شهدای گمنام
#تو_کی_هستی⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
????????????????
????????????
??????????
????????
??????
????
??
#پارت_دوم
#به_قلم_نرجس_خاتون_محمدی
#دبیر_رهپویان_کوثر_فاطمیه_جلفا
رفته‌رفته اهالی جلفا جانشان به لبشان رسید و وقت ملاقاتی از امام

جمعه خواستند تا وضعیت مسجد را شرح دهند؛

این قصه پایانی داشت که هیچ‌کس حتی به ذهنش هم خطور


نمی‌کرد؛ سال 1381 بود که اهالی جلفا و نمازگزاران با بازدیدی که از مسجد

کردند، تصمیم گرفتند به این گودال و حیاط مسجد با آن درخت‌های زیبا

سرو‌سامانی بدهند؛ این اتفاق با همیاری مردم شکل گرفت؛ درخت‌ها و بوته‌های

خشکیده مسجد را بریدند و برای همیشه آن گودال‌ را پر از خاک کردند و روی

گودال درخت تاک (انگور) و گل کاشتند؛ در اطراف حیاط مسجد نیز چند نیمکت

ساختند؛ آب‌سردکنی را نیز برای تابستان جلفا در مسجد نصب کردند؛ حالا

مسجد امام زمان، نظم امام زمانی پیدا کرده بود و تمیزی و نظافت شامل حال

مردم و نمازگزاران مسجد شده بود؛ حیاط مسجد نیز جای راحتی برای خانواده‌ها

مخصوصاً زن‌ها و پیرها و کودکان شده بود.

آن درخت‌های خشکیده که دیگر حاصلی نداشتند و اگر هم حاصلی از آن‌ها

برمی‌آمد، چشم‌گیر نبود بهانه بعضی‌ها شد؛ آن‌ها گفتند: چرا درخت‌ها را قطع

کردید؟ شکایتی نوشتند و از امام جمعه به شورای ائمه جمعه شکایت بردند و

گفتند: این‌ها درختان صد ساله را ریشه‌کن کرده‌اند؛ گرچه این شکایت راه به

جایی نبرد؛ حتی بعدها، زیباسازی مسجد همین اشخاص شاکی را وادار به

افسوس و عذرخواهی کرد.

ذهن امام جمعه هنوز در پی سرو‌سامان دادن به این وضعیت بود؛ حس می‌کرد

که این حیاط و این فضا چیزی کم دارد؛ مدتی بود که خبرهایی در رسانه‌ها

پخش می‌شد مبنی بر این‌که مزار شهدای گمنام در فلان دانشگاه یا فلان مسجد

بر‌پا شده است و مردم برای زیارت به مزار این شهدا می‌روند.

فکر بکری به ذهن امام جمعه خطور کرد؛ همان روزها به من گفت:«این مسجد

امام زمان، خیلی قشنگ شده؛ اگر چند شهید گمنام در حیاط مسجد داشته

باشیم، چه‌قدر خوب است»؛ گفتم: این فکر از کجا به ذهنتان رسید؟ گفت:

نمی‌دانم؛ ناگهانی؛ گفتم: حتماً به شما الهام شده؛ ساکت شدند و حرفی نزدند.

https://eitaa.com/Rahpoyankosarfatemeye

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...