رمضان کودکیم | ... |
خاطره اولین روزیکه روزه گرفتم
وقتی که بعد از ظهر شد،خورشید رو دنبال می کردم که کی غروب می کنه؟
از یه طرف.بوی دود سماور ذغالی از طرف دیگه بوی سنگگ تازه توی فضا پرشده بود ،فکر چایی شیرین با نون داغ گرسنگی مو بیشتر می کرد مادرم وقتی بی طاقتیمو دید برام یه استکان چایی ریخت گفت چایی رو هم بزن تا شکرش حل بشه اما یه وقت نخوری کفاره به گردنت بیاد.صدای قاشق چایخوری هم برام قشنگ شده بود، که صدای اذان از بلندگوهای مناره های حرم بلند شد،از ته دل خوشحال شدم.
بعضی روزها که آب حوض خونه تازه پر شده بود، برای رفع تشنگی همه صورتم را توی آب زلال می کردم و با چشم های باز و دهان باز شناکردن ماهی هارو تماشا می کردم ولی می دوسنتم که نباید آب و قورت بدهم اون زمان آب لوله کشی نبود؛ باید از چاهی که هفته ای یه بار تو جوی کوچه جاری می شد از راه آب که بهش گنگ می گفتن، حوض را پر می کردیم. برای همین فقط همون یه لحظه می شد باچشم و دهان بازصورت توآب فرو کنم .
سحری هم شیرینی خودشو داشت، وقتی می خوابیدم اگر سرمو زیر لحاف کرسی می کردم بوی پلوی دم کرده ایرانی با روغن حیوانی که مادرم برا گرم موندن زیرکرسی گذاشته بود ذائقه مو حساس می کرد وقتی لحاف رو کنار می بردم بوی قرمه سبزیی که رو سه پایه ای که روی چراغ گرد سوز بود و غلغل می کرد برا سحری خوردن خوشحال می شدم.
صدای طبل مش باقر خدا بیامرزرا هم خیلی دوست داشتم، وقت سحر با صدای طبلش محله را بیدار می کرد.
مادر خدا بیامرزم توی نور چراغ گرد سوز آهسته قرآن می خواند خلاصه همه اینها برای من خاطره شد .در حالیکه قبل از رمضان بعضی آن اتفاقات بود ولی برام مهم نبود.مثل صدای اذان، چایی شیرین، بوی سنگگ، بوی سماور ذغالی، بوی پلو و قرمه سبزی، صورت توی آب حوض فرو کردن … ولی باروزه گرفتن همه اونها برام معنا پیدا کرد!
_______________________________________________
حالا وقتی بچه های این زمان را می بینم، متوجه می شم چقدر شادی هامون ساده و بی آلایش بوده.!!!!
سلام
خدا قوت
نسل عوض شده انگار داره دنیای متفاوتی میشه و بیتفاوتی نسل قبل به این موضوع دامن میزنه خیلی سخته مراوده با نسل جدید
لطفاً با نظر دادن به مطلب ” پیشنهاد شما ” از وبلاگ اینجانب مرا یاری دهید.
زیر سایه آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف عاقبت بخیر باشد.
التماس دعای ویژه بخصوص در لحظات باقی مانده ماه مبارک رمضان
سلام و احترام
حس خوبی منتقل میشد از نوشته شما
اما جالبت تر نتیجه آخر بود. در دعای جوشن صغیر هم به برخی این ظرایف اشاره شده مدت ها بود از ذهنم پاک شده بود!
خداى من چه بسا بنده اى كه به شامگاهان و صبحگاهان در آمد بيمار و دردمند، در ناله و فرياد، در اندوهش به خود مى پيچد و راه گريزى نمی يافت و خوردنى و نوشيدنى گوارايى نمى خورد، و من در تندرستى و سلامت زندگى هستم، همه اينها از توست، پس تو را سپاس اى پروردگار تواناى شكست ناپذير!
اِلهى وَكَمْ مِنْ عَبْدٍ اَمْسى وَاَصْبَحَ سَقِيماً مَوْجِعاً فى اَنَّةٍ وَعَويلٍ يَتَقَلَّبُ فى غَمِّهِ لا يَجِدُ مَحيصاً وَلا يُسيغُ طَعاماً وَلا شَراباً وَاَنَا فى صِحَّةٍ مِنَ الْبَدَنِ وَسَلامَةٍ مِنَ الْعَيْشِ كُلُّ ذلِكَ مِنْكَ فَلَكَ الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لايُغْلَبُ!
موفق باشید.
سلام واقعاعالی بود،یادسالهای 68 ، 69 افتادم،موفق باشید،ازخدامیخوام،مشمول دعای مهدی فاطمه عجل الله تعالی فی فرجه الشریف بشید.دعام کنید.
________________________
سلام
منتظر مطالب ادبیت هستم
می تونی تو نظرات بزاری من وارت وبلاگ کنم با نام خودت.
فرم در حال بارگذاری ...
[پنجشنبه 1398-03-09] [ 11:54:00 ق.ظ ]
|