گفت:دوست نداره درس بخونه البته درس حوزوی،پدرش می گفت: بمونه توی خونه می خواد دایما بخوابه وچاق بشه. بیاد اونجا مشغول باشه!دختره می گفت می روم دانشگاه، اونجا شوهر پیدا می کنم، بعدش هم می روم سرکار!
این چه علمی است، نمی تواند دنیا و آخرت انسان را بهشتی کند.
پ ن
قال علی علیه السّلام: لیت شعری ایّ شی ء ادرک من فاته العلم بل ایّ شی ء فات من ادرک العلم.# ترجمه : علی علیه السّلام در باره ارزش علم و تفاوت افراد عالم و غیر عالم فرموده است: کاش می دانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز بدست آورده است. و آن کس که از علم بهره مند شده چه چیز بدست نیاورده است.
#.شرح ابن ابی الحدید 20:289،کلمه299.
قال علی علیه السّلام: لیت شعری ایّ شی ء ادرک من فاته العلم بل ایّ شی ء فات من ادرک العلم.# ترجمه : علی علیه السّلام در باره ارزش علم و تفاوت افراد عالم و غیر عالم فرموده است: کاش میدانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز بدست آورده است. و آن کس که از علم بهره مند شده چه چیز بدست نیاورده است.
#.شرح ابن ابی الحدید 20:289،کلمه299.
قال علی علیه السّلام: لیت شعری ایّ شی ء ادرک من فاته العلم بل ایّ شی ء فات من ادرک العلم.# ترجمه : علی علیه السّلام در باره ارزش علم و تفاوت افراد عالم و غیر عالم فرموده است: کاش میدانستم کسی که از علم بی نصیب مانده چه چیز بدست آورده است. و آن کس که از علم بهره مند شده چه چیز بدست نیاورده است.
همسرش با یک زن شوهر دار بوده، توسط زن وشوهرش کشته شد!
گفتم توخود سرنوشت را ساختی! با این آرایش و لباس جیغ بیرون می آیی، طبیعی است، مردی با رفتار جیغ سراغت بیاد، و زن دیگربا رفتار جیغ سراغ همسرت!این دور ادامه دارد.
پ ن
وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي جُيُوبِهِنَّ ….وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ(31نوز)
و به زنان مؤمن نیز بگو چشمان خود را از شرمگاه هاى دیگران فروبندند و شرمگاه هاى خود را نیز از دید دیگران بپوشانند و زیبایى هایشان را جز آنچه خود نمایان است آشکار نسازند و اطراف مقنعه خود را بر سینه خویش بیندازند تا سینه شان را بپوشاند …..و زنان نباید پاهایشان را بر زمین بکوبند تا زیورهایى که پنهان مى دارند معلوم شود. اى مؤمنان، همگى با پیمودن راه خدا به سوى او باز گردید، باشد که سعادتمند شوید.
همسفر بودیم.سرصحبت باز شد.گفت: شما باسجده روی خاک بت می پرسید!
گفتم:شما هم سجاده پرستید، خداوند، فرموده روی خاک تمیز سجده کنید.فلسفه اش این است که با قرار دادن بهترین جا روی خاک در برابر خدا خاضع باشیم. اما سجاده زربفت تکبر می آورد. تا آخر سفرسکوت کرد شاید فکر!!
خدا از جهت نعمت براش کم نذاشته، ولی متاسفانه سپاس گذار نیست!فقط یه پسر داره!پسری که در روستا بزرگ شده، خودش تونسته درس بخونه بدون کمک کسی چون پدر مادرش بیسوادن،برخلاف بچه های این دور زمونه که معلم ها برای مادر ها هم تکلیف درس مشق میدن!کوتاه کنم دانشگاهش هم تموم کرد وبرای کار هم وارد نیروی انتظامی شد ودر حین کار فوقش را هم گرفت، پسری مودب و نهایت احترام. واکنون از مرزهای کشور پاسداری می کند.هر آن ممکنه داعش در آن مرزها حمله کنه مثل همیشه و سر از تنش جدا کنه.
برای ازدواج دختر عمویش را انتخاب کرد، هر دو سالم بدون رفتار های پرخطر و ارتباط های ناپسند!
مادر شروع کرد به داد و فریاد که نباید با دختر عموت ازدواج کنی بدون هیچ دلیلی و نشانه بدی که دختر عموداشته باشه با وساطت فامیل ازدواج سر گرفت.
از جهت مسکن سوییت خالی در خانه پدر موجود ولی این زوج جوان حق زندگی در آن را ندارند و حق اجاره منزل در جای دیگرهم ندارند.فکر می کنم اگر رحم نکنیم یه داعشی در درونمان به مرور در حال رشده!
باید به این پدر و مادر چه گفت؟
نگاه حضرت عزرائیل به جوان خیره ماند،حضرت داود علیه السلام پرسید چرا اینگونه به او می نگری؟! عزرائیل گفت: قرار تا پایان هفته جان او را بگیرم.
حضرت داوود علیه السلام دلش سوخت،ازجوان پرسید همسر داری؟جوان گفت ندارم و مالی هم ندارم تا ازدواج کنم.حضرت داوود علیه السلام اورا به نزد تاجر معروفی فرستاد تا از دخترش خواستگاری کند وخود نیز اموال زندگی را به او عطا کرد.تاجر به حرمت حضرت داود علیه السلام دختر را به همسری جوان درآورد.هفته به سر رسید و جوان هم چنان طبق دستور حضرت داوود علیه السلام هرهفته به دیدن ایشان میرفت!
بعد از سه هفته عزرائیل به حضور داوود علیه السلام رسید، و بشارت داد چون تو به جوان رحم کردی، خداوند هم برعمر جوان تا سی سال افزود.
يا داوُود! اءنّ اللهَ تعالى رَحِمَهُ بِرَحمَتِكَ لَهُ فاَخَّرَ فِى اجَلِهِ ثَلاثينَ سَنَة؛
اى داوود! همانا خداوند متعال به خاطر مرحمت تو به اين جوان، به او لطف كرد، و مرگش را سى سال به تاخير انداخت.
قصه هاى قرآن به قلم روان - محمد محمدى اشتهاردى رحمه الله علیه
فراموش کرد که هنگام مواجهه با نامحرم نباید به او خیره بشه، هیزم های شهوت در قلبش آتش گرفت ، ویروس گناه به سرعت در خونش منتشر شد و به زبانش رسید؛ نفس اماره امر کرد، برای شفای خواهرتان به وقت بیشتری نیاز دارم، او را همین جا بگذارید بروید. باز هم فراموش کرد که نباید با یه زن نامحرم تنها بماند! مستجاب الدعوه بود ، همه به او اعتماد داشتن حتی از چشم خودشان بیشتر! وقتی به آخر جنایتش رسید، او را برای اعدام حلق آویز کردند، مستاصل شده بود، و برای نجات خود دست و پا می زد؛ که شیطان حاضر شد گفت: برصیصای عابد به چه چیز نیاز داری؟ گفت: نجاتم بده، گفت فقط اشاره کن که مرا سجده می کنی!
پ ن
قُلْ لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ(نور30) به مردان باایمان بگو که چشمان خود را ( از آنچه دیدنش حرام است مانند عورت دیگران و بدن زن اجنبی ) فرو بندند ، و عورت های خود را ( از اینکه در معرض دید قرار گیرد ) حفظ کنند ، این برای آنها پاکیزه تر است. همانا خداوند از آنچه انجام می دهند آگاه است.
امام صادق علیه السلام فرمود: «النّظرة سهمٌ من سهام ابلیس مسمومٌ من ترکها للّه لا لغیره اعقبه اللّه ایماناً یجد طعمه؛ نگاه (به نامحرم) تیر زهرآلودهای از تیرهای شیطان است. هر کس آن را برای خدا ترک کند نه بخاطر غیر او، خدا ایمانی به او میدهد که مزّه آن را میچشد.»
امام جعفر صادق علیه السلام می فرماید : نظر و نگاه یکی از تیرهای زهر آگین شیطان است، و چه بسا یک نگاه سبب حسرت و ندامت طولانی بشود.[i]
زبانزد بنی اسرائیل شده بود، همه به نامش قسم می خوردند، کلید حل مشکلات مردم بود، بخاطر عبادتی که کرده بود، جایگاهش برتر شده بود.
تا اینکه یک روز فرعون با او روبرو شد، و از مشکلاتش با حضرت موسی گفت: و از اینکه در شکست دادن موسی حیران درمانده شده بود.
اول شروع کرد به تعریف کردن و اینکه او خود به تنهایی یک موسا است، چه چیز تو کمتر از موسی است! مستجاب الدعوه نیستی که هستی! در میان مردم جایگاه نداری که داری! خداهم از تو راضی است!
بیا باهم کار موسی را یک سره کنیم و توموسای مصر باش! بلعم باعورا از فرعون جدا شد و پیش خود گفت با همسرم مشورت می کنم اگر اوهم قبول کرد معلوم است که کار درست است! همسرش هم اورا تشویق کرد، در نتیجه شد آنچه که نباید می شد!
بلعم که به دانستن اسم اعظم خداوند مغرور بود ،سوار بر الاغش به طرف کوهی که محل عبادتش بود حرکت کرد تا برای شکست حضرت موسی به پیشگاه خدا نفرین کند!.
حیوان قدم از قدم برنداشت تا می توانست به قصد کشت، با چوب بر سر حیوان کوبید ،حیوان به سخن آمد که تو می خواهی برای شکست حضرت موسی به کوه بروی من تو را همراهی نمی کنم!
در همان لحظه اسم اعظم خدا ازذهنش پاک شد! تفسیر المیزان، ص 440 به فکر فرورفت تا برای شکست حضرت موسی نقشه ای طراحی کند که شیطان درونش به اوگفت: با استفاده از زنان و شراب، سربازان حضرت موسی را منحرف کند، سرانجام توانست به وسیله زنان فرماندهان حضرتش را گمراه کند.
قرآن نتیجه کلی از سرگذشت بلعم و علمای دنیا پرست را اینگونه بیان میکند:
«سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بَِایَتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ کاَنُواْ یَظْلِمُونَ» ؛ چه بد مَثَلی دارند گروهی که آیات ما را تکذیب کردند و آنها تنها به خودشان ستم می نمودند.». اعراف/177
حالا فرعون زمان ماهم برای شکست جمهوری اسلامی ایران ، موگرینی را در مراسم تحلیف ریاست جمهوری ایران که نتیجه خون های پاک شهدا وخون دل خوردن های امام خمینی بزرگ و زحمات رهبری های امام خامنه ای است، می فرستد تا بلعم های زمانه ما او را در سلفی حقیرانه خود طواف کنند! وبرای خوشحالی فراعنه جفتک اندازی کنند!
نفرین برچنین نمایندگانی که شهیدانی چون تیموری برای حراست از جان بی مقدار اینها به دست داعشی ملعون شهید شد.
قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو میکند:
«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون» (176 اعراف؛) و اگر میخواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانشها) بالا میبردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستی گرایید، و از هوای نفس پیروی کرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنی، دهانش را باز، و زبانش را برون می آورد، و اگر او را به حال خود واگذاری، باز همین کار را میکندگویی (چنان تشنه دنیاپرستی است که هرگز سیراب نمی شود) این مَثَل گروهی است که آیات ما را تکذیب کردند این داستانها را (برای آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند.
«بلعم باعوراها» و «بو راهب ها» و «امیة بن ابی الصلت ها» و همه دانشمندانی که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار می دهند و در اثر هوا پرستی و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایههای فکری خود را در اختیار طاغوتها می گذارند و آنها نیز برای تحمیق مردم عوام، از وجود اینگونه افراد حداکثر استفاده را میکنند، در حقیقت در حق خویش ظلم میکنند و عاقبت شومی در انتظار آنهاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان پذیر است
دیروز رفته بودیم برای استقبال از شهدای گمنام، مردانی که مرد بودن شاید که هنوز موهای پشت لبشان سبز نشده بود . مردانی که بعد از 30یا 38 سال برای ماموریتی جدید برگشته اند، تا شبه مردانی را که در خواب خرگوشی هستند بیدار کنند وبه عبارتی زنده کنند! با خودم عاجزانه زمزمه کردم که ای شهدا اگر شما بودید دیگر وزیرانی با حقوق نجومی نداشتیم! اگر شما بودید مسئولین کاسب کار نداشتیم! اگر شما بودید مثل زمان جنگ آمریکا خواب راحت نداشت که البته به علت همان شاهکارهایی که در زمان جنگ آفریدید هنوز از کابوس های شبانه خلاصی نیافته است!
ولی به خاطر بعضی چراغ سبز های نامردان صدر کار، گاه گاهی قللک می شود و آرزو های خامش را نشخوار می کند و طمع تغییر نظام را در رویا های ابلهانه راحت طلبان داخلی سایه می افکند!
اگر شما بودید گرفتار روسای جمهور منتظر نوازش دستهای چدنی آنور آب نمی شدیم!
هرچند که خون پاک و اخلاص بی شائبه شما انقلابمان را بیمه کرده است و دشمنان را برای همیشه نا امید!
وقتی بعضی خیابونها رو میبینم که اسم شهید رو هم از روی تابلوش عوض کردن و بجاش اسم اشکبوس رو که در شاهنامه که دشمن ایرانیان بوده گذاشتن قلبم آتیش می گیره.
با خودم گفتم مردان مرد شما تابلو شدید وسط بلوارها شمایی که ایران ثبات امنیت را در ایرا به ارمغان آوردید!
دخترم که ده سالشه رفته بود استخر دیده بود یه باند موسیقی درحال نواختنه می ره به خانم مسئول می گه این موسیقی حرامه خاموشش کنید! اون مسئوله هم میگه نمیتونم خاموشش کنم! دختر کوچولو ما هم که همراه زن عموش رفته بود، با فریاد بلند داد میزنه زن عمو بیا بریم اینها موسیقی را خاموش نمیکنند! خانمه هم فورا موسیقی را خاموش می کنه!
وقتی ماجرا رابرام تعریف کرد ازش پرسیدم ازکجا به این نتیجه رسیدی؟!
گفت ازقصه استخر خودت!
وقتی دخترم ازم می خواست که براش قصه بگم ،همیشه ازنهی منکرام که کرده بودم به عنوان قصه های واقعی می گفتم. تااین که یه روز براش قصه ماجرای امر به معروف کردن توی استخر شنا را برش گفتم! اون قصه از این قرار بود که وقتی وارد استخر شدم از تعجب شاخ در نیاورد شانس آوردم!چند تا باند گذاشته بودن با یه صدای سرسام آور توی استخر چند برابر شده شده بود! ناجی ها هم مشغول رقصیدن دور استخر بودن! در حالیکه گوشهامو گرفته بودم رفتم طرفش اوهم با خوشحالی دستهاشو به طرفتم باز کرده بود و دعوتم می کرد برای رقصیدن! گفتم خانم این صدایی راه انداختید من اومدم برای آب درمانی!؟ گفت خب این بهترین درمانه! گفتم خاموشش نمی کنید؟! گفت همه می خوان برای یه نفر که نمی تونیم خاموش کنیم گفتم: پس برم گزارش استخر و بدم! پرسید به کی گزارش میدی ؟!گفتم این دیگه گفتنی نیست! رفتم به مومسئولی که موبایل هار تحویل گرفته بود،گفتم خانم گوشیمو بده میخام گزارش بدم این چه وضعیه صداش اعصابم را می خراشه! اوهم گفت خب خانم همه می خوان برای یه نفر که نمی تونیم خاموش کنیم! گفتم اینجا هرکسی هرچی بخواد براش مهیا میکنید ؟!مثلا یکی بخواد فیلم برداری کنه ،یکی بخواد شراب بخوره و یکی بخواد شوهرش را بیاره اجازه میدید؟! وقتی حرفهام گوش کرد، من رفتم یه گوشه تا به دخترم که برام کارت استخر را تهیه کرده بود اعتراض می کردم که این چه استخری من را فرستادی؟! شنیدم مسئول استخر با اشاره به همکاراش دستور داد برید همه چیز و جمع کنید! گوشی رو تحویل دادمم برگشتم دیدم باند هارو جمع کردن مث بچه آدم نشستند سرجاشون!
.امام صادق علیه السلام : بَادِرُوا اَحدَاثَکُم بِالحَدِیثِ قَبلَ اَن تَسبِقَکُم اِلَیهِم المُرجِئَة فرزندانتان را با کلام [ما] آشنا کنید پیش از آن که مرجئه (و دیگر فرقه هاى منحرف عقیدتى) بر شما سبقت بگیرند [ و آنان را منحرف سازند]. فروع کافى، ج2، ص94.
هنوزچهار سالش تموم نشده بود فرستادمش مهد کودک بعد از یه هفته گفت :خانم معلمم رو دست ندارم!
پرسیدم :چرا گفت:موهاش و میزاره بیرون ،گفتم دخترم شماها همه دخترید نامحرم نیستید!گفت: بابا آمده بود دفترش، پیش بابا موهاش بیرون بود!گفتم خب بابات که بهش نگاه نمی کنه برا همین موهاش بیرون بوده!
گفت بابا نگاه نکنه اون باید موهاش و می پوشوند!
گفتم من میام مهد بهش میگم که موهاشو بپوشونه!
گفت خودم بهش میگم!
باورم نشد که جدی میگه!
بعد از مدتی رفتم مهد کودک تا از وضعش پرس وجو کنم، دیدم معلمش مقنعه شو کشیده پایین ابروهاش، منهم فکر کردم حتما نامحرمی اون دور برهاس ولی متوجه شدم که از نامحرم خبری نیست!
خانم معلمش گفت: چه دختر بی تربیتی داری؟!
با تعجب پرسیدم مگر چکار کرده؟!
گفت: اومده راست راست توی چشم من نگاه می کنه میگه خانم معلم من تورا دوست ندارم چون تو موهات رو پیش نامحرم بیرون میزاری!!
دخترم نامه را با تذکرات پدرانه آقام ،رهبرم،تاج سرملتها ی آزاده جهان مزین می کنم و برایت می نویسم.
«رهبرانقلاب: دختران عزیزم! آگاهیهایتان را بیشترکنید. مطالعه،تحقیق،ورود به مسائل روز و اهتمام به کارهای دینی،جزو وظایف مسلمی است که زنان بایدخود را موظف به انجام آنها بدانند.
رهبر انقلاب: زنها میتوانند مانع پرت شدن شوهرهایشان به پرتگاه جهنم شوند! در محیط زندگی ممکن است مردها دچار لغزش هایی شوند که آنها را به لبهی پرتگاه ببرد.»
دخترم،یادت باشد امروز که دختری، در آینده مادر دختر دیگری هستی، و روزی میآید که مادربزرگ میشوی؛ پس جدا از همه ناپاکیها، تو پاک بمان!
دختر به شیوه بانوان معصوم زندگی کن، وقتی از حال هوای جوانی خارج شدی و به گذشته خود نگاهی کردی به خودت افتخار کنی!
الگوی تو دخت امام ،عمه امام و خواهر امام است،پس باید برخود ببالی که توفیق چنین رهبرانی از جنس خودت داری، و با وجود این دختر آسمانی که هنوز پدر بزرگوارش قدم به جهان نگذارده بود نوید آمدنش به قم داده شد و زیارت اورا برای زوارش شفاعت بهشت به ارمغان می آورد.
دخترم این بانو هرگز ازدواج نکرد واگر می کرد حتما به شیوه مادر گرامیش حضرت زهرا حرکت می کرد. مانند او در اقتصاد خانواده بدون تجمل بود، هرگز اسراف نکرد.
دخترم اگر حضرت معصومه ازدواج می کرد همانند مادر کریمه اش همگام با همسر در تمام لحظه ای زندگی می شد،چطور حضرت زهرا در غیبت مولا امیرالمومنین علیه السلام زندگی را می چرخاند.
دخترم در زندگی چشم هم چشمی نداشته باش و به داشته ای خودت راضی باش و برای نداشته هایت حسرت نخور.
دخترم داشته های خودت را بزرگ بدان و نداشته های دیگران بزرگ بدان!
دخترم شوهر خوب را برات معرفی می کنم البته از تعریف های قرآنی، من هم هر چه بلدم از نتایج سفارشات قرآنه!
دخترم معیارت برای ازدواج تقوا باشه نه قیافه و پول و ثروت!
وقتی برای حضرت زهرا سلام الل علیها افراد ثروتمند آمدند رو برگرداند ولی وقتی حضرت علی علیه السلام به خاستگاری آمد رضایت داد چون ایشان دنبال تقوی بود.
دخترم اگر معیار ازدواجت تقوی باشه خداوند بقیه را هم برایت هموار میکنه،سیرت زیبای مرد صورتش را هم زیبا می کند.
پسر قرانی صفت اول داماد قرانی بُعد جوانمردی اوست.کسی که دارای روحیه جوانمردی باشد اولا خودش ظلم نمی کند ثانیا در مقابل ظلم دیگران ساکت نمی نشیند از طرف دیگر یکی از مصادیق ظلم ،ظلم در حق دیگران است و همسر انسان هم جزئی از صاحبان حقوق است.زمانی که داماد دارای روحیه جوانمردی باشد دیگر به خود اجازه نمی دهد در مورد حقوق همسرش بی تفاوت باشد.دلیل این مطلب سوره قصص است «وَدَخَلَ الْمَدِينَةَ عَلَى حِينِ غَفْلَةٍ مِّنْ أَهْلِهَا فَوَجَدَ فِيهَا رَجُلَيْنِ يَقْتَتِلَانِ هَذَا مِن شِيعَتِهِ وَهَذَا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغَاثَهُ الَّذِي مِن شِيعَتِهِ عَلَى الَّذِي مِنْ عَدُوِّهِ فَوَكَزَهُ مُوسَى فَقَضَى عَلَيْهِ قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُّضِلٌّ مُّبِينٌ : و داخل شهر شد بى آنكه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد يافتيكى از پيروان او و ديگرى از دشمنانش بود آن كس كه از پيروانش بود بر ضد كسى كه دشمن وى بود از او يارى خواست پس موسى مشتى بدو زد و او را كشت گفت اين كار شيطان است چرا كه او دشمنى گمراه كننده و آشكار است »قصص/15 همان طوری که از آیه مشخص است موسی علیه السلام به جهت داشتن روحیه جوانمردی در مقابل ظلمی که صورت گرفته بود ،عکس العمل نشان می دهد.کسی که در برابر ضایع شدن حقوق دیگران چنین باشد ،قطعا در برابر حق همسرش حساس تر خواهد بود.امروزه بسیاری از خانواده های جامعه ما به خاطر عدم وجود روحیه جوانمردی با مشکلات فراوانی روبه رو هستند. و گاهی شوهران چنان در مورد حقوق همسرانشان کوتاهی هایی می کنند که قلم از نوشتن عاجز است. مانند بی تفاوت بودن در مقابل هزینه ی خانواده، خوش گذرانی با دوستان و اوقات تلخی با خانواده و قس علی هذا . صفت دوم داماد قرانی روحیه امانت داری اوست. زمانی که داماد دارای این روحیه باشد، به همسر خود به عنوان امانت الهی نگاه می کند که روزی باید در برابرحقوق او پاسخگو باشد. قطعا کسی که دارای چنین روحیه ای باشد با تمام توان خود در جهت انجام وظایفش تلاش خواهد کرد. دلیل این مطلب « قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ: يكى از آن دو دختر گفت اى پدر او را استخدام كن چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مى كنى هم نيرومند و هم در خور اعتماد است»قصص/26 همانطور که در آیه مشخص است دختر شعیب به صورت تلویحی به پدرش متذکر می شود که امین بودن موسی علیه السلام نشانه ی مسئولیت پذیری اوست. صفت بعدی داماد قرانی کاری بودن اوست. یعنی در پذیرش کارها متناسب با شرایط حال خود تصمیم میگیرد.زمانی که شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام پیشنهاد اجیر شدن برای نگهداری گوسفندانش را داد، موسی علیه السلام پیشنهاد را پذیرفت بدون آن که جایگاه شاهزادگی قبلیش او را از پذیرش پیشنهاد مذکور باز دارد.این درحالی است که بسیاری از جوان های ما وقتی با پیشنهادهای کاری مواجه می شوند اولین اقدام آن ها لحاظ یک سری مواردی است که اصلا قابلیت لحاظ شدن ندارند در نتیجه هر وقت بهشان پیشنهاد ازدواج داده می شود عنوان می کنند که کار نداریم! اگر مانند موسی علیه السلام در مقابل پیشنهاد های کاری برخورد کنند، قطعا شاهد ازدواج های فراوانی در میان جوان ها خواهیم بود .صفت سوم داماد، مرد زندگی باید اهل منطق باشد. صفت چهارم داماد نسبت به ناموس دیگران با غیرت بودن، باشد. صفت پنجم داماد روحیه ایثار داشته باشد. صفت ششم داماد در استفاده ی از توانائی های خدادادی توانمند باشد صفت هفتم داماد روحیه شکر گزاری داشته باشد و نق زن نباشد. صفت هشتم داماد امید وار و روحیه توکل به خدا و … داشته باشد.
که ما برای پرهیز از اطاله کلام از توضیح بیشتر این موارد خودداری می کنیم. در صورت تمایل به سوره قصص مراجعه کنید که بهترین منبع در این زمینه است.
دختر عزیزم تو مایه روشنی چشم منی، خصوصا وقتی یه دختر نمونه باشی!
حتما می پرسی چه جوری نمونه باشم؟!
برات یه الگو معرفی می کنم!
حتما بازم می پرسی کدام الگو؟!
برات می نویسم یه الگوی جاودانه برای تمامی لحظه های زندگیت،بدون هیچ اشتباهی در زندگیش، الگویی که خداوند برای ما و دختران امتش آفریده !
دختری که نامش زهرای مرضیه علیها السلام است، و حضرت معصومه سلام الله علیهاهم از او الگوگرفته وروزدختر را به خاطر این بانو نامیدند!
اگر از نمازش پیروی کنی نمونه میشی، چون وقتی به نماز میایستاد خداوند به همه فرشتگان مباحات می کرد که ببینید فاطمه ام چگونه خاضعانه و موادبانه با من به رازو نیاز ایستاده و نور او تمام آسمانها را روشن کرده است!
دخترم توهم می توانی نمازی این چنینی داشته باشی، خداوند وقتی زهرا که نامش از همان نور نمازش وصف شده به ما معرفی می کند،یعنی می توانید این چنین باشید!
چنانکه معصومه بانوی سپیده قدم در جای پای مادرش زهرا گذاشت!
دخترم برای حجابت می توانی از این بانوان نمونه حضرت زهرا وحضرت معصومه وحضرت زینب سلام الله علیهن الگو بگیری !
وقتی پدربزرگوارش صلی الله علیه و آله با مهمان کور به منزل دختر آسمانیش وارد شد ، دختر اجازه خواست تا پوشش بر خود بیفکند،پدر پرسید دخترم این مرد نابینا است ؛ دختر آسمانیش گفت : پدر چشم او نمی بیند ولی حس بویایی او مرا استشمام می کند!
دخترم این یعنی یه بانو بوی خاصی از خود منتشر می کند که مردان این بو را حس می کنند و باید با یه پوشش خود را بپوشاند.
دخترم عزیز دلم! اگر همین دونکته را آویزه گوشت کنی به نظرم بقیه راه را براحتی عبور خواهی کرد. دعاگویی لحظه به لحظه زندگیت مادر