اکثر ماها امام حسین رو دوست داریم….خیلی هامون حداقل در ماه محرم سعی می کنیم کمتر گناه

کنیم…خیلی هامون اصلا طوری توی عزاداری ها منقلب می شویم که می گویم خداجون اگر بعد

این آدم نشدم..اسمم راعوض می کنم.

بعضی هامون وقتی جریان پاره شدن گلوی پسر شیش ماهشو می شنویم چنان خون جلو چشم

هامون را می گیره که بدن بانی باعثش را تیکه پاره می کنیم!

اصلا هممون یه جورایی حالمون از یزیدو دارو دستش به هم میخوره اما خدا نرسونه محرم تمام

بشود! مسلمانی ماهم تمام می شود! قبول!سال دیگر محرم توبه می کنیم!

اما خداوکیلی کی ضمانت کرده تا سال دیگر زنده باشیم؟نه جدا!

خوبه حالا با چشم خودمون می بینم کم نیستن کسانی که هم سن خودمون..اصلا می بینی

طرف رفیقش فوت می کنه..دوست خود من…آنهم حالا نه!پنج شیش سال پیش با خانوادش توی

رودخانه افتادن و خفه شدن!کی فکرشو می کرد!؟هیچکس هیچکس!!

خدا بیامرزتشان…

اصلا یکی از ترفندای شیطون همین امروز و  فردا کردن است!خودمن هم بارها شده تصمیم گرفتم

یک کار بد را ترک کنم یا شروع کنم یک کار خوب را…ولی هی گفتم حالا بگذار از فردا …الان شاید

یک سال گذشته و هنوز انجامش نداده ام…

خیلی دور نیست…چند وقت دیگر می رسد آن لحظه ای که همه کارهای شروع نکرده و گناهای

ترک نکرده مان صف می کشن جلو چشم مان…بدون اینکه دیگر فرصتی داشته باشیم!

به قلم ح ر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت