اربعین تجربه نگاری

تجربه نگاری اربعین

جسم ها از ایستادن توی صف خیلی خسته شده بودند ولی دلها شاد بود، که یک تریلی از راه رسید. انتظار شیرینی بود، وقتی بالا رفتند از تعجب نزدیک بود شاخ در بیاورند؛ تریلی مثل اتاق بود. فرش زیبایی کف تریلی انداخته بود. از راننده پرسیدند چرا این فرش نو را کف ماشین انداخته ‌ای ؟گفت: من سه روز است که داماد شده ‌ام، امروز اولین روز شروع کارم است. توی خانه دنبال یک چیزی برای کف ماشین می گشتم، همسرم این فرش جهیزیه اش را داد و گفت دوست دارم، اول زیر پای زائر اربعین امام حسین علیه السلام  متبرک باشد تا من بتوانم فرزندانم را روی آن بزرگ کنم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت