من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آبان 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30  



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 17
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 3
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

تعامل پیامبر با کودکان ...

بازی با کودکان

در کنار مسجد النبی نشسته ام، از بیرون به نزدیک ترین نقطه از پشت دیوار روضه، اذن دخول می خوانم، چون می دانم که در داخل مسجد به این زودی ها اجازه زیارت نمی دهند.چون آخرین گروهی که با اجاز ه سعودی ها می توانند به زیارت بروند ایرانی ها هستند. یعنی اگر از اول هم در صف منتظر باشی باید آخرین صف باشی!

هنوز هم پیامبر صلی اله علیه و آله غریب است در این شهر، در مکه غریب اینجا غریب. به آسمان ابری و غم گرفته نگاه می کنم، می گویم پروردگارا غربت تاکی، اینجا نشسته‌ام حدود کوچه های بنی هاشم است. پیش خودم تصویر کوچه ها را با دیوار های کوتاه گلی می بینم، پیامر مهربانی ها را می بینم که در میان چند کودک بازی گوش اسیر شده است. پیامبر اعظم به آن ها سواری می دهد، وقت اذان شده صدای بلال ‌از مناره مسجد بگوش می رسد، ولی بچه های بازیگوش حاضر نیستند چنین همبازی محترم و دوست داشتنی را رها کنند.

ابوذر را می بینم که با نگرانی از ته کوچه نمایان می شود، و بدنبال پیامبر می گردد که چرا به مسجد نیامده است.

با دیدن رسول خدا تعجب می کند، یا رسول الله مردم همه منتظر اقامه نماز هستند و شما اینجا مشغول….

حضرت دم گوش ابوذر آهسته نجوا کرد، ابوذر دست در جیبش کرد، چند تا گردو در آورد، گفت: بچه ها من این شتر شما را می خرم، می فروشید ، هواس بچه ها پرت شد و از تمرکز بر پیامبر منصرف شدند، چون ظهر شده بود گرسنه بودند، حاضر شدند معامله کنند. باصدای شرطه که حاجی پاشو برو، از کوچه بنی هاشم بیرون آمدم، و نقطه دیگری را انتخاب کردم و نشستم تا بقیه زیارت را بخوانم، صدای کودکانه حسن و حسین را شنیدم که با خوشحالی از مسجد دوان دوان به خانه برمی گشتند و هردو تلاش می کردند که زودتر به خانه برسند و موضوعاتی از دهان مبارک پیامبر شنیده بود برای مادر بگوید تا جایزه بگیرد.دوباره به زیارت مشغول می شوم .

دو رکعت نماز برای تحیت مسجد می خوانم، خدای من، پیامبر از خانه اش بیرون آمده به در خانه فاطمه می رسد، کنجکاو می شوم که با دخترش چکار دارد، پیامبر می ایستد، آیه تطهیر را می خواند و روانه مسجد می شود.

به در باب علی می رسم، عهد کرده ام فقط از باب علی وارد شوم، خانمی را می بینم که تلاش می کند از داخل صندوق امانات انارش را بردارد، نمی تواند، به کمکش می روم، می گوید نمی گذارند خوراکی به داخل ببرم، شب را در مسجد می مانم، با تلاشی کوچک انارش را به او می دهم، و بعد از بازرسی خانم شرطه وارد می شوم که پشت سرم خانم انار به دست وارد می شود، می گوید پشت شما پنهان شدم تا مرا نبیند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-08-20] [ 12:02:00 ب.ظ ]

نان مسلمانیمان از برکت دین محمد است ...

ربیع هفته وحدت ظهور زیست در  سایه ولایت فقیه

نق می زد انقلاب کردیم چه شد؟ فساد اقتصادی، تلاش برای بی حجابی، فقر و نداری یک عده، مرفه شدن طبقه دولتی ها با حقوق نجومی!

پرسیدم: این همه اعتراض به ولایت فقیه و ایراد به جمهوری اسلامی داری، چراهایی که در ذهنت شب و روز مشغول شخم زدن ذهنت شده است که چرا رهبر فلان شخص را عزل نمی کند و جلوی فلان فساد را نمی گیر؛ از تاریخ اسلام و زمان رسول الله و حکومت امیرالمومنین صلوات الله علیهما چقدر اطلاع داری؟

 از مقام حضرت ختمی مرتبت که این روزها در تبرک ولادت ایشان هستیم و نان مسلمانیمان را از برکت دینی است که برایمان آورده و ارتزاق می کنیم، مگر در زمان ولایتش همه چیز بر وفق مراد بود!

مگر نه اینکه سه تن از اصحابش فتنه شقه کردن مسلمانان را به عهده داشتند. بعد از90 روز از رحلت یا به نقلی شهادتش، پاره تنش را به شهادت رساندند.مگر در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله همه مرفه بودند!

و اما در حکومت مولای مظلوم، امیرالمومنین علیه السلام، مگر به زنا کار حد نمی زدند و دست دزد قطع نمی شد و استاندار تخلف نمی کرد، مگر حضرت برای فقرا در گوشه خرابه ها و خانه های یتیم نان و خرما نمی‌برد . اکنون در این دوره کمیته امداد و سایر مراکز خدماتی برای همین کار وضع شده است، چون دایره خدمات رسانی گسترده شده است فقط یک شهر نیست مانند کوفه یا مدینه.

و خود پیامبر و امیرالمومنین صلوات الله علیهما اولا تر از دستوراتی بودند که از طرف خداوند بر مومنین صادر می کردند.

یک روز حکمی را که مناسب آن روز بود می فرمودند و روز دیگر حکم تغییر می کرد؛ که احکام ثانویه می شد. در تمامی احکام از جنگ گرفته تا صلح، شکست یا پیروزی، مذاکره یا ترک آن، سفر یا حضر همه و همه برای مومنین تکلیف آور بود.

نتیجه اینکه با وجود تخلفات مسلمین در حاکمیت معصوم، کسی حق نداشت بگوید پیامبر و یا امیرالمومنین صلوات الله علیهما نباید حکومت می کردند.

اکنون هم در زمان ولایت نائب امام عصر هستیم با همه تکالیفی که اگر در عصر پیامبر اعظم یا عصر حاکمیت مولا امیر المومنین علیه السلام بودیم بدون هیچ فرقی.امروز دستور ترک مذاکره است، فردا روز جنگ است، امروز باید برای افزایش جمعیت فرزند آوری داشت، واجب است و باید مطیع بود.

خداوند در دوره انتظار و غیبت امام عصر «عج»، بشریت را در آزمون بزرگ قرار داده است.که بشر اگر در این دوره و آزمون موفق عمل کند، یعنی که زمان کنار رفتن پرده غیبت رسیده است.

چون با ظهور حضرت ولی عصر دیگر حاکمیت این معصوم مانند حاکمیت اجداد طاهرینش نیست. چرا که آن بزرگواران با اینکه قدرت استفاده از علم لدنی را داشتند که باطن انسان‌ها را ببینند و آشکار کنند؛ ولی برای اینکه الگویی باشند تا مومنین بتوانند با پیروی از آن حکومت برای خود در زمان غیبت با سرپرستی ولایت فقیه در سایه او تمرین ولایت پذیری داشته باشند تا آمادگی برای حکومت پایانی عصر معصوم را در خود به منصه ظهور برسانند.

در عصر ظهور امام عصر از قدرتی که  خدا داده است باطن انسان را می بیند و آشکار می کند. لذا اجازه نمی دهد افرادی که دورو و منافق هستند بر سر کاره ها بمانند. و این گونه می شود که حکومت صالحین  بر روی زمین اجرا می شود. و همگان برای تهذیب نفس باید تلاش کنند تا بتوانند در آن روز با سپید رو یی و روشن ضمیر در حضورش حاضر شوند.

بنابر این امروز شرعا و عرفا و عقلا کسی حق ندارد بگوید نباید انقلاب می‌شد یا اینکه ولایت فقیه نباید چنین دستوری میداد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:37:00 ق.ظ ]