من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 7
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 1
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 13
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم... ...

قرار نیست فقط جمعه ها انتظار ظهورت را بکشیم…

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﻧﯿﺴﺖ …
” ﺁﻗﺎﯼ ” ﻣﻦ …
ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﻏﺮﻭﺑﻬﺎﯼ ” ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ ” ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ “
ﺟﻤﻌﻪ “
ﺳﺮﺍﻏﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ …
ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺴﺖ ﻓﻘﻂ ” ﺟﻤﻌﻪ ﻫﺎ ” ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ” ﻇﻬﻮﺭﺕ ” ﺭﺍ
ﺑﮑﺸﯿﻢ …
ﺁﺭﯼ …
” ﺷﻨﺒﻪ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ” ﺩﻭﺭﯾﺖ ” ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩ …
” ﯾﮑﺸﻨﺒﻪ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ” ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺕ ” ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ …
” ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺩﻧﺒﺎﻝ ” ﮔﻤﺸﺪﻩ ” ﮔﺸﺖ …
” ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﺎ ” ﺁﻗﺎ ” ﺩﺭﺩ ﺩﻝ ﮐﺮﺩ …
” ﭼﻬﺎﺭ ﺷﻨﺒﻪ ” ﻫﻢ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ” ﺁﻗﺎ ” ﮔﻨﺎﻩ
ﻧﮑﺮﺩ …

ﯾﺎ ﺑﻦ ﺍﻟﺤﺴﻦ
ﺩﻭﺭﯾﺖ ” ﺩﺭﺩ ” ﺑﯽ ” ﺩﺭﻣﺎﻥ ” ﺍﺳﺖ
ﺍﯼ ” ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ “
ﺍﻣﺮﻭﺯ ” ﺟﻤﻌﻪ ” ﻧﯿﺴﺖ ﺍﻣﺎ … ” ﺩﻟﻢ ” ﺑﺮﺍﯾﺖ ” ﺗﻨﮓ “
ﺍﺳﺖ…
ﺍﻟﺴﻼﻡ ﻋﻠﯿﮏ ﯾﺎ ﺍﺑﺎ ﺻﺎﻟﺢ ﺍﻟﻤﻬﺪﯼ ‏( ﻋﺞ)

احمدی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1393-06-30] [ 11:20:00 ب.ظ ]

نماینده رسول الله صلی الله علیه ...

نماینده رسول الله صلی الله علیه
آیا دلت نمی خواهد انسان بزرگی باشی؟
آیا تا به حال اندیشیده ای که نماینده یک شخصیت بزرگ باشی؟ نماینده یک انسان پاک…
آیا تا به حال دوست داشته ای که جانشین ونماینده پیامبران وامامان در زمین باشی؟
اصلا به ایفای نقش در این جایگاه فکر کرده ای؟
پیامبر اکرم می فرمایند:
علما نمایندگان ما در روی زمین هستند!!
و آیا تا به حال اندیسیده ای که اگر یک نفر را از کجراهه ها حفظ کنی یک نسل را اصلاح کرده ای؟!
تو فکر می کنی که او تنها یک نفر است؛ اما در ثواب تمام فرزندان پاک یک نسل، شریک هستی نه تا آخر عمرت بلکه تا قیام قیامت…
وچقدر زیباست زنده کردن یک انسان در بند گناه که
خداوند متعال فرموده است:« ومن احیاها کانما ایا الناس جمیعا(مائده:32)» هرکه نفسی را زنده کند انگار تمام مردم را زنده کرده است…
“زنده کردن مردگانِ جهل وهمکاری با پیامبران، مبارکت باشد.”

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1393-06-29] [ 08:15:00 ب.ظ ]

کنسرت با خوانندگی زنان در تالار وحدت !!! ...

آقای وزیر ارشاد ،توهم با اسب تروا کارت را شروع کرده ای!!!!

وقتی مردم غزه زیر باران آتش  افطار می کنند آیا سزاوار است در تالار وحدت خوانندگی زنان جوانان را به سستی ورخوت دعوت کند!!!

آیا این شبیه همان حیله بلعم باعورا برای شکست لشکر موسی نیست؟!؟!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1393-04-20] [ 07:53:00 ب.ظ ]

اسب های تروا!!!! ...


حتما قصه تروا را شنیده ایدوقتی یونانی ها از شکست مردم شهر تروا ناامید شدند با حیله بر تروا پیروز شدند.

باید از تاریخ عبرت گرفت!

این غربی ها و اروپایی ها که همان یونانی ها اسلاف آنها هستند،

هنوز هم از اسب های تروا برای شکست مسلمانان استفاده می کنند.

آنها هرگز برای رفاه ملت ها کاری نمی کنند !

اگر کاری کنند برای حیله ای است که از آن به نفع خود سود می برند!

بنابراین در الگوگیری از آنها باید دقت کرد که تله برای کدام ارزش فرهنگی ما است!

مثل تغییر بازار های سنتی به پاساژ، تغییر معماری اسلامی به غربی ،

تغییرکلاسهای سنتی به دانشگاه، تغییر متون درسی سنتی به وسیله ترجمه متون غربی ها،…

در بازار سنتی امنیت وجود دارد. یک خریدار در جلو دید عابران از فروشنده که پشت پیشخوان است خرید می کند بدون اینکه حریم زن

ومرد شکسته شود. پارچه را تهیه می کند وبا فرهنگ خود مدل آن را انتخاب می کند وهر وقت زمان نماز رسید به مسجد داخل بازار رفته

ونماز ش را می خواند.

اما در بازار الگو ی غربی (پاساژ)یک خانم درون مغازه با فروشنده تنها  است وخرید می کند و مدلی را که دیگران برای او انتخاب کرده اند تهیه می کند برای همین هروز لباسش

تنک تر وکوتاه تر می شود، برای پرو به داخل اتاقک می رود نمی داند که از پشت آینه دیده می شود یا خیر!؟

صفحات: 1 · 2

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1393-04-15] [ 03:52:00 ب.ظ ]

جایی در گوشه فلب مولایم ...


…شاید خیلی ها مسخره کنند، خیلی ها هم انتقاد
…برخی تردید را ترجیح دهند وعده ای هم تشویق
…اما هیچ کدام از این ها برای من مهم نیست
…من فقط به این می اندیشم که چگونه دل امام زمانم را به دست آورم
?!خدایا! یعنی در امتحان سربازیش قبول می شوم
یعنی می توانم در گوشه قلب مولایم جایی برای خودم
?دست وپا کنم
…تا یار که را خواهد ومیلش به که باشد
“امیدوارم اینگونه باشد.”

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-03-22] [ 08:14:00 ب.ظ ]

اینها در دانشگاه چه می خوانند؟!!! ...

؟!!چندی پیش برای شرکت در کرسی آزاد اندیشی به دانشگاهی دعوت شدیم که در باره پوشش وحیا بحث کنیم
!!!بعد از کلی سخن واستدلال درباره مصلحت های حجب وحیا ومفسده های بی حیایی وبد پوشی، دانشجوی بد پوش انگشت گذاشت روی نقطه ضعف خود وهمفکرانش
چه بگوید خوب است؟!! گفت ما می خواهیم گناه کنیم ودر نهایت به جهنم برویم به مردان بگویید به ما نگاه نکنند!!!!
!!!این سخن حرف های نگفته دارد یعنی اگر مردان نگاه نکنند اینها مجبور به عرضه کردن کالاهای جنسی خود نمی شوند
!!!ودیگر سخن، کدام عاقل می پذیرد که بیماران مسری در کوی برزن ولو باشند و بگویند که افراد سالم در قرنطینه بمانند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:20:00 ب.ظ ]

خیالمان خام نشود! ...



…تأسف فراوان
…خیال خام نکنیم که هر بسیجی ای بسیجی ست و هر حاجی، حاجی
یکی از آشنایان که خون به دل نزدیکانش می کند و عزیزانی را از هم جدا می کند و به قاطع رَحَم بودن شهره شده به تازگی فرمانده ی بسیج فلان پایگاه شده!!! و هم حاجی بیت الله الحرام …الله اکبر از دل خون اطرافیانش!!! پایش را از مسجد بیرون نمی گذارد ولی پای عزیزانی را از خانه ی دلِ هم قطع می کند!!! فرزند را از مادر جدا می کند و مادر را از فرزند… خواهر را از برادر جدا می کند و برادر را از خواهر و صدها ظلم مستدام دیگر… به قول …!بابا،دختر ببین کار دنیا به کجا کشیده که فلانی و فلانی فرمانده ی بسیج شده اند و یک پایشان در مسجد شده و یک پایشان در خانه ی خدا
—————————————————–
عرض ارادت به بسیجیان حقیقی
غبار راه بسیجی بااخلاص توتیای چشمهای بی بصیرت من…اما خدا نخواسته باشد که ظالمِ قاطعِ رَحَم خود را بسیجی جا بزند!!! و تصویر ساده و بی آلایش بسیجی مخلص را در هزاران ذهن آشفته بشکند! ذهن مؤمنِ وارد در این وادی را می شود توجیه کرد اما چه کنیم با ذهن های آشفته ای که نقش بسیج ؟!!!!و بسیجی در آن با تصویر این اشخاص ظالم، الی الابد حک می شود

از وبلاگ :گفته ها وناگفته های طلبه

_____________________________________

پ ن

سلام عزیز خدا چرا تعجب می کنی ومن متعجب تعجب شما هستم خب این همه عبرت های تاریخ را مگر نخوانده ای
مگر ابن ملجم ملعون را نشنیدی که که بود وچه شد؟! اون ملعون ازل ابد کسی بود که امیر المومنین از استاندار یمن خواست که کسی را برایش معرفی کند تا رابط امام با او باشد. استاندار هم از بین مردان وارسته 100 نفر را انتخاب کرد وازبین آنها 10 نفر را برگزید ودر نهایت از میان 10 نفر یکی را انتخاب کرد که او همین ملعون بود که روزهارا روزه می گرفت وشبها تا ؟!صبح عبادت می کرد وحافظ قرآن بود وسرزانوانش پینه بسته بود وپیشانیش از سجده های بسیار پینه داشت

!!!!!اما این کس فقط یکچیز نداشت آنهم بصیرت بود که همه رشته هایش را پنبه کرد

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:43:00 ب.ظ ]

می دانم ...


می دانم..
آقا نگاهت جای آهوهاست،می دانم

دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم

آقا دلت در هیچ ظرفی جای نمی گیرد

جای دل تو وسعت دریاست،می دانم

می آیی وبا دستهایت پاک خواهی کرد

اشکی که روی گونه مان پیداست،می دانم

برگشتنت در قلب های مرده مردم

همرنگ طوفانی ترین دریاست میدانم

آقا اگر برنمی گردی دلیل آن

در چشمهای پر گناه ماست،می دانم

تو باز می گردی اگر امروز نه،فردا

از آتشی که در دلم پیداست،می دانم

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-03-20] [ 04:31:00 ب.ظ ]

دانشگاه ارومیه و انتخاب خوش تیپ ترین دانشجو! ...


خبر رساندند که در دانشگاه ارومیه طی برگزاری یک جشن،

!!!در انتها خوش تیپ ترین دانشجوی دختر را هم انتخاب کرده اند
!!!هکذا خوش تیپ ترین دانشجوی پسر
چشم دلتان روشن… بودیم و دیدیم که انتخاب شایسته ترین دختر به دانشگاه های ما هم وصال داد! از فردا بچه های ما به جای اینکه به فکر کلاس و درس و بحث باشند تمام یا حداقل نیمی از هم و غم شان تبدیل می شود به تیپ و طرز آرایش چهره و مو! در لوای یک چیزی به اسم مانتو و مقنعه!
!!!!!!دست مریزاد بر شما! فرهنگیان و نخبگان شیعه…طالبان علم و تقوی… دانش جویان مسلمان

برداشت  از گفته ها وناگفته های طلبه

________________________________________________________________________
پ .ن

عزیز ،تاریخ درس عبرت است شاید وحتما سن شما ی عزیز به زمان قبل از انقلاب قد نده ولی حتما در تاریخ سیاه پهلوی خوانده باشی. ما در ان زمان دیدیم که دختران را به نام دختر شایسته انتخاب می کردند وبورس آمریکا می شدند ودر آنجا ثروتمندان پیر به استقبال این دختران بدشگون می آمدند وبعد به منزل آن پیران خرفت می رفتند وبعد از استفاده مثل تفاله بیرون می شدند !!! وبعضی که ذره ای عفت در تهنشین روح آلودشان داشتند خود کشی می کردند وآن دیگری که آن رسوب عفت را نداشت

!!!!در کاباره های آن دیار روسیاهی مشغول رقاصی و خود فروشی می شد.
خدا به داد جوانان این مرز وبوم برسد واز شر دانشگاه های بی دانش در امان به مانند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-03-13] [ 07:01:00 ب.ظ ]

چوب منبر امام حسین علیه السلام یا تخت یزید لعنه الله علیه ...

چوب منبر امام حسین علیه السلام یا تخت یزید لعنه الله علیه
یک قطعه چوب ممکن است میز کامپیوتر بشود؛
ممکن است همان چوب، درب یک خانه بشود؛
یا امکان دارد از آن کمد لباس بسازند؛
ویا احتمال دارد سوزانده شود واز آن زغال تهیه کنند؛
وصد البته اینها تمام احتمالات ممکن نیست،

یک احتمال قابل توجه دیگر هم ممکن است و آن این که ممکن است همان چوب برای ساخت منبر یک مسجد یا حسینیه به کار گرفته شود….
هنگامی که ارزش اشیاء در موقعیت های مختلف،

متفاوت است قطعا جایگاه انسان ها هم با موقعیت های مختلف، تغییر می کند.
بنابراین مهم است که حتی اگر چوب هم باشیم،
چوب منبر امام حسین باشیم
نه چوب تخت یزید ملعون
ومهم است که
اگر قرار است به دین خدا خدمت کنیم در لباس … باشیم یا در لباس سربازی امام زمان علیه السلام.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1393-03-09] [ 05:12:00 ب.ظ ]

شاید کمی بیش تر از درد دل ... ...

شاید کمی بیش تر از درد دل …


نمی دانم درد دلهایم زیاد شده اند
یا من کم..!

انگار حرفی نیست
کلمات را خوب ادا میکنم
اما بعضی هاشان
حرف دل نیست..
درد دل هستند ..!

واژه هایم که ته می کشند
تازه یادم می آید من کیستم ..

به خودم می آیم
تازه می فهمم که بیش از هیچ
یا کمتر از آن هم نیستم ..

واژه ها قهرند با من
اما دیگران به .. اقتدای من ..

دردهای مردم بیچاره را
حرف های بیش و کم ..
غصه های ناتمام مادر جانباز و گمنام ..
فحش های آن جوان بیکار به من …. شنیدن داشتـــ ــ ـ…..

غصه ها کم نیست
بیش از پیش گشته
پینه های دست بابایم، خوب یادم هست ..
گریه های خاموش مادر هم

درد دل کم نیست
اما من
در پی یک جفت گوش ..
سال ها و ماه ها و هفته ها گشتم ..

خدایا
نه ، من شاعر نیستم
بعضی طلبه ها را میبینم با خودم میگویم خدا کند این لباس را بر تن نپوشاند ..
سیزده سال است دم از زی طلبگی می زنم اما گاه، چنان غبطه میخورم به آن جوان که حرف های من و امثال من در او اثر کرده و عاقبتش را بخیر گردانده
با خودم میگویم فلانی نکند تو و امثال تو را
در قیامت فی اسفل السافلین جای دهند و ..
برای آن طلبه مبتدی که شلوار جین پوشیده و اپل دست گرفته و با ناموس مردم گرم گرفته است که نگاه میکنم ، که خودش را بری از وسواس الخناس میداند دلم نمی سوزد..
برای مردمی که فردا باید به او اقتدا کنند …!!
خدایا
اینجا جای این حرف ها نبود .. میدانم
اما …
به درد آمده است دلم ..
به پیامبرت ختم المرسلینت بگو ..
جان این عبد بی آبرو به فدای قدومت
عجب نشانه هایت از آخرالزمان محقق شد …! خوشا بحال آن جوان گنه کار
که هیچ از دین ندانست و شبی محزون شد از اعمال ناصوابش و حسن عاقبت بدو دادی
و بدا بحال من و امثال من
که ظاهرالصلاحیم و باطن را … خدا داند..

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1393-03-03] [ 05:31:00 ب.ظ ]

از قرآن شفا بگیرید ...

درمان تمام دردها در قرآن وجود دارد :

آیا میدانید: درمان تب با سوره لیل ، عنکبوت ،عصر ، سوره دخان آیه 12

آیا میدانید : درمان درد مفاصل با سوره ابراهیم آیه 12

آیا میدانید : درمان سردرد با فاتحه الکتاب و سوره مریم آیات 1تا 4

آیا میدانید :درمان درد شکم با آیه الکرسی ، سوره حجرات ، سوره قصص

آیا میدانید : درمان درد قلب با آیه 72 سوره بقره ، سوره یونس آیه 57

آیا میدانید : درمان چشم درد با سوره حمد ، سوره نور آیه 35، سوره الرحمن ، آیه الکرسی ، سوره یس

آیامیدانید : درمان درد پا و پهلو با سوره یونس آیه 12

آیا میدانید : درمان درد پهلو و دست با آیه 17و 18 سوره انعام

آیا میدانید : درمان ورم با سوره قصص

آیا میدانید: درمان درد گوش با سوره اعلی ، آیه 9 سوره جن

آیا میدانید: درمان خون دماغ با آیه 44 سوره هود

منبع و ماخذ : شفا و درمان در قرآن نویسنده سید هادی میر اشرفی(وبلاگ پروانه های کوثری)

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1393-02-31] [ 02:34:00 ب.ظ ]

مناجات نامه ...

 

 

!من عاشق جلب توجهم

!خب جلب توجه هم که معنایش روشن است

!!!یعنی: جلبِ…توجه


!من در فرایند جلب توجه بسی دقیقم

!بسی حساس

!بسی شیک

!مرا ننگ است توجه هر “از راه رسیده ای” را جلب کنم

!خویشتن را از سر راه که نیاورده ام

!از درون سطل ماست و لپ لپ نیز یافت نشده ام


!دیوانه کننده است…جلب توجه های من فقط یک مخاطب دارد

!یک مخاطب در نهایت خاص بودن


!خاص تر از تمام مخاطب های خاص

ح ر



موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:23:00 ب.ظ ]

حکایت یاری رسانی ما ...


بعضی وقت ها با این که می دانیم یک نفر می تواند از پس کارهایش بربیاید

باز هم همراهش می شویم وکمکش می کنیم؛ ودر واقع خودمان می خواهیم به او نزدیک بشویم

و با او انس بگیریم وارادت مان را به او نشان بدهیم

حال آن که او نه نیازی به کمک ونه احتیاجی به رفاقت ما دارد.
مولا جان! این همه مقدمه چینی کردم تا بگویم

حکایت دعا کردن ما برای در رکاب شما بودن وکمک کردن شما در امر فرج هم این گونه است؛


یعنی ما می خواهیم با گفتن این جمله «اللهم اجعلنی من انصاره واعوانه»
خودمان را به شما نزدیک تر کنیم وگرنه اگر خدا بخواهد کاری انجام بدهد چه نیازی به بنده دارد،

می گوید بشو و می شود:«انما قولنا لشیء اذا اردناه ان تقول له کن فیکون» اللهم عجل لولیک الفرج واجعلنی من خیر انصاره واعوانه؛

“آمین”

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1393-02-28] [ 01:24:00 ب.ظ ]

خدايا چه خوشبخت است و آرام! ...

آن كس كه قبله و نمازش تويي

قيام و قنوتش تويي

ركوع و سجودش تويي

خدايا چه طاهر است و صبور!

آن كس كه ابتدا و انتهاي نگاهش تويي

دريچه قلبش به سمت تو باز است و اشكش در راه تو جاري،

فكرش به ياد تو مشغول است و لبش به ذكر ربناي تو،

دستش به تمناي تو دراز است و قدم­هايش براي تو در راه،

خدايا چقدر بوي تو را گرفته!

آن كس كه اوج بندگي و تعبدش تويي

توحيد و فطرت محضش تويي

خدايا او مومن است و مخلص،

پس به طهارت مومنان و مخلصانت قسم مرا در بند الفاظ گرفتارم مكن

من توحيد مي خواهم از جنس حقيقت نه از جنس خيال!

و پرواز مي خواهم تا خود آغوش آرامشت.

پیربالایی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1393-02-19] [ 06:06:00 ب.ظ ]

تبریک برانسان کامل ...

مانده ام در شب لیله الرغائب کدامین آرزو را از خدا بخواهم؟
!آرزو های شخصی

!آرزو های مادی

!ویا معنوی

!یا آرزوهای عمومی
!آرزوهای سیاسی
!یا آرزو های عقیدتی
!یا آرزو های جهانی
درآخر به این نتیجه رسیدم که با برآورده شدن یک آرزوی برتر که تمامی آرزوهارا دربر دارد!! مثل
الهم عجل لولیک الفرج.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-02-11] [ 11:19:00 ب.ظ ]

کار فرهنگی ...

 

پنچشنبه داشتیم ازاردوی زیارتی امام زاده سید محمدآقا(نوجه مهر) که باطلاب حوزه علمیه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم

روز قبلش رفته بودیم  که کنار جاده یه صحنه ایی رو دیدیم که خاطره خوش سفرمونو تکمیل کرد.

راننده تریلی که از پلاکش معلوم بود مال ترکیه بود جلوی آفتاب زده بود کنار و داشت نماز میخوند!

واقعا به قول آقام امر به معروف عالیی بود.

در این سال که بنا به فرمایش حضرت آقا عنوان فرهنگ گرفته باید آستین بالا زده و فرهنگ غنی دین عزیزمونو بشناسونیم

بنا به گفته حاج آقا ماندگاری از امر به معروف خسته نشیم که مجری پرسبد تا کی؟

حرف جالبی زدن .

فرمودن تا هر وقت عمر داریم.تاهر وقت نماز میخونیم تاهر وقت روزه میگیریم….

سلطانی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:05:00 ق.ظ ]

نماز ...

 

ترک نماز


ترک نماز، قطع رابطه کردن با آفریده گار است و این در دنیا و آخرت عواقب تلخی دارد.
در قیامت، اهل بهشت از دوزخیان می پرسند: چه چیز شمارا روانه جهنم کرد؟
یکی از پاسخ هایشان این است که ما پایبند به نماز نبودیم «لَم نکُ مِنَ المُصَلِّینَ»
سبک شمردن نماز

صفحات: 1 · 2

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1393-01-26] [ 10:44:00 ق.ظ ]

ما وسرمایه عمر... ...

بعضی ها طلای وقت شان را به پای تماشای فوتبال می ریزند؛
وبرخی صرف بازی های کامپیوتری می کنند؛
گروهی ارزانی سینماو…؛
جمعی هم عمرشان را صرف تفریح؛
وعده ای بستر رفیق ورفاقت بازی؛
ودر این میان هستند عده ای که عمرشان را برای تو خرج می کنند؛ هر چند اندکند!
برای تو که خلاصه بیکرانه همه خوبی هایی؛
مولاجان! دعاکن؛
دعاکن که در همین زمینه دسته ورسته سربازانت بمانیم و جانمان، جوانی مان وتمام دارایی مان را؛

فقط وفقط پیشکش قدوم مبارک تو نماییم؛
“برای تو که بهترین و آخرین گنجینه ای.”
مشق اول
باید ها ونباید های طلبگی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1393-01-23] [ 11:23:00 ب.ظ ]

اسوه در انتخاب ...

انتخاب برترین همسر
انتخاب بهترین مهریه
انتخاب مناسب ترین جهیزیه
انتخاب بهترین تعداد فرزندان
انتخاب بهترین فاصله بین فرزندان
انتخاب برترین تربیت برای فرزندان
انتخاب برترین پوشش در اجتماع
انتخاب برترین ولی
انتخاب بهترین حمایت از ولایت
انتخاب بهترین مبارزه با غاصبان
حضرت فاطمه سلام الله علیها راز آفرینش

که رسول مکرم اسلام بارها فرمود فداها ابوها…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1393-01-14] [ 07:32:00 ب.ظ ]

انتظار... ...

تمام نمی شود
تمام نمی شود روزهای سخت انتظار
هر روز طولانی تر از دیروز
چشیده ام طعم تلخ انتظار را
ولی منتظر تو بودن
شیرین تر از شیرین است
اما حیف که دشت دلم
پامال سواران خزان است
ربیعی می باید
تا این دل خون دیده را
از این خریف سرد نجات بخشد
ای آفتاب پشت ابر
تا کی پنهان خواهی ماند
سایه ها
با آواز های خاموشی
پیش می آیند
هراسانم
پیش از این که دیده ام
روشنی را ببیند
خاک دیده ام را بنگرد
ای روشنی بخش ظلمت
با تمام وجود
منتظر آفتابم

م-حاجی سلطانی

موضوعات: متن ادبی, سروده های طلاب  لینک ثابت
[شنبه 1393-01-02] [ 07:57:00 ب.ظ ]

عشق یعنی گریه های حیدری دختری دنبال نعش مادری ...

السلام علیک ایتهاالصدیقه الشهیده

http://up.fadac.ir/up/karballa/Pictures/ahlebeit/h-zahra/01/shahadate_hazratezahra21.jpg

فرا رسیدن ایام عزای ام الائمه  حضرت فاطمه زهرا روحی فداک بر صاحب عزای اصلی حضرت بقیه الله الاعظم  و رهبر خوبان سید علی و دوستداران و پیروانش تسلیت باد 

عزاداری هاتان قبول

امیدوارم سال جدید

فاطمی تر شویم

و برای ظهور فرزند منتظرش دعا کنیم

هنگام ازدواج با فاطمه سلام الله علیها سپر خود را فروخت و زندگی مشترک را آغاز کردند. دیگر نیازی به سپر نبود، قرار بود زهرا سلام الله علیها سپر مولا باشند.السلام علیک ایتها الصدیقة الشهیدة

 

  •  بعید میدانم مخاطبین گرامی کتاب خاک های نرم کوشک نوشته ی آقای سعید عاکف را نخوانده باشند اما اگر کسی نخوانده، تعطیلات عید فرصت خوبیست برای خواندنش.خصوصا که شهید برونسی علقه ی خاصی به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند.

 

  • عیدتان فاطمی باشد ان شالله، خدا نگهدار تا سال 93     

سلطانی- رامیان

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-12-28] [ 06:38:00 ب.ظ ]

طلبه بازیگوش از زندگی خصوصیش مینویسه...قسمت هشتم ...

ما که مثل بچه های این دور و زمونه سوسول موسول نبودیم البته دور از جون بعضیاشونا…به جونم.

خداییش خیلی قانع بودیم و خیلیم مظلوم…یعنی امر امر بزرگترا بود و ما هم که بله قربان گوی اونا.

حالا بمونه که قدیمم بابا مامان ها، اشتباه هایی داشتن ولی خدا رو شکر قربونشون برم با همه این

بیسوادی و کم سوادی ظاهری، اینقدر خوب و دقیق بچه ها رو تربیت کردن که شونصدتا بابا مامان

امروزی با همه این اطلاعات صدمن یه غازم نمیتونن تربیت کنن و البته دلیلشم اینه که آدمی که هنوز

خودش تربیت نشده، چطور میتونه یکی دیگه رو تربیت کنه درسته؟ کسی که هنوز نتونسته خودش رو

شاد کنه چطور میتونه دیگران رو شاد کنه، باور کن خیلیامون داریم تقش بازی میکنیم…به جون مش

حسن آقا بقالی محلمون…بگذریم؛ راستش هوس کردم برگردم به دوران بچگی با حال و هوای عید

که هر چی بگم و بنویسم بازم ذره ای نمیتونم احساس اون روزها رو برات ترسیم کنم… به جونم.

جونم برات بگه که اون زمونا آدما کمتر نقش بازی می کردن و هر کسی در حد توان و وسع خودش

برا عید خرید می کرد، اصلا هم دنبال این نبودن که خودشون و زندگیشون رو طور دیگه ای نشون

بدن، یعنی یکی داشت بیشتر و بهتر می گرفت، اونیم که نداشت کمتر و بدتر می گرفت، تعارف

الکی هم با کسی نداشتن، مشکلات بود اما نگاه آدما به زندگی و مشکلات جور دیگه ای بود.

آدما پر بودن از صفا و صمیمیت و سادگی، جیبا خالی بود اما دل ها پر از احساس با خدا بودن.

نه سبد کالایی بود و نه یارانه ای اما حیایی بود و ایمانی بود و صداقتی که به کل دنیا می ارزید.

یادم میاد تمام آرزومون تو عید خریدن یه کلت ترقه ای بود،‌ الانش بچه ها به موتور و ماشین و

قطار و هواپیمای واقعیشم راضی نمیشن…به جونم. عجب خاطراتی با اون کلت داشتم به خدا.

و دوران خوش بچگی و نوجوونی به همین سادگی و به همین خوشمزگی تموم شد مثل همین

سال 1392 که به یه چشم زدنی گذشت و شد سال جدید، فکرش رو که میکنم میبینم عمر

خیلی زودتر از اونی که تصورش رو بکنم داره می گذره و ای داد بی داد از این خواب غفلت.

خوب یا بد، زشت یا زیبا، سیاه یا سفید؛ گذشت و حالا عمری باقی باشه سال بعد همین

قصه تکرار میشه، راستی تو این خریدها و بگو بخندها یادی هم از امام زمانت بکنی بد

نمیشه ها…به خدا ثواب داره…میگی نه؛ خب برو یه بار دعای فرج رو با ترجمه بخون.

یه مژده:

طلبه بازیگوش برا لحظه سال تحویل برنامه خاصی داره که تو پست بعدی مینویسه ولی

اگه از دوستان هم هستند که پیشنهاد خوب و قابل توجهی دارن خواهش میشه که

اون طرح یا برنامشون رو بگن تا ببینیم قابل اجرا هست یا نه؟

 

تو رو خدا طرح های درپیتی ندین ها…طرح درست و حسابی اونم برا لحظه سال تحویل…

 برداشت از وب طلبه بازیگوش

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-12-25] [ 06:46:00 ب.ظ ]

تنهایی هایم... ...

چه غریبانه است غروب قریب آفتاب
هفته ها چون باد می گذرند
افلاک در چرخشند
پیر می شوم از این انتظار
بغضی غلیظ
در گلویم گیر کرده
گریه می خواهم
قطرات باران، آرام تو را می خوانند
برگ ها تو را زمزمه می کنند
در تنهایی هایم
صدای سنگین سکوت پیچیده است
سکوت را می شکند
صدای گریه های بی صدایم
در هر آدینه به امید آمدنت
پنجره ها را می گشایم
کوچه را جارو می کنم
و به انتظارت می نشینم تا غروب
شباهنگام
سر به سجده می گذارم
می گریم تا سحر
برای ظهورت دعا می کنم
ای یوسف زهرا
بیا…

م.حاجی سلطانی

موضوعات: شعر  لینک ثابت
[جمعه 1392-12-23] [ 10:33:00 ق.ظ ]

هر لحظه.... ...

 

یک روز خوب خواهد آمد

 

همان روز خوب را می گویم ،

 

من به آن روز که آمدن توست ایمان دارم

 

هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه

 

 اَللّهُمَّ‌ عَجِّلْ لِوَلِیّک الْفَرَج

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-12-18] [ 01:19:00 ب.ظ ]

همراه خاطرات آزاده به اسارت رفتیم... ...

روز چهارشنبه همراه آزاده محترم آقای حسینخوانی به اسارت رفتیم ودر فضای پراز وحشت وددمنشی های بعثیان وشنکنجه های «بل هم اضل» آنان بر اسیر مجروحی که فقط 14 سال داشته وهر دوپایش در گچ بوده ودشمن بعثی از او می پرسد این پلاک کلید بهشت توست واو در پاسخ می گوید این  برای شناسایی من است که اگر شهید شدم خانواده ام باخبر شوند.و مامور بعثی با عصای او چشمش  را از حدقه در می آورد که خدانکنه مادرش از این ماجرا با خبر شود.

 در لحظه ایی که آزاده خاطراتش را بیان می کرد تمام دردهای اسرا به جانم تزریق شد. ودر برابر روح بزرگ نوجوان 14 ساله احساس حقارت وکوچکی کردم ونتیجه گرفتم که چقدر ضعیف بیقرار هستیم واز کوچکترین موضوع به خشم ومی آییم واز زندگی سیر می شویم ! واو با آن عظمت در مقابل دشمن مانند کوه می ایستد وحتی ناله هم نمی کند!!

پ.ن. خدایا مارا با بسیجیان محشور فرما

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-12-15] [ 10:00:00 ق.ظ ]

معبودا... ...

معبودا! عاجزم بخر از من

قطره های اشک تنهاییم را

گریه های بی صدا و سکوت تنهاییم را

لبخند می خواهم از تو و اندکی صدا که بپیچد در اتاق پر از خاموشیم

زمین گیرم ، ناتوان کرده مرا اندوه

ایستادن می خواهم و رفتنی بی وقفه

پر پروازم با تیر افکار پریشان شکسته

پرواز می خواهم از تو و عروجی تا مقصد نور

روحم گرفتار تن گشته و زخمی تردید

افلاک می خواهم و باوری عمیق

از خاطر برده ام سیمای دلنشین تو را

عالم نوری می خواهم و فطرتی شفاف

خدایا! دلتنگت هستم

دیدار می خواهم و وصالی بی پایان

زهرا پیربالائی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1392-12-10] [ 05:00:00 ب.ظ ]

خانه آرامشم فاطمیه ...

 

آمده بودم به دیدارت

با کوله باری از دلتنگیت

مثل همیشه آرام بودی و مهربان، پاک بودی با وقار

و با تمام مهربانیت، دلتنگیم را گرفتی و در آغوش مهربانت فشردی

تو را حس کردم با تمامی احساسم

و به یاد خاطرات با تو بودنم، چه اشکها در دامان تو ریختم

و برای دل بی قرارم از نگاه مهربانت شکوفه آرامش چیدم

این بار حس کردم چقدر من تو را دوست می دارم

تو را، فرزندانت را و کسانی که در برشان گرفته ای و تحویل فرداها می دهی

تو خانه آرامش من بودی و می مانی

تو را حس می کنم مثل باران در کویر

مثل پرواز در بلندا و مثل لطافت گل زیر انگشتان احساس

فراموشت نمی کنم،

می روم اما همواره می خواهم از خدا که هموار کند مسیر برگشتنم را

با کوله باری از علم و تقوا

دعایم کن خانه آرامش من، فاطمیه!

زهرا پیربالائی

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:56:00 ب.ظ ]

ما هم خدایی داریم ...

چه انتظار عجیبی است اینکه شب تا صبح کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش

احساس جاری می شود در چشم هایم وقتی


صدای آب


دلتنگی فراق را در جانم تازه می کند


ما دلمان را قرص کرده ایم به حضور تو


حتی اگر تمام سلام های ما هم بی پاسخ بمانند ، که نمی مانند ….


عیبی ندارد


ما هم خدایی داریم


همان خدایی که وعده ی آمدنت را داد


همان خدایی که خواست شما پاک باشید و مطهر


ضجه های عقربه های ساعت کشنده اند، مخصوصا جمعه ، وقت غروب

پس تو کجایی بیایی همه ی ما آدم ها شبیه هم شویم، زلال، روشن، آرام…


کاش می دانستم ….

اللهم عجل لولیک الفرج

زهرا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-12-08] [ 06:16:00 ب.ظ ]

در احوالات غش شیطان... ...

 

♥آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید ،♥

شیطان دچار درد شدید در سر می شود

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند

و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو می رود..

و خواندن قرآن باعث به اغما رفتنش می شود؟؟؟؟

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید

این پیام را به دیگران ارسال کنید ،

شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند؟؟؟؟

فریب شیطان را نخور!!!

پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید

و توی وبهاتون بذارید…

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 06:02:00 ب.ظ ]

اسیر ...

اسیر شده ام در بند لحظه ها
زجر می کشم از دیدن این همه سیاهی
شدت گرفته طوفان پلیدی
انتظارت را می کشم
چه سخت است اسیر بودن و انتظار کشیدن
عقربه های ساعت به آرامی حرکت می کنند
لحظه ها می گذرند
باران  روشنی می بارد بر سر شب
بارقه های نور طلوع می کنند
بااین که هنوز شب است
اما
دستی است بالای دست سیاه شب
دست سپید صبح
آری
ای روشنی بخش دو جهان
ای امید بخش ناامیدان
ای نسیم سحرگاهی
وزیدن بگیر
و بر این شب سیاه خاتمه بده

م.حاجی سلطانی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 12:19:00 ق.ظ ]

جای خدا... ...

 

خدا چیست؟

 

کیست؟

 

کجاست؟

 

خدا در دستی است که به یاری میگیری،

 

در قلبی است که شاد میکنی،

 

در لبخندی است که به لب می نشانی،

 

خدا در عطر خوش نانی است است که به دیگری می دهی،

 

در جشن و سروریست که برای دیگران به پا میکنی،

 

آنجاست که عهد می بندی و عمل میکنی،

 

“خدا” در تو ، با تو و برای توست…

طلبه بی نام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1392-12-06] [ 11:57:00 ب.ظ ]

مناجات ...

دلم کمی خدا می خواهد…

کمی سکوت…

کمی آخرت…

دلم دل بریدن می خواهد…

کمی اشک …

کمی بهت…

کمی آغوش آسمانی…

دلم یک کوچه می خواهد بی بن بست!! و یک خدا!!

تا کمی با هم قدم بزنیم ..

فقط همین!!!

نویسنده طلبه

موضوعات: شعر  لینک ثابت
 [ 11:45:00 ب.ظ ]

اگه گفتی اشتباهش کجاست؟ ...

هر3تاشو بادقت بخون!! . . .

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد- الله الصمد- لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

 بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد -الله الصمد -لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد -الله الصمد -لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

 

. . . خوب دیگه نگرد اشتباهی نداره

ثواب ختم یه قرآن را بردی  منم تو ثوابتون شریکم

فریبا نوروزی


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:13:00 ب.ظ ]

قابل توجه بیسوادان مملکت ایران!!!!! ...

ازاین به بعد هرکسی خواست حدیث(الغضب مفتاح کل شر) را معنی کند،

 اینگونه معنی کند؛خشم دربازکن هر بدی است!!!!

نه اینکه خشم کلید هر بدی است!!!!

                                  

پ.ن آقای رئیس جمهور توسخرانیش به  دانشگاهیان گفت: شماها که تحصیل کرده هستید چرا درباره مذاکرات ژنو سکوت کرده اید وبیسوادان نقد می کنند!!!

در زمان انتخابات کلید را برای حل مشکلات به مردم نشان دادند!!!

وعموپورنگ بیچاره هم خواسته به کودکان عملا بدی کارهای زشت را نشان دهد از صندوق وکلید که معنی حدیث بوده توضیح دهد واین مطالب برای روشن شدن مطلب بالا است.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-12-02] [ 03:14:00 ب.ظ ]

بایدها ونبایدهای طلبگی ...

سهم من؟
تاریخ می گذرد…
آدمها می آیند ومی روند…
اگر من، تو وما
برای جهانی شدن دین اسلام تلاشی نکنیم؛
باز هم خدای قادر وتوانا دین خودش را در جهان رشد
خواهد داد؛ آخر او خداست وبی نیاز مطلق وغنی بالذات است.
اما اگر کمی زرنگ وفهیم باشیم، می توانیم نام خودرا در
لیست مبلغان دین ثبت نماییم!

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-11-13] [ 03:18:00 ب.ظ ]

موعود ...


کجایی؟
کجایی که در این دنیای تاریک به ناله های بی صدایم گوش دهی؟
کجایی؟
کجایی که دلم سخت گرفته است؟
قلبم خشک شده است
می ترسم عاقبت روزی سنگ شود
کجایی که ببینی حتی سرود باران هم
نمی تواند

ادامه »

موضوعات: متن ادبی  لینک ثابت
 [ 02:51:00 ب.ظ ]

بارقه های آسمانی ...



سلام شهر ديگر من جلفا و خانه ديگر من حوزه علميه فاطميه(س)



جلفا اگر بداني چقدر دلم برايت تنگ است! براي پاييزهاي پرشورت، براي زمستان­هاي بي برف و نسبتا گرمت، براي باران­هاي فروردين و ارديبهشت و دعاها­ي زير باران بچه­ هاي حوزه علميه ­ات، براي تابستان­هاي گرم گرمت، دلم برايت تنگ است براي شب­هاي آرام و سحرهاي زيباي بهاريت، براي سكوت دلنشينت و براي حوزه علميه ات.


حوزه علميه فاطميه جلفا! خانه ديگر من! دلم برايت تنگ است! براي حيات بزرگ و سرسبز و باصفايت، براي سبزي ها و خيارها، براي هلو هاي آب دار و خوشمزه ات، براي زردآلوهاي نرسيده غارت شده ات، براي درختان توت خوشمزه و شيرينت.


دلم هوايت را كرده، هواي نمازخانه و نمازهاي جماعتت، دهه هاي غمگين و كم ­نظير محرم و ايام سنگين فاطميه ­ات، هواي جشن ­ها و مولودي­ هاي شورانگيز و شادي­ آورت و ورزشهاي با مزه­ ات.


دلتنگم برايت حوزه­ ام خانه ديگرم! دلتنگ هواي خوابگاهت و زنگ خاموشيش، دلتنگ صدای اذن سحر گاهیش و دلتنگ نماز جماعتش ، دلتنگ صبحانه­ هاي سر صبحش، دلتنگ دعاي عهد وقت صبحگاش، دلتنگ ناهار و شام­ هاي پر سر و صداي غذاخوري و صف­ هاي طولانيش، دلتنگ ظرف شوييش و وضوخانه به وقت اذانش، دلتنگ اتاق كامپيوتر و بچه­ هاي وبلاگ­نويس و جوك­هاي خنده دار طلبگيش­، دلتنگ اتاق تلوزيون و تماشاي دسته جمعي فيلم­ هايش، دلتنگ آشپزخانه و مدينه خانم مهربانش.



واي حوزه ام چقدر دلم برايت تنگ است! دلتنگ مدير پر تلاش و اساتيد دلسوزت، دلتنگ كلاس­هاي شاد و بدون استرس مبادي استاد انتظاريت، دلتنگ كلاس­ هاي جدي و علمي استاد مظلوميت، دلتنگ كلاس­ هاي خودماني فلسفه و زن استاد مكاريت، دلتنگ كلاس­ هاي تاريخ هميشه سرحال استاد راميانت و حتي حتي دلتنگ كلاس­هاي سخت اصول شهيد صدرت و دلتنگ آموزش رانندگي و آزمون­ هاي بدون قبولي و اعصاب خوردكنش و دلتنگ فضاي آرام و بي فشار و استرست و دلتنگ همه خوبي هايت.


حوزه ام اي كاش فرصتي دوباره براي با تو بودن باشد.

زهرا پیر بالایی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1392-11-12] [ 07:08:00 ب.ظ ]

اقتدار ملی با اقتصاد قرآنی (1) ...


بسم الله الرحمن الرحیم
بالاخره به روزهای پایانی سال نزدیک می شویم. از آن جایی که سال92 از سوی رهبر معظم انقلاب سال حماسه ی اقتصادی نامگذاری شده بود بنا داریم در این یکی دو ماه آخر سال به موضوع حماسه اقتصادی با نگاهی قرانی بپرداریم ان شالله که خیر دنیا و آخرت برایمان داشته باشد!

از حماسه ی سیاسی که محقق شد بگذریم، نوبت به حماسه ی اقتصادی می رسد که آیا چنین حماسه ای نیز محقق شد یا نه؟!

تعارف که نداریم! اقتصادُنا مریضٌ ! هر مریضی هم نیازمند طبیب است. البته نسخه ی درمان اقتصاد مریض ما نه در طب سنتی پیدا می شود و نه در طب سوزنی و چینی! و نه در پزشکی مدرن.

داستان خواب معروف عزیز مصر و تعبیر آن توسط حضرت یوسف را همگی بلدیم حتی فیلمش را هم دیدیم! خوب است به برخی جوانب این داستان از بعد اقتصادی نگاه شود و درس گرفته شود چرا که نقل این داستان ها برای عبرت و درس گرفتن است البته برای صاحبان خرد!

حضرت یوسف پس از تعبیر خواب عزیز مصر، «خشکسالی» را مشکل آتی مملکت مصر دانستند و به فکر چاره افتادند. پس نفس «تشخیص مشکل» گام اولیه و اساسی در حل مشکل و حتی بحران اقتصادی می تواند باشد. بدیهی است اگر تشخیص اولیه درست باشد، می­توان انتظار نتیجه ی مطلوب را داشت والا چنین انتظاری معقول نیست.

البته شاید یادآوری یک مطلب در ابتدای بحث لازم باشد و آن هم این که در زمان حضرت یوسف چرخ اقتصاد بر روی کشاورزی و دامداری می چرخید و خبری از صنایع امروزی (حتی سانتریفیوژ!) نبود. منظور این که اگر کشوری به لحاظ ذخایر ارضی فقیر هم باشد باز هم با یک مدیریت خوب می توان مشکل اقتصادی مملکت را حل کرده. چه رسد به این که کشور از لحاظ منابع و ذخایر ارضی موقعیت نسبتا ممتازی داشته باشد.

پس، تشخیص مشکلِ مملکت، مسیر را برای درمان هموار می کند. حضرت یوسف با درک این مطلب اقدام به ذخیره سازی گندم برای هفت سال بعد نمودند. قطعا ذخیره کردن گندمِ هفت سال، آن هم هفت سال قبل از وقوع خشکسالی، تدبیر و درایت خاصی می طلبد و الحمد لله که دولت فعلی هم دولت تدبیر و امید نامیده شده است.

القصه! 1. تشخیص درد 2. پیدا کردن درمان 3. داشتن راهکار مناسب، بخش اعظم حل هر مشکلی خصوصا مشکل اقتصادی می تواند باشد. توضیح مراحل دیگر اقتصاد قرآنی بماند برای پست آتی.

رامیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1392-11-08] [ 12:32:00 ب.ظ ]

«صبح نزدیک است» ...

«صبح نزدیک است»
شب زخم عمیقی است بر جگر لحظه هایمان
ولی صبح نزدیک است
آسمان سیاه درصدد فریب دادن ماست
ولی صبح نزدیک است
لبخندهای ماه نور امیدی در دلمان روشن می‏کند
چشمک های ستارگان نشانه‏های خوبی‏ است
با این که شب درصدد خاموشی آن‏هاست
صبح نزدیک است
این درست که ابرهای سیاه در همه جا پراکنده شده‏اند
اما هنوز ابر سفیدی هم وجود دارد
صبح نزدیک است
این درست که ما جهانیان در ظلمات مانده‏ایم
ولی بی‏یاور نیستیم
نوری از افق به چشم می‏خورد
این شب طولانی به سحر ختم خواهد شد
صبح خیلی نزدیک است
باید دست های روشنمان را به سمت آسمان بگیریم
شب ذره ذره ذوب خواهد شد
تلألؤی از سمت افق خواهد درخشید
جهان زیبا خواهد شد
تاریکی از بین خواهد رفت
بی‏گمان ریشه‏ی ظلمت خواهد خشکید
جهان زیبا خواهد گشت
بلاخره خورشید پدیدار خواهد گشت
صبح نزدیک
است

م حاجی سلطانی

موضوعات: متن ادبی  لینک ثابت
[شنبه 1392-11-05] [ 09:51:00 ب.ظ ]

فرمانده درهمین نزدیکی هاست ...

حوزه فاطمیه جلفا
اینجا سنگر حوزه است…
دل و دینت را مزین کن از معارف ناب محمدی؛
کوله پشتی‌ات را پر کن از معرفت عطر نماز شب‌ها‌یت؛
قمقمه‌ات را لبریز کن از زمزم محبت اهل بیت علیه السلام؛
فانسقه تقوا و تلاشت را محکم ببند؛
چفیه اخلاصت را بر شانه های استوارت بینداز؛
عینک دید در شبت را برای کار در تاریکی‌ها تمیز کن.
در بین هیاهوها خوب دقت کن! این صدای فرمانده است که سربازهایش را صدا می زند،گوش به زنگ باشی صدای نفس هایش را به راحتی می‌شنوی، فرمانده در همین نزدیکی هاست…
شاید در سنگر مجاور و یا در خاکریز کناری باشد پس “خوب سربازی کن سرباز”
مشق اول

بایدها و نباید های طلبگی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-10-13] [ 12:14:00 ق.ظ ]

دشمن ...


همزمان با نوروز، پروژه براندازی وارد فاز عملیاتی شد.القای تقلب،ارائه آمارهای غیر واقعی ،نسبت های

خرافی به سران دولت، ایجاد توهم بحرانی بودن وضع موجود و لزوم تغییرات بنیادی مهم ترین اقدامات فاز

اول بود.

پس از حضور 85 درصدی مردم فاز دوم …

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-10-09] [ 11:28:00 ق.ظ ]

ما رفتیم تا شما...؟! ...


بزرگ و کوچک، مجرد ومتاهل، پیر وجوان…
شش ماهه وسه ساله،سیزده ساله،پانزده ساله، بیست ساله وبیست وپنج ساله، سی ساله وچهل ساله وشصت ساله وهفتاد ساله…
***
شهیدان را می گویم که روزگاری از تمام خوشی ها و آرزوی شان چشم پوشیدند وجان وجوانی شان،بهتر بگویم تمام هستی شان را در طبق اخلاص گذاشتند وبرای حفظ دین و آئین شان جنگیدند وبه شهادت رسیدند؛ آنان رفتند تا دین خدا زنده بماند، رفتند تا ما نفس بگشیم، زندگی کنیم …

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-10-08] [ 03:29:00 ب.ظ ]

شب آخر بود... ...

شب آخر بود،دیگه باید کوله بار سفر را

می بستم،روی تخت خوابی که آرام بخش خستگی هایم بود

دراز کشیدم.ساعتی که رو برویم بود تیک تاک می کرد

وسکوت اتاقم را می شکست دیگر آزارم نمی داد.امروز همه چیز دست به دست هم داده بودند

تا حال وهوای مرا عوض کنند.به همه چیز اتاقم خیره شدم ودر ذهنم مجسم کردم .انگار می خواستم

منصرف شوم!چه روزهای خوبی توی این چها دیواری داشتم، بیشتر اوقات

مخفی گاهم بود.از فردا ،اتاق من خالی از من وحرفهایم خواهی بود، ودیگر صدای مادرم را

که مرا صدا می زند؛نمی شنوی.ناخود آگاه قطره ی گرمی از چشمانم سر خورد

وروی دستم افتاد. من چم شده بود؟من همون دختری بودم که با اصرا ر

خودم می خواستم برم اونجا! حالا چرا دو دل شدم!چه صدایی شنیدم!یه لحظه

ترسیدم،همه خوابیده بودند!صدا ی کی بود؟ دیدم صدا از قطره اشک است.گفت دختر خوب

میری که سربازی کنی ؟مگر تو آرزو نداشتی،
کاش پسر بودی و سربازامام زمانت می شدی؟ امام زمان هم سرباز پسر می خواد

هم سرباز دختر. یاد آروهام افتاد م… وحالم خوب شد، وبهترین شبی شد که به خواب رفتم.

معصومه حاجی زاده

موضوعات: داستان, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-10-02] [ 04:32:00 ب.ظ ]

یعنی خودش بود! ...

شب بود ، ناگهان صدای مهربانی مرا از خواب بیدار کرد.آهسته جشمانم را باز کردم. باورم نمی شد!یعنی خودش بود!او به من لبخند می زد و من غرق تماشای او، با محبت دستم را گرفت واز رختخواب جدایم کرد.

خودرا در میان باغ خرمی با درختان سر به فلک کشیده در کنار آبشار ی زیبا دیدم که صدای موسیقی آب روحم را نوازش می کرد. احساس عجیبی داشتم از شدت خوشحالی زبان توان سخن گفتن نداشت.و او از نگاه چشمانم شنید که از نبودن هایش می پرسم ؟گفت: من هر لحظه در کنار تو بودم وهستم.ناگهان صدای مادرم مرا از خواب بیدار کرد.آری او پدرم بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید.

سجودی

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 03:54:00 ب.ظ ]

تلنگر.. ...


تلنگر..

سلام..

مجلس میهمانی بود..پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت..دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده..

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-09-21] [ 09:42:00 ق.ظ ]

دل من کربلا ... ...

 

دل من کربلا می خواست ارباب

شمار و ازخدا می خواست ارباب

مسافرسال ها وصل و شفا

را ازشما می خواست ارباب

یکی با کاروانی همسفر بود

دعا پشت دعا می خواست ارباب

یکی هم با ضریحت می دوید

و برات کربلا می خواست ارباب

طلبه بی نام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ق.ظ ]

ای آب... ...

 

 

آب
آیا آن روز تشنگان را دیدی؟
لب های تفتدیده وصورت های خاکی را مشاهده کردی؟
آیا آن سقا را دیدی؟
با این که از تشنگی می سوخت، چگونه از میان انگشتانش لغزیدی و فریب جلوه زیبایت را نخورد !
دیدی که دیو صفتان چگونه جگر مشکش را دریدند و دستان علمدارش را از قامت رعنایش جدا کردند.
دیدی که چگونه مظلومانه با صورت از روی اسب به خاک افتاد؟
ودیگر دستی نداشت!!

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]

دلش...معجزه می خواهد....انسان ...


دلش…معجزه می خواهد….انسان

حتی وقتی …. باور ندارد….خدای معجزه اش را…..

اما باز ….دلش…معجزه می خواهد….انسان

بی آنکه…بداند….یا بخواهد بداند…..

که

بدون باور….بزرگترین معجزه ها…نیز

اتفاقند…تنها “اتفاق”

حتی اگر…دلش…معجزه بخواهد….انسان


پ.ن.نویسنده وب خودمونی :یه نفر پیامی برام گذاشته که معلومه منو با یکی از استاداش عوضی گرفته است، از اونجاییکه شما مطالب منو تو وبتون می گذارید حدس می زنم که آدرس منو از وب شما برداشته؛ خواهشا این سوء تفاهم را برطرف کنید.

ح-ر

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-09-20] [ 08:54:00 ب.ظ ]

خدایا ...



تنهایم مگذار

گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده

نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت

آنجاست که با چشمانی خیس

رو به آسمان میکنی و میگویی

خدایا تنها تو را دارم

تنهایم مگذار

گاهی وقتا دلم فقط به این خوشه که حداقل تو این دنیای بی رحم خدا هوامو داره.

خدایا هیچ وقت هیچ وقت رهام نکن. من بدون تو یعنی هیچ… همین

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-09-15] [ 12:58:00 ب.ظ ]