من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 2
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

انگشتر با شان نزول آیه ...

انگشتر آیه آور

اخلاص علی علیه السلام

مرحوم مجلسی در بحار الانوار از خلیفه دوم آورده است، که او گفت :به خدا سوگند من چهل انگشتر در حال رکوع صدقه دادم تا آنچه در باره علی بن ابی طالب نازل شد برای من نیزنازل شود ولی چیزی نازل نشد.#

پ ن

انگشتر ها هم داستان خودشان را دارند!

هر انگشتری عرضه در تاریخ ثبت نمی شود!

انگشتری می تواند آیه نازل کند که نگین  اخلاص داشته باشد!

انگشتری در تاریخ ثبت می شود، که در انگشت محبوترین افراد بشر مثل حسین بن علی علیه السلام باشد.، در معرکه امر به معروف و نهی از منکر بدست اشقیا به شهادت رسیده باشد.

انگشتری عرضه پیدا می کند که در انگشت دست مجروح و جانباز مرد میدان باشد و بر اثر شقاوت نامردان به شهادت رسیده باشد.

#بحار الانوار، ج35، ص183

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1400-11-26] [ 12:43:00 ب.ظ ]

مبلغی که روضه یادش رفت ...

منبری بدون یاداشت
ماه محرم رسید، طلاب برای تبلیغ اعزام شدند،  ریش سفید عشایر آمد  طلبه را سوار الاغش کرد برد به ده، و به خانه که رسید، همسرش را صدا زد برای جناب چای و غذا بیار، تا برای مسجد شب تقویت شود. طلبه با شنیدن مسجد ضربان قلبش شدید می‌شد. خلاصه میزبان، گفت: باید جوری منبر بری تا چشم ده بالای‌ها را دربیاری. مسجد و ملای ما باید از همه سرتر باشه. طلبه متوجه شد که دو قبیله هستند که رقابت دارند. قرعه قهرمانی مسابقه به نام او خورده است.بعد از شام پیرمرد اورا به طرف مسجد برد، در راه بازهم سفارش‌کرد که باید مارا روسفید کنی تا آبروی ده بالایی‌ها بره!
وارد مسجد که شدیم، نفهمیدم مسیر در تا منبر را چگونه رفتم، از لابلای دست و پای زن و مرد بچه چجوری رد شدم. فقط دیدم که پای منبر هستم. نشستیم نفهمیدم چای را چجوری نوشیدم، قطره ای از چای پرید توی گلویم و میخواست خفه‌ام کند. دلم نمی‌خواست بالای منبر برم. پیرمرد نهیب زد جناب برو بالا و شروع کن. بلند شدم، دو طرف دسته منبر را گرفتم، فقط دوتا پله داشت، احساس می‌کردم که هزار پله است  وباید برم بالای کوه قاف، قدرت بالا رفتن نداشتم، روح از تنم داشت خارج می‌شد. به زحمت خودم را کشیدم بالای دوپله . وقتی چشمم از آن بالا به مردمی افتاد که هر کدام با ده تا چشم به من نگاه می‌کردند، مسجد و مردمش دور سرم می چرخیدند، احساس کردم چشمهام سیاهی میره. نشستم، پیرمرد که پای منبر نشسته بود و به من نگاه می‌کرد، گفت: جناب شروع کن. صدای زمزمه مردم را می‌شنیدم هرکسی چیزی می‌گفت:
یکی می‌گفت: چقدر لاغره، نون پیدا نکرده بخوره! آن یکی می‌گفت چقدی داره بره بالای منبر سقف مسجد سوراخ میشه! سقف مسجد کوتاه بود! باز پیرمرد نهیب زد جناب شروع کن! به حد خفگی رسیده بودم، هیچ چیزی در ذهنم نبود همه چیز پاک شده بود. حتی اسم خودم! «با اینکه تحصیلات دانشگاهی داشتم حوزه را هم خوب می خواندم نمراتم قابل تحسین بود»خلاصه با فشار به ذهنم یه جمله یادم آمد، گفتم: توی محل ما رسمه که روز اول محرم روضه علی اکبر می خوانیم، «الکی گفتم»دیگه چیزی به ذهنم نیامد، که باز نهیب پیرمرد را که گفت:فلان فلان شده، بخون بیا پایین، نکنه پایین آمدن هم یادت رفته؟ دستم را گرفت از منبر پایین کشید، و بطرف بیرون مسجد می‌برد ، روح به تنم برگشته بود، احساس می‌کردم در حال پرواز هستم!
آمدیم به سیاه چادر، چندتا فحش نثار من کرد، و چندتا فحش به زنش داد که فلان فلان شده برای جناب رخت خواب بینداز تا صبح جنازه‌اش را برسانم به شهر. صبح علی الطلوع باز سوار الاغ شدم تا نزدیکی‌های شهر رساند و گفت: بی عرضه تو حق نداری ملا بشی! آمدم و برای همیشه با حوزه و طلبگی خدا حافظی کردم.

پ ن

1-هر کاری که می‌کنیم باید برای رضای خدا باشه، نه چشم هم چشمی. پیرمرد میزبان برای ریا کاری مجلس روضه خوانی برپا کرد تا چشم هم محلی‌هایش را دربیاورد؛ نتیجه‌اش چشم خودش درآمد.

2-مبلغ یه یاداشتی از  مطالب خود باید داشته باشد، تا با نگاه به موضوع بتواند سخنرانی کند.فقط رؤوس مطالب باشد.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1399-02-05] [ 11:56:00 ق.ظ ]

شرک خفی در لایک هایم ...

اخلاص رهای از شرک

آفتی که به هر بنی بشری رخنه کرده است، تا او را نکشد رهایش نمی کند. بیشتر مشکلات مدیران ارشد نظام از این جا ناشی می شود، گرفتار این درد مسری هستند. تا زمانی که مردم برایشان کف و سوت می‌کشند، به مردم خدمت می کنند.
یا فراتر از آن، در دام شرک بین المللی می‌افتند؛ دوست دارند هم خدا را راضی کنند هم آمریکا را!

نمی دانم عبدالناسم یا عبدالله! نگرانم مبادا مسلمان مشرک باشم! و این شرک خفی مرا به کفر بکشاند.
خوش خیال باشم که نماز می‌خوانم، روزه می گیرم، حتی حج می روم اما غفلتی شیرین مرا مشغول کند!
وقتی مدیر هستم از احترام طلابم لذت ببرم، وقتی سخنرانی می‌کنم از تشویق مخاطبانم احساس خوبی در درونم جاری می شود. وقتی پستی می گذارم از انبوه لایکش خوشحال می‌شوم.

در خوفم از این که یک پایم در پله سعود ایمان باشد و پای دیگرم در پله سقوط شرک! ترسانم از این که تار و پود سطور پست هایم از دیده شدن تنیده شده باشد! می ترسم کلامم در سخنرانی‌ها با سنجاق تحسین مخاطبان تزیین شده باشد!
چکنم که گرفتار شرک خفی نشوم؟
نیازمند یک جو اخلاصم، ولی این یک جو بسیار نایاب است، و یافتن آن بسیار سخت است.

بارها یافته‌ام اما جایگاه مناسبی برای حفاظتش  نداشتم، با یک وزش نفرین شده خود نمایی و دیده شدن از دست داده‌ام!

گاه از این وضع خسته می‌شوم، تصمیم می‌گیرم که از هر چیزی یا کاری که رشحه‌ای از شرک دارد دوری کنم، فکر می‌کنم که حتما این هم از نتایج گامهای شیطان است؛ زیرا شیطان همیشه کارش در مایوس کردن انسان است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-02-27] [ 10:46:00 ق.ظ ]

سلام های بودار ...

?✨?✨

☘سلام هایت بوی نفت می‌داد☘

?خدا می فرمايد که رنگ خدايی بگيريد . رنگ خدا بی رنگی است . رنگ خدا خلوص و پاکی است .

?انسان وقتی کاری را انجام مي‌دهد برای خدا انجام بدهد او خودش مهر خلوص را می زند .
?خدا بايد اين جوری رنگ آميزی بکند . يکی از علما مي‌گفت که حرف‌های يک نفت فروش من را خيلی تکان داد . اوايل که در تهران گاز کشی شده بود ولی هنوز نفت هم بود .
?نفت فروش محله با چرخش گالن های نفت را می برد ، به من سلامی کرد و من جوابش را دادم و داشتم   می رفتم توی خانه. گفت : حاجی آقا بيست روز است که سلام و علیک شما با ما عوض شده است .

? بيست روزی است که فرق کرده ای، بالاخره محله گاز کشی شده و خانه ی شما هم گاز کشی شده ، شما قبل از گازکشی ها ، وقتي به من سلام می کردی با لبخند همراه بود.

?حتی احوال خانواده را هم از من می پرسيدی ولی از وقتی گاز به خانه ات آمده ، ما را تحويل نمی گيری. حاج آقا می دانی که سلام هايت بوی نفت می داد .

? شايد آن موقع هم که به قصابی و نانوايی می رفتی، سلام هايت بوي نان و گوشت می داد .

?بنده خدا گفت : تکانی خوردم و ياد اين آيه صبغة الله … افتادم به خودم گفتم : وای اگر از پس امروز بود فردايی و در آخرت به من بگويند که عبادات و اعمالت بوي طمع می داد ، بوی خدا نمی داد .

? کارهايت رنگ خدايی نداشت و تاييد خدا روی آن نداشت چه چيزی بايد بگويم ⁉ و اين ارتباط مستقيم با نيت ما دارد .
وقتی این مطلب را خواندم، متوجه رفتار بعضی از اساتید و کادر افتادم، که سلام هاشون و شرکت خود و اقوامشون در نماز جمعه، در طی سالیان متمادی بوی تدریس و کار در حوزه می‌داده است.

علامه حسن زاده آملی می فرماید: انسان می تواند، از باطن خود باخبر شود.باطن های پنجگانه.

باطن بهیمی، باطن سبعی، باطن شیطانی، باطن ملکی، باطن انسانی. وقتی به بعضی از بواطن توجه می کنم، احساس خطر می کنم.
افسوس خوردم برای یک جو اخلاص!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-02-24] [ 08:45:00 ب.ظ ]

الگوی همه آزادگان جهان ...

 

مقام علی علیه السلام
درباره مقام امیرالمؤمنین علیه السلام زبان های نوعِ بشر و قدرت و تصویر و ترسیم انسان ها عاجز از ارائه کُنه و حقیقت مطلبند؛ بلکه عاجز از تصوّر آن مقام شامخ و کُنه عظمت آن بزرگوارند.

ما با قیاس به معلومات خودمان می توانیم چیزی را بشناسیم و بفهمیم.

امیرالمؤمنین علیه السلام از مقیاس های ما خارج است.

او را با ذرع و پیمانه ای که برای سنجیدن انسان ها و فضیلت ها و مُحسّنات و زیبایی ها در اختیار ماست، نمی شود سنجید و اندازه گرفت.

او بالاتر از این حرف هاست. آنچه که ما می بینیم درخشش آن بزرگوار است که به چشم هر انسانی ـ حتّی دشمنان و مخالفان ـ می آید؛ چه برسد به دوستداران و یا شیعیان… درخشش را می بینند، امّا ابعاد و جزئیات را نمی توانند درک کنند و ببینند.

تجلی حکومت الهی
آن وقتی که این انسان بزرگ اندیش و بزرگ بالاخره بر مسند قدرت و حکومت دست پیدا کرد ـ در آن دوران کاری کرد که اگر سال های سال مورّخان و نویسندگان و هنرمندان بنویسند و تصویر کنند کم گفته اند و کم تصویر کرده اند ـ وضع زندگی امیرالمؤمنین در دوران حکومت قیامتی است.

اصلاً علی علیه السلام معنای حکومت را عوض کرد. او تجسّم حکومت الهی، تجسّم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسّم «اَشِدّاءٌ عَلی الکُفّارِ رِحُمَاءُ بَیْنَهُمْ» و تجسّم عدل مطلق بود.

او فقرا را به خود نزدیک می کرد و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه وسایل مطرح شدن، خودشان را به ناحقّ مطرح کرده بودند، در نظر علی علیه السلام با خاک یکسان بودند.

آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیّت بود. با این مبناهای باارزش، امیرالمؤمنین کم تر از پنج سال حکومت کرد. قرن هاست که درباره امیرالمؤمنین می نویسند و کم نوشته اند و نتوانسته اند درست تصویر کنند و بهترین ها معترف به عجز و تقصیر خودشان هستند.

کار برای خدا
... امیرالمؤمنین برای خدا و در راه او کار می کرد. به درد مردم می رسید. مردم را دوست می داشت و خدمت به آنها را وظیفه خود می دانست. با این که حکومت او در جهت خدمت به مستضعفان بود، به این اکتفا نمی کرد؛ شب ها هم، تنها و به صورت فردی، به کمک یکایک مستضعفان می رفت. این زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام است.

ظلم ستیزی علی علیه السلام
علی علیه السلام در هر سطحی با هر نامی و زیر هر پوششی ظلم ستیز بود. زندگی دشوار امیرالمؤمنین را نگاه کنید. این جنگ های اوست. ببینید با چه کسانی جنگید؟ چه طور جنگید؟ با چه صلابتی جنگید؟ آنها چه کسانی بودند؟ زیر چه نام و عنوان های فریبنده ای پنهان شده بودند؟

امّا وقتی تشخیص می داد که این ظلم و باطل است درنگ نمی کرد. این راه ماست؛ راه دشواری که باید آن را طیّ کنیم. این راه یکایک کسانی است که ادّعای پیروی امیرالمؤمنین علیه السلام را می کنند؛ راه مقابله با ظلم و ظالم در هر سطحی و یا هر کیفیّتی…

شخصیّت و فضایل علی علیه السلام
شخصیّت امیرالمؤمنین علیه السلام ترکیبی از عناصری است که هرکدام به تنهایی یک انسان عالی مقام را اگر بخواهد به اوج آن برسد به زانو در می آورد.

زهد امیرالمؤمنین و بی اعتنایی و بی رغبتی او نسبت به شهوات زندگی و زخارف دنیایی یکی از این عناصر است.

علم آن بزرگوار و دانش وسیع او ـ که بسیاری از بزرگان مسلمین و همه شیعه بر آن اتّفاق دارند که بعد از نبیّ اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کس دیگری غیر از امیرالمؤمنین از آن علم برخوردار نبوده است ـ یکی از این عناصر است.

فداکاری آن بزرگوار در میدان های مختلف ـ چه میدان های نظامی و چه میدان های اخلاقی و سیاسی ـ یکی از این عناصر است.

عبادت آن بزرگوار یکی دیگر از این عناصر است. عدل و دادگری امیرالمؤمنین که پرچم برافراشته شاخصی برای عدل اسلامی است. رأفت آن بزرگوار نسبت به ضعیفان ـ اعم از فقرا، کودکان، زنان و از کارافتادگان ـ یک وادی عظیم و یکی دیگر از ابعاد شخصیّت امیرالمؤمنین است… در همه اینها در حدّ اعلاست.

قاطعیّت علی علیه السلام
... قاطعیّت و صلابت در راه حقّ، این خصوصیّت ـ اگر نگوییم مهم ترین ـ حداقل بارزترین خصوصیت زندگی امیرالمؤمنین است. آن چیزی که اوّل از این دستگاه حکومت مشاهده می شود، این است که امیرالمؤمنین بعد از تشخیص حقّ هیچ چیزی نمی تواند جلوی راه حقّ او را بگیرد. …امیرالمؤمنین از جمله کسانی است که در راه خدا هیچ کس و هیچ چیزی نمی تواند جلوی او را بگیرد و مانع او بشود.

آنچه را که تشخیص داد بدون هیچ گونه مبالاتی عمل می کند. اگر به سرتاسر زندگی امیرالمؤمنین نگاه کنید، این خصوصیّت را مشاهده می کنید.

قاطعیّت و صلابت از اولِ نشستن بر مسند حکومت، امیرالمؤمنین این قاطعیّت و صلابت را نشان می دهد؛ یعنی حکومت وقتی که به نام خدا و برای خدا و برای اجرای احکام الهی است، باید تحت تأثیر هیچ ملاحظه ای که مخالف با حقّ باشد قرار نگیرد. این آن منطقی است که امیرالمؤمنین دنبال می کرد.

صبر و بصیرت علی علیه السلام
امیرالمؤمنین از اوایل نوجوانی تا هنگام مرگ دو صفت بصیرت و صبر را با خود همراه داشت. بیداری و پایداری او یک لحظه دچار غفلت و کج فهمی و انحراف فکری و بد تشخیص دادنِ واقعیت ها نشد. از همان وقتی که از غارحرا و کوه نور پرچم اسلام به دست پیامبر برافراشته شد… حکومت نبوّت و رسالت آغاز گردید، این واقعیّت درخشان را علی بن ابی طالب علیه السلام تشخیص داد.

پای این تشخیص هم ایستاد و با مشکلات آن هم ساخت. اگر تلاشْ لازم داشت آن تلاش را هم انجام داد اگر مبارزه لازم داشت آن مبارزه را کرد. اگر جان فشانی می خواست جان خود را در طَبَق اخلاص گذاشت و به میدان برد.

اگر کار سیاسی و فعالیّت حکومت داری و کشورداری می خواست آن را انجام داد. بصیرت و بیداری او یک لحظه از او جدا نشد. دوّم صبر و پایداری کرد و در این راهِ استوار و صراط مستقیم استقامت ورزید.

این استقامت ورزیدن، خسته نشدن مغلوب خواسته ها و هواهای نفس انسانی نشدن نکته مهمّی است… همه در این خصوصیت باید سعی کنند که خودشان را به امیرالمؤمنین نزدیک کنند، هرچه همّت و استعدادشان باشد…

سخنرانی امام خامنه ای در باره امیرالمومنین علی علیه السلام

پ.ن

علی علیه السلام انسان کامل
امیرالمؤمنین علیه السلام یک الگوی کامل برای همه است.

جوانیِ پرشور و پرحماسه او الگوی جوانان است.

حکومت سراسر عدل و انصاف او الگوی دولت مردان است.

زندگی سراپا مجاهدت و سراپا مسئولیت او الگوی همه مؤمنان است.

آزادگی او الگوی همه آزادگان جهان است.

سخنان حکمت آمیز و درس های ماندگار او الگوی عالمان و دانشمندان و روشنفکران است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1397-03-12] [ 06:23:00 ب.ظ ]