شادي را بر دل و جان خانوادههايي برگردانم اشك را بر چشمان عزيزانم جاري گردانم يا اشك اندوه را از ديدههاي عزيزان ديگر پاك گردانم و به جاي آن اشك شوق بنشانم .
عاقبت برگزيدند و برگزيده شدند . جنگ را كه ظاهري نا امن دارد برگزيدند خدا ميداند كه امنيت آنجا بود امان نامه و امان آنجا بود امان نامه خدا از شر شيطان و اين بالاترين امنيتهاست . آنها برگزيدند و برگزيده شدند آنها برگزيدند , نه جنگ را ، جنگ بهانه وصال بود آن جا كساني بودند كه سرگردان به دنبال وصال معشوق همه جا گشته بودند ، فلسطين، لبنان و اين بار ايران كساني كه گلوله سفير آزادي شان شد از اين قفس تن و در خاك سرد در ميان آتش و خون چه آرام آرميدند ، پر كشيدند و عاقبت عقد و وصالشان بسته شد. چه سعادتي بالاتر از اينكه خداوند انسان را برگزيند .
اما آنها كه ماندند چه ؟
نخلهاي سوخته و سربريده خوزستان خيلي حكايتها دارند كه بگويند و ميگويند اگر ما بفهميم ، چگونه و چرا از ميان آن همه آتش و خون كه ميباريد هنوز پابرجا ماندهاند، سوختهاند ، اما ساختهاند و ميسازند . آيا آنها كه ماندهاند نقششان جز اين است ، شهدا حسينوار رفتند و آنها زينبوار بايد بمانند وظيفه آنها سنگين تر است .
كربلا در كربلا ميماند اگر زينب نبود .
دشمن نيامده بود ، تا ايران را بگيرد، آنها آمده بودند تا نو نهال حكومت اسلامي را تيشه بر ريشهاش زنند . اسنادي كه از گاوصندوق صدام پيدا شد و اعترافات آنها به روشني گواه اين مطلب است .
« ذلك بان الله مولا الذين آمنوا و ان الكافرين لا مولا لهم » ( سوره محمد آيه 11)
نصف دنيا بود و ما بوديم ، مجهز ترين سلاحها در مقابل يك كلاشينكف ساده، به راستي چه چيز باعث شد تا پوزه شان را بر خاك بماليم؟ و چه چيز باعث شد ژنرال عراقي در مقابل كودك رزمنده 13 ساله ايراني چون بيد بر خود بلرزد تا جايي كه خودش را چون كودكان خيس كند ؟ چه چيز باعث شد تا صداي حسن باقري كه از پشت بيسيم شنيده ميشد لرزه بر اندامشان بيندازد ؟ چه چيز باعث شد تا صداي الله اكبر رزمندگان آنها را خشمگين ساخته و بلرزاند ؟ آيا جز الله و نيروي الله چيز ديگري بود؟ آيا جز ايمان به الله دليل ديگري داشت ؟ چه كس و چه چيز ايمان را به ما آموخت آيا در مكتب اسلام نياموختيم آيا اسلام پيام آور آزادي ما نيست ؟
جنگ امروز ما ادامه جنگ ديروز است وقتي پشتوانه ، پناهگاه، و تكيهگاه خدا باشد نه تجهيزات و ملتهاي ديگر، وقتي ايمان عامل برگزيده شدن باشد وقتي اسلام مشوق باشد نه فنون نظامي، در واقع جنگ با چنين ملتي آيا جنگيدن با خدا نيست ؟
وقتي دشمن پي به اين راز برد، ترسيد، پس بايد اين پشتوانه و تكيهگاه و پناهگاه را از بين ببرد ، پس جنگي ديگر شروع كرد .
اگر آن روز جنگما جنگنظامي بود ، امروز جنگ ما، جنگ فرهنگي است . ميخواهند پناهگاه، پشتوانه و تكيهگاه ما باشند . ميخواهند عامل پرورش مردان آسماني را از بين ببرند .
اگر آن روز خوزستان، ايلام، كرمانشاه و … زير چكمههايمتجاوزان مانده و له شد، امروز نهآنجاها، نه خانهها، بلكه تك تك قلبهايساده زير چكمههاي ننگينآنها مانده و لهميشوند . آن روز آتش جنگ عضوي از ايران را سوزاند و ويران كرد . امروز آتش جنگ دامن گير روح ايران شده است .
« يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم » ( سوره نسا ، آيه 59)
آنروز ديدي كه دشمن وارد خانهات شد، خانهات را تصاحب كرد، اما راستش را بگو، آيا مردانه نجنگيدي؟ كودكي كه هنوز تكليف برعهدهاش نبود تفنگ برداشت. اما امروز، دشمن به دست خودمان، خانهمان را ويران ميكند بيآنكه دفاعي بكنيم. آن روز دو نبرد بود يكي در درون و يكي در برون، اما امروز اگر بر دشمن دروني ( هواي نفس ) نه بگوييم با او بجنگيم، اگر شيطان درونمان را مطيع سازيم دشمن بيروني خود به خود شكست خورده است .
جنگ آن روز زخم كاري بر تنها ميزد، بند بر دست و پا ميزد، اما جنگ امروز زخم كاري بر جانها ميزند بند بر جانها مينهد . امروز روح انسانها به اسارت كشيده ميشود بي آنكه تنش زخمي گردد .
آنچه از جنگ گذشته برجا ماند، افتخار، سرافرازي و پيروزي است. با تمام فشارهايي كه منافقان و دشمنان از درون و برون وارد ميكردند . بياييد ما نيز از اين جنگ افتخار پيروزي و سرافرازي بر جاي بگذاريم . بياييد منافقان و دشمنان داخلي و خارجي را بر زمين بكوبيم. قلب ما خانه خدا است و فقط همين . از اين جا پل به آسمان ميزنيم از اين جا تكيه ميدهيم هر كس يا هر چيزي لايق نيست پا به قلبمان بگذارد . پس اجازه ندهيم كسي آن را ويران كند .
عمليات والفجر 3، خواهر زاده صدام كه فرمانده عراقيها بود اسير شد، چون مجروح بود، به خون احتياج داشت، هر كاري كردند نگذاشت خون ايراني در رگ هايش جاري شود. پس ما نيز نگذاريم فرهنگ غني اسلاميمان كه پوست و گوشت و خونمان به آن آميخته است، با فرهنگ بيارزش آنها و حاميانشان آميخته شود كه قصد آنها نيز چنين است . احساس ميكنم كه آنها بهتر از ما اسلام و شهدا را شناختهاند كه چنين به جنگش آمدهاند .
بياييد فكر كنيم آنها چه ميخواهند ، با چه ميجنگند ، و چرا مي جنگند .
والسلام
نويسنده : خديجه اكبري طلبه پايه سوم روستاي زنجيره شهرستان مرند
انا فتحنا لك فتحآ مبينا
[سه شنبه 1396-10-05] [ 09:44:00 ق.ظ ]
|