کشاورزی الاغ پیری داشت. یک روز الاغ از سر اتفاق، به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هرچه سعی کرد، نتوانست الاغ را بیرون بکشد. پس برای اینکه الاغ بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند، چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی، باعث عذابش نشود. مردم با سطل، روی الاغ خاک می ریختند، اما الاغ، هر بار خاک های روی بدنش را می نکاند و زیر پایش می ریخت و هر چه خاک زیر پایش بالاتر می آمد، سعی می کرد روی خاکها بایستد.

روستاییان، همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن، تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستاییان از چاه بیرون آمد.

مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم؛ یا زنده به گور می شویم یا اینکه از این مشکلات همچون سکویی برای پیشرفت، استفاده می کنیم.

 

 

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
نظر از: داداشی [بازدید کننده] 

سلام
خسته نباشید
خیلی جالب بود. دستتان درد نکند.
موفق باشید

1390/10/08 @ 13:50
نظر از: خدادادی [عضو] 

باسلام
جالب وآموزنده بود.

1390/09/29 @ 12:29


فرم در حال بارگذاری ...