من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 7
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

رفتار عرف تا کجا ...

معمول عرف روحانیت از علمای صاحب نفس برای عمامه گذاری استفاده می کردند

این روزها از مذهبی‌ها رفتار‌هایی مشاهده می‌شود که برای همرنگی با جماعت بی مبالات شده‌اند! با تساهل‌گری در رقابت با بدحجابان یا بی‌حجابان در سبقت دور میدان زن زندگی آزادی شتابان می‌دوند. از کدام تبرجشان باید چشم پوشی کرد! ابروهای تاتو کرده که مسلما برای زیبایی و آرایش هست! اگر بپرسیم خواهیم شنید که فتوای مرجعم گفته پوشاندن آن بستگی به عرف دارد.

این فتوا را یک کسی برایم معنا کند. مسلم است که کسی که ابرو‌هایش را تاتو می‌کند برای زیباتر شدن است.هرچند که بعضی با تاتو زشت می‌شوند ولی هدفش زیبایی هست.

سوال من این است که چرا باید حجاب و پوشش به عرف وابسته باشد! اگر اینگونه فکر کنیم از هنجارهای ارزشی دین چیزی باقی نمی‌ماند. روزگارمان مانند اقوام گذشته خواهد شد که وقتی پیامبران برای هدایت آن‌ها اقدام می‌کردند، پاسخشان این گونه بود که ما از نیاکان‌مان پیروی می‌کنیم.

حالا این نیاکان همان عرف جامعه آن‌ها نبود؟ لذا به جایی می‌رسیم که امام‌جمعه شهری برای عمامه گذاری طلبه، توسط مادر بی چادر او استفاده می‌کند. عرف جامعه به قدری پر رنگ شده است؛ که برای علمایی که در مسجد جمع شده‌اند تا شکوه عمامه گذاری را به اشتراک بگذارند این گونه پوشش عادی شده است.

همیشه از گذشته‌های دور، حتی زمان طاغوت زنان برای ورود به مساجد حرمت قائل می‌شدند و از چادر استفاده می‌کردند. نمی‌دانم با این گونه رفتارهای ضد ارزشی چه چیزی را می‌خواهیم اثبات کنیم؟!به نظر می رسه که به این هشدارها باید توجه کنیم.

 پیشگویی امیرالمومنین درباره گروهی از زنان در آخرالزمان شاید قبلاً اینقدر روشن نمی‌فهمیدیم‌. اسبغ‌ابن‌نباته از یاران نزدیک امیرالمومنین این روایت را نقل می‌کند. روایت است از امیرالمومنین که در آخرالزمان گروهی از شرورترین انسان‌ها ظهور پیدا می‌کنند؛ گروهی از زنان که به دنبال کشف حجاب و عریان شدن هستند؛ از دین خارج می‌شوند و دچار فتنه‌ها می‌شوند.

قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾سورة المائدة: 100

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1401-12-24] [ 12:01:00 ب.ظ ]

خواهران طلبه غسال در بحران کرونا ...

 

بچه های بهشت

 https://hawzahnews.com/news/891766

یک عده مشغول خانه تکانی  و شست و شوی فرش و پتو هستند. یک عده هم بار سفر بسته‌اند راهی ویلاهای خود در مناطق خوش آب هوا هستند. و عده‌ای هم مشغول تکمیل سین‌های سفره هفت سینشان هستند که مبادا یکی  از قلم بیفتد. عده‌ای هم تیر‌های شان را در این بحران سلامت مردم را نشانه گرفته است.

در این گذرگاه زندگی کسانی هم هستند که اجاره مغازه را نمی‌گیرند تا مستاجر بیکار شب عیدی نگران نباشد. و گروهی هم به تهیه ماسک و وسائل بهداشتی مشغول هستند. و گروه کادر بیمارستانی از دکتر و پرستار و بقیه کارمندان خدماتی برای نجات بیماران شب و روز را بر خود حرام کرده‌اند.

و در این میانه خواهران طلبه در غسال خانه معصومیه قم مشغول تغسیل بانوان مرحوم هستند، واقعا نامشان بچه های بهشت است.

همیشه امتحان بدون خبرسر زده می رسد، عده ای ممتاز  و روسفید می شوند و عده ای هم روسیاه.

از دیو دد ملولم و انسانم آرزوست.

خداوند بر سر کمینگاه است هم برای خوبان روزگار تا امتیاز هایشان را ثبت کند و هم برای خائنین و بی خبران !! إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1398-12-29] [ 09:40:00 ب.ظ ]

آسیب دست نوشته های طلاب ...

همیشه ظالم‌ها ظاهرا پیروز می‌شوند.تا تاریخ بوده همین طور بوده است. همانطور که امام حسین علیه السلام توسط متجاوزان به شهادت رسید.هرچند پیروز در هر دو روزگار بود ولی باشهادت. همین طور هم شهدا و اولیای خدا من‌جمله شهید بلند قامت روزگار ما سردار حاج قاسم سلیمانی که طبق فرمایش رهبری به کلتی‌الحسنیین رسید. اما با شهادت. چون همیشه افرادی در همه روزگاران وجود دارند که از جهت بصیرت دچار نقصان عقلی هستندو دنباله روی منحرفان هستند.

اکنون مدت بیش از بیست چهارسال سال از تاسیس مرکز مدیریت حوزه علمیه خواهران می‌گذرد. و از آن زمان تا کنون برای کشف حقیقت در حوزه‌ها کارشناسانی را می‌فرستند، که یک برگه به هر طلبه می‌دهند که مشکلات مدرسه را از مدیر و معاونان بنویسید. طلاب خودشان می‌گفتند تا حالا هرچه نوشتیم اثری ندیدیم بنابراین برگه‌ها را طلاب دیگر می‌گرفتند و روی هرکدام خواسته هایشان را می‌نوشتند تا تعداد زیاد باشد و اثر کند. اگر این خواسته ها منطقی و مفید بود چه بهتر اما خدای نکرده این برگه ها دست یک شیطانکی که در بیشتر حوزه‌ها وجود دارد بیفتد، شما تصور کنید که چه اتفاقاتی خواهد افتاد؟!

مثلا این طلبه شیطان روی یک برگه بنویسد که در این حوزه همه ه م ج ن س ..ب..ا ! مرکزی‌های ساده انگار هم بر این باور باشند که هرکسی که اسمش طلبه شد صادق ترین فرد است! روی برگه دیگر بنویسد همه درد معده دارند، روی برگه دیگر بنویسد مارا بزور به نماز جمعه می‌برند…..، همین طور دروغها را به بافد؛ از دروغ گو نباید انتظار یک دروغ داشت.

کار مرکز با تعویض مدیر و کادر و معاونان شروع می‌شود. یا مجوز خوابگاه را حذف می‌کند.حالا این گونه گذارش‌گیری چه طبعات زشت و گناه آلودی دارد.

و کمترین نتایج  خطر ناک گزارش گیری دنیایی عبارت است از:

 1)  همه طلاب  به ه م ج ن..س  …ب  ا متهم می‌شوند.

2)  مدیر و معاون به کم کاری متهم می‌شوند.

3)  مجوز خوابگاه حذف می‌شود.کسانی که می خواستند وارد حوزه شوند چون خوابگاه نبود نمی توانند طلبه شوند.

4)مسؤلین مرکزگرفتار سوءظن می‌شوند.

5) این خبر کذب کافی است که از حوزه به بیرون درز کند، همه طلاب متهم هستند حتی خود شخص نویسنده، چگونه می‌تواند ازدواج کند چون طلبه حوزه‌ای با این وصف است.

6)و دیگرانی‌که دوست داشتند به حوزه وارد شوندمنصرف می‌شوند.

7) از اول به طلاب آموزش داده می‌شود که هرچه دلشان می‌خواهد  به مدیران مدارس نسبت بدهند، در حالیکه زمانی آداب متعلمین آموزش داده می‌شد تا حق بزرگتر و استاد را یاد بگیرند.

مطالب زیر کمترین نتایج اخروی این گونه گزارش گیری است.

1)  در قیامت همه آن طلاب از نویسنده گزارش  دروغ بازخواست خواهندکرد.

2)  همه طلاب از کسانی که در مرکز این دروغ را باور کردند باز خواست خواهندکرد.

3)  همه کسانی که دچار سوظن شدند بازخواست خواهندشد.

4)  کسی که این سخن را در حالیکه با چشم خود ندیده تهمت زده ایمان در قلبش ذوب شده است.

5)  کسانی که به خاطر این دروغ متهم به کم کاری شدند روز قیامت از نویسنده باز خواست خواهندکرد.

6)  کسانی که به خاطر بدبین شدن نتواستند به حوزه وارد شوند طلبه شوند بازخواست خواهندکرد.

واقعا نوبره در یک مرکز علمی اسلامی اینگونه بی‌فکری شود مانند قرون وسطا عمل کنند تا زمینه برای رشد “روح الله های زم” در حوزه‌ها شود. وقتی برگه‌ای بدون نام و مشخصات به طلبه تازه وارد که هنوز هیچ کلمه‌ای از ادبیات دین یاد نگرفته است بدهی و بگویی بنویس و مسؤلین مرکز با استناد به آن نوشته‌ها روی افراد متدین قضاوت کنند!!! یعنی خداوند آنها را از روی عدالت قضاوت نخواهد کرد؟!

با یک طرفه به قاضی رفتند و نه از تفهیم اتهام خبری هست نه از شاکی! و متاسفانه این گونه تربیت از ابتدا باعث می‌شود وقتی طلبه به مقام استادی و یا معاونت هم می‌رسد، این رفتار جزء شخصیت او می‌شود. لذا از استاد و کادر هم می‌خواهند که به همان روش مدیر را قضاوت کن!!! پناه برخدا!!!

فقط صرفا با یک تکه کاغذی که نه نامی دارد و فامیلی افراد مورد قضاوت قرار می‌گیرند! درست عین ساواک زمان طاغوت.

و طلبه شیطان دروغگو هم به تماشای کار شیطانی‌اش می‌نشیند و به ریش همه مسؤلین مرکز و حوزه‌ها می‌خندد؛ با خیال راحت که هیچ اثری  از تهمت و دوروغ  بر جا نگذاشته است و عقل جن هم به او نمی‌رسد.

در حالیکه امروز دنیای ارتباطات است همه از هر راهی می‌توانند اعتراضشان را به مسؤولین برسانند . تازه باید هرکسی حرفی گزارشی می‌دهد بتوانداثبات کند صرفا دهان باز کند هرچه دلش خواست بگوید درست نیست، باید در قیامت همه این کسانی که این راه را پیشنهاد می‌کنند جواب گو باشند.

 بحث ما این بود که افراد دروغگو و کجروندگان و منحرفان به ظاهر پیروز میدان هستند و طبق ستنت های پروردگار مدتی را با همین منوال به ظاهر خوش می‌گذرانند. و کسانی که به آنها تهمت زده شده هم ظاهرا شکست می‌خورند ولی وضع به همین منوال نمی‌ماند و خداوند در کمینگاه منتظر است.خواه بازرس، یا طلبه، یا معاونت مرکز باشد إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ.

شما چه راهی را برای بازرسی از حوزه‌ها پیشنهاد می‌دهید که این آسیب‌ها را نداشته باشد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-12-02] [ 06:43:00 ب.ظ ]

خانم جلسه ای مدعی فقاهت ...

با نقاب دعا شیطانی بود

خبر دادند که یک خانم جلسه ای هر روز توی خانه اش مراسم دارد، سخنرانی می کند، نذری میدهد.
ادعا دارد که با امام زمان ارتباط دارد، تزئینات اتاقش شمشیری است، یعنی مال امام زمان است؛ همه با بوسیدن شمشیر تبرک می جویند.
روضه خوانی زیبایی دارد، در میان اوج روضه می گوید ای امام زمان اکنون تو در محفل ما حضور داری!
مدعوین مجلس هر کدام خوابی می بینند که تعبیرش به عهده خانم جلسه ای است. “خواب دیده که خانم فلانی انگشترش را نذر مجلس کرده است” پس باید انگشترش را بدهد تا قربانی بخرند و نذری بدهد!
مریدانی به نام نهاد های انقلابی بدیدن این خانم می آمدند و اظهار می کردند که قدر این خانم را بدانید، او قادر است پشت دیوار را ببیند!
این خانم سواد کلاس پنجم داشت، ولی کتابخانه ای داشت با دوره های تفسیر و کتب حدیث عربی.
اگر مریدانش می خواستند در نماز جمعه شرکت کنند می گفت: مصلی نماز جمعه را در زمین غصبی ساخته اند!
وقتی اسناد خرید زمین مصلی به افراد نشان دادند ؛ این بار حقه جدیدی را درست کرد گفت: مصالح مصلی را از راه دزدی تهیه کرده اند.
از من خواستند که برای مریدان او توضیح بده که او کذاب است. موضوع مشکلی بود، چون در هفته یکبار در خانه اش سفره رنگین با لقمه های چرب می داد، مشکل بود که اثر لقمه ها را با یک سخنرانی بتوان شستشو داد.
به ناچار با یک مقدمه شروع کردم.شیطان هر کسی همشکل خود اوست. اگر کسی طلبه باشد، شیطانش هم طلبه است، اگر با سواد باشد، شیطانش هم باسواد است، اگر فقیه باشد شیطانش هم فقیه است. مثل انسان و سایه اش، کسی که قدش کوتاه باشد سایه اش هم کوتاه است. آدم‌های باهوش هم، شیطانشان باهوش است، این‌طور نیست که آدم باهوش باشد، اما شیطانش ابله باشد.  در ادامه گفتم شیطان  هرگز به من نمی گوید: آرایش کن و بدون پوشش برو توی خیابان بگرد!یا بگوید برو با نامحرمان ارتباط نامشروع برقرار کن!
شیطان با هویت طلیگی سراغ من می آید، مرا تشویق می کند که ریا کنم، یا گرفتار تکبر شوم، یا حسادت کنم.یا در وادی فتنه گری وارد شوم!
این خانم برای فریب شما خانم های نماز خوان، وسوسه غصبی بودن مصلی را مطرح می کند؛ بنابراین تلاش می کند با روضه خوانی و چیدن کتب علمی ذهن شمارا پر از تصاویری کند که او را شخصیت دانایی بشناسید، تا سخنان او را باور کنید.

اول ضربه ای که وارد کردیم عروسش را جذب طلبگی کردیم، بعد هم کارهایش از رونق افتاد.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1398-03-31] [ 11:08:00 ق.ظ ]

لباس کهنه طلبه ...

در درس امروز از آئین دانشوری خواندیم که اگر قرار است طلبه خوبی باشیم باید با هوا و هوس مبارزه کنیم.
یکی از راه‌های خوب شدن، خوشحال بودن از لباس کهنه‌ای است که در تن داریم!
فکر کردم کار سختی است، خصوصا برای طلابی که از سیکل آماده طلبگی شده اند!
کمی در احوالات تربیت فکر کردم، دیدم سخت نیست اگر از اول هدفت از زندگی مشخص باشد.
اگر مقصدت رضایت پروردگار باشد، کارها با اخلاص پیش می رود.
اعتماد به نفست زیاد می شود، مهمترین مهم ها نگاه خدایت می باشد.
نگاه مردم برایت بی اهمیت می شود، بله اگر نگاه مردم هم در امتداد دید خدا بود، حتما توجه تو را به خود جلب می کند.
«سلمان عرض کرد: دختران کسری و قیصر آنگونه بپوشند، و این دختر تو زهرای مرضیه است؛ دختری بزرگ از پدری بزرگتر که در این عالم وجود ندارد، و چادرش ده تا وصله دارد!
حضرت فرمود: ما برای این دنیا و مادیاتش خلق نشده ایم!»

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1397-10-03] [ 05:14:00 ب.ظ ]

معلم عشق طلبه ...

 

خداوند متعال عشق و ایثار را خلق کرده بود،عشق سراب بود،

حقیقت معنایی نداشت،و دلها تشنه ی عشق بود،عطش انسان ها به اخرسیده بود،

ایثار با دلسردی و یاس گوشه ای نشسته بود،چرا که عشق و ایثار بی معنا ترین حقیقت های زندگی بودند!
انگار دنیا چیزی را کم داشت تا معنای عشق و ایثار رابه کمال برساند!

نوری در دل تاریک وظلمانی دنیا روشن شد،دلهای سرد و بی نور منور شدند،

غل و زنجیر زنگ زده ی دلها از هم گسست،و عینک های آهنی ازمقابل چشمان بشریت به کنار رفتند…مخلوق عظیم الشانی به نام معلم خلق شد،

و با آغاز خلقت این مخلوق،بهار نیزمتولد و متبلور شد!نفس عشق گرم شد،ایثار به نشانه ی ادب درمقابل مقام معلم سر تعظیم فرود آورد…همه جا گلباران شد..

و در میان این بحبوحه،بابا در باران نان آورد!و هیچکس نفهمید که بابا با چه سختی و با دست های پینه بسته نان آورد،

جز آن معلمی که جوانه ی عشق به پدر و مادر را در وجود کودک دبستانی رویاند!عقربه های بی رحم زمان به سرعت سپری میشدند و معلم ما همچنان مشغول تعلیم عبودیت به انسانیت بود…

و در این میان زمان چه کینه توزانه دانه دانه سپیدی را در میان موهای معلم به یادگارمیگذاشت ،

او همچنان مشغول بود،و زمان همچنان چین و چروک هایی بر سر و صورت و پیشانی او نقاشی میکرد،

باز هم فداکارانه مشغول تعلیم بود و هیچوقت به این فکر نمیکرد که وقتی این پروانه های زیبا از پیله رها شوند و به پرواز درآیند چقدر آشیانه را بوی تنهایی و غم فراخواهد گرفت!

چرا که او شعله ی عشق را عاشقانه در دل فرزندانش روشن میکرد و نهال عشق چون حقیقی باشد هیچگاه نمی خشکد!و همیشه جوان و سرسبز است

تقینژاد.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1396-02-12] [ 11:25:00 ب.ظ ]

طلبه نالان عاشق ماه رجب ...

بنام خالق پیدا و پنهان که پیدا و نهان داند به یکسان
ماه رجب،ماه عاشقی
راه گم کرده وسرگردانم،همچومرغ عشق در سوی تو من نالانم
نمیدانم چه کردم با دلم،آن میدانم که باز حیرانم
این حوالی بود آن نور امید،این دل چه کرده است با من که حیرانم هنوز
میرسد باز نشانی از سوی یار،آری این ماه،ماه عشق است چه خوشحال است دلم
چه خوشحال است دلم باز می یابد تورا،همه باید تو باشی ،چون امید است در دلم
سر در خاک گذارم به هوای عشق تو،می ستایم من تورابه امید بوی تو
آری همه باید او باشد …
محبوبه نوروزی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1396-02-03] [ 09:42:00 ق.ظ ]

عدالت در تقرب به خدا بین طلبه ومیلیاردر ...


فضل الهی با حساب است

در حدیثی آمده است که عده ای از فقرا آمدندخدمت رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) رسیدند و عرض کردند : ای رسول خدا ! ثروتمندان برا? انفاق اموالی  دارند و ما  نداریم، استطاعت حج دارند و ما نداریم، و پول آزاد کردن بردگان دارند و ما نداریم .

 

پیامبر (صلیاللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود : هر کسی صد بار ((تکبیر)) بگوید افضل است از آزاد کردن یک برده، و کسی که صد بار ((تسبیح خدا)) بگوید افضل است از اینکه یکصد اسب را برای جهاد زین و لجام کند، و کسی که صد بار ((لا اله الاالله )) بگوید، عملش از تمام مردم در آن روز برتر است، مگر اینکه کسی بیشتر بگوید .

این سخن به گوش اغنیاء رسید، آنها نیز به سراغ این اذکار رفتند، فقرا خدمت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) رسیدند و عرض کردند : سخن شما به گوش آنها رسیده و آنها هم مشغول ذکر شده اند ! پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود : ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء : ((این فضل الهی است به هر کس بخواهد می دهد)) (اشاره به اینکه این برای امثال شما است که اشتیاق انفاق دارید و وسیله آن در اختیار ندارید، و اما برای آنها که ثروتمندند راه وصول به فضل الهی از طریق انفاق از ثروت هایشان است ) . ** مجمع البیان جلد 10 صفحه 284 . ***

تفسیر نمونه جلد 24 صفحه 112

 

 

 

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی  لینک ثابت
[شنبه 1396-02-02] [ 06:15:00 ب.ظ ]

طلبه بی تقوی در فضای مجازی ...

بسم تعالی
گوشی را برداشتم وارد فضایی شدم پر از بی حرمتی و حتاکی
فیلم هایی بس عجیب در این چار چوب غریب.
یکی می گوید با ادب سلام یکی با عکسی می گوید حرفی بی کلام
یکی می گذارد پستی دیگری می کند لایکی .
فضا فضایست دور و پر از شور. دختری عکس … می گذارد و پسری دختر نما لایکش
می کند .
ای وای که ساخته دست بشر اینگونه می شود به دست بشری دگر عامل فسخ و فجور .
خلاصه باید گفت که از این زندان بدون حصار و میله برایمان همه ی جهان را زندان کرده اند. پس راه چاره آموزش تقوای کلام در فضای مجازی است.
یا علی به امید مطلبی دیگر…

تولیدی خودم زهرا نعمت الهی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-12-25] [ 10:53:00 ب.ظ ]

طلبه خدا دوست ...



خدایا از تو خواهم به واسطه ی انکه تو فرمانروایی و تو بر هر چیز توانایی ،تو هر کاری را بخواهی می شود.

خدایا من به سوی تو رو می کنم و به سوی تو پناه می برم ای پناه بی پناهان، از انحراف هنگام مرگ، پشیمانی در روز قیامت و… پس از تو می طلبم مسیر زندگی مرا پاک گردانی ،خداوندا از تو سپاس گزارم، بخاطر این همه سرچشمه های حکمتت، خدایا عطا کن بمن امنییت،سلامتی و فروتنی را.
پروردگارا اگر من دست به نافرمانی زدم این بخاطر جهالتی بود که داشتم و اکنون به لطف و کرم تو امیدوارم ، به راستی که تو از بندگانت توبه اشان را می پذیری
(باز آ باز آ هر انچه هستی باز آ گر کافر و گبر و بت پرستی باز آ)
(این در گه ما در گه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی باز آ)
و از گناهانشان در میگذری ،یا غفارالذنوب و به بنده ات اذن می دهی تا به قرب تو نزدیک شود ، ای خدایی که ناجی من از هر سختی  ها و خطا ها هستی.

خدایا من را از شر هر کاری نگاهم دار ،خدایا بخاطر لطف و کرمت شکر…

معصومه تقی نژاد

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-05] [ 01:46:00 ب.ظ ]

فرمود بگو پسرم را آورده ام تا پیامبر شود! ...

برای طلبگی ثبت نام کرده بود ،از هفت خوان آزمون و مصاحبه با موفقیت عبورکرده بود.


مادرش گفت : دامادم به تحریک مادرش مانع تحصیل او در حوزه است! شما یک کاری کن که

به دخترم اجازه بدهد.گفتم از من چه کاری  ساخته است ؟گفت : مجلس ختم پدر یکی از دوستان است .

مادرشوهر دخترم قرآن خوان آن مجلس است.شما بیا در آنجا سخنرانی کن.

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1394-07-04] [ 04:44:00 ب.ظ ]

دلنوشته طلبه ...

 

وقتی به خوبیها و مهربانی های تو می نگرم

بدیها و اشتباهات خود را مشاهده می کنم

و آنوقت که رحمت و بخشش بی منتهایت مرا نشانه میرود

بار شرمندگی گناهانم بیشتر از پیش بر دوشم سنگینی میکند

خدایا هر چه می دهی رحمت است و هر چه نمی دهی مصلحت

اگر مصلحت این است که هیچ چیز نداشته باشم راضیم به رضایت

ولی نظرت را از من مگیر

یاریم کن آن کنم که تو راضی باشی و آن طور شوم که تو می خواهی

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-07-18] [ 05:11:00 ب.ظ ]

یک پیام از زبان طلبه ...

می خواهم از زبان یک نفر با شما حرف بزنم ! شما واژه سرباز را می شناسید، وقتی از آن سخن به میان می آید ناخود آگاه سربازان ارتش و خدمت سربازی به ذهن می آید اما من می خواهم از سرباز دیگری برایتان حرف بزنم .سربازی که در اوج نقطه بیم  قرار دارد.اگر مسیر را درست طی کند و رسالت خود را درست انجام دهد جهانی را رهسپار رستگاری وسعادت می کند وگرنه برعکس …
من یک طلبه ام در آغاز با نام خدای بی همتای هستی که توفیق بودن در میان رهروان راستین خود را به من عطا کرد وبا سلام  و صلوات بر امام مظلومان عالم حضرت مهدی موعود که من بی مقدار را در وادی سربازان عاشق خویش پذیرفت ومرا به میدان رزم علیه شیطان نفس راه داد. یادم می آید قبلا ها (قبل طلبگی) همیشه که او را از ته دل صدا می کردم زود به کمکم می آمد حالا که مرا در خانه خود راه داده بیشتر مطمئن می شوم که او هرگز از احوال من و تو بی خبر نیست .
از وقتی به خانه تو پا نهاده ام دیگر آن فرد گذشته نیستم ، دنیایی دیگر پیش چشمانم باز شده که قبلا آن را نداشتم ولی همیشه آرزوی آن را داشتم ، دنیایی که محور در آن فقط خداست وهمین بس است ، انسان های آن هم، خدایی هستند ومهم تر از آن ، این که در خانه تو که ولی خدا هستی به سر می برم چه توفیق عظیمی است در خانه مهدی بودن و از نان و نمک او خوردن ولی به شرط نشکستن نمکدان .نمی دانم من که لیاقت نداشتم وندارم  ولی حتما پدر ومادرم کار نیکی انجام داده اند که من توفیق آمدن به خانه تو را پیدا کردم. از زبان می آید و می رود وقتی به این مهم فکر می کنم می خواهم از خوشحالی بال درآورم چون به آرزوی دیرین خود دست یافته ام ، حالا فرصتی یافته ام که نور وجودی خویش را به مبدا بی کران نور پیوند دهم ، وای  که چقدر با خدا بودن شیرین است ، خدای به آن عظمت ، خدای سریع الرضا که اگر یک قدم با اخلاص به سویش بروی او ده قدم به سویت می آید البته هر جایی می توان با اخلاص زندگی کرد، اما خانه تو یک امتیار بیشتر دارد، نه یک امتیاز بلکه هزاران امتیاز .اول این که با تو بیشتر آشنا  شدم ،در ابتدا تو را اینقدر نمی شناختم اما اکنون به حمد الله تو رابیشتر می شناسم ،هر لحظه حضورت را حس می کنم ،آری تو به خانه ات سر می زنی .
دیگر  امتیاز خانه تو آشنا شدن با انسان های صالحی است  که سعی  در به کمال رسیدن دارند وصرف بودن در کنار چنین انسان هایی واقعا نعمت بزرگی است .
آقا جان تنها یک غم بزرگ سراپای وجودمان را مملو از درد ورنج کرده وآن دوری وفراق توست ، می دانم هر گناه من جوان مانند سیلی بر صورت توست پس سعی می کنم از گناه دوری کنم .
از خدا می خواهم مرا از لحاظ انسانی چنان بالا ببرد که روزی همنشین تو باشم مولایم !
ما طلبه ها ریزه خوران سفره تو هستیم ،ان گونه که بزرگان گفته اند :طلبه ها مانند پیامبران کوچک هستند. اگر هر کدام به وظایف خود به خوبی عمل کنند رسالت خود را انجام داده اند وگرنه …پس من به تو قول می دهم که در درجه اول از گناه دوری کنم وبعد با ایمان وعمل صالح خود ، قدمی در اصلاح جامعه خود بردارم تا مدیون نباشم .
از وقتی طلبه شده ام احساس می کنم شانه هایم در اثر این مسئولیت سنگین شده اند اما به همان درجه شیرینی وحلاوت خاص دارد .
آقا جانم به امید آن لحظه ای که خداوند بزرگ برات حضورتان را امضا کند ان شا الله .

                                                                                                                نویسنده: بستی نویدی

 

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-08] [ 12:12:00 ق.ظ ]