من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 67
  • رتبه مدرسه دیروز: 2
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 121
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 46
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

ممد نبودی ببینی … ...

 

ممد نبودی ببینی…

وطن و جان یکی از با ارزش ترین چیزها برای هر کس است و از جان با ارزش تر برای هر کس چیزی نیست، به قول معروف جان شیرین است اما شهدا آن را در راه خدا دادند .

 چه معامله ای! هستی را به خدا دادند و خدا و جاودانگی را به دست آوردند،ای خدای بزرگ آنان که روزی جان به تو دادند هیچ دلبستگی به جهان مادی نداشتند، ما را هم چنین کن.

سوم خرداد !چه نام آشنایی، وقتی بچه بودم فقط حسی غریب از سرود ممدنبودی داشتم که آن را خیلی دوست داشتم، بعدها که بزرگ شدم فهمیدم که آن سرود آزادی خرمشهر است. مدتی بود عراق خرمشهر را به ویرانه ای تبدیل کرده بود به قول خودشان (محمره)دشمن خیال می کرد می توان روی خون هزاران آلاله پاک خانه ظلم خود را بنا کند اما غافل از اینکه ظالم نابود شدنی است.

دشمن هر چقدر ادوات و تجهیزات هم داشته باشد در برابر ایمان و اراده ی الهی کم می آورد ،همچنان در قضیه جنگ 33 روزه و جنگ 22 روزه غزه مشاهده شد این آمار نشان از سقوط تدریجی دشمن دارد رژیم بعثی عراق هم از قماش همین صهیونست ها بود.

حالا کجاست مگر به تاریخ پیوست ترسی همیشه قرین دشمنان اسلام و قرآن است .

سردار جهان آرا و هم رزمانشان مدتها با چشمان اشک بار شهر خود  را یوغ گرگ صفتان (عراقیهای بعثی)و روباه صفتان(آمریکایی ها و همدستشان شرقی و غربی اش / می دیدند و بر لب دعای گشایش و چشم اشک حسرت داشتند اما با دلی امیدوار وخدا همیشه با مومنان و متقیان است و هیچ گاه دشمن پوشالی تاب نیروی بازوان الهی مومنان راندارد و به زوال هلاکت ارمغان آن هاست.

سوم خرداد یکی از روزهای تجلی قدرت الهی از بازوان جوانان پاک و با ایمان این سرزمین بود که دشمن راخار و ذلیل کرد.

خدایا ما را هم به خیل شهدا برسان

آمین یارب العالمین

 

 

 

موضوعات: نوروز, فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-03-03] [ 10:05:00 ق.ظ ]

شروع داستان عشق وایمان ...

خوشا «ذی‌الحجه» روز عید قربان
شروع داستان عشق و ایمان

خواهی که تو را کعبه کند استقبال
مایی و منی را به منا قربان کن

الحمدلله که این نعمت نصیبمان شد تا بار دیگر عید قربان را گرامی بداریم و انشاءالله  اگر سالهای قبل نتوانستیم،

امسال بتوانیم از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشیم و از داشته ها و خواسته هایمان بگذریم

عید قربان مبارک

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-22] [ 01:39:00 ب.ظ ]

پیشاپیش روز پدر مبارک ...

 

شیخ رجبعلی خیاط به هر کسی اجازه حضور در جلسات را نمی دادمگر مشروط به شرطی. یکی از اراتمندانش می گوید پرسیدم :چرا اجازه نمی دهی؟گفت اول پدرت را راضی کن!رفتم پدرم را راضی کردم ! فردا وارد جلسه اش شدم تا مرا دید گفت بارک الله! حالا پهلوی من بنشین.کیمیای محبت ص134

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[جمعه 1395-01-27] [ 06:24:00 ق.ظ ]

خدا دنيا و آخرت تو را مي تواند از قم به مشهد منتقل كند ...

 

خاطره ای جذاب از مقام معظم رهبری در نیکی به پدر بزرگوارشان.

بنده اگر در زندگي خود در هر زمينه اي توفيقاتي داشته ام، وقتي محاسبه مي كنم، به نظرم مي رسد كه اين توفيقات بايد از يك كار نيكي كه من به يكي از والدينم كرده ام، باشد.

مرحوم پدرم در سن پيري، تقريباً بيست و چند سال قبل از فوتش (كه مرد 70 ساله اي بود) به بيماري آب چشم، كه چشم انسان نابينا مي شود، دچار شد. بنده آن وقت در قم بودم. تدريجاً در نامه هايي كه ايشان براي ما مي نوشت، اين روشن شد كه ايشان چشمش درست نمي بيند. من به مشهد آمدم و ديدم چشم ايشان محتاج دكتر است. قدري به دكتر مراجعه كردم و بعد براي تحصيل به قم برگشتم، چون من از قبل ساكن قم بودم. باز ايام تعطيل شد و من مجدداً به مشهد رفتم و كمي به ايشان رسيدگي كردم دوباره براي

ادامه »

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1395-01-09] [ 03:28:00 ب.ظ ]

مزد فقط بیست روز پرستاری از مادر ...

 

مادرم بیمار شده بود. همه هفت برادر و خواهرانم انگیزه پرستاریش را نداشتند!من که از همه آنها به منزل مادرم با 700 کیلومتر مسافت دور بودم! مدت بیست روز در کنارش بودم، و به تنهایی او را که 80 کیلو وزن داشت حمل می کردم!در حالیکه از ناحیه زانو مشکل داشتم، یه خانم روستایی با زبان ترکی گفت: «کوپه سال». از خواب بیدار شدم، از همسرم تلفنی پرسدیم: کوپه یعنی چه؟ گفت :به زبان ترکی بادکش است. با یه استکان از زیر زانویم بادکش گرم انجام دادم، مشکل درد زانویم برطرف شد. ودر همان روزها، در عالم رویا دیدم پرچم سبزی به من دادند .که بلافاصله و پشت سرهم چهار بار سفر عمره و دوبار سفر کربلا قسمتم شد،که تا آن زمان توفیق هیچکدام از این سفرهارا نداشتم.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 01:11:00 ب.ظ ]

سپاس گزاری از پدر و مادر بلافاصله از خداوند ...

خداوند به سپاسگزاری از خود و پدر و مادر فرمان داده است؛ پس هرکه از پدر و مادرش سپاسگزاری نکند، خداوند را سپاس نگفته است. از امام رضا علیه السلام خصال ص156

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:44:00 ب.ظ ]

مقام در سایه عرش به سبب نیکی به پدر ومادر ...

 

حضرت موسی علیه السلام مشغول مناجات بود که مردی را درسایه عرش دید که مقام بلندی داشت. از خدا پرسید؟ بار لها! کیست که سایه عرش تو بر او افکنده شده و مشمول این نعمت بزرگ شده است؟

خداوند در پاسخ او فرمود: این مرد دو خصلت داشت: نسبت به پدر و مادرش نیکی می کرد و سخن چین نبود.

بحار ج 1زص66


موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]

چه چیز شما را از نیکی به پدر و مادر باز می دارد ...

 

امام صادق علیه السلام : چه چیزی شما را باز می دارد که به پدر و مادرتان –چه زنده وچه مرده- نیکی کنید؟ برایشان نماز بگذارید و صدقه بدهید و حج کرده روزه بگیرید تا پاداشش برای آنها به همان اندازه برای خودتان هم باشد. تا خداوند عز وجل به سبب نیکی و پیوندتان به شما خیر فراوانی عطا کند.کافی، ج2 ص 159

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:24:00 ب.ظ ]

کوتاه، اما آموزنده ...

 

تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنه افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد و اگر چه روزها افق را به دنبال یاری رسانی از نظر می گذارند، اما کسی نمی آمد. سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پاره ها کلبه ای بسازد تا خود را از عوامل زیان بار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.

صفحات: 1 · 2

موضوعات: نوروز, آموزنده  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-06-01] [ 09:00:00 ق.ظ ]

کوتاه اما آموزنده ...

 

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد

پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد
مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است

به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند
پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو ، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند
پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند. هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم
“برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم “
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت…

برادر پسرک را روی صندلی اش نشاند ، سوار ماشینش شد و به راه افتاد…
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند
اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم ، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند

این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه!

 

موضوعات: نوروز, آموزنده  لینک ثابت
[یکشنبه 1391-01-13] [ 07:53:06 ب.ظ ]

موضوع: نگاهی به شاخصه های انسان کامل در اسلام ...

 

نگارش وتدوین:معصومه جوانمرد استاد راهنما:آقای اکبری ،استاد ناظر :آقای دکتر محمد رضا اسدی ،تاریخ دفاع:۱۴/۰۶/۱۳۹۰

چکیده

مباحث انسان شناسی وپردازش شناخت ابعاد وجودی انسان که به عنوان یک موجود ناشناخته مطرح می باشد با عنایت به لایه ها و ابعاد وجودی او همواره موضوع مورد مطالعه حوزه های مختلف علمی چون جامعه شناسی ،روانشناسی ،اخلاق وحوزه های دیگر مرتبط با آن می باشد. جایگاه ونقش آدمی در حوزه های مختلف فردی وخودی و اجتماعی و ارتباط او با خالق هستی همان چیزی است با دیگران ترسیم می کند یعنی حق الله ،حق النفس وحق الناس .

 

تکمیل ارتباط مربوط به این سه حوزه ورعایت قوانین واحکام مربوط به آن ،نگرش آدمی را به مبدا ومقصد وسعادت دنیوی واخروی را در قالب جهان بینی الهی ترسیم نموده وحس مسئولیت پذیری ومعنا دار یافتن حیات ورابطه ی حیات دنیوی با اخروی را نمود می بخشد. دین و سنت و آموزه های دینی با دعوت انسان به خود سازی ،مراقبه ومحاسبه ی نفس ،وبا رسیدن به خود باوری وتثبیت ایمان وباور به حق ،سکوهای رسیدن به کمال را برای بشر به ارمغان می آورد .جلوه های این خود باوری وبازسازی خود ودل نبستن به تعلقات دنیوی میدان کامل ونهایت قرب الی الله را برای بشر عینیت بخشیده و انسان کامل نمود پیدا می کند وتحقق این امر وقتی است که انسان دچار دیگر پنداری واز خود بیگانگی نشود. در آموزه های دینی ما که انسان از کرامت ذاتی برخوردار می باشد می تواند به کرامت اکتسابی که خداوند برایش رقم زده طی کرده وبه جایی گام نهد که از احمد تا احد یک میم فرق باشد ،آری آن میم ،میم تعلقات و وابستگی های دنیوی است که بایستی انسان از خود تخلیه کرده وبا تحلیه به فضایل وکمالات الهی وبه مقام تجلی وظهور برسد واین وعده ی رسیدن آدمی به کمال ونمود انسان کامل است. تحقیق حاضر در چهار فصل تنظظیم شده است :فصل اول شامل کلیات ومفاهیم تحقیق است که به اهمیت وتبیین موضوع پرداخته شده است .در فصل دوم به انسان در قرآن وهدف آفرینش او پرداخته شده ودر فصل های سوم وچهارم به ترتیب به انسان ومساله ایمان وسعادت بشری ونگرش اسلام در باب تکامل در پرتو آیات وروایات اشاره شده وعوامل از خود بیگانگی وآفات مربوط به آن بررسی شده است.

 

موضوعات: نوروز, تحقیقات پایانی طلاب مدرسه فاطمیه  لینک ثابت
[شنبه 1391-01-12] [ 07:03:00 ب.ظ ]

ساقیا آمدن عید مبارک بادت ...

میگویند سال نو دارد می آید. واقعا از حال و هوای مردم می شود فهمید یک خبرهایی قرار هست اتفاق بیفتد که همه مردم اینچنین دست بکار شده اند. حتماً باید این اتفاق خیلی عظیم و مهم باشد از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، اینچنین در تلاطم و تلاش اند. واقعاً توجه کرده اید بعضی از مردم در این روزها اصلاً خستگی پذیر هم نیستند. انگار جنس مردم از فولاد و آهن است. نمی دانم شاید از غذاهای نیروزا و قرص های نیروزا استفاده می کنند. الله أعلم……

یک پیرزنی را دیدم که چند برابر وزن خودش، وسایل در قسمت های مختلف دستش به نحو شایسته جاسازی کرده بود و به طریق شگرفی آنها را حمل می کرد. انگار اصلاً از کهولت سن خود خبر نداشت. از پادرد و کمر درد و درد شانه هایش خبری نبود، پس واقعاً می توان ایمان آورد به اثر معجزه آسای نیروزاها.

اشتباه نکنیم این نیروزاها همان قرص های موجود در مغازه ها نیست چرا که آهن در برابر آنها چندین برابر سر خم کرده و اظهار عجز و ناتوانی کرده است. این نیروزاها همان اراده انسان هاست. همان نیرویی که انسان با بکار بردن و استفاده از آن می تواندتمام قله های سخت زندگی را فتح کند. آری همه انسان ها در برابر تغییر و تحول طبیعت، تصمیم هماهنگی گرفتند. نمی دانم کجا محل اجتماعشان بود، ولی میدانم در آنجا این حرف ها بینشان گفته شده. مگر می شود طبیعت که زیر پای من انسان قرار داده شده با همه جزئیاتش نو و تازه شود و جانی دوباره بگیرد. منٍ انسان، که اشرف مخلوقاتم از سبزة زیر پایم عقب بمانم، خیلی شخصیتم خدشه دار می شود، من از همه آفریده ها در مقام بالایی قرار دارم، پس منٍ انسان، هم …..

ولی ای کاش در آن جلسه ما انسان ها تصمیم های دیگری هم می گرفتیم. ای کاش اندکی آگاهانه فکر می کردیم و بعد دست بکار می شدیم. ای کاش تصمیم می گرفتیم که همچنان که غبار از ظاهرمان می زداییم، باطنمان را هم از غبار و کینه و کدورت و ….. پاک و مبرا کنیم. ای کاش این قانون تغییرناپذیر را با همه فرمول های ثابت شده اش باور می کردیم.

زندگی سخت است، اما من با عشق و توکل به خدا از آن سخت ترم.

شهباز

 

 

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1390-12-29] [ 09:00:00 ب.ظ ]

لبیک به ندای رهبر ...

باور دارم که رأی دادن مثل خون دادن شهید، جهاد در راه خداست. در این وانفسای روز مرگیها که زمین و زمان ما را به بی تفاوتی می خوانند، من و تو اما هستیم بر آن عهدی که با شهیدان و اماممان بسته ایم.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1390-12-10] [ 10:46:16 ب.ظ ]

ملکا ذکر تو گویم که پاکی و خدایی /نروم جز به همان ره که توام راه نمایی ...


 

چندی پیش در یک برنامه تلویزیونی سخنرانی پخش می­شد به این مضمون:

«چرا خدا را صدا می­کنیم؟ چرا ذکر می­گوییم؟ خب بریم پیشش؛ مثل وقتی که شخصی به جای اینکه معشوقه­اش را هی صدا بزند میره پیشش و دیگه هی صداش نمی کنه. پس ما هم به جای اینکه هی خدا رو صدا بزنیم بریم پیشش و حرفهامونو رودررو باهاش بزنیم.»

لازمه این سخن این است که ما خدا را با همین حواس جسمانی ببینیم. اما بسیار پرواضح است که خدا جسم نیست که جا و مکان داشته باشه تا ما به جای دعا کردن بریم پیشش. پس هر کس که چنین اعتقادی داشته باشد یا نمی­فهمد یا به خدا کفر می ورزد. حواس جسمانی فقط برای درک اشیاء مادی و جسمانی است.

اولاً خدا چیزی نیست که بتوان با حواس ظاهری آن را درک کرد. یعنی نمی توان او را با چشم دید زیرا چشم فقط اشیائی را که دارای ابعاد هستند می بیند و چیزی که دارای ابعاد است هم مادی است و هم محدود و خدا منزه از این هاست.

خدا را نمی توان با گوش شنید زیرا چیزی که با گوش شنیده شود صوت است و خدا صوت نیست. خداوند وقتی با پیامبر خود حضرت موسی سخن می گوید اشیائی مانند درخت را به صدا در می آورد تا او بشنود.

به هرحال خدا با هیچیک از حواس ظاهری ادراک نمی شود. اما آنچه با این حواس ادراک می شود و نیز خود این حواس از آیات و نشانه های خداست. یعنی نشانه آن است که خالق و مدبری حکیم و دانا و توانا هست که این حواس را مطابق با نیاز جانداری مثل انسان برای او آفریده است.

نمی گوییم خدا به هیچ وجه برای انسان قابل درک نیست بلکه می گوییم اولاً باید کانال و درگاه معرفتی مناسب برای درک خدا را درست انتخاب کرد و سپس در درک درست او تلاش کرد. اما باید توجه داشت که هرکس تا حدودی می تواند خدا را درک کند. زیرا درک خداوند متعال به میزان صفا و لطافت و پاکی روح و عقل انسان بستگی دارد.

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-10-20] [ 11:43:46 ب.ظ ]

چاه مشکلات ...

کشاورزی الاغ پیری داشت. یک روز الاغ از سر اتفاق، به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هرچه سعی کرد، نتوانست الاغ را بیرون بکشد. پس برای اینکه الاغ بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند، چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی، باعث عذابش نشود. مردم با سطل، روی الاغ خاک می ریختند، اما الاغ، هر بار خاک های روی بدنش را می نکاند و زیر پایش می ریخت و هر چه خاک زیر پایش بالاتر می آمد، سعی می کرد روی خاکها بایستد.

روستاییان، همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن، تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستاییان از چاه بیرون آمد.

مشکلات مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم؛ یا زنده به گور می شویم یا اینکه از این مشکلات همچون سکویی برای پیشرفت، استفاده می کنیم.

 

 

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-09-29] [ 10:55:53 ق.ظ ]

حجاب نماد دین ماست ...

 


می گفت: از مجلس عزاداری امام حسین (ع) برمی گشتیم، همه خانمها باچشمانی پف کرده و اشک آلود آمدند نشستند تو ماشین.

چند تا خانم با وضع بسیار نامناسب(بدحجاب و آرایش کرده) سوار ماشین شدن. نتونستم تحمل کنم؛ برگشتم نصیحتشون کردم. اون خانمهایی هم که گفتم با چشمانی اشک آلود و …، برگشتند گفتند: آخه چیکارشون داری؟ مگه اونا رو با شما تو یه قبر می ذارن؟ خیلی ناراحت شدم.

امام حسین علیه السلام:

«مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل جلوگیری نمی گردد. (اگر برای تغییر این وضعیت) مومن مشتاق دیدار پروردگارش باشد ( و جان خود را فدا کند) شایسته است.»

حیات الحسین، ج 2، ص 264.

یکی از انگیزه های امام حسین از قیام، امر به معروف و نهی از منکر بود.

حجاب نماد دين ماست که براى حفظ و پاکدامنى زن و نيز حفظ جامعه از آلودگي‌هاى اخلاقي تشريع شده است. علاوه بر سایر دلائل، نهضت عاشورا براى احياى ارزش‌هاى ديني بود. امام حسين (ع) و زينب کبرى و دودمان رسالت، چه با سخنانشان، چه با نحوه عمل خويش، يادآور اين گوهر ناب گشتند. اما متأسفانه اکنون بیشتر زنان سعی دارند، به جای اینکه زينب کبرى و خاندان امام حسين (ع) را الگوى حجاب و عفاف خود بدانند و از آنان پیروی کنند، از الگوی غرب پیروی می کنند. اما نمی دانم، خبر دارند از زنان غرب که به زبان خود اعتراف به خوشبختی ظاهری میکنند؟

به گمان بعضیها، زن غربی در نهایت خوشبختی زندگی می کند و اینها هم اگر به خوشبختی زنان غربی برسند، باید مثل آنها بپوشند و زندگی کنند.

زنان غربی اعلام می کنند: ما امروز به عنوان زن آمریکایی می توانیم برهنه باشیم، می توانیم………..؛ اما در هیچ زمانی به اندازه امروز بدبخت نبودیم. آنها برهنگی را دشمن خود می دانند، در حالی که بعضی زنان جامعه ما برهنگی را افتخار برای خود می دانند و برای رسیدن به آن به هر کاری حاضرند دست بزنند.

یکی از مهمترین وظایف طلبه ها شناساندن جایگاه زن غربی است.

حتما نامه زن آمریکایی به زن غربی را شنیده اید؛

 

 

تقدیم به خواهر مسلمانم:


موضوع حمله اسرائیل به لبنان مورد توجه خانواده های آمریکایی قرار گرفته است و درباره آن بحث می کنند.

من به چشم خود تجاوز صهیونیست ها به لبنان را دیدم. اما چیزهای دیگری هم دیدم: من، تو (زن لبنانی) را دیدم، که به همراه فرزندان خود برای زندگی تلاش می کنی. لباسهای ساده شما را که در عین سادگی نشان دهنده حجب و حیا و عفت شماست قابل مشاهده بود.

زیبایی شما برای من نمایان بوده. اما نه فقط زیبایی ظاهری، که زیبایی درونی تان را می دیدم! با دیدن شما یک احساس قوی به من دست داد. احساس رشک به شما…

من از تجربه وحشتناک و جنایت های جنگی علیه مردم لبنان احساس خوبی ندارم. این مردم مورد حمله کسانی قرار گرفتند که با ما نیز دشمنی دارند. متأسفم که نمی توانم به این مردم کمک کنم اما قدرت، زیبایی، نجابت و مهمتر از همه خوشحالی شما را تحسین می کنم.

آری این قدرت ایمان شماست که باعث شده تا در زیر بمباران بی امان صهیونیستها از ما زنان آمریکایی شاداب تر باشید! چرا که شما هنوز با طبیعت زنانه

خود زندگی می کنید. زندگی که برای زنان ساخته شده است. من هم تا دهه 1960 به آن نوع زندگی عادت داشتم تا اینکه بمباران همان دشمن ما را نشانه رفت. اما این بمباران متفاوت بود. ما هدف حملات مهماتی قرار گرفتیم که آغشته به فساد اخلاقی بودند. آنها اخلاق و عفت ما را نشانه رفته بودند، اما این حمله بسیار نامحسوس بود!

صهیونیستها به ما از هالیوود حمله کردند؛ اما نه با هواپیماهای جنگنده و یا تانک های دست ساخته خودمان، بلکه با رسانه ها و مطبوعات و سینما.. این را بگویم که بطور حتم پس از اینکه زیرساختهای کشورتان را منهدم کردند، شما را نیز به این شیوه مورد حمله قرار خواهند داد.

من هیچ دلم نمی خواهد این اتفاق برای شما بیافتد، چون در این صورت شما نیز همچون ما احساس پوچی و حقارت خواهید کرد. اما اگر به سخنان آنان که قبل از شما این احساس حقارت را تجربه کرده اند گوش فرا دهید، می توانید از آن وضعیت در امان بمانید. همه تولیدات هالیوود بسته هایی از دروغ و تحریف واقعیت هاست. تولید کنندگان محصولات هالیوود، رفتارهای سکسی را به عنوان رفتارها و سرگرمی های بی ضرر نشان می دهند؛ چون می خواهند بافت اخلاقی جوامع را از بین برده و بدین طریق برنامه های سمی و زهرآلود خود را در آن جوامع پیاده کنند.

خواهش می کنم زهر آنها را نخورید. چون این زهر، پادزهری ندارد.

یکبار اگر آن را خوردید، گرچه ممکن است التیام پیدا کنید اما شما دیگر آن آدم سابق نیستید. پس هر چه می توانید از آن دوری کنید.

آنها سعی خواهند کرد شما را از طریق برنامه های تلویزیونی و ویدیوئی اغوا کنند. درظاهر، ما زنان آمریکایی را خوشبخت و خرسند نشان خواهند داد، که از پوشیدن لباسهایی همچون زنان فاحشه، و نداشتن خانواده و… به خود می بالیم. اما باور کنید بیشتر ما از این نوع زندگی ناخرسندیم. میلیونها نفر از ما مصرف کنندگان دائمی داروهای ضد افسردگی هستیم. از شغلهایمان متنفریم. شبها به روی مردانی که به ما اظهار علاقه کرده و پس از بهره بردن حریصانه، ما را به حال خود رها می کنند، فریاد می کشیم. اما آنها هیچ اهمیتی به ما نمی دهند.

صهیونیستها می خواهند خانواده های شما را از هم بپاشند و شما را به داشتن فرزندان کمتر متقاعد کنند. آنها خانواده را به عنوان بردگی، مادری را به عنوان اسباب مصیبت و آفت؛ پاکی و نجابت را به عنوان عقب ماندگی و… معرفی می کنند. آنها از تو می خواهند تا خود را هرچه ارزانتر بفروشی و ایمان و عقیده خود را فراموش کنی. آنها شبیه مار خوش خط و خالی اند که حوا را با سیب فریب می دهند. اما فریب آنها را نخور و سیب را گاز نزن.


من شما را همچون گوهرهای گرانبها، طلاهای خالص یا مرواریدهای ارزشمند می نگرم که در کتاب مقدس از آنها سخن رفته است. همه زنان مرواریدهای ارزشمند هستند اما برخی از ما در ارزش مرواریدمان تردید کرده و آن را بسیار ارزان و در واقع به هیچ فروختیم!

ادامه »

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1390-09-10] [ 11:43:27 ب.ظ ]

خبر ...

جمعی از  طلاب حوزه علمیه فاطمیه در پیاده روی که به مناسبت هفته تربیت بدنی برگزار شد، شرکت جستند.

 

موضوعات: نوروز, اخبار  لینک ثابت
[سه شنبه 1390-08-03] [ 05:07:00 ب.ظ ]

رسالت طلبه ...

مهمترین رسالت طلبه ها: سربازی امام زمان(عج) به نحوی که مولا از او راضی باشد.

دومین رسالت طلبه ها: روشن کردن و آگاه ساختن کسانی که با آنها سرو کار دارند.

سومین رسالت طلبه ها: حفظ آبروی اسلام و نظام. (طلبه باید کاری کند که باعث سربلندی اسلام گردد.)

چهارمین رسالت طلبه ها: برخورد با افراد منحرف از اهل علم

 پنجمین رسالت طلبه ها: تهذیب اخلاق و کسب علم

ششمین رسالت طلبه ها: کسب تقوی و دیانت

هفتمین رسالت طلبه ها: قناعت، شجاعت، صبر و زهد

هشتمین رسالت طلبه ها: ساده زیستی طلبه (مثل زندگی ائمه اطهار)

نهمین ربالت طلبه ها: هنر، صداقت و تعهد (مثل حضرت امام خمینی که هر سه را داشت.)

 دهمین رسالت طلبه ها: پرهیز از تجمل و تشریفات

یازدهمین رسالت طلبه ها: ارتباط با مردم و ارتباط با خودشان (طلاب با طلاب)

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 04:32:49 ب.ظ ]

انتظار ...

انتظار ، تنها به معنای آمادگی برای پذیرش ظهور نیست؛

بلکه علاوه بر آن، در اندیشه آن بودن و آرزو داشتن آن را نیز می طلبد.

ممکن است بسیاری از افراد آمادگی و امکانات برای پذیرایی از مهمان را داشته باشند

ولی از کسی دعوت نکرده و در انتظار آمدن میهمان نباشند.

 این گونه افراد را تنها به خاطر آمادگی داشتن برای پذیرایی،

نمی توان منتظر میهمان دانست؛ زیرا نه منتظر آمدن میهمان هستند

و نه از نیامدن آن، ناراحت می شوند.

با این بیان روشن می شود که در خودسازی و تهذیب نفس،

 بدون توجه به مساله انتظار و فرا رسیدن روزگاری که سراسر

جهان از وجود ظلم و ستم پاکسازی می شود، کمبود وجود دارد؛

زیرا کسی که این گونه است یکی از وظایف بزرگ خود را که انتظار داشتن 

برای پاکسازی جهانی و حرکت به سوی آن مقصد است، به دست فراموشی سپرده است.

کسی منتظر ظهور امام زمان ارواحنا فداه می باشد که علاوه بر اعتقاد، 

امید و انتظار درک آن زمان را داشته باشد و براساس انتظار و امید، عمل نماید.

برگرفته از کتاب:صحیفه مهدیه

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1390-07-09] [ 11:56:08 ق.ظ ]

سالار آلاله ها ...

سالار آلاله ها

باز روحم عشق عاشورا گرفت                                      

  نینوا در کربلا ماوا گرفت

عطر یاد کربلا بی تاب کرد                                    

 شور نام یار در دل جا گرفت

بوی آب و بوی خون را جان شدم                          

  آنچه  اندر وهم ناید آن شدم

بوی سیب قتلگاه یار  را                                       

 بی صبوری نغمه جانان شدم

یاد آوردم زلال آب را                            

  کودکان تشنه و بی تاب  را

یاد لبهای عطش زا کرده ام                                                   

             یاد اصغر ،یاد در ناب را

نغمه خوان شد روح بی پروای من                                    

                خسته جان شد جان پر غوغای من

یاد و ذکر یاد حسین(ع)بی تاب کرد                                          

           بر همه عالم رسد آوای من

ای جهان را سمبل ایثار ها                                   

   ای  تو سر مشق همه بیدار ها

ای تو الگوی تمام عاشقان                                     

 ای تو جان ودیده دلدارها

یا حسین ای سرور  و سالار من                                 

  ای تمام عشق و شور وزار من

عشق و شور ما همه  از شور تو است                                      

   تو چه کردی با دل بیدار من

 یاحسین تو سمبل آزادگان                                        

درس و مشق و الگوی دلدادگان

هر رهائی با قیامت ناب شد                           

               ای ره و را ه همه آزادگان

نام آزادی زتو حرمت گرفت                                                

عشق و شور از عشق تو قدرت گرفت

خون جمله شاهدان روزگار                                                                            

            از جلای خون تو قوت گرفت 

               پرچم آزادگی افراشتی                                                                                                    بندهای بردگی برداشتی

آنهمه دادی فدایی در رهش                                                     

      داغ یک آخ بر دررل خصم کاشتی

ای همه عالم فدای راه تو                                             

   اشک های عاشقان بر آه تو

تو چه کردی عالمی بر شور تو است                                                   

       جان جمله عارفان دلخواه تو

ای همه خوبی به عز  نام تو است                                        

              نردبان آسمان بر بام تو است

هر نیازی را تو پاسخ میدهی                                              

              هر کرامت را نشان اکرام تو است

دست ما در ماندگان گیر  یاحسین                                     

                           حال ما دلخستگان گیر یا حسین

نغمه های ما همه از شور تو است                                                      

                  جان ما دلبستگان گیر یاحسین

درس آزادی تو بر  ما داده ای                                                            

        نعمت و شادی تو بر ما داده ای

راه جنگ و صلح و فریاد وقیام                                               

             آب و آبادی تو بر ما داده ای

 دشتی در مانده را آباد کن                                                       

          نفس در بند مانده را آزاد کن

هر اسیری را رها از بند کن                                                  

       جان هر درمانده را دلشاد کن

منبع:فرهنگ سخنان امام حسین(ع)نوشته محمد دشتی

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1388-10-05] [ 06:34:20 ب.ظ ]

این الطالب بدم المقتول بکربلا ...

این الطالب بدم المقتول بکربلا

و محرم می آید تا حرمت ها شکسته  نشوند

سپاه نور با پرچم توحید رهسپار می شود ، کاروانی

سرشار از اطاعت و لبریز از ارادت بر قلب سیاه تاریخ می تازد، چاره چیست؟

وقتی که از معروف نهی می کنند و به منکر دستور می رانند

کاروان سبز  امامت به راه می افتد ، از مدینه تا مکه،

 از مکه تا منی و از منی تا کربلا، او همه را با خود می برد،

هم مکه را و هم منی را، آسمان تاریک است، نه ماهی ،

نه ستاره ای، پشت کوههای  سلما، شبح مرگ سایه به سایه

 این کاروان به کمین نشسته است


و ناگهان این  کربلاست باید

ایستاده فرود آمد،باید ماند و جاودانه شد،

 اینجا باید آب را آموزد اینجاست که آب باید آبرو داری کند.

 اینجا باید پیاده نمود بیت و عتیق را ،سعی و صفا را ، حل و حرم را،

اینجا باید احرام بست ، اینجا باید گذاشت و گذشت،

اینجا میقات خداست، اینجا باید برای قربانی شدن

سبقت گرفت، اینجا معراج خداست. اینجا آغاز و پایان،

نه اینجا هست پایا ن و آغاز. اینجا باید سر نیزه ها

 را بلند کرد و بند ها را در بند نمود. اینجا باید دید

 آنچه را باید دید، دیدنی ها را باید به چشم زینب دید،

اینجاست که باید ابدی شد و آن زمان عید اضحای آل هاشم

فرا خواهد رسید، دل آسمان خواهد تپید. و

زمین بر خود خواهد  لرزید و ناگاه این کشته ی فتاده به هامون حسین توست.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[جمعه 1388-10-04] [ 12:50:23 ق.ظ ]

سلام ...

سلام
بزودی آپ میشویم!

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1388-07-13] [ 10:18:39 ق.ظ ]

یک دسته گل تقدیم به همه کسانی که مارا با نظرات خود یاری می کنند ...

یک دسته گل تقدیم به همه کسانی که با نظرات خود ما را در هرچه پربار تر کردن وبلاگ مدرسه مان یاری می کنند .

منتظر نظرات شما هستیم .

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-26] [ 01:42:00 ق.ظ ]

كتابخواني ...

 

             

آیت الله خامنه ای:

امروز کتاب خوانی وعلم آموزی نه تنها یک وظیفه ملی که یک وظیفه دینی است.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1386-08-24] [ 01:31:44 ق.ظ ]

به کجا چنین شتابان ...

در این دنیا گروه های زیادی با گرایش های مختلف زندگی می کنند ولی « حضرت عباسی » دین اسلام و مذهب شیعه چیز دیگری است و نعمت خیلی بزرگی که ما هر چه قدر هم شکر گزار آن باشیم کم است . ولی شیعه واقعی بودن سخت و خیانت به مسلمان و شیعه خیلی سخت تر چون او راه حق را برگزیده ، خیانت به مردمی که در راه خدا قیام کرده اند و در راه خدا خون داده اند خیلی تاوان سختی در پی دارد مثل ماجرای طبس که خداوند از طریق امدادهای غیبی دشمنان این ملت را که برای نابودی آن نقشه کشیده بودند در هم کوبید .  نمی دانم چطور بعضی ها دلشان می آید نوکری طاغوت را بکنند و به مردم خود خیانت. مگر چند سال زنده هستند و به اصطلاح زندگی می کنند هفتاد سال یا هشتاد یا نود ، زیاد هم که شود صد یا صد و خورده ای ، به جای اینکه به مردم خود صادقانه خدمت کنند با هم خون های خود از در دشمنی وارد می شوند به فرزندان خود نیز خیانت می کنند به خاطر چه چیزی ؟ فقط به خاطر اینکه نوکری خود را ثابت کنند ! یا به شیطان درون یا به شیطان بیرون ، شیطان درون می گوید برو ثروتمند شو و برو قدرت را به دست بگیر حالا گیریم رئیس جمهور هم شدی آخرش نصیبت یک وجب خاک سرد و خاموش است .
در هر کشوری گروه ها و حزب هایی هستند در کشور ما هم ، همچنین ولی آیا نباید این گروه ها برای ارتقای مردم خود تلاش کنند ؟ آیا نباید برای اتحاد جامعه اسلامی تلاش کنند ؟ به جای اینکه مانند منافقین تفرقه در صفوف مسلمانان بیندازند آیا نباید به فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی عمل کنند و در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی ، اتحاد را سرمشق زندگی و برنامه های آینده خود قرار دهند ؟ .

اصلا اگر ما حزب و گروه نخواهیم چه کسی را باید ببینیم ، این حزب و گروه ها مانند ناخن هستند در بدن اجتماع اگر چه ناخن برای بدن و انجام کارها لازم است ولی وقتی دراز می شوند و زیر آن ها میکروب جمع می شود موجب بیماری می شوند و باید آن ها را برید تا بدن سلامتی خود را از دست ندهد حزب و گروهی هم که برخلاف شرع و عرف اسلامی عمل کند و کارش لاشخوری باشد و خون مردم را در شیشه کند و همچنین برخلاف قوانین اسلامی عمل کند در این صورت از نظر خدا و به تبع آن مردم محکوم به فنا است ، این مردم انقلاب نکرده اند که حالا یک عده از خدا بی خبر پشت پرده ی حزب و گروهی به آن ها خیانت کنند به این آقایان عرض می کنیم اگر بخواهید برخلاف اسلام و قرآن عمل کنید البته اسلام محمدی نه اسلام من در آوردی خودتان ، مطمئن باشید در امان نخواهید بود چون خدا پشت و پناه این ملت است ، دست رنج این مردم را می خورید و بعد خیانت می کنید ، نمک خوردن و نمکدان شکستن ! روزی خیلی ها همین کار را با مردم کردند اما سزای آن را دیدند هر کس هم که در سر فکر خیانت به این ملت پاک را داشته باشد باید به عاقبت شوم آن هم راضی باشد این سری از انسان ها مانند خانواده بانو چویی در سریال جواهری در قصر هستند آیا آن ها با آن همه چاپلوسی ماندند ؟ در کشور ما هم خانواده های چویی زیاد است اما آن ها هم روزی نابود خواهند شد کم کم چهره بانو چویی ها و اطرافیانش دارد روشن می شود و همین روزهاست که عده ای مانند بنی صدر با لباس زنانه یا در چمدان ها از کشور ها خارج شود و یک عمر در حسرت خاک سرزمین خود بسوزند و در آخر هم رو سیاه در خاک غربت به گور سپرده شوند پس بهتر است قبل از این که کار از کار بگذرد دست از خیانت بردارند . 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-19] [ 01:06:25 ق.ظ ]

چه غریبانه شکست ...

شکســت همان بغض جاودانه شکســــــــت
                                          بــــلور ارغوانی حس هر بهانه شکســــــــت
به هر آن دلی که عشق را تا ابـــــد می فهمید
                                      غمی به وســـــعت بی کران هر ترانه نشسـت
شکســت عمق احساس جاده های غریب قرار
                                         حضور فصل شیشه ای آب و آدینه شکـــست 
میان صفای کوچه های بی رنگ و مبهم دشت 
                                           دری زنهیب غبار غربت و حسرت بســــــــت 
شکست کینه های کهنه نیست از هســــــــت
                                       گذاشت سر به بیابان غم هر عاقل و مســـــت
گســــــیخت پل نیلوفری میان آسمان و زمین 
                                        نوای هق هق باران چه غریبانه شکســــــــت 
شکست شیشه عمر هر چه بود و نبــــــــــود 
                                        هر آن چه نبض دلش عاشقانه بود شکســــت
شکســت آن بغض جاودانه شکســـــــــــت
                                           دل غریب و پـر از داغ شیــــــعه شکســـــت


                    "مهجده انتظاری طلبه مدرسه فاطمیه هادیشهر"

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-16] [ 03:19:52 ق.ظ ]

اماما اگر نبود وجود نازنینت ...

اماما اگر نبود وجود نازنینت برای ما می خشکید چشمه احادیث ز وجود زمان ما

 
تو میوه گلستان باقر العلوم وام فروه ای ،تو  بانی مکتب انسانیت و چراغ نورانی علم اندیشه همه مخصوصا مسلمانان و شیعیان هستی که بدون تو طی طرائق علم در جاده های تاریک جهل سخت می شود،
اگر تو نبودی جایی به نام خیمه گاه امام زمان وجود نداشت که در آن طالبان علم شاگردی تو را کنند واز طلای نایاب برگیرند و آن را به دیگران برسانند
تو بحر بی کران علمی که آن را از اقیانوس علم خدا به ارث برده ای وچندین هزار تشنگان علم از دریای عصمت جرعه ای نوشیده اند وآن را به صورت کتاب ارزشمند به نسل های آینده انتقال دادند،
امام من وای بر کسانی که باعث خاموش گشتن تو شدند و مکتب انسانیت را بدون معلم گذاشتند.

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[دوشنبه 1386-08-14] [ 07:07:11 ب.ظ ]

میدانم که می آیی ...

یدانم که می آیی
میدانم که می آیی
                     باکوله باری از افق بی کران دشت
                                                              با دامنی پر از بوته های سرنوشت
                                                                                                        با راز گلهای رازقی
امواج خروشان رود آن روز
                                  در وصف آن یار بی مثال سجده می کنند
                                                                              دریاست که ناز کرشمه اش را خریده است
خورشید می کند کسوف
                                  در زیر سایه سار آن نازنین طلوع
جنگل به احترام فرزند فاطمه
                                    قیام می کند
                                                 و چه زیباست رکوع سرو و قنوت کاج
وقتی که پا می گذارد، بر جاده های گره خورده زمین
دردلم ولوله ای ، همهمه ای
                               یا نه که شور وشعف
                                                          من نمیدانم چیست ؟
                                                                                  این احساس عجیب 
                                                                                                          لیک شیرین است
خود تصور کن
                    پای هر پنجره ای قاصدکی می روید
                                                                   توی هر گلدانی غنچه ای می شکفد
آن زمان می شکند
                    آه آن بلبل در بند قفس
                                                   شیشه عمر قفس ساز حریص


کودک ظلم و جفا
                    پای دیوار عدالت
                                                وبا می گیرد
                                                            وچه زیباست دمیدن در صور
با خودم می گویم
                             که شروع کردی باز
     بنشینی ، یکجا هی بگویی شاید ، کاش
                                                          کاری کن
                                                                     مگراو مهمان نیست ،آماده بشو
آخر چه کنم ، با یک دنیا پر از افکا ر پلید
                                             زورم برسد
                                                  یک کاسه آب، پای گلدان ریزم
                                                                              یا که تکه نانی ،از وسط پیاده رو بردارم
یا که دیگر لانه مورچه ها را له نکنم
با نهیب به خود می گویم
                            بلبلی از قفس آزاد بکن
                                                       ، دست درویشی نان ده
                                                                               یا که یک آبنبات ،
                                                                                                       دست یک طفل یتیم
                                               یک آبنبات ؟؟!!
                                                                     ارزان نیست ؟؟!!
آبنبات ارزان است
                          شادی آن دل کوچک ،
                                                     دل آن طفل یتیم ارزان نیست
 می توانی گرهی باز کنی ، نخی سوزن بکنی
قاصدک را به هوا فوت کنی
                                 قاصدک خوش خبر است
 قاصدک، مثل سجاده مادر نرم است
مادرم می گوید: گل زیباست ، شاخه اش را نشکن 
                                                                   نشکن ؛دل خوبان ،زیباست
مادرم ساکت شد
                   چند لحظه و بعد
                               ـ دل آن منجی عالم که دگر هیچ ، گر آن را شکنی …
                                                                                                نداد بغض مجالش و گریست
دل من سوخت ، قلبم آتش بگرفت ، بغضم ترکید
                                                             آن شب تا صبح ، مهمان سینه دیوار شدم
من شکستم ؟؟؟ !!!حتماَ !
شاخه گل نه ،آن یکی را گویم ، دل اسطوره عدل
من چه قدر بد هستم!!!
                 آنروز سر امتحان تقلب کردم
                                              فردایش ، فرهاد ، پسر همسایه ی مان را گویم
به من چشمک زد
                   خوشم آمد کمکی
یا که دیروزش
                آن بدگویی چه بود پشت سر شهلا کردم
                                                                   من چقدر بد هستم !
حرف بس است ، باید عملی کرد همان حرفها را
                                                               من که خوب می دانم
                                                                                      می دانم که می آید
 با کوله باری از افق بی کران دشت
                                             و چه زیباست صدایش که بگوید :انا المهدی

سراینده: مهجده انتظاری طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[شنبه 1386-08-12] [ 02:32:39 ق.ظ ]

خيال خام ...

 « خيال خام»


سرکوچه هاي  باراني شهر
                                 خيار مي فروشم
                                                   خيار کال
در انتهاي شب
                  در روبروي آخرين پاساژ بي رمق
عابران مي گذرند
                            با نگاهي که به هم اندازند
                                                              با سکوتي که پر از
                                                                                طعنه هاي «نزده» يا

«زده » است
در ميان اين همه عابر
 من خودم هستم و خيارهايم
                                  با چراغي
                                          که در همين نزديکيست
 گاهگاهي از ميان فهم شب
                                       يک سر سوزن نور
                                                       روي من مي پاشد
يک خيار مي افتد
                       مي غلتد تا لب جوي
                                            جوي پر از لاي وگل است
 دل من مي لرزد                                                                       
                             نکند امشب
                                                  سرمايه ام از دست رود
مردي از نزديکي من رد مي شد                                        
   شهررا در چهره او مي ديدم
نيم نگاهي به من انداخت و رفت
                                                    و به دنبالش
 شبحي از سر يک کوچه گذشت
بي صدا به راه مي افتم
 زير لب به خود مي گويم
                                   عابران من خيار دارم
پيرمردي از دور مي آيد
                با لباسي بي جان
 نه عصايي در دست
                             و نه يک بغض زمانه بر دوش
تنها بر لب ،
            خنده اي دارد بي رنگ
             به شيريني قند خيس خورده اي درخاک
پيرمرد ،خيار خريد از من
    يک خيار زرد و پژمرده، بعد از کنارم بگذشت
حس نکردم
                     نه حضورش ، نه عبورش
 پير مرد ، سايه نداشت
 دل من آه کشيد
                           نکند امشب خيار هم نفروشم
 باز هم امشب
               گاري در دست
 سر کوچه هاي باراني شهر، مي گردم
 نصف گاري خاليست
                                     کاسبي جور شدست


در کوچه های بارانی  خیال  می فروشم خیال خام
              ديگراز امشب
  سر کوچه هاي باراني شهر
                              خيال مي فروشم خيال خام
                                              
                                                                                         

                                                              "مهجده انتظاري"طلبه مدرسه علمیه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 01:47:16 ق.ظ ]

سودای دل ...

« سودای دل »

اینجا کنون نفس ، تنفس نمی کند
در دانه های صبر ،  تامل نمی کند
در کار مرگ واخورده ی دل
                                       فلسفه ایست
اینجا نبود ، از وجود ، شـــکوه می کند
در بن بست جاده های گره خورده هوس
                                                        فهم است
                                                                که با تضرع تمنا نمی کند
اینجا صداست در بند سکوت می شنوی ؟؟!!
چندیست یا کریم دل ، آوا نمــی کند
دیگر مسبب قحط عدالت غریبه نیست
                                                  ترس است
                                                              که از غریبه پروا نمی کند
غیرت ، شرف ، حیا را به غارت کجا برند ؟!
                                                        مگذار!!!
                                                                 این سیاه دلان نجابت خرند
اینک شکایت کجا برم
                            آشنا کجاست
                                                اینجا که لیلی به مجنون وفا نمی کند
دل خسته ام!!!
           دل خسته ام از این همه درندگی و درد
                                                             عمریست عشق
                                                                             جز نام تو سودا نمی کند
                                                                 
                                                                                                "مهجده انتظاری"

 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-09] [ 01:31:34 ق.ظ ]

مناسبت هفته ...

« هفته بسیج دانش آموزی مبارک باد »

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:36:44 ق.ظ ]

روزگار خوش ...

ای دل بشارت می دهم خوش روزگاری می رسد         یا درد و غم طی می شود یا شهریاری می رسد

ای   منتظر   غمگین مشو   قدری  تحمل   بیشتر         گردی به  پا شد در  افق  گویی سواری می رسد

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[سه شنبه 1386-08-08] [ 01:13:29 ق.ظ ]

کوچه های دلتنگی ...

 

سال ها بود که درِ دلتنگی کوچه مان را بسته بودیم . نمی دانم در آن روز شوم کدام همسایه بود که با صدای تق تق در آن را گشود و صدای غم و ناله در کوچه مان پیچید . کودک صداقت مان که تازه داشت راه می افتاد زیر چرخ های ماشین له شد و پیرمرد دوستی مان عمرش به آخر رسید و در بستر مرگش با چشمانی بسته و لبی خندان این جهان را بدرود گفت . نونهال رفاقت مان با تمام مهربانی اش با دشمنی همراه شد و میان مردم ما کینه و نفرت را پخش کرد مثل آش نذری که آن روز ها میان در و همسایه پخش می کردیم . یا همه در یک خانه جمع می شدیم و با هم می خواندیم … یادم نمی آید چه می خواندیم .
آن سال ها دیگر تمام شد . با همه آن خوشی هایش . با صدای خروس همسایه از خواب بیدار می شدیم و با صدای جیرجیرک های توی باغ همسایه به خواب می رفتیم . ولی حالا از آن باغ و جیرجیرک ها و حتی از آن خروس که همه او را خوش خوان صدا می زدیم خبری نیست و به جای آن باغ ، خانه هایی است به مانند کندوان زنبور عسل و شاید هم کوچکتر از آن . به جای قوقولی قوقوی خروس ، تیک تاک ساعت . دیگر حتی جیرجیرک ها هم از این محل رفته اند . سال ها است که دیگر همدیگر را ندیده ایم شاید هم دیده ایم هنگام گذر از کنار یکدیگر و همدیگر را نشناخته ایم شاید سر به زیر انداخته بودیم و شاید همرا به گوش داشتیم  و کلاس می گذاشتیم .
دیگر سلام ها هم زیر لب هامان خشک شده یادمان نمی آید آخرین بار کی بود که باهم زیر درختی که نامش را گذاشته بودیم چنار دوستی ، نشسته بودیم و می خندیدیم . کاش آن روز ها به هم قول می دادیم که دگر باره کی و کجا همدیگر را ببینیم .
                                                                                                نویسنده : وحیده مسیبی طلبه پایه دوم 

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
 [ 12:59:55 ق.ظ ]

تو بیا باور من ...

   باغ انگور به جان می کارم                         
  تا دلم محفل زیبا باشد
  از لطافت به حیات تا تو را خوش آید
 که بمانی با من
نیمه شب آب زنم باغ دلم را هر روز
تا طراوت  باشد
در وجودم همه نور
چون که آن یک نظر لطف که بر من داری
همه ارزانی این حس دل است
سرورم ،روح حیات
زندگی را می سازم
بی تو با آب دلم
پس تو کی می آیی؟
روح من خسته شده از همه دشت
دل من با همه هستی خود
به تو می اندیشد
به تو که پنجره دشت خدا
با حضورت زیباست
تشنه بارانم
جان من می سوزد
با همه آب دلم
چون که بی تو تنهاست
در شب وحشت دلهای سیاه
تو بیا باور من باش د ر این لحظه تردید به خود
و همه هستی من را
به نگاهی بفروش                                                      « لیلا الماسپور

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[یکشنبه 1386-08-06] [ 02:03:27 ق.ظ ]

مناسبت روز ...

احیای کاپیتولاسیون


قانون ننگین کاپیتولاسیون ، با مصونیت قضایی خارجیان که در سال 1297 لغو شده بود از مهر ماه 1343 در حق مستشاران وتبعه آمریکا در ایران بار دیگر احیا گردید و لایحه ای که این مورد توسط منصور به مجلس برده شد با تصویب نمایندگان رسمیت یافت .تصویب این قانون ننگین و استعماری بار دیگر موجب جوش و خروش امام (ره) شد که دوباره به صحنه مبارزه قدم گذاشته و علیه آن موضع گیری بسیار شدیدی نمود .در روز 4 آبان 1343 که با بیستم جمادی الثانی 1384 وسال روز تولد حضرت زهرا و تولد امام خمینی (ره) مصادف شده بود ،امام خمینی خطاب به اجتماع عظیمی از مردم که در منزل ایشان گرد آمده بودند ،سخنرانی آتشینِ قاطع و کوبنده ای ایراد کردند که در تاریخ این کشور برای همیشه به یاد خواهد ماند.در این سخنرانی با لایحه مصونیت قضایی آمریکائیان به عنوان عامل سلطه بیگانه بر کشور به شدت برخورد و مخالفت شده و به همه علما، مراجع ، روحانیون و عموم مردم نسبت به خطر از دست رفتن حیثیت اسلام و استقلال و شرف کشور هشدار و اعلام خطر داده شده بود.
امام خمینی (ره) علاوه بر این سخنرانی اعلامیه ای نیز علیه لایحه کاپیتولاسیون صادر فرمود که به شکل اعجاب آمیزی در همان روز در سراسر کشور در تعداد بسیار زیادی منتشر شد و همگان از متن آن مطلع گردیدند.
پس از این اعتراضات رژیم شاه که از تکرار واقعه 15 خرداد در هراس بود تصمیم به بازداشت مجدد امام گرفت و این بار به جای زندانی کردن به تبعید معظم له به خارج از کشور رو آورد .لذا نیمه شب 13 آبان ماه 1342 امام را در منزلشان دستگیر کرده و در همان زمان به ترکیه تبعید نمود.فردای آن روز اعلامیه ساواک به این  شرح از رادیو شنیده شد:… طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه ی آقای خمینی و تحریکات مشار الیه بر علیه منافع ملت ، امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شد؛ لذا در تاریخ 13 آبان ماه سال 1343 از ایران تبعید گردید «سازمان اطلاعات وامنی کشور»…                                                                                            

                                                                                                         جمع آوری مطلب: مهناز وظایف

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[پنجشنبه 1386-08-03] [ 11:12:18 ب.ظ ]

كلامي از رسول اكرم (ص) ...

رسول اکرم (ص) :

    بنده هر چه در عبادت ضعیف باشد با اخلاق نیک خود در آخرت به درجات بزرگ ومنزل های والا دست می یابد.                                                                                     المحجه البیضا ج5 0 ص93

موضوعات: نوروز  لینک ثابت
[چهارشنبه 1386-08-02] [ 12:58:04 ق.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم