من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اسفند 1392
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29  



رتبه


    عشق یعنی گریه های حیدری دختری دنبال نعش مادری ...

    السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده

    http://up.fadac.ir/up/karballa/Pictures/ahlebeit/h-zahra/01/shahadate_hazratezahra21.jpg

    فرا رسیدن ایام عزای ام الائمه  حضرت فاطمه زهرا روحی فداک بر صاحب عزای اصلی حضرت بقیه الله الاعظم  و رهبر خوبان سید علی و دوستداران و پیروانش تسلیت باد 

    عزاداری هاتان قبول

    امیدوارم سال جدید

    فاطمی تر شویم

    و برای ظهور فرزند منتظرش دعا کنیم

    هنگام ازدواج با فاطمه سلام الله علیها سپر خود را فروخت و زندگی مشترک را آغاز کردند. دیگر نیازی به سپر نبود، قرار بود زهرا سلام الله علیها سپر مولا باشند.السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة

     

    •  بعید میدانم مخاطبین گرامی کتاب خاک های نرم کوشک نوشته ی آقای سعید عاکف را نخوانده باشند اما اگر کسی نخوانده، تعطیلات عید فرصت خوبیست برای خواندنش.خصوصا که شهید برونسی علقه ی خاصی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند.

     

    • عیدتان فاطمی باشد ان شالله، خدا نگهدار تا سال 93     

    سلطانی- رامیان

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [چهارشنبه 1392-12-28] [ 06:38:00 ب.ظ ]

    طلبه بازیگوش از زندگی خصوصیش مینویسه...قسمت هشتم ...

    ما که مثل بچه های این دور و زمونه سوسول موسول نبودیم البته دور از جون بعضیاشونا…به جونم.

    خداییش خیلی قانع بودیم و خیلیم مظلوم…یعنی امر امر بزرگترا بود و ما هم که بله قربان گوی اونا.

    حالا بمونه که قدیمم بابا مامان ها، اشتباه هایی داشتن ولی خدا رو شکر قربونشون برم با همه این

    بیسوادی و کم سوادی ظاهری، اینقدر خوب و دقیق بچه ها رو تربیت کردن که شونصدتا بابا مامان

    امروزی با همه این اطلاعات صدمن یه غازم نمیتونن تربیت کنن و البته دلیلشم اینه که آدمی که هنوز

    خودش تربیت نشده، چطور میتونه یکی دیگه رو تربیت کنه درسته؟ کسی که هنوز نتونسته خودش رو

    شاد کنه چطور میتونه دیگران رو شاد کنه، باور کن خیلیامون داریم تقش بازی میکنیم…به جون مش

    حسن آقا بقالی محلمون…بگذریم؛ راستش هوس کردم برگردم به دوران بچگی با حال و هوای عید

    که هر چی بگم و بنویسم بازم ذره ای نمیتونم احساس اون روزها رو برات ترسیم کنم… به جونم.

    جونم برات بگه که اون زمونا آدما کمتر نقش بازی می کردن و هر کسی در حد توان و وسع خودش

    برا عید خرید می کرد، اصلا هم دنبال این نبودن که خودشون و زندگیشون رو طور دیگه ای نشون

    بدن، یعنی یکی داشت بیشتر و بهتر می گرفت، اونیم که نداشت کمتر و بدتر می گرفت، تعارف

    الکی هم با کسی نداشتن، مشکلات بود اما نگاه آدما به زندگی و مشکلات جور دیگه ای بود.

    آدما پر بودن از صفا و صمیمیت و سادگی، جیبا خالی بود اما دل ها پر از احساس با خدا بودن.

    نه سبد کالایی بود و نه یارانه ای اما حیایی بود و ایمانی بود و صداقتی که به کل دنیا می ارزید.

    یادم میاد تمام آرزومون تو عید خریدن یه کلت ترقه ای بود،‌ الانش بچه ها به موتور و ماشین و

    قطار و هواپیمای واقعیشم راضی نمیشن…به جونم. عجب خاطراتی با اون کلت داشتم به خدا.

    و دوران خوش بچگی و نوجوونی به همین سادگی و به همین خوشمزگی تموم شد مثل همین

    سال 1392 که به یه چشم زدنی گذشت و شد سال جدید، فکرش رو که میکنم میبینم عمر

    خیلی زودتر از اونی که تصورش رو بکنم داره می گذره و ای داد بی داد از این خواب غفلت.

    خوب یا بد، زشت یا زیبا، سیاه یا سفید؛ گذشت و حالا عمری باقی باشه سال بعد همین

    قصه تکرار میشه، راستی تو این خریدها و بگو بخندها یادی هم از امام زمانت بکنی بد

    نمیشه ها…به خدا ثواب داره…میگی نه؛ خب برو یه بار دعای فرج رو با ترجمه بخون.

    یه مژده:

    طلبه بازیگوش برا لحظه سال تحویل برنامه خاصی داره که تو پست بعدی مینویسه ولی

    اگه از دوستان هم هستند که پیشنهاد خوب و قابل توجهی دارن خواهش میشه که

    اون طرح یا برنامشون رو بگن تا ببینیم قابل اجرا هست یا نه؟

     

    تو رو خدا طرح های درپیتی ندین ها…طرح درست و حسابی اونم برا لحظه سال تحویل…

     برداشت از وب طلبه بازیگوش

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1392-12-25] [ 06:46:00 ب.ظ ]

    تنهایی هایم... ...

    چه غریبانه است غروب قریب آفتاب
    هفته ها چون باد می گذرند
    افلاک در چرخشند
    پیر می شوم از این انتظار
    بغضی غلیظ
    در گلویم گیر کرده
    گریه می خواهم
    قطرات باران، آرام تو را می خوانند
    برگ ها تو را زمزمه می کنند
    در تنهایی هایم
    صدای سنگین سکوت پیچیده است
    سکوت را می شکند
    صدای گریه های بی صدایم
    در هر آدینه به امید آمدنت
    پنجره ها را می گشایم
    کوچه را جارو می کنم
    و به انتظارت می نشینم تا غروب
    شباهنگام
    سر به سجده می گذارم
    می گریم تا سحر
    برای ظهورت دعا می کنم
    ای یوسف زهرا
    بیا…

    م.حاجی سلطانی

    موضوعات: شعر  لینک ثابت
    [جمعه 1392-12-23] [ 10:33:00 ق.ظ ]

    هر لحظه.... ...

     

    یک روز خوب خواهد آمد

     

    همان روز خوب را می گویم ،

     

    من به آن روز که آمدن توست ایمان دارم

     

    هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه

     

     اَللّهُمَّ‌ عَجِّلْ لِوَلِیّک الْفَرَج

    طلبه

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [یکشنبه 1392-12-18] [ 01:19:00 ب.ظ ]

    همراه خاطرات آزاده به اسارت رفتیم... ...

    روز چهارشنبه همراه آزاده محترم آقای حسینخوانی به اسارت رفتیم ودر فضای پراز وحشت وددمنشی های بعثیان وشنکنجه های «بل هم اضل» آنان بر اسیر مجروحی که فقط 14 سال داشته وهر دوپایش در گچ بوده ودشمن بعثی از او می پرسد این پلاک کلید بهشت توست واو در پاسخ می گوید این  برای شناسایی من است که اگر شهید شدم خانواده ام باخبر شوند.و مامور بعثی با عصای او چشمش  را از حدقه در می آورد که خدانکنه مادرش از این ماجرا با خبر شود.

     در لحظه ایی که آزاده خاطراتش را بیان می کرد تمام دردهای اسرا به جانم تزریق شد. ودر برابر روح بزرگ نوجوان 14 ساله احساس حقارت وکوچکی کردم ونتیجه گرفتم که چقدر ضعیف بیقرار هستیم واز کوچکترین موضوع به خشم ومی آییم واز زندگی سیر می شویم ! واو با آن عظمت در مقابل دشمن مانند کوه می ایستد وحتی ناله هم نمی کند!!

    پ.ن. خدایا مارا با بسیجیان محشور فرما

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1392-12-15] [ 10:00:00 ق.ظ ]

    معبودا... ...

    معبودا! عاجزم بخر از من

    قطره های اشک تنهاییم را

    گریه های بی صدا و سکوت تنهاییم را

    لبخند می خواهم از تو و اندکی صدا که بپیچد در اتاق پر از خاموشیم

    زمین گیرم ، ناتوان کرده مرا اندوه

    ایستادن می خواهم و رفتنی بی وقفه

    پر پروازم با تیر افکار پریشان شکسته

    پرواز می خواهم از تو و عروجی تا مقصد نور

    روحم گرفتار تن گشته و زخمی تردید

    افلاک می خواهم و باوری عمیق

    از خاطر برده ام سیمای دلنشین تو را

    عالم نوری می خواهم و فطرتی شفاف

    خدایا! دلتنگت هستم

    دیدار می خواهم و وصالی بی پایان

    زهرا پیربالائی

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [شنبه 1392-12-10] [ 05:00:00 ب.ظ ]

    خانه آرامشم فاطمیه ...

     

    آمده بودم به دیدارت

    با کوله باری از دلتنگیت

    مثل همیشه آرام بودی و مهربان، پاک بودی با وقار

    و با تمام مهربانیت، دلتنگیم را گرفتی و در آغوش مهربانت فشردی

    تو را حس کردم با تمامی احساسم

    و به یاد خاطرات با تو بودنم، چه اشکها در دامان تو ریختم

    و برای دل بی قرارم از نگاه مهربانت شکوفه آرامش چیدم

    این بار حس کردم چقدر من تو را دوست می دارم

    تو را، فرزندانت را و کسانی که در برشان گرفته ای و تحویل فرداها می دهی

    تو خانه آرامش من بودی و می مانی

    تو را حس می کنم مثل باران در کویر

    مثل پرواز در بلندا و مثل لطافت گل زیر انگشتان احساس

    فراموشت نمی کنم،

    می روم اما همواره می خواهم از خدا که هموار کند مسیر برگشتنم را

    با کوله باری از علم و تقوا

    دعایم کن خانه آرامش من، فاطمیه!

    زهرا پیربالائی

     

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 04:56:00 ب.ظ ]

    ما هم خدایی داریم ...

    چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش

    احساس جاری می شود در چشم هایم وقتی


    صدای آب


    دلتنگی فراق را در جانم تازه می کند


    ما دلمان را قرص کرده ایم به حضور تو


    حتی اگر تمام سلام های ما هم بی پاسخ بمانند ، که نمی مانند ….


    عیبی ندارد


    ما هم خدایی داریم


    همان خدایی که وعده ی آمدنت را داد


    همان خدایی که خواست شما پاک باشید و مطهر


    ضجه های عقربه های ساعت کشنده اند، مخصوصا جمعه ، وقت غروب

    پس تو کجایی بیایی همه ی ما آدم ها شبیه هم شویم، زلال، روشن، آرام…


    کاش می دانستم ….

    اللهم عجل لولیک الفرج

    زهرا

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [پنجشنبه 1392-12-08] [ 06:16:00 ب.ظ ]

    در احوالات غش شیطان... ...

     

    ♥آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،♥

    شیطان دچار درد شدید در سر می شود

    و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

    و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو می رود..

    و خواندن قرآن باعث به اغما رفتنش می شود؟؟؟؟

    و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

    این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

    شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

    فریب شیطان را نخور!!!

    پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

    و توی وبهاتون بذارید…

    طلبه

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 06:02:00 ب.ظ ]

    اسیر ...

    اسیر شده ام در بند لحظه ها
    زجر می کشم از دیدن این همه سیاهی
    شدت گرفته طوفان پلیدی
    انتظارت را می کشم
    چه سخت است اسیر بودن و انتظار کشیدن
    عقربه های ساعت به آرامی حرکت می کنند
    لحظه ها می گذرند
    باران  روشنی می بارد بر سر شب
    بارقه های نور طلوع می کنند
    بااین که هنوز شب است
    اما
    دستی است بالای دست سیاه شب
    دست سپید صبح
    آری
    ای روشنی بخش دو جهان
    ای امید بخش ناامیدان
    ای نسیم سحرگاهی
    وزیدن بگیر
    و بر این شب سیاه خاتمه بده

    م.حاجی سلطانی

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 12:19:00 ق.ظ ]

    جای خدا... ...

     

    خدا چیست؟

     

    کیست؟

     

    کجاست؟

     

    خدا در دستی است که به یاری میگیری،

     

    در قلبی است که شاد میکنی،

     

    در لبخندی است که به لب می نشانی،

     

    خدا در عطر خوش نانی است است که به دیگری می دهی،

     

    در جشن و سروریست که برای دیگران به پا میکنی،

     

    آنجاست که عهد می بندی و عمل میکنی،

     

    “خدا” در تو ، با تو و برای توست…

    طلبه بی نام

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [سه شنبه 1392-12-06] [ 11:57:00 ب.ظ ]

    مناجات ...

    دلم کمی خدا می خواهد…

    کمی سکوت…

    کمی آخرت…

    دلم دل بریدن می خواهد…

    کمی اشک …

    کمی بهت…

    کمی آغوش آسمانی…

    دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!

    تا کمی با هم قدم بزنیم ..

    فقط همین!!!

    نویسنده طلبه

    موضوعات: شعر  لینک ثابت
     [ 11:45:00 ب.ظ ]

    اگه گفتی اشتباهش کجاست؟ ...

    هر3تاشو بادقت بخون!! . . .

    بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد- الله الصمد- لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

     بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد -الله الصمد -لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

    بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد -الله الصمد -لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

     

    . . . خوب دیگه نگرد اشتباهی نداره

    ثواب ختم یه قرآن را بردی  منم تو ثوابتون شریکم

    فریبا نوروزی


    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
     [ 02:13:00 ب.ظ ]

    قابل توجه بیسوادان مملکت ایران!!!!! ...

    ازاین به بعد هرکسی خواست حدیث(الغضب مفتاح کل شر) را معنی کند،

     اینگونه معنی کند؛خشم دربازکن هر بدی است!!!!

    نه اینکه خشم کلید هر بدی است!!!!

                                      

    پ.ن آقای رئیس جمهور توسخرانیش به  دانشگاهیان گفت: شماها که تحصیل کرده هستید چرا درباره مذاکرات ژنو سکوت کرده اید وبیسوادان نقد می کنند!!!

    در زمان انتخابات کلید را برای حل مشکلات به مردم نشان دادند!!!

    وعموپورنگ بیچاره هم خواسته به کودکان عملا بدی کارهای زشت را نشان دهد از صندوق وکلید که معنی حدیث بوده توضیح دهد واین مطالب برای روشن شدن مطلب بالا است.

    موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
    [جمعه 1392-12-02] [ 03:14:00 ب.ظ ]