من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 6
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 2
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

فرودگاه مجهز رمضان ...

                    راه هموار رمضان               

راه هموار         

 ما در طول سال در مسیر طولانی حرکت خودمان در چالش با هوای نفسانی با گناهان با فضای تاریکی که خودمان به دست خودمان به وجود می‌آوریم، با مشکلاتی مواجه می‌شویم. گاهی انسان برای اینکه حال دعا پیدا کند، مشکل دارد. گاهی برای اینکه قطره اشکی بیفشاند مشکل دارد؛ چون راه دشوار است. به وسیله خلاف‌ها و گناه‌هان احاطه می‌شویم. اما قطعه ماه رمضان قطعه‌ای است که حرکت در آن قطعه آسان است. مثل این است که در این راه دشواری که می‌خواهید به محلی و شهری برسید، گاهی مجبور پیاده راه را طی کنید، گاهی مجبوری از آب بگذارید، گاهی مجبوری از باتلاق بگذرید. یک زمان می‌رسید به فرودگاهی که هواپیمای مجهزی آماده است تا شما را بی دردسر و با خیال راحت و پس از طی مسیر طولانی به مقصد برساند.آغاز ماه رمضان رسیدن به همین فرودگاه  است . خدای متعال راه را در ماه رمضان هموار کرده است و فضا را در ماه رمضان فضای خالی از معارض قرار داده است. این روزه‌های که می‌گیرید نفس‌ها و هوای نفسانی را به زنجیر می‌کشد .

این عبادت‌ها این دعاها این خشوع‌ها این ذکرها این لیله‌القدر همان وسایل هموار است؛ که شما را فرسنگها جلو می‌برد. راهی را که در طول سال در ماه‌های دیگر گاهی یک متر باید طی می‌کردیم می‌توانیم اگر همت کنیم و خودمان را برسانیم ماه رمضان این راه را فرسنگ فرسنگ طی کنیم لذا  شما می‌بینید اولیای خدا از مژده رسیدن ماه رمضان خرسند می‌شدند و از فراق آن اشک هایشان سرازیر می‌شد.

مقام معظم رهبری

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1400-02-12] [ 04:15:00 ب.ظ ]

خداحافظ آسمانِ رجب... ...


خداحافظ آسمانِ رجب…
آنقدر بی صدا باریدی و تطهیرمان کردی؛
که خودمان هم ، سابقه‌ی خرابمان، فراموشمان شد!

آنقدر دامنت را برای پروازمان باز کردی؛
که زخمی بالانی چو مانیز، جرات بال زدن یافتیم!

دیگر سفره ات آهسته آهسته جمع می شود…
و ما دوباره دلمان برای نوای “یامن ارجوا”
برای “سبحان الله و اتوب الیه”
و برای عاشقانه ترین ترانه ی"لااله الا الله”
تنگ می شود!

آمدی، تطهیرمان کردی، تا در نیمه ی شعبان، برای
زیباترین جشنِ زمین، اماده شویم…
آمدی تطیرمان کردی، تا زیر سایه ی تنها باقیمانده ی خدا، آشتی کنانی راه بیندازیم و در ضیافت رمضان، غریبگی نکنیم!

دست مریزاد بر آسمان تو…
که ندیده خرید،
و چشم بسته بارید…

خداحافظ آسمانِ رجب…
برای دیدن دوباره ات، باز منتظر می مانیم!
اگرعمری برایمان باقی بماند?????

بخشایش

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-12-23] [ 08:21:00 ب.ظ ]

غواصی در فیوضات الهی شب قدر ...

شب قدر فیوضات رحمت خداوند

رابطه ویژه مهدویت و شب قدر
ماه مبارک رمضان، ماه امام زمان(علیه‏‌السلام) است؛ شب قدر؛ شب پیوند با آن حضرت است. چرا که در شب قدر، که مقدرات همه انسان‏‌ها در آن تعیین می‏‌گردد، این فرایند با نزول فرشتگان به محضر امام زمان و تأیید و امضاء نهایی ایشان صورت می‏‌پذیرد؛ لذا ذیل آیه مبارکه «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها»(قدر/ 4) روایت است که : «تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ عَلَى إِمَامِ الزَّمَانِ وَ یَدْفَعُونَ إِلَیْهِ مَا قَدْ كَتَبُوهُ مِنْ هَذِهِ الْأُمُور»(تفسیر القمی/ ج‏2/ ص431).
ماه رمضان، بهترین زمان برای تربیت یاران امام زمان(علیه‏‌السلام) است. و شاید حکمت اینکه مسجد مقدس جمکران به عنوان میعادگاه منتظران حضرت، در شب 17 رمضان المبارک، به دستور و نظر خاص حضرت ولی‏عصر(علیه‌‏السلام) تأسیس گشت(نک: النجم الثاقب/ ج2/ ص51)، ریشه در همین آموزه داشته باشد.

پ ن

ماه رمضان و شب قدر ماه تربیت نیروی انسانی برای زمینه سازی ظهور است.شب قدر را دریابیم تا فرصت هست در آبشار رحمت الهی و فیوضات رحمانی  غواصی کنیم برای صید مروارید تقوا و خودسازی، تا شایستگی این مهمانی را دریابیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1399-02-19] [ 04:43:00 ب.ظ ]

نافرمانی های تلخ و گزنده ...

خدایا مرا ببخش

خداجونم! می ترسم ماه رمضان دیگری را تجربه نکنم، فرصتم تمام بشه.خودت خوب می دونی که پرونده اعمالم پیچ ها و گره های زیادی داره.هرچند گناهان و نافرمانی هایم از روی علم و آگاهی نبوده است.
عصیان های تلخم به خاطر جهالتم بوده، اگر درک و فهم اندکی که اکنون دارم، آن زمان داشتم، هرگز گرفتار بی ادبی در پیشگاهت نمی شدم.

اگر با این معرفت ناچیزی که دارم به آن روز ها برگردانیم هر گز اشتباهاتم تکرار نخواهد شد.
در ضمن اولین گناهکار و آخرین گناهکار نیستم!
خدایا به حرمت پیامبرعظیم الشانت که ما را برای به ظهور رسیدن کمال انسان کامل؛ حضرت محمد صلی الله علیه و آله، آفریدی سوگند می دهیم، در این ماه مهمانی بیامرز.
طبق همان وعده ای که داده ای:
عن أبى جعفر (ع) قال: يا جابر من دخل عليه شهر رمضان فصام نهاره وقام وردا من ليلته وحفظ فرجه ولسانه، وغض بصره وكف أذاه، خرج من الذنوب كيوم ولدته امه، قال: قلت له: جعلت فداك ما أحسن هذا من حديث؟ قال: ما أشد هذا من شرط؟
امام باقر علیه السلام به جابر جعفی فرمودند:کسیکه وارد ماه مبارک رمضان شود و روزش را روزه بگیرد و مقداری از شب را به نماز بایستد و شهوت و زبانش را حفظ کند و چشمش را (از حرام )بپوشد واذیتش را(از مردم )باز دارد، از گناهان خارج(پاک )می‌شود مثل روزیکه از مادر متولد شده است.
جابر می‌گوید عرض کردم :فدایتان شوم چقدر حدیث قشنگ ونیکویی است این حدیث،امام باقر علیه السلام فرمودند:ولی شرایط سختی هم دارد.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-03-18] [ 11:21:00 ق.ظ ]

خبر مهم شیطان در زنجیر افتاد ...

روزه به طور طبیعی، زمینه گمراهی را از بین می برد.

«ان الشیطان لیجری من ابن آدم مجری الدم فضیقوا مجاریه بالجوع» شیطان در انسان جاری می شود، همچون جریان خون، پس باگرسنگی،مجاری اورا تنگ کنید.

این حدیث به روشنی دلالت دارد که روزه به طور طبیعی نه تنها شیطان را به بند می کشد بلکه کشش های نفس اماره را هم مهار می کند. چون بنده با روزه داری در میهمانی خداوند وارد شده است.

عنایت پرودگار هم شامل او می گردد. ولی بعضی از افراد با روزه داری گرفتار شیطان می شوند !

این مربوط به زنگاری گناهان گذشته طرف مربوط می شود.

مراقبات ماه رمضان ص45-46

موضوعات: فرهنگی, آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1397-02-27] [ 12:30:00 ب.ظ ]

قبل از رمضان به آخرش ...

روزه تیمار شدن اصلاح روح و جسم

یادداشت حجت الاسلام پناهیان پس از ترخیص از بیمارستان و در آستانۀ پایان ماه مبارک رمضان

بسم الله الرحمن الرحیم بیماری‌های جسمی تا حدی تیمار شد و از بیمارستان نتایجی حاصل شد ولی با بیماری‌های فراوان روحی چه کنیم که در درمانگاه رمضان تیمار نشد و باقی ماند؟

اطباء روح می‌گویند اگر یک بیماری در رمضان اصلاح نشود، پس از آن ممکن است آثارش به صورت بدخیم ظاهر شود.

قبل از خروج از بیمارستان، گذشته و آیندۀ مرا اسکن کردند و مبهوتِ ازدست‌رفته‌ها و مقهور دست‌نیافتنی‌ها شدم.

در اتاق مجاور، جانباز قطع نخاعی از آشنایان دوران نوجوانی بستری بود که در حال شیمی درمانی بود و مرا به گذشته برد.

به زیارتش رفتم؛ چقدر در برابر لبخندهایش و رضایتمندی‌اش از زندگی سی ساله بر روی ویلچر، کوچک و حقیر بودم، و چقدر مقاومتش در چشمانم عظمت داشت.

چهره‌اش دیگر هیچ شباهتی با دوران نوجوانی نداشت، دوست ندارم چهرۀ هیچ جانبازی را پیر ببینم.

برای من او هنوز همان نوجوان باحیا و بی‌ادعایی بود که بود، و چقدر راحت از خودش گذشت ولی چقدر سرمایه‌دار شده بود.

گذشته‌های از دست رفته‌ام را به یاد آوردم و خاطرات همۀ شهیدان و جانبازانی را که در همین بیمارستان چند صباحی با آنها همنشین بودم برایم تازه شد.

آدم چقدر در پایان ماه رمضان تازه دلش برای خوب بودن تنگ می‌شود.

نالۀ دو نوجوان که بر بالین مادرشان اشک می‌ریختند و از اتاق روبرو به گوش می‌رسید مرا به آینده برد.

پزشکان دیگر نمی‌توانستند کاری برای مادرشان انجام دهند.

آینده‌ای که بی‌تردید همۀ ما به نوعی با آن مواجهیم و به آن بی‌توجهیم. (قَدْ تَناوَلَ الاَقْرِبآءُ اَطْرافَ جنازَتی …) یقیناً در آن زمان، بیش از هر وقت دیگری دلمان برای تمام رمضان‌های از دست رفته تنگ خواهد شد.

ما از آن گذشته و دیونی که خوبان به گردن ما دارند نمی‌توانیم رها بشویم و به این آینده که معلوم نیست دور باشد به سرعت نزدیک می‌شویم. این معمّا ظاهراً هیچ‌گاه حل نمی‌شود که چرا حرکت بی‌رحمانه و مقتدرانۀ زمان را که از روی ما عبور می‌کند متوجه نمی‌شویم.

ما همانطور که حرکت زمین را متوجه نمی‌شویم، عبور زمان را هم درک نمی‌کنیم. معلوم نیست چرا ما این توهّم را داریم که همه چیز ثابت است. ما تنها پس از مرگ، صدای غرش مهیب حرکت زمین و زمان را احساس خواهیم کرد و تنها پس از خروج از این جهان عظمت کائنات را درخواهیم یافت؛ اگر دریابیم. هم‌اکنون راه نجات از رنج تمام آسیب‌هایی که به خودمان زده‌ایم،

پناه بردن به همین خدایی است که در لحظات آخر ماه مبارک رمضان در مهربان‌ترین حالت خود قرار دارد.

از همۀ دوستانی که برای شفای برادر کوچک خود دعا فرموده‌اند تشکر می‌کنم و برای این لحظات پایانی التماس دعای بیشتر دارم و دعاگوی همۀ دوستان هستم. خدایا ما را ببخش که خاطرات خوبی را در این ماه مبارک خلق نکردیم.

تنها دست‌مایۀ ما از این ماه رمضان تهی‌دستی ماست و اینکه از خود راضی نیستیم. ای خدایی که ازخودراضی بودن را دوست نداری، از ما بی‌دلیل راضی باش و از فضلت به ما ببخش و ما را در آغوش رحمت خود بگیر و رها نکن. # علیرضا پناهیان سی اُم ماه مبارک رمضان 96

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:27:00 ب.ظ ]

خاطره اولین روزه ...

وصف خاطره ای از ماه رمضان
بنام خدای سختی ها
رمضان ماه مناجات و دعا رمضان پر بود از شور و صفا
ماه خالص شدن از کبر و ریا رمضان ماه رسیدن به خدا
فصل تابستان بود، فصل رسیدن زردآلوها و گرمای هوا سوزناک بود از طرف دیگر هم ماه رمضان، ماه روزه داری و انسانیت بود. روز اول رمضان خیلی برایم سخت گذشت چون یازده ماه روزهای خود را با خوردن و خوابیدن و غفلتی به سر کرده بودم. ظهر با صدای الله اکبر از جا برخاستم و وضو گرفته و چادر بر سر کردم و برای خواندن نماز راهی مسجد شدم. نسیمی که می وزید و روح روزه دارم را نوازش می کرد و این باعث می شد جوارح مرده ی وجودم زنده شود. چنان با عجله راه می رفتم که گویی در باغ بهشت می دوم وقتی به خانه رسیدم با عشق به خدا به نشانه ی احترام بر سر سجاده ام ایستادم و نماز شکر به جا آوردم قرآن هایی که در قفسه کتابخانه به ردیف صف کشیده بودند مرا سوی خود فرا می خواندند، برخاستم و قرآنی را برای تلاوت برداشتم ورق که زدم نور یبر چهرهام تابید احساس کردم آن نور، نور بهشتی است که در باغ هایش وجود دارد مدتی با قرآن انس گرفتم بعد از گذشت زمان، وقت وداع بود باید با مسجد و قرآن ها وداع می کردم و به خانه بر می گشتم در بین راه گرمای هوا تاب و توانم را از وجودم ربود. جسم ضعیف و ناتوانم را به زور به خانه رساندم و ساعتی چند استراحت کردمع عصر با صدای دلنواز مادرم بیدار شدم خواب مرا در خود احاطه کرده بود و توان برخاستن نداشتم با گفتن جمله « خدایا پناه میبرم به خودت از شر شیطان رانده شده» برخاستم و پشت سر آن تکرار کردم «الهی به توکل نام اعظمت» بلند شدم و همراه با خانواده به باغ رفتیم ساعت حدود 6:30عصر بود که با اعضا روزه دار به باغ رسیدیم . طراوت و نسیمی که از طریق درختان پراز میوه که در حال آواز خواندن بودند بر وجودم اصابت و روحم را تازه می کرد . در میان چمن ها در حال قدم زنان زیر لب با آوایی دلنشین که دم افطار با صدای قاری ها خود را برای افطاری آماده می کنیم زمزمه می کردم:
«الملک القدوس سلام مؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر، الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنی» آنقدر این آیه کوتاه و زیبا را اعاده کردم که دوباره حس وجودم احساس کرد در باغ بهشت هستم و قدم می زنم ولی ای بار خیلی زود با صدای پدرم از این حس بیرون آمده و خودم را به پدرم رساندم لبخندی که بر لبش نشسته بود به من قوت قلب داد و گرسنگی و تشنگی ام را به فراموشی سپردم و در کنار عزیزترین عضوی از خانواده ام به راهمان ادامه داده و قدم زدیم. او حرف می زد و من گوش می دادم در اصل قصد او این بود که من گرسنگی را احساس نکنم و هرازگاهی متلک هایی بارم می کرد. مادرم با سبدی که در دست داشت مقداری میوه چیده بود من هم با برادرم هم بازی آب زلالی که در باغمان جاری بود شده بودیم. کمکم افطار نزدیک بود و صدای الله اکبر بلند می شد. به خانه برگشتیم و من سفره افطاری را پهن و با وسایل هایش رنگین کردم. قرآن در دست سر سفره نشستم و به دلخواه قرآن را باز کردم قلب قرآن باز شد نیت کرده و شروع به خواندن کردم آرامش عجیبی داشت بعد از اینکه سوره یس تمام شد با صدای الله اکبر مؤذن دعایی کردم و روزه ام را با نام خدا باز کردم.

کبری تقی زاده

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1396-03-05] [ 10:51:00 ق.ظ ]

حلول ماه رجب بررجبیون مبارک ...

 

ماه رجب آمد، دل این پیر جوان کرد
در گوش من اسرار در اسرار بیان کرد
از شوق چنان مست شدم زینهمه مستی
صاحب کرم و ساقی و باده، نگران کرد
دستی ز نوازش، به سر من چو کشیدند
در اوج و عروجش دل من سیرچنان کرد
آنجا رجبیون همه آسوده و خوشحال
نازم به کسی که، به من آن صحنه عیان کرد
من لایق آن صحنه نبودم، که نشان داد
او از کرم اش، این دل شوریده نشان کرد
هرگاه بریدم من از این، عالم خاکی
از خاک به افلاک، روانم طیران کرد
خودسازی و خودسوزی من دید، حبیبم
آغاز رجب، وارد شهر رمضان کرد

عبدالمجید فرایی

 

موضوعات: شعر  لینک ثابت
[دوشنبه 1396-01-07] [ 04:22:00 ب.ظ ]