??????
بیبی طوبی همهی ساعت چشمش به حبیبه خانم بود. امروز خیلی خوشحال بود و این باعث خوشحالی بیبی طوبی هم میشد. همین شد که کنجکاو شد که بداند چه خبر است. پرسید:
“چیه حبیبه جان! امروز خیلی خوشحالی، کبکت خروس می خواند؟!” ?
حبیبه خانم سخن بیبی را با سر تایید کرد و گفت:
“آره بیبی طوبی خیلی خوشحالم.
رفته بودم عروسی، بعد از مدتها یک عروسی باحال دیدم!”
بیبی طوبی همیشه از شنیدن خبر عروسی خوشحال میشود. اما این خبر واقعا عجیب بود.
“چطور؟!
مگر تا حالا عروسی نمی رفتی؟” ?
حبیبه خانم با لبخند گفت:
“نه !
کجا عروسی می رفتم؟! عروسی های با موسیقی حرام و ر قاصی حرام؟ ?
همیشه محروم بودم از عروسی. دلم لک زده بود که بالاخره قسمتم شد.” ?
برای بیبی جالب بود. گفت:
“پس برای ما هم تعریف کن تا ما هم شاد بشویم.”
حبیبه خانم با هیجان شروع کرد به تعریف کردن:
“از در تالار که وارد شدیم، از صدای موسیقی شیطانی خبری نبود. یک موزیک ملایم که زمینه شعری از حضرت مهدی بود، پخش می شد.
وقتی عروس وارد شد یک سبد توی دستش بود که پر بود از شکلاتهای بزرگ. دور تالار میگشت و به مهمانها خوش آمد میگفت و از شکلاتهایش تعارف میکرد.
وقتی شکلاتش تمام میشد دوباره همراهش برایش پر میکرد. بعدا فهمیدیم که سبد هم کار هنری دست خود عروس خانم است.”
بیبی طوبی گفت:
” چه جالب.حالا شکلاتها چی بود؟”
حبیبه خانم لبخند زد و گفت:
” وقتی باز کردیم داخلشان بروشور بود. توی هر برشور درباره رقص زنان برای زنان و موسیقی حرام و بدحجابی و بیغیرتی مردان از روایتها نوشته بود.
همه مشغول مطالعه بودند. سالن جشن مثل کتابخانه شده بود.
بعد یک مرتبه یک عده با قیافههای عجیب غریب وارد شدند و همان وسط سالن؛ مراسم خوستگاری طنز را اجرا کردند!” ☺️
بیبی طوبی لبخند زد و گفت:
“چه جالب بوده! کاشکی ماهم بودیم.”
حبیبه خانم ادامه داد:
“تازه بعد از تمام شدن نمایش طنز، یکنفر برای حضرت علی علیه السلام مداحی و دست افشانی کرد.
ساعت مراسم تمام شده بود ولی هیچ کسی حاضر نبود، سالن را ترک کند. مدیر سالن میخواست برای شام سالن را مرتب کند اما هرچه با بلندگو خواهش کردند کسی نرفت. برای همین مجبور شدند برق سالن را خاموش کنند. ” ?
بیبی طوبی و خانمها همگی خندیدند و گفتند چه جشن عروسی شاد و مستحبی بوده. خوش به سعادت عروس و داماد.
حبیبه خانم ادامه داد:
“مادر عروس خانم میگفت:
“عروس حاضر به گرفتن مراسم جشن نبود. گفته به شرطی حاضرم که کار فرهنگی بکنم. اگر کار فرهنگی نباشه این همه هزینه اسراف و حرام میشه.”
جالبتر این بود که همه کسانی که نمایش اجرا کردند و مداح از دوستان طلبه عروس بودند. این برنامهها را افتخاری و به عنوان هدیه به عروس خانم اجرا کرده بودند.”
بیبی طوبی از شنیدن این ماجرا خیلی خوشحال شده بود. دستهایش را بالا برد و برای این عروس و داماد دعا کرد و گفت:
” کاش همهی عروس و دامادهای ما این رسوم غلط را کنار بگذارند و به سنتهای دینی برگردند و مراسم عروسی خودشان را با شادی حلال مزین کنند.”
??????
با #حبیبه_خانم و #تجربیات_تلخ_و_شیرین او همراه باشید در #دورهمیهای_خانهی_بیبیطوبی ??
https://eitaa.com/joinchat/4197580908Ca005a3362d