من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





خرداد 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 2
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

یهودیان آتش به اختیار!!! ...

#آتش_به_اختیار

از برجسته‏ ترین مولفه‏ هاى نظام فكرى حضرت امام خمینى(ره) را مى ‏توان مبارزه با نظام سلطه و استكبارجهانى و دفاع از مظلومین و مستضعفین در تمامى نقاط جهان به‏ خصوص ملت‏هاى مسلمان عنوان نمود؛ دیدگاهى كه اصول و مبانى متعالى آن، ریشه در اندیشه ‏هاى ناب اسلامى دارد.

بر مبناى این تفكر، آن رهبر فرزانه و دوراندیش كه خط سیر سیاست‏ها و نقشه‏ هاى دشمنان اسلام و اهداف اسلام ‏ستیزانه آنان را در تشكیل رژیم صهیونیستى با استفاده از حربه استعمار در۱۹۴۸به‏ خوبى شناخته بود، با ابتكارى سیاسى و با بهره ‏گیرى از پشتوانه اعتقادى جهان اسلام، در پیامى تاریخى درسال ۱۳۵۸، آخرین جمعه مبارك رمضان را «روز قدس» نامید تا مسلمین جهان را با اتكا به اعتقادات اسلامى و نه با اتكا به دولت‏ها و سران خود، علیه این رژیم اشغالگر بسیج نماید و آرمان رهایى فلسطین را به آرمانى همگانى و اعتقادى - سیاسى تبدیل كند.

پ ن
روزی که امام راحل آن مرد بزرگ روز قدس را انتخاب کرد هیچ کس اهمیت این موضوع را نمی‌دانست !!

اهمیت روز قدس از مرز ها گذر کرد و در تمام دنیا به عنوان مهمترین تفکرسیاسی الغا شد حتی یهودیان غیر صهیونیست هم در این روز به فرمان امام خمینی (ره )آتش به اختیار هستند!!!
روز قدس همه جهانیان را برای مبارزه با اسرائیل تا ظهور امام عصر عج پای کار نگه می دارد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-03-09] [ 08:43:00 ب.ظ ]

رمضان کودکیم ...


خاطره اولین روزیکه روزه گرفتم
وقتی که بعد از ظهر شد،خورشید رو دنبال می کردم که کی غروب می کنه؟
از یه طرف.بوی دود سماور ذغالی از طرف دیگه بوی سنگگ تازه توی فضا پرشده بود ،فکر چایی شیرین با نون داغ گرسنگی مو بیشتر می کرد مادرم وقتی بی طاقتیمو دید برام یه استکان چایی ریخت گفت چایی رو هم بزن تا شکرش حل بشه اما یه وقت نخوری کفاره به گردنت بیاد.صدای قاشق چایخوری هم برام قشنگ شده بود، که صدای اذان از بلندگوهای مناره های حرم بلند شد،از ته دل خوشحال شدم.
بعضی روزها که آب حوض خونه تازه پر شده بود، برای رفع تشنگی همه صورتم را توی آب زلال می کردم و با چشم های باز و دهان باز شناکردن ماهی هارو تماشا می کردم ولی می دوسنتم که نباید آب و قورت بدهم اون زمان آب لوله کشی نبود؛ باید از چاهی که هفته ای یه بار تو جوی کوچه جاری می شد از راه آب که   بهش گنگ می گفتن، حوض را پر می کردیم. برای همین فقط همون یه لحظه می شد باچشم و دهان بازصورت توآب فرو کنم .
سحری هم شیرینی خودشو داشت، وقتی می خوابیدم اگر سرمو زیر لحاف کرسی می کردم بوی پلوی دم کرده ایرانی با روغن حیوانی که مادرم برا گرم موندن زیرکرسی گذاشته بود ذائقه مو حساس می کرد وقتی لحاف رو کنار می بردم بوی قرمه سبزیی که رو سه پایه ای که روی چراغ گرد سوز بود و غلغل می کرد برا سحری خوردن خوشحال می شدم.
صدای طبل مش باقر خدا بیامرزرا هم خیلی دوست داشتم، وقت سحر با صدای طبلش محله را بیدار می کرد.
مادر خدا بیامرزم توی نور چراغ گرد سوز آهسته قرآن می خواند خلاصه همه اینها برای من خاطره شد .در حالیکه قبل از رمضان بعضی آن اتفاقات بود ولی برام مهم نبود.مثل صدای اذان، چایی شیرین، بوی سنگگ، بوی سماور ذغالی، بوی پلو و قرمه سبزی، صورت توی آب حوض فرو کردن … ولی باروزه گرفتن همه اونها برام معنا پیدا کرد!

_______________________________________________

 

حالا وقتی بچه های این زمان را می بینم،  متوجه می شم چقدر شادی هامون ساده و بی آلایش بوده.!!!!

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
 [ 11:54:00 ق.ظ ]