من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اسفند 1397
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29    



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 3
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

مادری با بهشتی پر برکت ...

وقتی با طلاب جوانی که از انباشت کار های منزل و فرزند داری و دروس مانده شکایت دارند ، تعجب می کنم.
و سخنانشان را نمی توانم درک کنم.
چون درس هایم را در کنار فرزند داری و کارهای منزل انجام داده ام بدون اینکه حقی از کودکانم ضایع گردد.
با توجه به سختی کارهای منزل و بچه داری که در دهه 60- 70 وجود داشت. از پوشک خبری نبود؛ هر شب باید تشتی از کهنه بچه را با دست می شستم، ظروف از صبح تا شب هم باید شسته می شد و  همین طور لباسهای چرک، آنهم ساعت 12 شب که آب لوله کشی جاری می شد.
رخت و لباس را توی تشت می ریختم و روی آنها با پاها لگد کوب می کردم.
دروس را هم به علت هجرت از قم غیر حضوری می خواندم.
هنگام خواندن و نوشتن اجبارا بر روی شکم دراز می کشیدم و فرزندم روی کمرم استراحت می کرد، یعنی گهوار اش بودم، این برنامه همینطور ادامه داشت تا آخرین فرزند.
هنگام نماز ایستاده در آغوشم بود و در رکوع باهم بودیم و در سجده کنارم ولو می شد.
هر هفته برای دیدار از خانواده شوهر از شهر به روستا هم سفر می‌کردیم، یعنی سفرها هم همچنان پا برجا بود.

مهمانی دادن هایم که کمترین تعدادش 30 نفر می شد.

همه هفته ها در نماز جمعه بودیم و در برنامه های اجتماعی حضوری پر رونق داشتم.
درس بچه های بزرگتر را هم باید آموزش می دادم، هیچ وقت بچه ها را بدون صبحانه به مدرسه نفرستادم.
وقتی ظهر از مدرسه می رسیدند بوی غذای های سنتی اشتهایشان را برای خوردن غذا چند برابر می کرد.
برای اشتغالات درسی هرگز از وقت کودکان و همسر داری کم نگذاشتم، فرصت هایم برکت داشت، و هر کاری به وقت خودش انجام می شد.
حتی موقع درد زایمان، بعد از آرامش چند دقیقه ای کتاب را مطالعه می کردم، که مادرم شگفت زده می‌پرسید یعنی اینقدر واجب است که با این وضع درس بخوانی.
همیشه لباس و مانتوی مدرسه بچه ها را خودم می دوختم، حتی از غبای فرسوده همسر برای پسرم شلوار بیرون می دوختم.
لباس مردانه شوهر را هم خودم می دوختم.بعضی اوقات دوستان هم تقاضای دوخت لباس داشتند دریغ نمی کردم.
ترشی جات و مرباجات ….را هم خودم تهیه می کردم. خداوند برکت داده بود درختان میوه هم پر بار بود و سوغاتی هایم از لواشک و برگه زردالو انبوه بود.
از جهت سلامتی در طول تحصیل چندین بار زیر تیغ جراحی رفتم.
این بهشتی بود که برای تربیت فرزندان داشتم که بسیار پر برکت بود. البته همه این برکات از فضل پروردگارم بود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-12-20] [ 06:53:00 ب.ظ ]

نوسازی اعتقادی ...

چهارشنبه سوزی یا خودکشی و دیگر کشی

 اگر بتوانیم این فرهنگ خرافی را که در چهار شنبه پایانی هر سال به بخش سلامت جامعه آسیب میزند که طبق آمار 16 میلیارد تومن فقط هزینه آتش زدن و پرتاب کردن ترقه و نارنجک بوده را با فرهنگ سازی و راه اندازی کمپین به یک کار شادی آفرین مثبت تبدیل نماییم بهترین جهاد در فضای مجازی خواهد بود.

 که متاسفانه به یک روز ختم نمی شود از یک ماه مانده به اتمام سال شروع می شود وبعد از سال نو هم تا پایان تعطیلات ادامه دارد.

وهرچند رسانه در این زمینه فرهنگ سازی می کند ،البته در هفته آخر منتهی به چهار شنبه که فایده ای ندارد ،در حالیکه باید در طول سال در برنامه کودک و نوجوان برنامه ربزی کند تا اثر گزار باشد.

باید مدارس ، منابر در طی سال در باره اثرات مخرب ای شادی سخن بگویند.

 

فرا رسیدن عید نوروز، مستلزم اموری است که هر یک، بیان حکمی مناسب را می‌طلبد. نکاتی را در این زمینه یادآور می‌شویم:

▪ نکته اول، خرید و فروش پول نو:

یکی از امور رایج در آستانه فرا رسیدن اعیاد و به‌خصوص عید نوروز، خرید و فروش پول نو است، مثلاً شخصی صدهزار تومان پول نو را به صدوبیست هزار تومان یا کمتر و بیشتر می‌خرد. آیا این معامله صحیح است؟

پاسخ این است که معاوضه مزبور صحیح است و اشکالی بر آن مترتب نیست؛ مشروط به این‌که معاوضه نقد به نقد صورت پذیرفته و نسیه یا پیش فروش در بین نباشد. علت این است که در معاوضه مزبور، «ربا» محقق نشده است. این‌که ربای قرضی نیست، زیرا فرض بر این است که قرضی صورت نگرفته و مبادله به‌طور نقد به نقد انجام شده؛ و اما این‌که ربای معاوضی نیست، زیرا ربای معاوضی در همه موارد حرام نیست، بلکه در چیزهای وزن کردنی و پیمانه‌ای حرام می‌باشد. بنابراین در چیزهای شمارشی مانند پول و امثال آن، کم یا زیاد بودن یک‌طرف اشکال ندارد. (توضيح‌المسایل محشی، امام خمينى قدس‌سره /2/840‌)

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 06:12:00 ب.ظ ]

سرت برگردانی کتک می خوری ...

نهی از منکر با لنگه کفش

اتوبوس در حرکت بود، از قم به تهران می رفت.
مسافر جلویی که مرد بود دائم برمی گشت پشت سرش را نگاه می کرد. من هم که روی صندلی پشت سر او نشسته بودم معذب بودم از اینکه مرد نامحرم برمی گرده و عقب اتوبوس را نگاه می کند.
سرم را بردم پشت سرش، بدون اینکه کسی بشنود، آهسته گفتم اگر یک بار دیگر به برگردی به پاشنه کفشم می کوبم روی مخت، لطفا به روبرویت نگاه کن!
بنده خدا به قدری ترسیده بود که تا تهران توی صندلیش فرو رفته بود!
این اتفاق در سال 1351 بود، من فقط 18 سال داشتم.
بعدها حدیثی را دیدم که بیان می کرد اگر کسی امر به معروف ونهی از منکر کند خداوند ابهتی برایش قرار می دهد که دیگران از او می ترسند و منکر را ترک می کنند. ولی اگر اهل نهی از منکر نباشد خوفی از سوی گناهکاران در دلش می افتد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 06:04:00 ب.ظ ]