من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اسفند 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29  



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 3
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

خواهران طلبه غسال در بحران کرونا ...

 

بچه های بهشت

 https://hawzahnews.com/news/891766

یک عده مشغول خانه تکانی  و شست و شوی فرش و پتو هستند. یک عده هم بار سفر بسته‌اند راهی ویلاهای خود در مناطق خوش آب هوا هستند. و عده‌ای هم مشغول تکمیل سین‌های سفره هفت سینشان هستند که مبادا یکی  از قلم بیفتد. عده‌ای هم تیر‌های شان را در این بحران سلامت مردم را نشانه گرفته است.

در این گذرگاه زندگی کسانی هم هستند که اجاره مغازه را نمی‌گیرند تا مستاجر بیکار شب عیدی نگران نباشد. و گروهی هم به تهیه ماسک و وسائل بهداشتی مشغول هستند. و گروه کادر بیمارستانی از دکتر و پرستار و بقیه کارمندان خدماتی برای نجات بیماران شب و روز را بر خود حرام کرده‌اند.

و در این میانه خواهران طلبه در غسال خانه معصومیه قم مشغول تغسیل بانوان مرحوم هستند، واقعا نامشان بچه های بهشت است.

همیشه امتحان بدون خبرسر زده می رسد، عده ای ممتاز  و روسفید می شوند و عده ای هم روسیاه.

از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست.

خداوند بر سر کمینگاه است هم برای خوبان روزگار تا امتیاز هایشان را ثبت کند و هم برای خائنین و بی خبران !! إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-29] [ 09:40:00 ب.ظ ]

پاسخ عقلی به کودکان ...

شبهه‌های کودکان را با دلیل عقلی پاسخ دهیم

برای‌قانع‌کردن‌دانش‌آموزان‌پنجم‌و‌ششمی‌که‌در‌پست‌قبلی. «https://blog101.kowsarblog.ir/%D8%B4%D8%A8%D9%87%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AE%D8%B7%D8%B1%D9%86%D8%A7%DA%A9-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86» معتقد بودند که مقدار کم شراب حلال است. ناچار با دلیل عقلی توضیح دادم: حالا من یک ماجرا می‌گویم شما فکر کنید و جواب بدهید. «امام علی از کنار عده‌ای رد می شد دید در حال خوردن ادرار و مدفوع هستند بهشان گفت نوش جانتان و در هنگام بازگشت دوباره آنها را دید و بهشون گفت زهر مارتان باشد. شما باور می کنید که امام علی این حرف را زده باشد؟

پاسخ دادند نه! پرسیدم چرا؟ گفتند چون ادرار و مدفوع نجس است و اگر کسی بخورد حتی کم آن را هم هرگز امام علی نمی‌گوید نوش جانتان. پرسیدم مگر شراب از نجاسات نیست؟ پاسخ دادند آری! پرسیدم فرق نجس با نجس چیست؟

هم شراب نجس است هم ادرار نجس است. نجس بودن این مواد هم به خاطر زیانهایی است که در آنها وجود دارد.پس نتیجه می‌گیریم: اولا که امام‌علی چنین حرفی نزده است و دوم: اینکه مقدار کم نجس چه شراب باشد یا چیز دیگر خوردنش حرام است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-28] [ 09:24:00 ب.ظ ]

شبهه‌های خطرناک کودکان ...

کودک ماهواره شبهه مقدسات

همیشه در طول بیست سال گذشته طلاب را برای نماز جماعت به مدارس اعزام می‌کردم. بعد از بازنشستگی، وقتی رفتم جلسه اولیاء، مدیر  گفت وقت داری بیا نماز جماعت دانش‌آموزان را راه بینداز.

با تردید رفتم نمی‌دونستم که دانش‌آموزان چه برخوردی خواهند داشت. چون تا آن زمان همیشه طلاب جوان را فرستاده بودم که با بچه‌ها  از جهت سنی نزدیکتر هستند.

حالا من که جای مادر بزرگ آنها بودم باید هم به کلاسهای بیکاری و هم نمازشان میرفتم.

اولین بار کلاس رفتم، اولین ارتباط‌مان خیلی صمیمی و با نشاط بود. و تقاضای دختران ابتدایی پنجم و ششم زیاد‌شد که باز دوباره بروم کلاسشان.

سؤالات زیادی داشتند انگار تا آن روز در دلشان تلنبار شده بود و همه باهم می‌خواستند پرسش هاشون را جواب بگیرند.

یکی شون پرسید چرا شراب حرام است؟ خلاصه بعد پاسخ گویی به این سوالشان؛ گفتند: که اگر مقدار کم شراب خورده شود گناه ندارد، دلیلشان هم این بود که روزی امام علی از کنار عده‌ای که شراب می‌خوردند رد می‌شد به آنها گفت نوش جانتان باشد. و هنگام عصر باز از کنار آنها باز می‌گشت اینبار به آنها گفت زهرمارتان باشد! و نتیجه گرفتند که بار اول آنها شراب کمی خورده بودند  پس حلال بوده و بار دوم در خوردن شراب زیاده روی کرده بودند، حرام بوده است! و دلیل دیگری هم داشتند که همسر امام حسن سم را در کوزه شراب ایشان ریخته و به شهادت رسانده است!

متاسفانه همه نگران کرونا هستیم، و غافل از کرونای خطرناکی چون ماهواره و شراب. اتفاقا دانش‌آموزان را به اردو برده بودند، آنها از نوشیدنی‌های یخچال خانه برداشته بودند که بعد از خوردن مست شده‌بودند!

به نظر شما این بچه ها را با این سن کم در حد ابتدایی که همیشه پای ماهواره هستند و به احتمال زیاد در یخچال خانه هایشان هم مشروب هست، چگونه باید قانع کرد؟

منتظر نظرات نخبگان هستم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-27] [ 10:23:00 ق.ظ ]

ملا با لباس درازش ...

ملای عزادار همسر و دوفرزندش اورا کمک باز نداشته است

توی ورودی فرودگاه مهراباد منتظر بودیم تا نوبت مابشه، جمعیت ما زیاد بود و همه طلبه خانم بودیم که قرار بود برای سفر عمره به خانه خدا مشرف بشیم. خسته بودم لب پله نشسته بودم، صدای گله دو نفر که از افراد غیر طلبه که آنها هم عازم سفر عمره بودند را شنیدم؛ می‌گفت این ملاها یه لباس دراز می‌پوشند و برای اون لباس حقوق می‌گیرند!
یه نگاهی به اطراف انداختم اصلا ملایی با لباس دراز به قول اون طرف ندیدم همه طلاب خانم با چادر مشکی بودند.
بله این ملاها با همون لباس درازشون همیشه توی همه عرصه‌ها هستند.
در دورانی که حال کشور به شادی می‌گذره در دور ترین نقاط روستایی و محروم کشور مثل بشاگرد و امثال آن برای مردم مدرسه و مسجد و حمام می سازند با همون لباس درازش.

وقتی زلزله میشه براشون فرقی نداره که جزء کدام فرقه هستند، اهل حق، یا اهل سنت، کرد، یا بلوچ هستند.
وقتی سیل میاد تا آرنج دستش را توی چاله توالت می‌کنه که گل ولای را بیرون بیاره که مرد لرستانی شرمنده این کار او میشه.
و حالا که مردم در بیماری کرونا گرفتارند باز این طلبه با لباس درازش در بیمارستان‌ها و سایر مراکز مشغول گندزدایی است.
این طلبه نسل جدید ادامه دهنده‌ی همان طلبه‌های نسل قدیم است که تفنگ بر دوش در میان سنگرهای جنوب کشور از مرزهای این سرزمین دفاع کردند و به شهادت رسیدند. او ادامه دهنده راه طلبه‌های جوانی چون شهید رنجبر است که برای کمک به مردم کردستان از دست گروهگ‌های کومله راهی کردستان شدند و پیکر شکنجه شده و قطعه قطعه شده‌شان برگشت. او از تبار همان روحانیونی است که در شکنجه گاه ساواک پاهایشان را در روغن داغ سوزاندند تا از آزادگی و حق گویی دست بردارند اما نتوانستند. آری او از نسل شهیدغفاری ها و شهید سعیدی‌ها است.

و هنوز با لباس درازش که عزادار نوعروس و دو فرزند پرپر شده‌اش است، باز هم ایستاده در بحران است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-25] [ 02:31:00 ب.ظ ]

با کرونا همدرد سامری شدیم ...

کرونا سامری دوری از مردم

وقتی سرنوشت بد سامری را  در آیه 97طه می‌خوانیم قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖموسی گفت: از میان ما برو که تو در زندگانی دنیا (به ویروسی معذب خواهی شد که همه از تو متنفر شوند و) دایم گویی کسی مرا نزدیک نشود، هیچوقت نمی‌توانستیم اینگونه مشکلش را احساس کنیم، که این روزها با تهاجم کرونا با تمام وجود حس کردیم!

تقریبا با سامری هم‌‌گروهیم، سامری به خاطر اینکه بدعت گوساله پرستی که در دین حضرت موسی علیه السلام گذاشت، خداوند در کیفر سخت او تخفیف داد؛ چون یک کار خوبی انجام می‌داد و آن صفت دست و دلبازی سامری بود.

برای همین به دردی مبتلا شد که هرکسی به او نزدیک می‌شد  دچار تب می‌شد، بنابراین از مردم فراری بود.

حالا مردم دنیا گرفتار این مشکل شده‌ایم، هرکسی با یک بدعتی که داشتیم باید از دوست و فامیل و اقوام خود فراری باشیم، شده‌ایم سامری!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-12-24] [ 09:29:00 ق.ظ ]

موسای دوران عصا را انداخت ...

امام خامنه ای رهبر خوبان

حضرت موسی علیه السلام به فرعونیان و ساحران گفت : هرچه دارید آماده کنید .آنها هم با اطمینان هرچه در کیسه داشتند بیرون آوردند. طنابها چوب ها را همه را به روی داریره ریختند همه آنجا بودند . همه ترسیدند حتی خود موسای پیامبر علیه السلام هم کمی ترسید «فاوجس فی نفسه خیفةً موسی، قلنا لا تَخَف اِنّكَ انت الاعلی» موسی ترس خفیفی در دل احساس كرد، گفتیم نترس تو مسلماً (پیروز) و برتری. موسای نبی از این بیم داشت كه نكند مردم تحت تأثیر این صحنه واقع شوند ولی بعد از چند هزار سال موسای ما علاوه نترسید بلکه فراعنه جهان امروز را هم ترساند پنج شنبه 23 خرداد را در خاطره تاریخی ملت‌های آزاده ثبت شد.
همه می فهمند ،حتی عضو سابق پارلمان کویت، که در توییتش نوشت: دیروز عبیدالله به امام حسین علیه السلام در کربلا نامه نوشت و داد به عمرسعد تا امام جوابش را بدهد ولی امام علیه السلام فرمود جوابی به او نمی‌دهم! حادثه‌ها تکرار می شوند. و حالا تاریخ تکرار شد و امام خامنه‌ای فرزند خلف امام حسین فرمود: من  ترامپ را شایسته مبادله هیچ پیامی نمی دانم!

غرور شکسته امت را بعد از برجام  نافرجام ترسوهای فریفته  شده به گندم ری را ترمیم کرد و امیدها را به دلهای شکسته جوانان پر غرور و لبریز از غیرت جاری ساخت و دل خانواده شهدا بلکه دلهای آزادگان جهان را شاد ساخت.

کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا وامام خامنه ای نایب امام عصر در دوران غیبت کبری!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-12-23] [ 04:47:00 ب.ظ ]

کرونا فصلی برای بازگشت ...

کرونا فرصتی برای توبه بازگشت به اسلام

می‌گویند بیماری کرونا از دست‌ها سرایت می‌کند، از ترشحات آب دهان سرایت می‌کند، میکروب کرونا به ته کفش می‌چسبد.

فاصله‌ها را در گفتگو با دیگران از یک متری  رعایت کنید.

اگر از وضو گرفتنمان بگذریم، اهل نماز باشیم؛ صبحها برای اینکه خوابمان نپرد چشمهایمان را محکم می‌بندیم که آب وضو داخل چشم نشود، دیگر مستحبات مثل استنشاق در بینی و مضمضه دهان بماند.

دست شستن هنگام غذا و خوراکی های دیگر هم داستان خودش را دارد. در میهمانی ها هم با کفش وارد می‌شویم!

بعد ما چه می‌کنیم هر جا رسیدیم آب دهان و اخلاط سینه را بر روی چمن و آسفالت خیابان می‌اندازیم.

 دین اسلام برای ما چه دستوری داده است؟

زندگی ما با چینی‌ها وژاپنی‌ها متفاوت است . آنها از حیوانات نجس مثل خوک، سگ و حرام گوشت استفاده می‌کنند.

از زمان بعثت حضرت رسول که احکام پنجگانه را به عنوان دستور العمل زندگی از سوی خداوند برای بشر تبیین کرد، به تمام بایدها و نبایدها و کمی بهتر است و نباشد بهتر است در اندازه فهم انسانها در ساحت‌های گوناگون واجبات و حرام‌ها و مستحبات و مکروهات و مباحات را توضیح داده‌اند.

از احکام عبادات گرفته تا زندگی روزمره از نحوه شستشوی بدن تا دست و صورت و حتی چگونه توالت رفتن و خارج شدن سفارش کرده‌اند.

در احادیث چقدر از انداختن آب دهان«تف» کردن بر روی زمین نهی کرده‌اند و همینطور برای شستن دستها هنگام خوردن سفارش کرده‌اند.

حتی گفته‌اند در نماز فاصله یک متر مانع جماعت نمی‌شود . فرموده‌اند: بهتر است در تمام روز با وضو باشیم و در هر بار وضو آب را در بینی بالا بکشیم و آب را در دهان بچرخانیم.

سفارش کرده‌اند از خوردن غذای مانده پرهیز کنیم و میوه‌ها را بعد از شستشو میل نماییم.حتی سفارش شده است که بعد از غذا دندان‌ها را خلال کنید و غذای لای دندان را نبلعید و مسواک را در هر نوبه نماز استفاده کنید.

درسی که از کرونا می‌گیریم، و رعایت بهداشتی که در جلو گیری از بیماری کرونا  سفارش می‌شود همه نکاتی است که از هزار چهار سال و اندی پیش در دین اسلام سفارش شده است.باید به دین اسلام رجعت کنیم و از نو به مسایل آن توجه کنیم.بیایید به داشته های دینی خود افتخار کنیم و در بازیابی آنها به دیگران کمک کنیم و آموزش دهیم.

ماجرای مسلمانان همان است که زیبا گفته شده است، آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-21] [ 12:43:00 ب.ظ ]

شبهه‌های کرونایی ...

دروغ شایعه شبهه دشمن

اگر به جای ساختن زیارتگاه‌ها و طلاکاری گنبدها، بیمارستان ساخته بودند، اکنون با کمبود بیمارستان و تخت روبرو نبودیم.
خنده‌دار است که مردم از زیارتگاه‌ها فرار کرده، به دامن بیمارستان‌ها پناه می‌برند. همان زیارتگاه‌هایی که پول‌های فراوانی برای شفای دردهایشان نذر آنها کردند.
به امید روزی که ویروس کرونا و ویروس جهل و نادانی باهم از کشور عزیزمان رخت بربندند.
پ ن
پس باید بگوییم برای هر شهری هزینه کردند و ورزشگاه ساختند، کار اشتباهی بود. تا ورزشگاه‌ها دایر بود، جوانان در آنجا انواع ناسزا و دعوا و بی اخلاقی را یاد می‌گرفتند و حالا هم که درشان بسته شده و مردم به بیمارستان‌ها پناه برده‌اند و ورزشگاه‌ها نه به درد روح مردم خوردند و نه به درد جسم آنها .

لااقل مساجد و زیارتگاه‌ها تا درشان باز بود، مردم با آرامش روحی و با آموزش اخلاق خوب از آنجا می‌آمدند. چون کسانی که این حرف‌ها را مطرح می‌کنند هر چقدر هم که برایشان استدلال می‌کنیم نمی پذیرند. پس بهترین راه استفاده از روش خودشان است.  معمولا با آوردن دلایل عاقلانه، حرف حق را نمی‌پذیرند چون از همان ابتدا با طرح چنین سوالات بی‌ربطی تصمیم خوشان را گرفته‌اند که هر قدر برایشان حجت بیاوریم باز هم قبول نمی‌کنند؛ پس فقط باید مچشان را بگیریم . مثلا در مورد مثال بالا حتی پیشرفته‌ترین کشورهای دنیا هم بودجه کشورشان را صرف ساختن بیمارستان اضافه نمی‌کنند و میلیاردها پول را صرف هزینه نگهداری و تجهیز و حقوق برای کارکنان بیمارستانی نمی‌کنند که قرار است بیشتر تخت‌هایش در مواقع عادی سال خالی بماند و فقط در زمان شیوع یک بیماری به درد بخورد بلکه در زمان لزوم اقدام به ساخت بیمارستان صحرایی می‌کنند مانند چین که به محض کم شدن بیماران سریعاً بتوانند آنرا جمع آوری کنند . در همه جای دنیا بودجه را تقسیم می‌کنند . مقداری برای راه‌ها، مدارس، پارک‌ها، برق رسانی، … و همچنین ساخت عبادتگاه‌ها و برای آنها کلیسا و برای مسلمانان مسجدها، فقط با این فرق که در کشور ما مساجد و حرم‌ها با بودجه کشوری ساخته نمی‌شوند و با پول خیرین و وقف کنندگان ساخته می ‌شوند . ولی شبهه افکنان اصلا گوش به این حرف‌ها نمی‌دهند پس باید رسواشون کرد.

اگر شما به زیارت بروید اشکال می‌گیرند که پولتان را صدقه بدهید . اما خودشان خیلی راحت سفر خارج کشور می‌روند . اگر شما صدقه بدهید می‌گویند باید مدرسه ساخت اگر شما نذری بدهید می ‌گویند این غذاها به فقرا نمی ‌رسد ولی خودشان نه به فقیری کمک می‌کنند، و نه هیچ کاری در مواقع سیل و زلزله .تمامی کمک‌ها را همین کسانی می‌کنند که اهل زیارتند و اهل احسان . چندی پیش در متروی تهران عده‌ای در هنگام اذان اقدام به خواندن نماز اول وقت کردند، مردی وارد ایستگاه شد و با بی ادبی فریاد زد اگر راست می‌گویید بروید به مناطق سیل زده کمک کنید به جای نماز خواندن. در حالی که خودش راست راست راه می‌رفت و کاری به سیل نداشت . امداد به سیل زدگان را هم جوان‌های بسیجی و حاج قاسم و یاران نمازگزارش انجام می‌دادند . پس هر وقت ایراد گرفتند شما هم به سینما و استادیوم و سفر خارج و هزینه های پارتی و سگ داری و خرج آرایش و هزینه مد و تولد و کنسرت و… ایراد بگیرید .



موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-20] [ 02:18:00 ب.ظ ]

کعبه‌ای که با مولودش هر روز خدا معرفی میشود ...

شکاف کعبه ارزش کعبه معلم کعبه

از ابتدای خلقت حضرت‌آدم علیه‌السلام که خداوند به تقاضای او بنای کعبه را اجازه داد چون او که قبل از هبوط هر روز بیت المعمور را طواف می‌کرد، و در زمین احساس اندوه می‌کرد و دوست داشت تا یاد و خاطره آن طواف را در روی زمین هم تجربه کند و نشانه‌ای باشد از عشق‌بازی با پروردگارش.

کعبه همچنان یک سنگ و نشانه بود و با نبودن معلم، خانه توحید پر شد از بت‌های گوناگون. ولی سنگ که نمی‌توانست به عشاقش معرفت صاحب خانه را بدهد. بنابراین خداوند با تولد امیرالمومنین علیه‌السلام به کعبه معنا و مفهوم داد.

وقتی وقت بدنیا آمدن این نوزاد رسید که قرار بود با قدومش و نسل پاکش جهان را دگرگون کند،  خداوند به مادر بزرگوارش نگفت اینجا مسجد است  خارج شو ؛همانگونه که به مریم پاک دستور داد از بیت المقدس خارج شو برای وضع حمل فرزندت؛ یا کمی آنسوتر درب کعبه را باز می‌کنم، برو داخل، بلکه دیوار را شکافت و از او دعوت کرد تا سه روز مهمان خدا باشد.

 همگان تا قیامت بدانند که معلم کعبه حضرت علی علیه السلام است. و هر بار به نماز می ایستند بدانند قبله شان همان کعبه ایست که محل بدنیا آمدن علی علیه السلام بوده است.بدانند اگر خدایی را می‌شناسند و عبادتی و نمازی که می خوانند و مناسک و شریعت و احکامش توسط او فرزندان پاک مطهرش به دنیا مخابره شده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-18] [ 03:47:00 ب.ظ ]

حل کرونا با کلید متافیزیک ...

امیدتوسل زیبایی شفا

این روزها خیلی ها استرس دارند، بیمار هستند، فضای مجازی هم از طرف دوست و دشمن شایعه پراکنی می‌کند. و از در و همسایه می‌شنویم که “اِه"فلانی هم  از کرونا مرد!

این باعث می‌شود که امیدواری کم شود. البته عده‌ی زیادی هم که از ماهواره استفاده می‌کنند هیچ اطلاعی از وضعیت بهداشتی ندارند، بارو بنه را بستند و روانه سفر و خوشگذرانی شده‌اند . با خودشان ویروس کرونا منتقل می‌کنند.

برای نجات از این وضعیت و سایر حاجات می‌توانیم به اهل بیت متوسل شویم که همیشه حلال مشکلات بوده‌اند.

ختم زیارت عاشورا دستور العمل آیت الله حق شناس، خیلی مجرب است. با توسل به این ختم شگفت آورترین  مشکلات را حل می شود. با یقین و باور قلبی این ختم را شروع کنید.معجزه می‌کند.https://www.yjc.ir/fa/news/6066615

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1398-12-17] [ 02:52:00 ب.ظ ]

کرامت امام رضا(ع) ...

دعا توسل زیارت نجات
مرحوم حاج اسماعیل دولابی نقل می‏‌کند: روزی شهید مطهری به ملاقات من آمد و این موضوع را تعریف کرد که ما در منزل خودمان ایام عاشورا روضه داشتیم. در همسایگی ما خانواده‏‌ای بودند که حجاب خود را رعایت نمی‏‌کردند. چون روضه حضرت سیدالشهدا(علیه‏السلام) بود. خانم‏ها با حجاب کامل در مجلس شرکت می‌‏کردند اما خانم آن خانواده در کوچه و بازار بی‌‏حجاب بود و وقتی که به روضه می‏‌آمد یک چادر نازک بدن‏‌نمایی به احترام روضه روی سرش می‏‌انداخت. گرچه روضه زنانه بود و مردی در آنجا نبود، اما خانم‏‌های دیگر از وضع چادر پوشیدن او ناراحت بودند.
روزی خانمم به من گفت: می‏‌خواهم به این خانم بگویم به روضه‏‌ی ما نیاید، من در جواب گفتم: روضه مال امام حسین(علیه‏السلام) است به ما چه ربطی دارد که بگوییم بیاید یا نیاید؟!
آن خانم با همان نوع حجاب آمد، تا ده روز روضه تمام شد. آن سال عاشورا نزدیک عید نوروز بود و آن سال به دلیل بارندگی شدید در شمال، این خانواده برای گذراندن تعطیلات تصمیم می‏‌گیرند به مشهد بروند. وقتی که می‏‌خواستند به سمت مشهد حرکت کنند آن خانم، بدون حجاب، برای خداحافظی به منزل ما می‌‏آید و به خانمم می‏‌گوید: ما عازم مشهد هستیم. خانم من التماس دعا می‏‌گوید: آنها روانه مشهد می‏‌شوند، دو سه روزی در مشهد از مکان‏‌های دیدنی بازدید می‏‌کنند.
روزی که فردای آن قصد بازگشت به تهران داشته‌‏اند، به شوهرش می‏‌گوید: ما به حرم نرفتیم، برگردیم همسایه‌‏ها زیارت قبول می‏‌گویند، چه بگوییم؟ بگوییم به حرم نرفتیم!! این خیلی بد است. لااقل به مسجد گوهرشاد برویم و از دور سلامی عرض کنیم. تصمیم می‏‌گیرند به مسجد گوهرشاد بروند. از در مسجد که وارد می‏‌شوند، به امام رضا(علیه‏السلام) سلام می‌‏دهند، اما داخل حرم نمی‌‏شوند، از ایوان مقصوره بازدید کرده و برمی‏‌گردند و برای فردا صبح اول وقت بلیط بازگشت می‏‌گیرند.
طلوع فجر، خانم در عالم رؤیا می‏‌بیند که همه مردم از خانه‌‏ها بیرون آمده و به حالت انتظار ایستاده‌‏اند، می‏‌پرسد چه خبر است؟ می‏‌گویند: امام رضا(علیه‏السلام) از سمت قبله دارند می‌‏آیند. گفته بود: من هم به آسمان نگاه کردم دیدم امام(علیه‏السلام) از فراز آسمان رو به حرم می‏‌آیند و نور ایشان تمام فضا را پر کرده است. امام(علیه‏السلام) کتابی زیر بغل داشتند و وقتی که به نزدیک من رسیدند، فرمودند: اگر دعای «یا مَنْ‏ تُحَلُ‏ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ بخوانید، این کتاب را به شما جایزه می‏‌دهم!
من دعا را تماماً از حفظ خواندم و کتاب را جایزه گرفتم و در همان حال از خواب بیدار شدم، گریه‏‌ام گرفت، شوهرم بیدار شد، پرسید چرا گریه می‏‌کنی؟! ماجرا را برایش تعریف کردم از این که به حرم نرفته بودیم خجالت زده شدیم، دیگر وقتی نداشتیم که به حرم برویم و به تهران بازگشتیم.
وقتی که به تهران می‏‌رسد به خانه ما تلفن می‏زند و می‏‌پرسد که آیا ما دعایی به این اسم داریم. خانم من می‏‌گوید: آری در مفاتیح این دعا هست. می‏‌پرسد که اگر حاج آقای مطهری در منزل است من می‌‏خواهم خدمتشان برسم، او بعداً با حجاب کامل نزد من آمد. موضوع را چنان که گفتم، کامل تعریف کرد و دعای «یا مَنْ‏ تُحَلُ‏ بِهِ عُقَدُ الْمَكارِهِ…» را از حفظ خواند.
خانمی که اصولاً با قرآن و دعا سر و کاری نداشت، امام رضا(علیه‏السلام) با نظر کیمیا اثر خود با یک نگاه، هم او را اهل حجاب نمودند و هم آشنای با دعا و حافظ آن(یادداشت‏هاى استاد مطهرى، ج‏۴، ص۵۴۶).(منبع: کتاب ذره و آفتاب، ص۲۱- ۲۳؛ انتشارات بنیاد پژوهش‏های اسلامی آستان قدس رضوی؛

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-12-16] [ 02:20:00 ب.ظ ]

کرونا امتحان عمومی ...

کرونا امتحانی برای همه

وقتی از دوران مدرسه دانشگاه و حوزه فارغ می‌شویم یک نفس راحت می‌کشیم که دیگر از امتحان دادن خلاص شدیم. درحالیکه سراسر عمرمان در حال امتحان دادن و بروز رسانی شدن هستیم و غافل از درس خواندن و حفظ نکات مخفی امتحانات. بنابراین ما هر روز در یک امتحان هستیم.
البته امتحانات دو نوع است .امتحانات عمومی و خصوصی. در امتحان عمومی که همه ملت‌ها با آن درگیر می‌شوند، امتحان‌ها متفاوت است یک زمان در جنگ است و زمانی درصلح است و روز دیگر سیل است و زلزله و بیماری های همه‌گیر و گاهی قحطی اینها همه برای امتحان بشر است که چگونه از میدان بزرگ پیروز و سربلند بدرخشد. خدای متعال می فرماید «و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین»، آیه 155 تا 157 سوره بقره . ترجمه: امتحان کنیم شما را قطعا به اندازه کمی که «بشئ» یعنی به مقدار اندکی از خوف و جوع و نقص اموال و انفس و ثمرات، این امتحان که به عمل آمد، «بشر الصابرین» مژده بدهید صابران را، آن ها که در برابر این امتحان که در حقیقت نوعی از بلاهاست، منحرف نشود و خودش را حفظ کند. صابران چه کسانی هستند؟ اوصاف صابرین را بیان می کند، «الذین اذا اصابتهم مصیبه» آن ها که اگر مصیبتی بر آن ها برسند این ذکر را دارند«انا لله و انا الیه راجعون» که معنای این ذکر و اثر این ذکر و برکات این ذکر، یکی از اذکار معجزه آسا است البته تنها در برابر مصیبت فوت بستگان که به اصطلاح نقص انفس باشد، نیست بلکه گرفتاری های دنیا و مصائب دنیا.
شاید و حتما ما زمان جنگ جهانی که با ترفند انگلیس و روس قحطی عمدی را در ایران بوجود آوردند در خاطرمان نباشد ، باید به تاریخ مراجعه کنیم و آن روزها را بخوانیم و عبرت بگیریم هرچند بوجود آورندگان آن قحطی هرگز اجازه ندادند در تاریخ ثبت شود؛ بلکه این لکه ننگشان سینه به سینه نقل شده است. در آن روزها هم شیطان‌هایی در بین مردم بودند که با احتکار به قحطی دامن می‌زدند.
در زمان دفاع مقدس هم این اتفاقات دیده می‌شد عده‌ی بسیاری از مردم از سهمیه نفت خود چشم پوشی می‌کردند تا دیگران در سرما نمانند و برعکس کسانی بودند که با حرص و طمع بسیار این امکانات را احتکار می‌کردند تا به پول بیشتری برسند. درحالیکه جوانان کم سن و سال با دستکاری در شناسنامه خود را چند سال بزرگتر معرفی می‌کردند تا برای دفاع از ناموس مملکت به جبهه بروند.
امروز هم در امتحانی دیگر قرار داریم که ممتازان و مردودی ها مشخص می‌شوند.
ممتازان این امتحان پزشکان و پرستاران هستند که در گود میدان مشغول حفظ جان بیماران کرونایی هستند، البته این گروه همیشه در همه ادوار درخشیده است در زمان دفاع مقدس در بیمارستان‌های سیار صحرایی در جبهه‌ها برای نجات رزمنده‌ها تا شهادت هم پیش رفتند.
و گروه های اندک منافق که ستون پنجم دشمن هستند، با احتکار یا پراکنده کردن شایعه در همه ادوار بوده‌اند اکنون هم همان نسل حرام خور آن ها باقی مانده و راه اسلاف خود را ادامه می‌دهند.لقمه‌ای که در چند پشت قبلی شان با احتکار در زمان قحطی و یا دفاع مقدس در انعقاد نطفه آن‌ها اثر گذاشته است، اکنون بروز کرده است و با عناوین گوناگون مردم را آزار می‌دهند. در همین جلفا گروهی با عنوان فرهنگیان با شایعه پراکنی باعث استرس و اضطراب مردم شدند. شایعه ساختند که طلاب کرونایی قم را در جلفا در حوزه مستقر کرده‌اند، که با زیرکی پلیس فتا دستگیر شدند.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-15] [ 11:11:00 ق.ظ ]

حضرت عزرائیل در ماموریت جدید ...

ترس برادر مرگ است توکل امید

خداوند به دنیا خصوصا به مسلمانان ترسو که از جنگ با آمریکا و اسرائیل، نشان داد که مرگ فقط در مبارزه و جهاد نیست. کسانی‌ که از دفاع در برابر داعش نق می‌زدند. کسانی‌که اعتراض داشتند چرا باید بریم در سوریه و عراق از مظلومان دفاع کنیم. کسانی‌که می‌ترسیدند و می‌گفتند با برجام سایه جنگ را از سرملت برداشتیم. کسانی که از ترس مرگ می‌گفتند باید با آمریکا مذاکره کنیم.
أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗهر کجا باشید اگر چه در کاخ‌های بسیار محکم، شما را مرگ فرا رسد. نسا 78
حالا تماشا کنند جناب حضرت عزارئیل چراغ قوه بدست گرفته دنبال تک تک مردم در کنج پستوهای خانه‌هایشان می‌گرده تا مزه مردن در رختخواب را بچشونه. دیگر حتی نمی‌تواند سرکار برود نمی‌تواند مدرسه و دانشگاه برود نمی‌تواند مجلس عروسی بگیرد نمی‌تواند مجلس عزا بگیرد نمی‌تواند به سفر برود.

افرادی که برای رفتن زنان به ورزشگاه‌ها یقه جر می‌دادند، فریاد نه غزه نه لبنانشان گوش فلک را کر می‌کرد. و دم از خوب بودن زندگی در زمان شاه را و سوسه می‌کردند. کلیپ‌های بی‌حجابی برای مسیح علینژاد ارسال می‌کردند.کسانی که مدافعان حرم را متهم می‌کردن که برای پول به سوریه رفتند. حالا سیلی خدا را تماشا کنند.
وقتی قدر نعمت عزت و قدرت استقلال را با ناسپاسی عده‌ای زیر سوال می‌برند اینگونه رو دست می‌خورند.

اینگونه گرفتار سنت تاریخ شدند، باید عبرت بگیرند و به دامان خداوند پناه ببرند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-14] [ 08:52:00 ب.ظ ]

قضاوت همسرت بعد از مرگ تو ...

چشم اندازتون برای آینده چیست؟
چه آینده ای را برای خودتون تصور کرده اید؟
اصلا چگونه آینده را برای خودمان به تصویر بکشیم؟
یک راه کار جذاب برای ترسیم آینده خودمان می توانیم تمرین کنیم!!
مثلا تصور کنیم که از دنیا رفته‌ایم، خصوصا این روز ها که کرونا نسخه عده ای برای مرگ شده است .حتما خیلی سخت است این گونه تصور کردن! ولی باید تصور کرد همینطور که در احادیث سفارش شده است که به قبرستان زیاد بروید و مستحب است چون باعث یاد مرگ می شود و انسان را غفلت خارج می کند.چون سرنوشت محتوم هر موجودی مرگ است، تنها موجود حی پرودگار است.خداوند در این باره می فرماید:(کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ اِلَینا تُرجَعونَ):سورۀ عنکبوت: آیۀ57.هر کسی چشندۀ مرگ است و سپس به سوی ما بازگردانده می‌شوید.

. امام علی در نهج‌البلاغه می‌فرماید:يا بُنَىَّ اَكْثِرْ ذِكْرَ الْمَوْتِ وَذِكْرَ ماتَهْجُمُ عَلَيْهِ وَتُفْضِى بَعْدَ الْمَوْتِ اِلَيْهِ، وَاجْعَلْهُ اَمامَكَ حَتّى يَأْتِيَكَ وَقَدْ اَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَكَ وَشَدَدْتَ لَهُ اَزْرَكَ وَ لا يَأْتِيَكَ بَغْتَةً فَيَبْهَرَكَ وَ لا يَأْخُذْكَ عَلى غَرَّتِكَ وَ اَكْثِرْ ذِكْرَ الاخِرَةِ وَ ما فيِها مِنَ النَّعيمِ وَالْعَذابِ الاَليِمِ فَاِنَّ ذلِكَ يُزَهِّدُكَ فِى الدُّنْيا وَ يُصَغِّرُها عِنْدَكَ؛[2] پسركم! فراوان به ياد مردن و به ياد پيشامدهاى بعد از مرگ كه ناگاه به آن درآيى، باش و مرگ را جلوى چشمان خود تصور كن تا آنگاه كه نزد تو مى‌آيد، خود را آراسته و آماده نموده و كمر خود را بسته باشى كه مبادا ناگهان بيايد و تو را مغلوب سازد و در حالى كه فريفته شده‌اى تو را دريابد. فراوان به ياد آخرت و نعمت‌ها و عذاب دردناك آن باش كه همانا ياد آخرت زهدورزى در دنيا را به تو مى‌آموزد و دنيا را در نزد تو كوچك و خوار مى‌سازد.
. نهج البلاغه: خطبۀ 156.
حالا ما می خواهیم این حدیث را تحلیل کنیم که چگونه می توان از تصور مرگ برای آینده چشم انداز مفیدی داشته باشیم؛ یک راه برای موفقیت وپیروزی باشد.
خب فرض می‌کنیم که مرده‌ایم، اول می‌رویم سراغ قضاوت نزدیکان، چه خواهند گفت همسر، پدر، مادر، همسایگان، دوستان، فرزندان، مادرشوهر….و ما دوست داریم آنها چه قضاوتی در باره ما داشته باشند.
اگر قضاوت‌های بدی داشتند، مثلا فلانی کینه‌توز و دروغ‌گو و دنیاپرست و حسود بود.خب هنوز دیر نشده می‌توانیم، آنگونه که دوست داریم برای خودمان چشم اندازی بسازیم که در آینده در باره ما قضاوت کنند. که بعد از ما بگویند بسیار صبور و بخشنده و دوست دار مردم و اهل ایثار بود.پس باید تلاش کنیم این اوصاف را در خودمان تولید و تقویت کنیم ، شاید زحمت داشته باشد ولی میوه آن شیرین و ماندگار خواهد بود.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:47:00 ب.ظ ]

طلابی که خاک کف پای یاران مولا نیستند ...

هرروز تاریخ جلوی چشمان مان به تصویر کشیده می‌شود. تاریخ صدر اسلام، تاریخ مظلومیت‌های ائمه و یاران بزرگورارش. اگر طبق فرمایش امام‌علی علیه‌السلام که به امام حسن علیه السلام فرمود: پسرم من تاریخ را می خوانم تا آنجا که گویی در میان آنها زندگی کرده‌ام و از تجربیات آنها پند می‌گیرم.

روزیکه امیرالمومنین قیس‌بن‌سعد را برای استانداری مصر فرستاد او توانست از مردم مصر برای امیر المومنین بیعت بگیرد. همین امر باعث نگرانی معاویه شد. با خدعه‌های عمرعاص و نامه نگاری های دروغین شایعه کرد که قیص با معاویه بیعت کرده است. این شایعات در روحیه یاران حضرت تاثیر گذاشت و به امیرالمومنین فشار آوردند که که قیس صلاحیت استانداری مصر را ندارد و حضرت برخلاف میل و باورش نسبت به قیس، استاندار دیگری را منصوب کرد؛ در نتیجه مصر به دست معاویه افتاد.

باید یک سازمان اطلاعاتش بر پایه عینیت‌ها باشد نه بر اساس ذهنیت. متاسفانه ما نظاره گر اطلاعات برخی سازمانها بر اساس ذهنیت هستیم که با چند دست نوشته بدون نام نشان قضاوت می‌کنند و بر اساس آن تصمیم می‌گیرند. باید کسی که گزارش می‌دهد نامش مشخص باشد و تا اگر خلاف واقع گزارش داده است پاسخ گو باشد. وقتی یاران مومن امام‌علی علیه‌السلام فریب شایعات را خوردند و باعث شکست حضرت شدند چگونه می‌توان به اطلاعات چند نفر طلبه که خاک کف پای یاران حضرت هم نمی‌شوند اعتماد کرد و با باور های سطحی آنها بر دیگران قضاوت کرد!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-12] [ 12:01:00 ب.ظ ]

طلبه و تابوت آتشین ...

رسول مکرم اسلام فرموده است

صاحب قلم را روز قیامت در تابوتی آتشین که با قفل های آتش بسته شده است می آورند سپس به نوشته‌هایش نگاه می کنند، نوشته هایش را که در جهت معصیت خدا بکار برده باشد، می‌خوانند؛ آنگاه او را هفتاد خریف که مسافت چهل سال راه است ، پرتاب می‌کنند

چه قدر وحشتناک است که انسان از نعمت نوشتن برخوردار شود و از نعمت دیگری چون طلبگی بهرمند گردد، علاوه بر اینکه این شکر این نعمات را بجا نمی آورد بلکه از این نعمت سوءاستفاده کرده و با گزارش دادن دروغ و متهم کردن همکلاسی هایش با نسبت دادن این تهمت که همه “هم"… “جنس"…."بازند” خود را در تابوتی از آتش قرار می‌دهد. چنین فردی باید از طرف قانون حد بخورد و از هم اکنون در تابوت آتش خوابیده است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-11] [ 08:51:00 ب.ظ ]

گزارش دروغ طلبه ...

وقتی کسانی هستن که ناسپاسی می‌کنند. از نعمت‌هایی که خدا بهشون عطا کرده درست استفاده نمی کنند.و علاوه بر این که متشکر نیستند دائما غر می‌زنند و از کاه کوه می‌سازند. به یک عده از کسانی که شب و روز برایشان زحمت می‌کشند تهمت می‌زنند و دروغ گزارش می‌نویسند. به همکلاسی هایشان خیانت می‌کنند و متاسفانه طلبه هم هستند در خانه امام زمان می‌خورند و می‌خوابند و از بیت المال استفاده می‌کنند.

و همین طور هرکسی که در جامعه قدر نعمت خداوند را نمی‌داند در این قضیه گرفتار می‌شود. اگر طلبه است دیگر از حوزه رفتن خبری نیست ،اگر استاد است تدریس ندارد باید در خانه بماند از حقوق خبری نیست. به این چه می‌گویند در معارف قرآنی می‌گویند سنت تاریخ و در ضرب المثل می‌گویند از ماست که برماست.

باید توبه کرد از اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم و از دوروغ‌هایی که بافتیم و از تهمت‌هایی که زدیم تا به بلایی دیگر مبتلا نشده‌ایم.

این گونه گناهان باعث می‌شود ابرار و اولیاء خدا هم در این سنت تاریخ مبتلا شوند. مثلا برنامه اعتکاف هم حذف می‌شود و نماز جمعه‌ها هم تعطیل می‌شود. مکانهایی که دعا مستجاب می‌شد.

قابل توجه بعضی از طلاب .

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-12-09] [ 06:39:00 ب.ظ ]

شب بروز رسانی آرزوها ...

شب پاک کردن قلبها

بازهم شب لیله الرغائب رسید، یک سالی از لیله الرغائب سال 97 می‌گذرد و آرزوهایی که در آن شب از خداوند خواستیم، و مهمترین آرزوهایمان که نابودی داعش بود با نفس پاک معجزگر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی چشیدیم.

البته شب لیله الرغائب یعنی شبی که باید قلب‌ها را پاک کرد.قلب باید از حسادت‌ها کینه ها پاک باشد تا آماده شود برای بروز رسانی آرزوها، با ظرفیتی بالایی که امتیاز دریافت برکات  سه ماه پر برکت را داشته باشد.ماه رجب امت و ماه شعبان ماه پیامبر در نهایت ماه رمضان ماه خدا تا قابلیت شرکت در مهمانی را داشته باشیم.

خداوند با نظمی مرتب برای همه لحظه‌های انسان زمینه‌های برداشت معنوی را فراهم کرده است.

حالا امشب چگونه قلب‌هایمان را نسبت به سال گذشته پاکتر کنیم تا میل هایمان معنوی گردد و به نفس پاکتبدیل شود و یک معجزگر دیگر از حاج قاسم‌هایی که ناشناسند، شبی را برایمان رقم بزند که سال آینده شاهد رجعت سردارشهیدمان در کنار صاحب عصر (عج) باشیم.

وقتی امام خامنه‌ای به دختر سردار دلها حاج قاسم سلیمانی که برای پدر بیقراری می‌کند، نوید رجعت حاج قاسم را می‌دهد؛ بیایید در این شب دلمان را از بدی های حسادت و کینه پاک کنیم تا دعاها به استجابت برسد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-08] [ 09:17:00 ب.ظ ]

لب و لوچه های سرخ مخفی بود ...

زنان ماسک زده

هرچه امربه معروف کردیم و هرچه نهی از منکر به گوششون نرفت که نرفت.گفتیم این گونه با آرایش در کوچه بازار حرکت کردن شایسته زن مسلمان نیست. از بهداشت گفتیم این مواد آرایشی کلی سرب و ضرر داره فایده ای نداشت بلکه روز بروز بدتر شدند. تا این که دست قدرت پروردگار برای انتقام باز شد و کرونا نازل شد. حالا این کرونا که خودش قابل معالجه است بماند اکثر مردم چین به خاطر ترس از کرونا مردند.شاید مرگ سفید همین باشد که قبل از ظهور عده زیادی را به کام مرگ می کشد! راست گفته اند ترس برادر مرگ است.وقتی در شهر حرکت می‌کردم دیگر از زنان رژ مالیده خبری نبود هیچ لب و لوچه سرخی دیده نمی شد نه اینکه زنی در کوچه خیابان نباشه، بودند بلکه همه زنها از چانه گرفته تا بینی های عمل کرده را با ماسک پوشانده بودند حتی شال سرشان را هم روی ماسک بسته بودند. دست‌هایشان هم دستکش داشت برای همین ناخن های لاکی هم دیده نمی‌شد. با خودم گفتم حتما یک روز هم مجبور می شوند با بلایی دیگر موهایشان را پنهان کنند تا از بلا محفوظ بماند.

گفتم خدایا چرا گنهکاران باور نمی کنند بلا را و  چرا تماشاچیان، این گناهان باور نمی‌کنند بلا تر و خشک را می سوزاند، حالا این بلا به نام هرکسی می خواهد باشد.                                     .

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1398-12-07] [ 10:14:00 ب.ظ ]

اسلحه هاتون را بیرون بیارید ...

جای سردار در صف رای گیری خال بود

حاشیه های انتخابات

جوان با چند نفر از دوستانش وارد شعبه اخذ رای شد، یکی شون با صدای بلند گفت: بچه ها اسلحه هاتون را در بیارید: همه کسانی که در شعبه بودند جا خوردند و با چشم‌های گرد شده نگاهشون کردند؛ که جوونها انگشت‌های اشاره را بالا گرفتند و بعد گفتند ما انقلابیها با این انگشت ها چشم‌های ترامپ را در می‌آوریم. همه کسانی که در شعبه بودند نفس های حبس شده را رها کردند و متوجه شدند که سرداردلها با نابودی داعش و ایجاد امنیت چه آرامشی را برایشان ذخیره کرده است. دوباره یادشان افتاد که جای سردار شجاع شهید حاج قاسم سلیمانی در شعبه رای گیری چقدر خالی است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1398-12-06] [ 03:54:00 ب.ظ ]

دختران قربانی ناسپاسی ...


که ده ماه او را ندیده و با ترس و وحشت منتظرش بوده بسیار تلخ و دردناک بود. هنگامیکه لیلا را دیدند شوکه شدند، ام‌عایشه، فوزیه و عایشه لیلا را به آغوش گرفتند و های های گریه می‌کردند . مادر بود و دختری که قدرت تکلم خود را از دست داده، وقتی نگاه به لیلا می‌کردم از سوز دل گریه می‌کردم. ام‌عایشه گفت ابوبشیر چرا لیلایم حرف نمیزند؟! چرا لیلایم پیر شده ؟! آنقدر فضا هیجانی و احساسی شده‌بود که لیلا از حال رفت . سراسیمه او را به بیمارستان رساندیم. در بین راه ماجرای لیلا و توصیه های پزشک را به خانواده گفتم.?

⚡️ پیدا کردن لیلا برای خانواده ما اتفاق بسیار مهم و خوشحال کننده‌ای بود، از طرفی وضعیت جسمی و روحی لیلا هم دل هر انسانی را آتش میزد. اما چاره چه بود؟! باید می‌سوختیم و تحمل می‌کردیم. بعد از مرخصی از بیمارستان جلسات روانپزشکی و گفتار درمانی لیلا را شروع کردیم . هر چند پیشرفت کار بسیار کم بود ، اما ناامید نبودیم.

⚡️ بعد از شش ماه استراحت در منزل و جلسات متعدد پزشکی، حال لیلا رو به بهبود بود. او حالا آرام آرام و شمرده حرف میزد ، وضعیت روحیش بهتر شده بود، اما بشدت از نام داعش و پرچم آنها متنفر بود و ما هیچکدام جرأت نداشتیم در خانه حرفی از آنها بزنیم چون دچار تشنج و لرز شدید می‌شد. نمیدانم چه بلایی بر سر دختر نازنینم آورده بودند . لعنتی ها ……

⚡️ با خانواده تصمیم گرفتیم که به دمشق برگردیم، از حلب خاطره خوبی نداشتم . در حلب تنها فرزند پسرم را از دست دادم و دختر نازنینم هم پژمرده شد. از داعش لعنتی و همه تروریست‌های وحشی بیزار شده بودیم . ما اکنون فقط آرامش و امنیت می‌خواستیم. چیزی که قبلا آن را داشتیم و قدرش را ندانسته بودیم !!!

⚡️ برای آخرین بار به دیدار ابویعقوب رفتم و با او خداحافظی کردم ، حلب را با خاطرات تلخش ترک کردیم و عازم دمشق شدیم . وقتی به دمشق رسیدیم به محله ای رفتیم که خانه قبلی ما آنجا بود . در جنوب دمشق. آن محله ویران شده بود. کوچه‌ها، منازل، مغازه ها پر از ترکش خمپاره بود و ویران گشته بود. این خرابی‌ها نتیجه شورش مردم سوریه علیه حکومت قانونی بشار اسد بود !!!!
چقدر راحت داشته های خودمان را به باد فنا دادیم !!!!

⚡️ تجربه تلخ زندگی من، می‌تواند برای هر مسلمانی عبرت آموز باشد . خصوصا برای مردم کشورهای منطقه. برای مردم ایران و عراق، برای مردم پاکستان و افغانستان، برای همه مفید و عبرت آموز است. هرچند عراق و افغانستان هم طعم تلخ تروریسم داعش و تکفیری‌ها چشیده اند. زندگی من برای ایرانی‌ها که در امنیت زندگی می کنند درس بزرگی است. بخوانید و عبرت بگیرید.

⚡️ بالاترین نعمت خداوند امنیت و آرامش است، قدر آن را بدانید، آن را بزرگ بشمارید. عاقل و زیرک باشید. هر حرفی را که شنیدید فکر کنید، ببینید دشمن شما چه می‌گوید ؟! فریب دشمن را نخورید. ما مردم سوریه دشمن شناس نبودیم . ما فکر می‌کردیم داعش برای نجات مردم سوریه آمده است !!!! ما اشتباه بسیار بزرگی را مرتکب شدیم و تاوان سخت آن را دادیم .

⚡️ من تاوان اشتباه خودم را با از دست دادن بشیر، و پرپر شدن دخترم لیلا دادم . و بقیه مردم سوریه هم همینطور !!! ما با دست خودمان کشورمان را نابود کردیم، سوریه همه چیز داشت، سوریه و دمشق عروس کشورهای عربی بود، حلب قطب بزرگ اقتصادی منطقه بود، ما بهترین آثار باستانی و گردشگری را داشتیم، داعش و تروریست‌ها همه چیز را نابود کردند و ما اکنون بر خاکستر آنها نشسته‌ایم !!!

⚡️ از همه مجاهدانی که بفریاد ما رسیدند تشکر و سپاس دارم، اجر همه آنها با خداوند متعال است، ما از ایرانی‌ها و افغانی‌ها و پاکستانی‌ها که برای مبارزه با داعش و تکفیری‌ها به سوریه آمدند کمال تشکر را داریم، آنها حق برادری خود را ادا کردند. امیدوارم سرگذشت تلخ مردم سوریه برای هیچ ملتی تکرار نشود.

⚡️ در پایان اعلام می‌کنم اکنون عکس بشار اسد در خانه من است. من از حامیان بشار اسد هستم، من از عملکرد گذشته خود پشیمانم و درس زندگیم و سرگذشتم را گفتم تا درس عبرتی برای همگان باشد. قدر امنیت و آرامش زندگی خود را بدانید و برای حفظ آن عاقل و هشیار باشید. دشمن را بطور کامل بشناسید. دشمن شما را فریب می‌دهد و پس از تسلط با نهایت بیرحمی با شما برخورد می کند

پایان عبرت آموز یک خانواده  اهل سوریه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1398-12-05] [ 09:22:00 ق.ظ ]

نماینده فراری ...

قانون‌های ناکار آمد.

نمایندگانی که برای کاندیدا شدن رد صلاحیت شدند، ولی با این حال در مجلس تا سه چهار ماه حضور خواهند داشت.البته تعداد شون هم کم نیست، 70 نفر نماینده. یعنی این گروه که اکنون زخم خوره شورای نگهبان هم هستند  بیکار می‌نشینند.

از کجا معلوم بعد از ضربه زدن و کارشکنی در تصویب قوانین مجلس از راه‌های مخفی به خارج از کشور فرار نکنند؛ با توجه  به اینکه حتما با نفوذ در مراکزی پارتی هم دارند، چون مطمئن هستند که حسابشان با جناب آقای رئیسی خواهد بود.

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1398-12-04] [ 02:15:00 ب.ظ ]

سرنوشت دختران اسیر ...

دخترا اسیر ایتالیایی در دست داعش

با ناامیدی به آنجا رفتیم خبری ما را تکان داد. ظاهرا دختری با مشخصات ظاهری شبیه لیلا توسط نیروهای ارتش سوریه در بندر لاذقیه شناسایی شده است. خیلی خوشحال شدیم . یعنی لیلای ما پیدا شده است!!!

⚡️ باید به بندر لاذقیه می‌رفتیم . آیا این دختر همان لیلای ما هست یا شخص دیگری است. ….. آیا شانس با ما همراه شده و دوباره لیلا را خواهیم دید. ؟!!! باید هرچه سریعتر به لاذقیه می‌رفتم . خودم را آماده رفتن کردم …..

⚡️ برای رفتن به لاذقیه لحظه شماری می‌کردم. نظامی‌ها می‌گفتند راه زمینی ناامن است و فعلا بهتر است صبر کنم تا با یکی از هواپیماهای ترابری ارتش از حلب به لاذقیه بروم. امکان بردن ام‌عایشه نبود و فقط خودم باید برای دیدن لیلا و شناسایی آن به لاذقیه می‌رفتم . چند روز گذشت تا فرصت حرکت بسمت بندر لاذقیه فراهم شد. سوار بر هواپیما شدیم و حرکت کردیم!!

⚡️ به بندر لاذقیه که رسیدم بلافاصله به آدرس کمیته جستجوی مفقودین رفتم، چقدر شلوغ بود. از خیلی از شهرهای سوریه آمده بودند، هرکسی گمشده‌ای داشت، من مشخصات خودم و لیلا را به مأمور کمیته دادم و منتظر ماندم. چه صحنه هایی آنجا دیدم که هرگز فراموش نمی‌کنم . گریه‌ها ، خنده‌ها ، شادی و غم در بین گمشدگان و خانواده‌های آنها موج میزد. و من هم منتظر لیلایم بودم !!

⚡️ بعد از یکساعت مرا صدا زدند و به اتاق ملاقات رفتم . ضربان قلبم را با تمام وجود حس می‌کردم ، پاهایم قدرت راه رفتن نداشت، خدایا چگونه با لیلا برخورد کنم ؟! اصلا آیا این دختر لیلای من است یا نه؟! تمام صورتم پر از اشک شادی و غم بود. هم خوشحال بودم و هم نگران . تا اینکه در باز شد و دختری پژمرده با رنگ رخسار زرد بهمراه مأمور وارد اتاق شد!!!

⚡️ با دیدنش شوکه شدم . جلو رفتم خوب بصورتش نگاه کردم . خدای من این لیلاست؟!! او تا مرا دید شروع به گریه کردن کرد و صدای ناله ضعیفش جگرم را سوزاند. او را در بغل گرفتم و خوب نگاهش کردم ، چقدر پژمرده و پیر شده بود. خدایا فقط ده ماه گذشته اما لیلا به اندازه ده سال پیرتر بنظر می‌رسید. لیلا حرف نمی‌زد فقط گریه و ناله می‌کرد . ??

⚡️ نیم ساعت در بغلم بود و هر دو گریه می‌کردیم ، مأمور کمیته برگه‌ای جلوی رویم گرفت و گفت این نوشته لیلاست ، او تاکنون با ما صحبت نکرده و ظاهرا قادر به تکلم نیست . او سرگذشت اسارت و چگونگی رهایی اش را اینجا نوشته، آن را بخوان و امضا کن. خدایا چه می‌شنوم ؟!!! لیلا قادر به حرف زدن نیست ؟!!! چرا ؟!!!!??

⚡️ او را در بغلم فشار دادم و با او صحبت کردم ، لیلا حرف بزن ، من پدرت هستم ابو بشیر . مادر و خواهرانت در حلب منتظرت هستند ، عزیز دلم یک کلام جوابی به من بده . ?? اما هیچ‌پاسخی نشنیدم فقط ناله و گریه بود و حرف‌های پراکنده و گنگ !!! خدایا چه بر سر لیلایم آوردند ؟!!! دختر نازنین و زیبای من کجا و این لیلای پژمرده کجا ؟!! چقدر شیرین سخن بود.

⚡️ آن برگه را با اشک و آه خواندم ، و خلاصه آن: لیلا پس از حلب توسط تروریست‌ها به ادلب آورده شده بود . آنجا به یک داعشی دیگر فروخته شده بود، پس از آزار و اذیت فراوان توسط تروریست‌های وحشی در یک فرصت از خانه آن داعشی فرار می‌کند و به خانواده ای پناه می‌برد. در آنجا چند هفته مخفیانه زندگی می‌کند تا برایش گذرنامه آماده می‌کنند ، آن خانواده زحمت زیادی برای لیلا در ادلب کشیده بودند . آنها زمینه خروج او از ادلب و گشت و بازرسی داعش را فراهم می‌کنند. لیلا پس از تعویض چند ماشین در نهایت با یک تانکر سوخت بسمت لاذقیه حرکت داده شده و اینجا او را به کمیته مفقودین تحویل داده‌اند. ??

⚡️ پایین برگه سرگذشت لیلا، اظهار نظر پزشک کمیته مفقودین نوشته بود: این دختر بدلیل شرایط بسیار نامناسب دوران اسارت و تحمل سختی و شکنجه روحی و جسمی و ترس شدید، قدرت تکلم خود را از دست داده است ، بیمار نیاز به جلسات گفتار درمانی و روانپزشک دارد. باید تحت مراقبت ویژه باشد تا به حالت قبل برگردد. خاطرات دوران اسارت را برایش یادآوری نکنید.و از او در اینمورد سؤال نکنید. امضای پزشک.

⚡️ خدایا این چه بلایی بود بر سر دختر نازنینم لیلا افتاد ؟!!! اگر ام‌عایشه، لیلا را با این وضعیت ببیند چه بر سرش خواهد آمد؟!! چگونه لیلا را با این وضعیت به خانه ببرم، چگونه فوزیه و عایشه لیلا را با این وضعیت ببینند ؟!!! دنیا بر سرم خراب شده بود. از یک طرف خوشحال بودم که لیلا پیدا شده و از طرف دیگر نگران وضعیت وخیم جسمی و روحی او بودم.??

⚡️ یک روز در لاذقیه ماندیم تا فرصت برگشت به حلب برایمان آماده شد. با پرواز هواپیمای ترابری ارتش، بسمت حلب رفتیم . من با خودم فکر می‌کردم موضوع را چگونه با خانواده در میان بگذارم . در هواپیما لیلا سرش را روی پاهایم گذاشته بود و بخواب رفته بود. و من نگاهش می‌کردم و گریه می‌کردم .

⚡️ هواپیما در فرودگاه حلب بزمین نشست، ام‌عایشه به همراه دخترانم در فرودگاه منتظر بودند، صحنه دیدار مادر با دختری ….ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:35:00 ق.ظ ]

آسیب دست نوشته های طلاب ...

همیشه ظالم‌ها ظاهرا پیروز می‌شوند.تا تاریخ بوده همین طور بوده است. همانطور که امام حسین علیه السلام توسط متجاوزان به شهادت رسید.هرچند پیروز در هر دو روزگار بود ولی باشهادت. همین طور هم شهدا و اولیای خدا من‌جمله شهید بلند قامت روزگار ما سردار حاج قاسم سلیمانی که طبق فرمایش رهبری به کلتی‌الحسنیین رسید. اما با شهادت. چون همیشه افرادی در همه روزگاران وجود دارند که از جهت بصیرت دچار نقصان عقلی هستندو دنباله روی منحرفان هستند.

اکنون مدت بیش از بیست چهارسال سال از تاسیس مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران می‌گذرد. و از آن زمان تا کنون برای کشف حقیقت در حوزه‌ها کارشناسانی را می‌فرستند، که یک برگه به هر طلبه می‌دهند که مشکلات مدرسه را از مدیر و معاونان بنویسید. طلاب خودشان می‌گفتند تا حالا هرچه نوشتیم اثری ندیدیم بنابراین برگه‌ها را طلاب دیگر می‌گرفتند و روی هرکدام خواسته هایشان را می‌نوشتند تا تعداد زیاد باشد و اثر کند. اگر این خواسته ها منطقی و مفید بود چه بهتر اما خدای نکرده این برگه ها دست یک شیطانکی که در بیشتر حوزه‌ها وجود دارد بیفتد، شما تصور کنید که چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟!

مثلا این طلبه شیطان روی یک برگه بنویسد که در این حوزه همه ه م ج ن س ..ب..ا ! مرکزی‌های ساده انگار هم بر این باور باشند که هرکسی که اسمش طلبه شد صادق ترین فرد است! روی برگه دیگر بنویسد همه درد معده دارند، روی برگه دیگر بنویسد مارا بزور به نماز جمعه می‌برند…..، همین طور دروغها را به بافد؛ از دروغ گو نباید انتظار یک دروغ داشت.

کار مرکز با تعویض مدیر و کادر و معاونان شروع می‌شود. یا مجوز خوابگاه را حذف می‌کند.حالا این گونه گذارش‌گیری چه طبعات زشت و گناه آلودی دارد.

و کمترین نتایج  خطر ناک گزارش گیری دنیایی عبارت است از:

 1)  همه طلاب  به ه م ج ن..س  …ب  ا متهم می‌شوند.

2)  مدیر و معاون به کم کاری متهم می‌شوند.

3)  مجوز خوابگاه حذف می‌شود.کسانی که می خواستند وارد حوزه شوند چون خوابگاه نبود نمی توانند طلبه شوند.

4)مسؤلین مرکزگرفتار سوءظن می‌شوند.

5) این خبر کذب کافی است که از حوزه به بیرون درز کند، همه طلاب متهم هستند حتی خود شخص نویسنده، چگونه می‌تواند ازدواج کند چون طلبه حوزه‌ای با این وصف است.

6)و دیگرانی‌که دوست داشتند به حوزه وارد شوندمنصرف می‌شوند.

7) از اول به طلاب آموزش داده می‌شود که هرچه دلشان می‌خواهد  به مدیران مدارس نسبت بدهند، در حالیکه زمانی آداب متعلمین آموزش داده می‌شد تا حق بزرگتر و استاد را یاد بگیرند.

مطالب زیر کمترین نتایج اخروی این گونه گزارش گیری است.

1)  در قیامت همه آن طلاب از نویسنده گزارش  دروغ بازخواست خواهندکرد.

2)  همه طلاب از کسانی که در مرکز این دروغ را باور کردند باز خواست خواهندکرد.

3)  همه کسانی که دچار سوظن شدند بازخواست خواهندشد.

4)  کسی که این سخن را در حالیکه با چشم خود ندیده تهمت زده ایمان در قلبش ذوب شده است.

5)  کسانی که به خاطر این دروغ متهم به کم کاری شدند روز قیامت از نویسنده باز خواست خواهندکرد.

6)  کسانی که به خاطر بدبین شدن نتواستند به حوزه وارد شوند طلبه شوند بازخواست خواهندکرد.

واقعا نوبره در یک مرکز علمی اسلامی اینگونه بی‌فکری شود مانند قرون وسطا عمل کنند تا زمینه برای رشد “روح الله های زم” در حوزه‌ها شود. وقتی برگه‌ای بدون نام و مشخصات به طلبه تازه وارد که هنوز هیچ کلمه‌ای از ادبیات دین یاد نگرفته است بدهی و بگویی بنویس و مسؤلین مرکز با استناد به آن نوشته‌ها روی افراد متدین قضاوت کنند!!! یعنی خداوند آنها را از روی عدالت قضاوت نخواهد کرد؟!

با یک طرفه به قاضی رفتند و نه از تفهیم اتهام خبری هست نه از شاکی! و متاسفانه این گونه تربیت از ابتدا باعث می‌شود وقتی طلبه به مقام استادی و یا معاونت هم می‌رسد، این رفتار جزء شخصیت او می‌شود. لذا از استاد و کادر هم می‌خواهند که به همان روش مدیر را قضاوت کن!!! پناه برخدا!!!

فقط صرفا با یک تکه کاغذی که نه نامی دارد و فامیلی افراد مورد قضاوت قرار می‌گیرند! درست عین ساواک زمان طاغوت.

و طلبه شیطان دروغگو هم به تماشای کار شیطانی‌اش می‌نشیند و به ریش همه مسؤلین مرکز و حوزه‌ها می‌خندد؛ با خیال راحت که هیچ اثری  از تهمت و دوروغ  بر جا نگذاشته است و عقل جن هم به او نمی‌رسد.

در حالیکه امروز دنیای ارتباطات است همه از هر راهی می‌توانند اعتراضشان را به مسؤولین برسانند . تازه باید هرکسی حرفی گزارشی می‌دهد بتوانداثبات کند صرفا دهان باز کند هرچه دلش خواست بگوید درست نیست، باید در قیامت همه این کسانی که این راه را پیشنهاد می‌کنند جواب گو باشند.

 بحث ما این بود که افراد دروغگو و کجروندگان و منحرفان به ظاهر پیروز میدان هستند و طبق ستنت های پروردگار مدتی را با همین منوال به ظاهر خوش می‌گذرانند. و کسانی که به آنها تهمت زده شده هم ظاهرا شکست می‌خورند ولی وضع به همین منوال نمی‌ماند و خداوند در کمینگاه منتظر است.خواه بازرس، یا طلبه، یا معاونت مرکز باشد إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ.

شما چه راهی را برای بازرسی از حوزه‌ها پیشنهاد می‌دهید که این آسیب‌ها را نداشته باشد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-12-02] [ 06:43:00 ب.ظ ]

دختران گمشده ...

دختران فروشی سوریه

⚡️ بیاد روزهای خوب و خوشی افتادم که در دمشق داشتیم . کنار خانواده . همه جمع بودیم . امنیت داشتیم . رفاه داشتیم . زندگی شیرینی داشتیم اما قدرش را ندانستیم. ما احمق شدیم و دنبال مخالفان بشار اسد به خیابان‌ها آمدیم . ما احمق شدیم و فکر می‌کردیم بشار اسد دیکتاتور سوریه هست و با رفتن او سوریه گلستان می‌شود. ما چوب حماقت خودمان را خوردیم و اکنون داعش بیرحم بر ما حکومت می‌کرد……

⚡️ حال و روز شهر حلب روز به روز وخیم تر می‌شد. خبرهایی می‌رسید که ارتش سوریه برای تصرف شهر حلب آماده می‌شود و نیروهای داعش در تکاپوی شدید بودند . وقتی به خیابان می‌رفتم ، دقیقا جنب و جوش نیروهای داعش و اضطراب چهره‌های آن‌ها هویدا بود. من از خداوند متعال همیشه درخواست داشتم که روزی برسد و نیروهای داعش و همه تروریست‌ها نابود شوند. محل استقرار نیروهای داعش و حومه حلب توسط خمپاره اندازهای سوری مورد هدف قرار می گرفت.

⚡️ یک هفته از آخرین دیدار من با جوان داعشی گذشت و هیچ خبری از لیلا برایم نیاورد، نگرانی‌ام بیشتر شده بود . به پیش ابویعقوب رفتم و از او جویای احوال آن جوان شدم . او هم خبری نداشت . با خود می‌گفتم نکند به من خیانت کرده و پول را به جیب زده و رفت!!
یا شاید برایش اتفاقی افتاده !! ذهنم مشغول بود.

⚡️ ام عایشه بیتاب لیلا بود . هر روز گریه و زاریش را میدیدم و مانند خنجری بر قلبم می نشست. از آن جوان داعشی ناامید شده بودم . یکروز آدرس منزل ابونصر را برداشتم و توکل به خدا کردم رفتم به آدرس مورد نظر. خیابان و کوچه مورد نظر را زیر نظر گرفتم . ماشین‌های داعش و فرماندهان آن‌ها در رفت و آمد بودند . دل به دریا زدم و به ایست و بازرسی رفتم !!!

⚡️ سرباز نگهبان ایست داد و از من خواست خودم را معرفی کنم . گفتم ابوبشیر هستم و با فرمانده ابونصر فامیل هستیم !! خندیدند و مرا مسخره کردند. گفتند ابونصر از کی تا حالا فامیل سوری پیدا کرده ، برو گمشو و گرنه سرت را جدا می کنیم!!! ترس و وحشت سراپایم را گرفت و برگشتم . خدایا گرفتار چه وحشیهایی شده‌ام !!!!

⚡️با ناامیدی به خانه آمدم . ام عایشه گفت ابویعقوب دنبالت می گشت ، برو ببینم چکارت داشت؟!!! به منزل ابویعقوب رفتم ، گفت ابوبشیر برایت متأسفم . گفتم برای چه مگر چه شده است؟!!
گفت از حال آن جوان داعشی جویا شدم گفتند در عملیات هفته پیش کشته شده است !!!! خدایا چه میشنوم ؟!!! تنها امیدم برای پیدا کردن لیلا از دستم رفت!!!!?

⚡️ گفتم حالا چه خاکی بر سرم کنم ؟! او پولها را گرفت و هیچ کاری هم برایم نکرد و کشته شد. نمیتوانستم چکار کنم. منتظر یک اتفاق عجیب و غریب بودم و هیچ راهی نداشتم . یک شب در حال خواب بودم که صدای خمپاره ها در داخل شهر زیاد شد. شهر حلب حالت جنگی به خود گرفته بود . صبح فردا دوباره به منطقه صلاح الدین رفتم . با خمپاره قسمتهایی از خانه ها خراب شده بود. ایست و بازرسی داعش هم وجود نداشت!!! منطقه خلوت شده بود و رفت و آمدی نداشت!!! بیشتر نگران شدم مگر چه شده بود؟!!!

⚡️ ظاهرا دیشب این منطقه توسط هواپیما و خمپاره اندازها بمباران شده بود. به خیابان و کوچه مورد نظر رفتم ، همانجایی که آدرس منزل ابونصر بود. ساختمان خراب شده بود و هیچ کس حضور نداشت!!!! خدایا نکند لیلا کشته شده باشد ، نکند زیر آوارها باشد!!!!
دلشوره ام بیشتر شد ، اما کاری از دستم بر نمی آمد. به داخل ساختمان خراب شده رفتم و شروع کردم لیلا را صدا زدن!!!

⚡️ لیلای من آنجا وجود نداشت و هیچ جوابی نیامد. ?? خدایا این سرگذشت را چگونه باید تحمل کنم ، پسرم بشیر از دست رفت و قربانی داعش شد و اکنون دخترم لیلا گرفتار چنگال داعشیها شده و خبری از او ندارم !!! چقدر آن روزها بر من و خانواده ام سخت گذشت.

⚡️ سال ۲۰۱۶ بود و خبرها از پیشروی نیروهای بشار اسد بسمت حلب و محاصره حلب در شهر پیچیده بود. چهار ماه بود که دربدر دنبال لیلا گشته بودم و هیچ اثری از او نیافته بودم . کم کم از پیدا کردن لیلا ناامید شده بودم . حال و روزم اصلا خوب نبود ، هرروز داعشیها و خودم را لعنت میکردم !!! خودم را مقصر خون بشیر و لیلا میدانستم ، آرزو داشتم میمردم و این روزهای تلخ را نمی دیدم !!!

⚡️ داعش نیروهای مردمی و زن و بچه ها را سپر دفاعی خود میکرد . زنها و کودکان وحشت زده در زیر خمپاره ها و ترکشها سپر نیروهای داعش میشدند و هر روز تعداد زیادی از آنها کشته میشدند. داعش با ما مانند حیوانات برخورد میکرد . آنها عصبانی بودند و مرگ را در یک قدمی خود می دیدند . لذا از روزهای قبل وحشی تر شده بودند.

⚡️ حلب در حال آزاد شدن بود ، محله به محله حکومت داعش سقوط میکرد و هر لحظه نوید آزادی ما از چنگال داعش شنیده می شد

⚡️ حلب قطب اقتصادی سوریه بود. مهمترین شهر تجاری سوریه که امروز جولانگاه تروریستهای تکفیری شده است. کارخانجات مهم حلب طی سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ توسط نیروهای تروریستی حامی ترکیه برچیده شد و به ترکیه ارسال گشت. !! گرگها همگی بجان سوریه افتاده بودند ، ترکیه از یکطرف ، عربستان سعودی و امارات از طرف دیگر ، اسراییل و آمریکا همینطور!!!?

⚡️ خاطرات گذشته را که در ذهنم ورق میزنم تمام این خرابیهای امروز سوریه را نتیجه حماقت مردم و فریب خوردن آنها از دشمنان سوریه می بینم. رسانه های مخالفین بشار اسد ، از قبل حس نفرت از بشار اسد را در دل مردم سوریه کاشته بودند که فضا را برای ورود تروریستها به کشورمان آماده کنند!! در واقع مردم سوریه فریب عملیات روانی دشمنان را خورده بودند . و امروز نتیجه ناامنی را با گوشت و پوست خود لمس میکردند.

⚡️ حلب در شرف آزاد شدن بود. شهر در محاصره نیروهای مقاومت و ارتش سوریه قرار داشت. تروریستهای وحشی داعش و النصره در حال فرار بسمت ادلب بودند. مردم حلب در اضطراب و ترس قرار داشتند. تروریستهای وحشی عصبانی بودند و هنگام فرار از حلب همه چیز را خراب میکردند . چهره شهر مثل شهر مخروبه شده بود. خدایا این شهر حلب است ؟!!! باورم نمیشد شهر زیبای حلب به این روز بیفتد!!!!

⚡️ بعد از هفته ها درگیری شدید و جنگ شهری ، حلب آزاد شد ، روز آزادی حلب برای من بهترین خاطره زندگیم بود. باورش سخت بود یعنی مردم از چنگال تروریستهای وحشی آزاد شده بودند. در خیابانهای شهر مردم به استقبال نیروهای ارتش سوریه و جبهه مقاومت آمده بودند. عکس بشار اسد در دست مردم دیده میشد. حالا قدر آزادی و امنیت را می فهمیدیم. من هم باتفاق همسر و دخترهایم باستقبال رفتیم. همه خوشحال بودیم .

⚡️ بعد از استقرار نیروهای ارتش سوریه در حلب ، به مقر نظامیها رفتم و درباره گمشدگان و مفقودان جنگ سؤال کردم. مرا به کمیته مفقودین راهنمایی کردند ، آنجا رفتم و مشخصات کامل لیلا و عکس او را تحویل دادم. با مأموران کمیته صحبت کردم . گفتند امید بخدا داشته باشید . اگر زنده باشد ان شاالله پیدا خواهد شد.

⚡️ فرماندهان نظامی داعش ظاهرا به رقه و ادلب فرار کرده بودند ، شاید لیلای من اکنون آنجا باشد. باز در فکر لیلا رفتم . خدایا دختر نازنینم چه بلاها کشیده !!! آیا زنده هست ؟!!!! کجا هست ؟!!!!
هر لحظه از آن روزها از تلخترین لحظات عمرم محسوب میشد. گفتند باید منتظر باشید . اما این انتظار خیلی سخت و کشنده بود.

⚡️ سه ماه از آزادی حلب گذشته بود و من و ام عایشه هر روز به کمیته مفقودین جنگ میرفتیم و جویای خبر پیداشدگان بودیم. یک روز که …ادامه دارد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:17:00 ق.ظ ]

مانند مادرم مظلوم شدم ...

یکی از علما در هنگام مرگ گریه‌می‌کرد و می‌گفت من که در راه اسلام یک سیلی هم نخورده‌ام چگونه در قیامت در محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله حاضر شوم، در تمام مدت عمرم هرکجا رفتم مورد احترام بودم.بعد از خواندن سخن آن عالم دچار غم و اندوه شدم که چرا از مادرم حضرت زهرا سلام الله‌علیها هیچ نشانی از مظلومیت ندارم. خب طبیعیه در دوره‌ای زندگی می‌کنم که حکومت اسلامی بوده است. درسته که بیست یک سال از عمرم در زمان طاغوت سپری شد ولی پیش نیامد کسی به من اهانت کند چون در جامعه فعالیت مخفی داشتیم لذا مورد غضب مسؤلین طاغوت قرارنگرفتم.

اما این غم روی دلم تلنبار شده‌بود که فردای قیامت چگونه نزد حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در محضر ایشان خود را از ذریه‌اش بدانم، در حالیکه هیچ توهینی و آسیبی برای اسلام ندیده‌ام. تا اینکه سرانجام بعد از بیست سال خدمت در حوزه علمیه و تربیت طلاب نخبه‌ای که در اکثر مدارس علمیه مشغول تدریس و فعالیت هستند و رسیدن به بازنشستگی که معمولا در همه دنیا مرسوم است از تجربیات بازنشستگان به عنوان اتاق فکر و مشورت استفاده می‌کنند، متهم به دخالت در مدرسه‌ای شدم که از آجر روی آجر گذاشتن آن کمر همت بسته بودم.

دعوت شدم که بیا مرکز، در فرصتی که بعد از دیدار امام خامنه‌ای «روحی فداه» پیش آمد عازم قم شدم و بعد از زیارت حضرت معصومه سلام الله‌علیها در حالیکه مست زیارت رهبری و بانوی کریمه بودم به مرکز و اتاق معاون امور حوزه‌ها رفتم.

امام رضا علیه السلام:
وَقِّرُوا کِبارَکُمْ …
به بزرگترها احترام بگذارید …عیون اخبار الرضا، ج. ۲، ص. ۲۶۵ـ

«پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم»:اِنَّ حُرمَةَ عِرض المُؤمِنِ كَحُرمَةِ دمِهِ و مالِهِ.حرمتِ حیثیت و آبروی مؤمن همانند حرمتِ جان و مال اوست.(لئالی الاخبار، ج ٥، ص ٢٢٦)

ـ «مولی امیرالمؤمنین علیه‌السلام»:

اَلله اَلله فی‌الضَّیف، لایَنصَرِفَنَّ اِلاّ شاكِراً لَكُم.

خدا را ! خدا را ! در نظر بگیرید و حُرمت مهمان را رعایت کنید! مهمان جز اینکه خشنود و سپاسگزار شما باشد نباید از نزد شما خارج شود. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٤١)

با اینکه مهمان بودم از جهت سنی بزرگتر از معاون محترم امور حوزه‌ها هستم و سابقه عبادتم از ایشان بیشتر است و از جهت خانوادگی رتبه بیشتری دارم . هم پدر بزرگم از علمای مبارز زمان رضا شاه و هم پدرم از علمای نویسنده صاحب سی جلد کتاب بود و خودم سابقه 50 سال تبلیغ دارم و نویسنده دو جلد کتاب  و مادر سه طلبه موفق و همسر امام جمعه‌ای که از دست امام‌خمینی«ره»حکم امامت جمعه‌اش را گرفته بود، هستم.شما فکر می‌کنید که چگونه تقدیر شدم؟!

ابتدا معاون محترم از اینکه تنها فرزند خانواده است که شرف طلبگی دارد و چون به شرف سیادت مفتخر است هیچ وقت حاضر نیست دست غیرسید را حتی اگر مرجع تقلیدش باشد ببوسد! و زن برادری دارد چون طلبه است حرمت زیادی برای او قائل است، خود را ستود!

بعد خانم همکارش شروع کرد از اتهامات طلاب مدرسه گزارش شده بود، گفت. اجازه خواستم که از طلاب دفاع کنم که این گزارشات واقعیت ندارد. معاون محترم با تشر گفت شما ادب نداری چرا توی حرف ایشان افتادی! خطاب به خانم …گفتم شما بگید. باز معاون محترم گفت: تو چقدر بی‌ادبی این چه نحو حرف زدن است. شما می‌دانی با چه کسی حرف میزنی ؟این خانم دکترا دارد و در دانشگاه مدرس است و در حوزه سطح سه تدریس دارد! پرسیدم مگر من چه گفتم؟ گفت باید بگویی بفرمایید یا فرمودند!!! بعد رو کرد به من گفت شما فتنه‌گر هستید و رگباری توهین‌ها از جنس عقده به طرفم رها می‌شد، در نهایت تحریم شدم، منتها نه از طرف ترامپ بلکه از طرف مرکز مدیریت حوزه علمیه قم در جمهوری اسلامی که به تازگی سردار دلها، سپهبد شهیدش را تشیع کرده است که وصیت کرده روی سنگ قبرش بنویسند سرباز اسلام!!!بعد از آشنایی با سردار، مسئولین را در ترازوی حاج قاسم عزیز مقایسه می‌کنم.در تمامی مدت 17 - 19 سال گذشته شخصیتی این گونه در مرکز ندیده بودم. همیشه بزرگوارانی مودب که رفتاری برادرانه و پدرانه داشتند. هروقت مشکلات سنگینی می‌کرد با سخنان دلگرم کننده آرامش خاصی را برای ادامه کار به مدیران می‌بخشیدند.از رفتار ایشان نتیجه گرفتم الناس علی دین ملوکهم شده‌اند. مسئولین جدیدی که جای قبلی هارا گرفته اند ویژگی شخصیتی یکسانی دارند.

با حالت خلسه‌ای که سومین مستی در وجودم احساس می‌کردم، و دلخوش از این که مانند مظلومیت مادرم برایم پیش آمده بود و به آرزویم رسیده بودم؛ دوباره به حرم کریمه اهل بیت رفتم و سجده کردم و خدا را سپاس گفتم که همه فعالیتم در مدت بیست سال فقط برای خدا بوده است چون اگر غیر این بود باتوجه به سنم که بالای 60 سال دارم و وضعیت جسمیم هنگام توهین‌های معاون در حضور همکارانش باید سکته می‌کردم، ولی اصلا انگار نه انگار؛ خیلی بی‌خیال  و سبک بال بودم.و خوشحال که مانند مادرم حضرت زهرا سلام الله‌علیها  مظلوم شدم. و گفتم چقدر خداوند حکیم است اگر قیامتی و پل صراطی نبود انسان حق داشت که از ناراحتی قالب تهی کند. گفتم پرودگارا همانگونه که با دروغ و حسادت بعضی در باره من قضاوت کردند سر پل صراط به جد بزرگوارم موسی بن جعفر علیه السلام از این رفتار حرمت شکنانه‌اش شکایت خواهم کرد.

خوشبختانه نه از تشویق شدن خوشحال می‌شوم و نه از تنبیه شدن می‌ترسم تنها ترس من از خداست.این خاطرات را نوشتم تا حواستون جمع باشد هرکاری که می‌کنید برای رضای خدا باشد و گرنه خسران زده می شوید.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-01] [ 10:20:00 ق.ظ ]