من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آذر 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 14
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 9
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 16
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

بدافزار الهی ...

بدافزار الهی برای تنبیه بشر از تر و خشک

وقتی دستورات امام خامنه‌ای به مسئولی روی زمین ماند، وقتی مسئولین از این گوش شنیدند و از گوش دیگر بیرون کردند. وقتی خطبه‌های نماز جمعه فقط شنیده شدن و عمل نشد.وقتی در همه اقشار افراد زیادی مشغول دنیازدگی شدند. وقتی این رفتارها در میان حوزوی ها هم عادی شد.

کار به جایی رسید که اگر یه مسئولی یا امام جمعه‌ای اگر کف خیابان هم بخوابد یک تروریست حتی به خودش زحمت نمی‌دهد یک خار به کف پای او فروکند!

چرا اینگونه شد؟ چرا در دهه شصت ما شهدای محراب داشتیم و لی حالا شهدای هسته‌ای داریم! می‌دانید چرا ؟ چون تعدادی از ائمه جمعه که هیچ سنخیتی با امامت نداشتند بر منصب نهاد جمعه نشستند. این باعث بی‌اعتمادی مردم به بقیه ائمه جمعه شد. دشمن دید اینها خودشان جاده صاف کن هستند. سبب بی‌اعتمادی مردم به انقلاب می‌شوند.فقط در این وسط یک عده شاگرد اولی‌ها جزو السابقون السابقون اولئک المقربون قرار دارند و دنیا را سه طلاقه می‌کنند و به میادین خطر می‌روند و شهادت را در آغوش می‌گیرند.

بنابراین خداوند، بدافزاری جدید برای زندگی جدید و پست مدرنیته جهانی تنظیم کرد. یعنی هرآنچه در مدرسه و دانشگاه و حوزه خواندید، و هرآنچه در خطبه‌ها شنیدید، و تاثیری نگرفتید؛ باید تعطیل شود. وقتی دورهمی خانوادگی برای پزدادن شد، عروسی‌ها با حرام و اسراف قاطی و بعد با طلاق و کاهش فرزند آوری منجر شد. پس همه باید جریمه شوند.

کرونا ویروس دنیا را به حیرت می‌کشد، اگر راست می‌گویید هماوردی دارید، بیاورید جلو، و گرنه تسلیم حق باشید؛ چون فرموده بود، اگر ناسپاسی کنید “لئن کفرتم ان عذابی لشدید".

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-29] [ 11:54:00 ق.ظ ]

مسابقه خاطره نویسی من و پژوهش ...

من و پژوهش

اکنون که واژه‌ها را با قلم موس روی صفحه مانیتور ثبت می‌کنم، با کمک خداوند پنجمین کتابم است. از روزی که عاشق پژوهش و قلم زدن شدم و ترس از پژوهش تبدیل به عشق به پژوهش شد، شاید بیست سال می‌گذرد. دیگر روی کاغذ نمی‌نویسم، حتی چرک نویس‌ها و فیش‌هایم را در مانیتور یادداشت می‌کنم.

 روزهایی که تازه مدیر شده بودم، از معاون پژوهش هم خبری نبود. خودم باید به همه کارهای حوزه رسیدگی می‌کردم.بعد از تدریس به طلاب اصرار می‌کردم مطالعه کنید و در موضوعی که مطرح می‌کردم مقاله می‌خواستم.

پاسخی که شنیدم، کوکتاب؟ کجاست؟ به 80 تا انتشارات نامه نوشتم، تا برای کتابخانه حوزه کتاب بفرستند.چون هزینه خرید کتاب نداشتم. کتاب‌ها سرازیر شد و در قفسه ها چیده شد. کتابخانهای با 10000 جلد کتاب آماده شد.

 مطالعه کردن و نوشتن را مطالبه کردم. پاسخم بلد نیستیم بنویسیم بود! گفتم از روی کتاب‌ها رونویسی، چکیده، خلاصه کنید. پله پله شروع کردند و نوشتند. کارگاه نویسندگی گذاشتم با استاد نخبه بسیجی که نه هزینه می‌گرفت و علاوه بر آن کمبود کتابخانه را هم تکمیل می‌کرد.

در تمامی این دوره‌ها خودم با طلاب پا به پا شرکت کردم.تا جایکه وقتی سطح دو را در جامعه الزهرا به اتمام رساندم، مخیرشدم که یک تحقیق پایانی بنویسم یا حلقه ثالثه را امتحان بدهم! تحقیق پایانی را انتخاب کردم تا راه تحقیق کردن را یاد بگیرم، و بتوانم طلاب را راهنمایی کنم.

این روزها گذشت رسیدیم به زمانی که وقت چیدن ثمره علمی طلاب رسید.

از مرکز پروژه‌ای را برای نویسندگی ارسال کردند که یکی از طلاب حوزه که در رشته فقه و اصول مشغول تحصیل بود، انتخاب شد. بعد از نگارش 10 صحفه از کتاب، به علت مادرشدن انصراف داد.

از سوی مرکز اصرار بر تدوین کتاب بود. به هرکسی تحویل دادم نپذیرفتند. آخر به دخترم که  در سطح سه رشته فلسفه مشغول بود سپردم. بعد از مدتی با نگارش 10 صفحه او هم مادرشد!

باز هم کتاب به من بازگشت. این بار دیگر کسی را نیافتم. پاسخشان این بود که ما از ابتدا در تدوین پروژه نبودیم و موضوع آن دغدغه ذهنی ما نیست. می‌گفتند آن دونفر هم لطف کردند، چون رشته آن‌ها هم با این موضوع همخوانی ندارد. موضوع این “کتاب نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی قرآن است”

با توجه به اینکه رشته تحصیلی‌ام تفسیر بود، ناچار خودم شروع کردم. اتفاقا آن زمان به علت عمل دیسک کمر دوره نقاهت را می‌گذراندم، در بستر با گذاشتن لبتاب روی خودم و بصورت نیمه دراز کشیده پژوهش را ادامه دادم. قرار بود فقط پنجاه صفحه باشد که 184 صفحه رسید.

الحمدالله در جشنواره علامه حلی استانی رتبه کسب کرد. چون نام هر سه نفر را روی کتاب درج شده بود. جوایز به هردو طلبه اهدا شد. تا برای پژوهش تشویق شوند.

 کتاب دوبار تجدید چاپ شد.

از آن به بعد دیگر پژوهش شده رزق من.بعد از آن کتاب “تاثیر محیط اجتماعی برتربیت ازمنظر قرآن“به چاپ رسید.

این باعث تشویق طلاب شد. برای تحقیقات پایانی موضوعاتشان را به نشر هاجر بفرستند تا تکراری نباشد و در نهایت تبدیل به کتاب شود.

اکنون یکی از همان نویسندگان نقش هنر، در حال تدوین کتابی باعنوان “فلسفه های آبدار” است. و یکی دیگر از طلاب در حال تدوین کتابش است.

الحمدالله سه عنوان جدید برای چاپ آماده شده است. کتاب “توکی هستی” در کرامات شهدای گمنام، کتاب”زنان جمهوری آذربایجان امروز، دیروز، فردا “و کتاب “خاطرات تلخ وشیرین طلبگی“.

همیشه این آیه کریمه در ذهنم تداعی‌گر آن روزهایی می‌شود که برای اتمام کار تدوین کتاب به هر کسی التماس کردم که آن را تحویل بگیرند و کسی نپذیرفت. با حال بیماری روی بستر، کار را تمام کردم. شاید از سختی کار و زحمت بیماری رنج می بردم.عسی عن تکرهوا شیئا هوخیر لکم، واقعا خیر بزرگی بود در زندگیم.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-28] [ 07:55:00 ب.ظ ]

طلبه ای که زورکی نویسنده شد ...

کتاب هنر اخلاق قرآنهفته پژوهش مبارک
پژوهش برای من دریچه ای بود به ….

عاشق پژوهش و قلم زدن شدم شاید بیست سال می گذرد. روزهایی که به طلاب اصرار می کردم که مطالعه کنید.

-کوکتاب؟ کجاست؟ به 80 تا انتشارات نامه نوشتم که برای کتابخانه حوزه کتاب بفرستید. کتاب‌ها سرازیر شد، همچون باران علم و در قفسه ها چیده شد.

- مطالعه کنید و بنویسید.

– بلد نیستیم بنویسیم!

- از روی کتاب‌ها رونویسی کنید. پله پله شروع کردند و نوشتند. کارگاه نویسندگی گذاشتیم با استاد اسد پور، که بسیجی وار  نه هزینه می‌گرفت و کمبود کتابخانه را هم تکمیل می‌کرد.

در تمامی این دوره‌ها خودم با طلاب پا به پا شرکت کردم.تا جایکه وقتی سطح دو را در جامعه الزهرا به اتمام رساندم ، مرا مخیر کردند که یا یک تحقیق پایانی بنویس یا حلقه ثالثه را امتحان بده! تحقیق پایانی را انتخاب کردم تا راه تحقیق کردن را یاد بگیرم، و بتوانم به طلاب راهنمایی کنم.

این روزها گذشت رسیدیم به زمانی که وقت چیدن ثمره علم طلاب بود.

از مدیریت استان از من خواستن که یکی از طلاب مستعد را برای یک پروژه پژوهشی معرفی کنم، بعد از تبادل نظر با معاون پژوهش مدرسه و نظر خواهی از طلاب پژوهشگر، سرانجام قرار شد یکی از طلاب مدرسه که در سطح سه در رشته فقه و اصول تحصیل می‌کرد، به مرکز معرفی کنم. طلبه مورد نظر با اشتیاق از طرح استقبال کرد. من مدیر هم بسیار شاد شدم که پژوهش در مدرسه باب می‌شود و یک روش خوبی برای پژوهشگری خواهد شد، و خدا را سپاس گفتم و کلی نذر کردم که این پروژه به ثمر برسد!
پژوهش توسط خانم طلبه ما شروع شد، و مرکز هم مبالغی را برای تهیه منبع واریز کرد تا دست پژوهشگر ما برای تحقیق باز باشد. طی مراحلی طرح اجمالی و تفصیلی برای بررسی به مرکز گزارش شد و استاد راهنما نقاط قوت و ضعف موضوع را گوشزد می‌کرد و پژوهشگر هم کار را پیش می‌برد. تا اینکه طلبه پژوهشگر ما باردار شد، اطلاع داد نمی توانم پروژه را ادامه دهم!! حالا چقدر پیش رفته بود فقط 10 صفحه از متن را نوشته بود!
وقتی به مرکز اطلاع دادیم گفتند چاره‌ای نیست باید پروژه تکمیل بشود. من مدیر دوباره شروع کردم التماس که فلانی بیا این کار و تمام کن تا خلاصه یکی از طلاب را گیر انداختم ، او هم سطح سه فلسفه را می‌خواند. خلاصه به خاطر گل روی من مدیر پذیرفت!! مدتی هم او روی کتاب کار کرد بعد از مدتی این طلبه ما هم باردار شد، از ادامه کار پوزش خواست!!
متن ایشان هم 10 صفحه می‌شد! که روی هم بیست صفحه بود!! دفعه سوم شروع کردم به التماس ، به هرکسی که امید داشتم تقاضا کردم و دریغ از یک جواب مثبت!
خلاصه گرفتار یک کره کور شده بودم بعضی ها می‌گفتند ما کار نیمه تمام را نمی‌توانیم انجام بدهیم و مرکز اتمام کار را می‌خواست.من هم که کمر درد داشتم و بازی روزگار باعث شد که دیسک کمرم را عمل کنم!! و به ناچار مدتی در بستر باشم.
و من مدیر هم که عادت نداشتم بیکار بمانم، تصمیم گرفتم از این فرصت بستر نشینی استفاده بهینه کنم، با معرفی خودم به مرکز شروع کردم به نوشتن، با قرار دادن لب تاپ روی شکمم در حال دراز کشیده کتاب را که قرار بود 50 صفحه باشه در 180 صفحه نوشتم.
کار شیرینی بود دوران نقاهت را نفهمیدم کی گذشت و کتاب تمام شد و نشر هاجر چاپ کرد . نام هر سه نویسنده را روی آن نوشتم ، چون می‌خواستم تشویق شوند و بدانند که می‌توان نوشت. در جشنواره علامه حلی نویسنده دوم را معرفی کردم و رتبه کسب کرد و هدایایی به نفر دوم تعلق گرفت هدیه را به هر دو نویسنده دادم. هردو گفتند اصلا حق ما نبود؛ که اسم ما روی کتاب حک شود و نه جایزه !! گفتم این کار را کردم تا از شما در آینده کارها بیشتری بخواهم.
خلاصه لذت شیرین کتاب، “نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی” هنوز هم در ذائقه ما مانده است و دوبار چاپ شده است، این شیرینی منجر به نوشته شدن کتاب “محیط اجتماعی و تاثیر بر تربیت از منظر قرآن شد“، که آنهم داستانی دیگر دارد.این راه همچنان ادامه دارد و من عادت به نوشتن کرده‌ام و در حال نوشتن سه کتاب دیگر هستم، یعنی نمی توانم بیکار بمانم؛ نوشتن رزق روزانه من شده است.

 کتب در دست چاپ: “توکی هستی” “زنان آذربایجان دیروز ،امروز، فردا، “خاطرات تلخ و شیرین طلبگی

عسی عن تکرهوا شیً هو خیرٌ لکم.

 

 

 

 

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1399-09-25] [ 01:31:00 ب.ظ ]

پژوهش فصل جوانه تولید علم ...

پژوهش زکات علم

وظیفه پژوهشی

1. تولیدعلم

2. تولید الگو

باید گزاره های دینی را به الگو تبدیل نماییم. عالمانه به سوالات اساسی در موضع اهلبیت پاسخ گو باشیم.

سرنوشت مکتب اسلام در این تکاپو است. از نگاه رهبری در بیانیه گام دوم انقلاب حوزه‌ها این وظیفه را دارند که برای نظام تعلیم و تربیت، اقتصاد، تجارت و همه رفتارها و بازار اسلامی، فعل و انفعالات اجتماعی، جنسی در همه عرصه‌های جامعه پاسخ‌گو باشند.سبک زندگی دینی یک ابر پروژه است و با یک نصیحت کار درست نمی‌شود.باید پاسخ‌گو بود و پاسخ‌یابی کرد و پاسخ‌های عالمانه برای اغناع نسل پرسشگر داشت.

بنابراین باید کار پژوهشی عمیق بصورت گسترده، نظری و کاربردی، عملیاتی و پیمایشی باشد. باید با تولید نمونه و آزمایش کردن واقعیت‌ها را شناخت و بکار برد.

در انقلاب صنعتی علم تبدیل به ابزار سلطه شد. باید از علم برای رسیدن به اوج قله‌های پیشرفت استفاده کرد. منتها علمی که تارهای قدرت آن با گزاره‌های دینی رابطه تنگاتنگ داشته باشد. ما علم سکولار نمی‌خواهیم؛ کشور ما و سایر مسلمانان با علم سکولار به تاراج رفته است. قرن‌ها است که بر سر گور این علم سوگواری می کنیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 01:30:00 ب.ظ ]

پاداش پژوهش... ...

پژوهش یعنی فعالیت عقلی جوانان

 

پیامبرصلی الله علیه وآله: اگر مؤمنی، پیش از مرگ برگه‌ای علم از خود بر جای گذاشته باشد، همین یک برگ روز قیامت میان او و آتش جهنم مانع می‌شود و خداوند درازای هر حرفی که بر آن برگه نوشته شده باشد شهری، هفت برابر بزرگتر از وسعت کل دنیا به او عطاء می کند. ( محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج2،باب19،ص144، حدیث1)

_______________________________________________

 اگر ژرف یابی و پژوهش نباشد، نتیجه‌اش یک جا ایستادن، در جا زدن و با دنیای پیرامون خود به تدریج بیگانه تر شدن است.عنصر تحقیق و پژوهش در همه جا به صورت یک اصل در مجموعه کارها باید مورد توجه قرار گیرد.توليد علم، فقط انتقال علم نيست؛ نوآوري علمي در درجه اوّلِ اهميت است. اين را من از اين جهت مي‏‌گويم که بايد يک فرهنگ بشود. اين نو انديشي، فقط مخصوص اساتيد نيست؛ مخاطب آن، دانشجويان و کلّ محيط علمي هم است. البته براي نوآوري علمي - که در فرهنگ معارف اسلامي از آن به اجتهاد تعبير مي‏شود - دو چيز لازم است: يکي قدرت علمي و ديگري جرأت علمي. البته قدرت علمي چيز مهمي است. هوش وافر، ذخيره علمي لازم و مجاهدت فراوان براي فراگيري، از عواملي است که براي به دست آمدن قدرت علمي، لازم است؛ اما اين کافي نيست. اي بسا کساني که از قدرت علمي هم برخوردارند، اما ذخيره انباشته علمي آنها هيچ جا کاربُرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمي‌‏برد و يک ملت را از لحاظ علمي به اعتلاء نمي‏‌رساند. بنابراين جرأت علمي لازم است…. اگر بخواهيد از لحاظ علمي پيش برويد، بايد جرأت نوآوري داشته باشيد. استاد و دانشجو بايد از قيد و زنجيره جزمي‌گري تعريف‌هاي علمي القاء شده و دائمي دانستن آنها خلاص شوند.

مقام معظم رهبری

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

-

موضوعات: فرهنگی, کوتاه نوشت  لینک ثابت
 [ 01:29:00 ب.ظ ]

فتوای رهبری بر نهی از منکر مسئولین ...

نهی از منکر مسئولین از همه مهمتر است

امر به معروف و نهی ازمنکر یعنی اینکه ما به یه آقایی بگیم غیبت نکن، به یه خانمی بگیم حجابت رو رعایت کن، به یکی بگیم اسراف نکن و… همه این ها نهی از منکره و باید انجام بشه اما مهمتر از این ها اون مسئولی هست که یک خلافی رو انجام میده، حالا هر تخلفی که می خواد باشه، مسئولینی که در بدنه نظام جمهوری اسلامی هستن و عمدا یا سهوا یک خلافی رو انجام میدهند. نهی از منکر آن ها اولویت داره، مسئولینی که کج می روند را چه کسی باید نهی از منکر کند؟ فقط رهبر؟ فقط رئیس؟ فقط ما فوقش؟نه، مردم آیه 119و 194سوره آل عمران می فرماید که امت باید امر به معروف و نهی از منکرکند!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1399-09-21] [ 02:56:00 ب.ظ ]

رهبری و با سواد شدن سریع ...

 سواد امروز یعنی سواد رسانه

 ?‏ برخی انتظارات مهم مقام معظم رهبری از ما در  فضای مجازی

1⃣آرایش مناسب علیه نفوذ دشمن داشته باشید

2⃣تقوا داشته باشید و از حاشیه دوری کنید

3⃣در فضای مجازی مردم را مأیوس نکنید

4⃣در ابزار بایستی به‌روز باشید

 5⃣با ناامن‌کننده‌‌ها مقابله کنید

6⃣شبکه ملی را تقویت کنید

7⃣بدنبال قوی شدن باشید!

8⃣در زمین دشمن بازی نکنید

سواد رسانه ای یک نوع درک متکی بر مهارت است که بر اساس آن می‌توان انواع رسانه‌ها و انواع تولیدات آن ها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد.

?مهارت‌های سواد رسانه ای به نوجوانان، جوانان، بزرگسالان و همه افراد جامعه کمک می‌کند تا بتوانند یک مخاطب فعال، خلاق، گزینشگر و هوشمند باشند نه صرفا یک مصرف کننده ساده و خام برای پیام‌های رسانه‌ای.

? از شدت پرکاری، یا شاید بیکاری، وقتی حوصلهٔ هیچ‌ چیز را نداریم، احتمالاً تنها کاری که به ذهنمان بیاید بازکردن اینستاگرام یا توییتر باشد. اینجاست که دو ساعت انگشت‌کشیدن بر روی صفحهٔ موبایل شروع می‌شود. از روزمرگی بیرون می‌آییم و می‌افتیم درون تکرار و ملالتی دیگر. اما این دو ملالت با هم یک تفاوت دارند، در تکرار و خستگیِ دوم همه ‌چیز یادمان می‌رود: اسکرول‌کردن، مثل عوض‌کردن کانالِ تلویزیون، هر آنچه را مربوط به ماست برای چند دقیقه نابود می‌کند.

#زنگ_هوشیاری

#سواد_رسانه_ای

#اعتیاد

#تست_اعتیاد

? #اعتیاد_بی_فرجام_رسانه_ای

 #به_زودی

#از_همه_دوستان

??????

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-09-20] [ 11:17:00 ق.ظ ]

باسواد بی سواد ...

امروزه نداشتن سواد رسانه ای یعنی بیسوادی

در سواد رسانه از ابتدای کار اول باید سواد داشته باشیم، مثل یک سوادآموز که اول باید از الف با شروع کند. یعنی سواد رایانه‌ای داشته باشد، مثل دوره‌های گوناگونIcdl ، اکسل اکسز و از سخت افزار و Ram وcpu ویندوز انواع نرم افزار ها را مثل Afic نصب کند. نرم افزار کلیپ و پادکست، Idsl، نصب کند و اگر سیستم ویروسی شد بتواند آنتی ویروس نصب کند.

در مرحله بعد باید سواد دیجیتال را داشته باشد مثلا با عناوین مونولوگ و آنالوگ آشنا باشد و بتواند پاورپونت بسازد یا کلیپ بسازد. باید توانایی کابری تمامی ابزارهای رسانه‌ای را داشته باشد تازه می‌شود نیمه حرفه‌ای. راحت می‌تواند در پیام رسان‌ها کار کند، وبلاگ بزند، در اینستاگرام و واتساب کار کند.

سواد رسانه‌ای یعنی بتواند تحلیل کند و رسانه شناس باشد، توانایی تحلیل کلیپ ها و سخنرانی، اخبار را داشته باشد.هدف و پیام را دریافت کند. نقشه پیام تصویری و صوتی را بفهمد.

وقتی توانست تحلیل کند، باید در بین خانواده و دوستان پیاده سازی کند می‌شود تربیت رسانه. به فرزندان چگونه یاد بدهیم چه چیزی برایش جایگزین کنیم تا از محتوای بهتری استفاده می شود تربیت رسانه کند.

. بعد نوبت رفتار رسانه‌ای می‌شود که باید رفتار مناسبی در برابر چند رسانه‌ای داشته باشیم. جواب شبهه بدانیم  و روشنگری کنیم. یک وقت فرصت جواب کم است، و باید به موقع جواب داد. در تله چند رسانه ای نیافتیم.

بحث بعدی تولید رسانه است که باید بتوانیم پیام هایی را تولید کنیم تا به جان مخاطب رسوخ کند پیام های شایسته و روشنگرانه، برای شیعیان و ادیان دیگر یا کودک و نوجوان باشد. موارد دیگر که از کف هرم شروع می‌شود همه بلقوه هستند، ولی این مورد نتیجه آن‌ها است.

در جریان سازی رسانه را باید با پیام به مخاطب حس همزاد پنداری بدهیم و تاثیر گذاری داشته باشد باید با تکنیک خاصی بتوانیم جریان ساز باشیم و در مرحله آخر باید توانایی مدیریت رسانه را داشته باشیم.

مراقب باشیم مبادا مصداق باسوادهای بی سواد باشیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-09-17] [ 01:13:00 ب.ظ ]

سرنوشت شوم یکی یدونه ها ...

فرزند بیشتر مهار کرونا بهتر

کاهش رشد جمعیت دارای آثار فرهنگی و تربیتی نیز هست؛ برخی از این آثار عبارت‌اند از:الگوی تربیتی خانواده های کم فرزند مناسب نیست؛ فرزندسالاری و زنسالاری(به معنای نامناسب آن) در این خانواده‌ها وجود دارد؛ اما در خانواده‌های پرجمعیت، قواعدی از زندگی را می طلبند که با اقتدار مرد در آن سامان می یابد؛ پدر و مادر در جایگاه متناسب با خود قرار دارند و همچنین، همگرایی بین افراد بیشتر است. اختلاف بین فرزندان در خانواده‌های پرجمعیت معمولاً بیشتر است و در صورت بروز اختلاف، والدین بین فرزندان داوری می‌کنند که در این صورت، فرزندان مرجعیت پدر و مادر را فهم کرده و در اجتماع نیز سیستم ولایی(جایگاه رهبر اجتماعی و ضرورت تبعیت از وی) را درک می‌کنند و می‌پذیرند. به علاوه، اختلاف بیشتر بین فرزندان، ظرفیت روحی آنان برای تحمل مخالف را افزایش میدهد. مضافاً در خانواده‌های پرجمعیت، امکانات، کفاف همۀ فرزندان را نمی‌دهد و لذا مجبورند قناعت پیشه نمایند و با هم سازگاری داشته باشند. در صورت اختلاف، یکی باید حرمت بزرگتر را نگه داردیا تا مدتی حق خود را معین ببیند، بنابراین، بچه‌ها قاعده زیست اجتماعی را یاد می‌گیرند. در این نوع خانواده‌ها، فرزندان با مشقت بیشتر بزرگ می‌شوند و این موضوع برای آنان ضرورت دارد؛ چون مشکلات بخش ضروری زندگی به شمار میرود. از این رو، در روایات داریم «فرزند باید در دوران طفولیت سختی بکشد، تا در بزرگسالی، شکیبا و بردبار شود».تُستَحَبُّ عَرامَهُ الغُلامِ فی صِغَرِهِ لِیَکُونَ حَلیما فی کِبَرِهِ(روضۀ المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۸ ،652.

پ ن

همه کسانی که بیشتر از یکی یا دوتا فرزند نمی آورند، به نظر خودشون، می خواهند به فرزندشون محبت بیشتری بکنند و آنه هارا خوشبخت کنند نمی دانند باعث و بانی بدبختی آنها هستند.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1399-09-13] [ 12:12:00 ب.ظ ]

آسیه هستی یا فرعون ...

سهم من در مهار کرونا

هرکسی در دورن خود یک آسیه و یک فرعون دارد.در طول زندگی باید نگاه کند به رفتارهایش که نماد کدام یک از این دو شخصیت است! موفقیت زندگی را در کدام شخصیت می‌داند. حضرت آسیه هم دو نوع حیثیت داشت. یکی شکست در باره هدایت فرعون، و دیگری نجات خودش از فرعونیت که نتیجه‌اش نامداری در دو جهان شد. وقتی پا بگذاری روی سیم خاردار نفس و عبور کنی آسیه درونت را بها داده‌ای، و می شوی یکی از چهار زن بهشتی!

حضرت آسیه می توانست آنطرف سیم خاردار بماند و به آن نزدیک نشود، زندگی کوتاه را در کنار فرعون، در لجن زار تعفن مادی طی کند و برای همیشه خود را مانند همسر ابولهب در جهنم دنیا و آخرت بسوزاند.

پس بیایید در این ایام کرونا هرکدام آسیه‌ای باشیم برای یاری دیگران تا سهمی از مهار کرونا داشته باشیم.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-09-12] [ 10:47:00 ق.ظ ]

کرونا جریمه سنگین ...

 کرونا جریمه سنگین

همیشه در دل تهدیدها فرصت های مهمی وجود دارد.کرونا هم یکی از همان تهدیدها است که فرصت های عجیبی دارد.

برای بستن کمربند ایمنی با جریمه مجبورمان کردند که به جان خودمان رحم کنیم. اما برای جریمه کسانی که تا نزدیک صبح صدای موسیقی عروسی‌هاشون خواب را از چشم مومنین می‌گرفت، کسی خود را بدهکار نمی‌دانست! به پلیس 110 می‌گفتیم پاسخشان این بودکه اجازه از اماکن دارند تا ساعت 12 شب بکوبند، و موسیقی شان هم از ارشاد مجوز دارد.

نتیجه بعضی از این عروسی ها که افراد از نوشیدنی نجس هم می‌خوردند، چاقو کشی و قتل هم در عروسی اتفاق می‌افتاد. که بعضی از این قاتل ها هم همین روزها به علت نبخشیدن اولیای دم قرار است اعدام شوند!تعجب آدم زمانی بیشتر می‌شود که در ایام محرم هنوز ساعت 10 شب نشده زنگ می‌زدند که چرا عزاداران صدای بلندگویشان از مسجد پخش می‌شود! ولی در باره موسیقی در این مدت چهل سال همان افراد هرگز اعتراض نکردند! وقتی مسئولین در این موارد جریمه نکرند، خداوند خودش برنامه جریمه را عملی کرد و خیلی هم اثر کرد، آمار ازدواج افزایش یافت، چون دیگر قرار نیست بریز و بپاش کنند، جوان بدون مخارج اضافه، ازدواج می‌کند.

باید خودمان عامل باشیم در بیشتر از این با کرونا جریمه نشویم.

صدای موسیقی عروسی‌ها خاموش شد! پارتی‌های مختلط جمع شد. مرگ جوانانی که در پارتی‌ها با مواد مخدر خطرناک اتفاق می‌افتاد جمع شد.معلمانی که سند 2030 را در دستور کار خود داشتند، مایوس شدند. همه اینها جریمه کرونا بود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1399-09-10] [ 10:19:00 ق.ظ ]

راز مشترک شهدا ...

سهم من در مهار کرونا

چرا بیماری منحوس کرونا را نمی توانیم به زنجیر بکشیم، چون اهل عمل نیستیم. فقط بلدیم نق بزنیم. چون مثل بقیه رفتارهای ضد اخلاقی که هیچ وقت به آن عمل نمی‌کنیم، مثل غیبت کردن، مثل دروغ گویی، مثل مسخره کردن، مثل تقلب کردن و هزاران رفتار ضد انسانی که نباید مرتکب شویم، به این کار ضد اخلاقی هم مبادرت کردیم، و نترسیدیم که مبادا بیماری را به دیگران انتقال دهیم، فاصله‌ها را رعایت نکردیم و ماسک نزدیم، از سفر خوداری نکردیم. همه و همه این رفتارها سبب شد که هر روز تعداد زیادی از دوستان و اقوام را از دست بدهیم.یک کلام چون اهل عمل نیستیم، فقط بلدیم حرف بزنیم! رازی که شهدا می‌دانستند رفتار مشترک شهدا این راز بود، اهل حرف نبودند اهل عمل بودند . چرا در مدت چهل سال از شهدا درس نگرفتیم، تا اهل عمل باشیم. یکی دیگر از مردانی که اهل عمل بود را دشمن از ما گرفت، دیگر سعادت استشمام تنفس او را در آسمان ایران نداریم. بیایید شهیدانه زندگی کنیم، یعنی اهل عمل باشیم!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1399-09-08] [ 10:24:00 ق.ظ ]

توهم مرگ برای همسایه ...

#سهم_من_در_مهار_کرونا

همیشه خیلی دیر انجام می دهیم. چون باور نداریم. شاید ایمان‌مان ضعیف است. همیشه فکر می‌کنیم، نه مقام فکر خیلی بالاست؛ بهتر است بگویم خیال می‌کنیم، که این اتفاق برای همسایه بود. همسایه فامیل، دوست، می‌میرد،گرفتار اجل معلق می شویم! البته مرگ حق است. اما بیشتر این فوتی‌های دوران مدرنیته، به علت کم کاری ماست. به قوانین بهداشتی و محافظتی عمل نمی‌کنیم. برای سلامتی خودمان و دیگران ارزش قایل نیستیم. چرا باید برای بستن کمربند ایمنی، کلاه ایمنی، رعایت چراغ قرمز سر چهاراه، پخش مواد مخدر، اعتیاد، و امروز و شاید چندین سال آینده برای ماسک زدن و فاصله را رعایت کردن از بیت المال هزینه شود. پس کی به واجبات دینی عمل خواهیم کرد! ما هنوز در ابتدایی ترین بایدهای زندگی اجتماعی مانده‌ایم و گره کور آن را نمی‌توانیم باز کنیم، مدعی انتظار فرج هستیم زهی خیال باطل!

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1399-09-05] [ 09:47:00 ق.ظ ]