من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آبان 1394
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30            



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 21
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 27
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 2
  • رتبه 90 روز گذشته: 14
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

نهی منکردسته جمعی شون حرف نداشت... ...

همینکه یه زن بی حجاب وارد قم می شد و ماشینش کنار خیابون توقف می کرد و پاشو از ماشین بیرون می گذاشت. تمام مغازه دارها بیرون میریختن ودستاشون میگذاشتن بغل گوششون فریاد میزدن با لهجه قمی و میگفتن اَلیُوک! زن بی حجاب بدبخت چنان دست پاچه می شدکه نصف دامنش از در ماشین می موند بیرون و با سرعت فرار می کرد!!! مردای صاحب مغاز یا پنچرگیری داشتن یا تعمیرکار ماشین بودن، خلاصه سرتاسر خیابون مغازه ها همه مربوط به کار ماشین بود! خیلی مرد بودن، و نهی منکرشون حرف نداشت.براهمین هیچ وقت زمان طاغوت زنان بی حجاب بی حیا جرات نداشتن پاشون تو قم بزارن!! این یه فرهنگ بود.
حالا غیرت دانشجویان، این قشر فرهیخته کجا گم شده که باید خواننده زن معلول الحال به آنهاآموزش ترانه نویسی بده!!! وای برما که نفوذ از هر زاویه ای مانند سیل بنیان برانداز بر پیکره این خطه شهید پرور ، ایران عزیز روان شده!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-08-25] [ 11:29:00 ق.ظ ]

مامان های کودک صفت!!!! ...


در حالیکه نوزادش را شیر می داد و از درد عمل سزارین ناله می کرد، با یک دستش هم با زحمت مشغول بازی در موبایلش بود!!! خیلی زود از شیر دادن خسته می شد و نوزادر به همراهش تحویل می داد!!اخیلی برای هر دویشان متاسف شدم، برای نوزاد بیشتر ،که گرفتار مادری  شده  که هنوز کودک است! 

_____________________________________________________________________

از دستورات تربیتی دین مان است که هنگام شیر دادن به نوزاد: اولا با وضو باشید دوم نام خدا را زمزمه کنید، سوم به صورت نوزاد بنگرید.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1394-08-22] [ 11:05:00 ق.ظ ]

مکدونالیزه شدن ... ...

مکدونالیزه شدن ملت ایران از زمان ریاست جمهوری آقای خاطره شروع شد!!! زمانی که ایشون فرمایشات کردند که ملت ایران باید وجیه المله باشند!!! بعدش الگوی ساخت و ساز به سبک غربی پیش آمد! آشپزخانه ها اپن شد! هم خانمها در معرض دید مهمانها قرار گرفتند و باید کالاهای آشپز خانه لوکس و مدرن باشه!! تبلیغات تلوزیون هم هر روز و هر ساعت چیدمان آشپزخانه را به رخ مردم بینواکشید!برای تبلیغ روغن و برنج…

نتیجه این شد که جوونا برای ازدواج و نداشتن جهیزیه آنچنانی سنشان بالا تر بره!!!و عده ای هم برای رسیدن به آن تشکیلات دست درازی کنند به هر نوع درآمد باد آورده ای !! بنابراین زندانیان چک برگشتی افزایش یافت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-08-20] [ 12:53:00 ب.ظ ]

وقتی ارزش های اعتقادی تغییر کنه!!! ...

پرسید چه مدتی است که سردرد داری ؟ گفتم یک سالی هست.گفت چرا این قدر دیر آمدی برای معالجه؟

گفتم وقت نکردم .پرسید :مگر شاغل هستی؟گفتم مبلغم، گفت اشتباه می کنی نباید خودت را فراموش

کنی.کاری که من کردم، زمان جنگ رفتم جبهه وقتی برگشتم پسرم بزرگ شده بود، حالا از من گله داره

که زمانی که باید مرا به پارک می بردی کجا بودی؟!

__________________________________

پ ن
قبل از جنگ معلم بود بعد از جنگ پزشک شده بود!

خیلی متاسف شدم که به همین سادگی سرمایه معنوی ماندگار زیبایش را هدر می دهد.در حالی که زمان جنگ اکثر اوقات مردم در پناهگاه ها و شب ها در خانه های با لامپ خاموش زندگی می کردند! کسی جرات رفتن به پارک و تفریح نداشت!  اصلا پارکی  وجود نداشت!!

بعد ازمدت کوتاهی بنده خدا در تصادفی ساده جان باخت و باز هم پسرش را تنها گذاشت، روحش شاد!!!

________________________________________________

وقتی امیرالمومنین از صفین مراجعت می کرد، شخصی خدمت ایشان عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! دوست داشتم برادرم هم همراه ما و در رکاب شما بود و به فیض درک رکاب شما نائل می شد. حضرت فرمود: بگو نیتش چیست؟ در دلش چیست؟ تصمیمش چیست؟ آیا این برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید، یا معذور نبود و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد، بهتر همان که نیامد و اگر معذور بود و نیامد ولی دلش با ما بود، میلش با ما بود و تصمیم او این بود که با ما باشد، پس با ما بوده. گفت: بله یا امیرالمؤمنین! این طور بود. فرمود: نه تنها برادر تو با ما بوده، بلکه با ما بوده اند افرادی که هنوز در رحمهای مادرانند، با ما بوده اند افرادی که هنوز در اصلاب پدرانند. تا دامنه ی قیامت اگر افرادی پیدا شوند که واقعاً از صمیم قلب، نیت و آرزویشان این باشد که ای کاش علی را درک می کردم و در رکاب او می جنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب صفّین می شماریم.

آزادی معنوی : شهید مطهری ص 172

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-17] [ 08:48:00 ق.ظ ]

به كوچه هاي كودكي برمي گردم... ...

به كوچه هاي كودكي برمي گردم. شبهاي ماه محرم. منبر و روضه و چاي آخر مجلس. مي گفتند اين چاي، نوشيدن دارد. و راست مي گفتند. چاي را كه مي خوردي، روشن مي شدي. سبك مي شدي و احساس مي كردي برايت از بهشت نوشيدني آورده اند.
مسجد روستا لباس سياه مي پوشيد و سراپا عزادار مي شد. هرچه از روزهاي اول محرم مي گذشت، دل و جانت به تاسوعا و عاشورا نزديكتر مي شد. آماده مي شدي. آماده آماده تا صبح روز تاسوعا، زودتر از خواب بيدار شوي. لباس سياهت را بپوشي و بروي دنبال بچه ها آنها را جمع كني تا همه با هم به مسجد برويد. آنها كه زنجير داشتند زنجير مي زدند و بقيه هم در دسته سينه زنها بودند. و ما هم دنبال اونها راه می‌افتادیم نوحه خوان تمام راه را تا سر روستا می رفت ، از عباس(ع) مي گفت و تو براي دستهاي آب آورش سينه مي زدي.
و شب، شب عاشورا بود. تا نيمه هاي شب عزاداري، و باز صبح زود ، سينه زني، زنجير زني، صداي طبل و آواي محزون نوحه خوان مسجد كه امروز امام حسين(ع) مي خواند و تو باز به فطرت سبز كودكي ات باز مي گردي…
اما بعد عاشورا غم اسیری زینب فقط سکوت هست و سکوت …

به قلم پ ح

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-10] [ 08:25:00 ق.ظ ]

خائن و قاتل الحرمین الشریفین= آل سقوط ...




    و مَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ : چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند با اينكه آنان [مردم را]

از [زيارت] مسجدالحرام باز مى‏دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى‏دانند .        34انفال
__________________________________________________________________

پ.ن

این ها همه از نسل شجره خبیثه هستند،همان ابو سفیان، ابوجهل ها.

این ظالمان ضعیف کش که از رویارویی با مردان هراس دارند یا از آسمان بر سر کودک و زن یمنی بمب میریزند یا با بستن راه بر

حاجیی که جزلباس احرام چیزی ندارد آنها را خفه می کنند!!!


 رامیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-08-05] [ 04:24:00 ب.ظ ]

...چرایی الگو بودن کافر برای مسلمان ...

 وقتی این حدیث را می شنیدیم و یا می خواندیم اطلبوا العلم ولو في الصين در ذهنم انواع فکردر هم می

شد چرا الگوی یک مسلمان باید یک کافر باشد؟!چه علمی را باید از آنان بیاموزیم ، یک مسلمان چه چیزی

را کم دارد که باید از چینی های کافر بیاموزد؟! بعد به خودم دلداری می دادم یعنی برای آموختن علم حتی

دور ترین مکان را هم باید طی کنیم تا علم را بیابیم،برایش حجت هم می آوردیم الحکمه ضاله المومن علم

گمشده مومن است که باید برای یافتن آن طی طریق کند.

اما من با اطلاعات ناقصم فهمیدم که منظور رسول مهربانی ها چه چیز هایی بوده است! رسول گرامی می

خواسته مسلمانان به عینه ببینند که افزایش جمعیتی که در اسلام سفارش شده چه تاثیری دارد و

سفارشات اسلام را در مورد قناعت و حرمت کار را تماشا کنند.

شاید چندین هدف داشته که چندتا از منظور ها را خوب می فهمم یکی افزایش جمعیت آنها بوده که باعث

قدرتشان درجهان می شود و دیگری اقتصاد مقاومتی آنان است که از هر چیز بیخودی یک چیز مفید تولید

می کنند .


 دیگر بازار یابی آنها است که برای همه ملل تولید دارند از ریزترین تا درشت ترین کالا،حتی ساختن شهری

به نام کاشان برای تولید فرش کاشان، از تسبیح و چادر و سجاده مسلمانان گرفته تا چوب بستنی، خاک

نرم برای گربه…!!! و از طرفی حرمتی که برای کار قائل هستند و از تنبلی و اسراف بیزار هستند.و با

بدست گرفتن بازار جهانی آمریکا را هم به زحمت انداخته است.! ترس من از آن روزی است که مهر تربت را

هم از چین بیاورند!!!!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 03:04:00 ب.ظ ]

کاش از عمو آب نمی طلبیدم!!! ...

روزی که عقیقه دردانه رسول خدا شدم از شادی در پوست خود نمی گنجیدم تا اینکه از پوستم مشکی دوختند  برای نگهداری آب استفاده می کردند.

همچنان در گذر زمان در کنار این خاندان مهربان بودم .و بانوی آیینه و آب مرا لبریز از آب می کرد  وبرای رفع تشنگی حسین از من آب می داد.و یا به دست مولا می سپرد تا در سفرها در کنار پیامبر مهربانی ها ببرد و یا به نخلستان می برد بعد از کاشتن نخلها و یا حفر قنات در گوشه ای جرعه ای از آب می نوشید و من هم چنان پر غرور از خدمت رسانی بر خود می بالیدم!

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1394-08-02] [ 12:05:00 ق.ظ ]