گفتم شبی به مهدی اذن نگاه خواهم گفتا که من هم از تو ترک گناه خواهم به خدا شرمنده ام که از غم مولایم نمرده ام، با آن که می دانم دوبار در هفته نامه اعمالم را می بیند ولی باز هم گناه می کنم.
آخر انسان هم این قدر سنگدل و بی وفا، من که ادعا دارم از یاران امام زمانم خواهم شد. پس چرا با کارهای بدم او را ناراحت می کنم، یار امام زمان که نباید این گونه باشد. آقا جانم سلام: دلم برایتان تنگ شده است، قول می دهم دیگر کاری نکنم که شما را ناراحت کنم. یعنی می شود مرا ببخشید و جز سربازان خود بپذیرید؟
ولی مطمئن هستم که شما برایم از خدا طلب بخشش می کنید و اشتباهاتم را به حساب جوانیم می گذارید. خودم هم خسته شدم از اینکه توبه شکستم. آقا جان به دادم برس و دستم را بگیر من روسیاه آبرویی برایم نمانده است که از خدا چیزی بخواهم. شما بزرگواری کن از خدا بخواه این بنده نالایق نادان را ببخشد و مورد رحمتش قرار دهد، بلکه به ماهم نظری کند، البته می دانم که خدا همیشه حواسش به بنده هایش هست. ما همیشه در دعاهایمان ظهور شما را می خواهیم، شما هم دعاگوی ما باش که بدجوری محتاج دعا هستیم. ریزه خوار سفره ات فاطمه انتظاری طلبه پایه سوم سیکل
قسمت اعظم یادگیریهایی که شخصیت افراد را تحت تأثیر قرار میدهد نه در فضای معمولی محیطهای طبیعی، بلکه در محیط بسیار پیچیده که به وسیله رفتار افراد دیگر خلق و ایجاد شده است، انجام میپذیرد.
منظور از محیط پیچیده اجتماعی یعنی الگوهای فرهنگی، طبقه اجتماعی، ساختار خانواده، سیستمهای تعلیم و تربیت و الگوهای استخدامی است.
هر کدام از اینها به نوعی تأثیرات خود را روی شخصیت افراد نشان دادهاند. اعضای یک طبقه اجتماعی بر روی نحوه گفتار، نوع پوشش، امکان بازآفرینی فعالیتها، نحوه تلقی از استعدادها و اهداف زندگی تأثیر میگذارد.
آنچه که افراد در دوران کودکی خویش تجربه میکنند، مانند تنبیههای انضباطی والدین، الگوهای غذایی، شیوه بروز احساسات و عواطف، ممانعتها و انتظارات غالبا پایه و اساس شخصیت افراد در سنین بزرگسالی است.
در ارتباط با این موضوع ساختار خانواده هم دخیل است. یعنی تعداد خواهران و برادران، تعداد افراد خانواده، وجود پدر یا مادر، تماما نشان دادهاند که نقش عمدهای در تحول شخصیت کودک به عهده دارند.
در خارج از محیط خانه، شخصیت به وسیله مشخصههای محیط اجتماعی مثل مدرسه، میزان تحصیلات، شغل و محل کار تأثیر میپذیرد.
مشکلی که امروز دنیا از آن ضرر میبیند نبود امکانات نیست، بلکه نبود تربیت صحیح و تأثیرگیری کودک و نوجوان ما از افراد تربیت ناشده است. طبق دستور قرآن، انسان حامل دو بعد منفی و مثبت است.خداجو …و هلوع منوع …است. انسانی که ظرفیتی این گونه دارد و با فطرتی پاک آفریده شده است؛ در اختیار خانواده و تحت امر مربیان قرار میگیرد و چنانچه همه در صراط مستقیم باشند میتواند بهترین نتیجه را بدهد. ولی برعکس اگر از یک سو خانواده مؤدب به آداب نباشد و از سوی دیگر مربیانی که از میان همین خانوادههای بیمبالات، مسؤولیت مهم تربیت و مراکز فرهنگی و رسانه را به عهده دارند، اگر کودک و نوجوانی توانست از این هفت خوانهای ویرانگر به سلامت عبور کند نیاز به معجزه دارد؟!
برگرفته از کتابچه قرآنی: تاثیر محیط اجتماع بر تربیت
به قلم نرجس خاتون محمدی
پ ن
بیایید به فکر کودکان و نوجوانان باشیم، نتیجه رها شدن کودک و نوجوان، ریزش ها است که دودش به چشم همه خواهد رفت.
دشمن بیکار ننشسته، هر روز تربیت می کند؛ یکی را مثل ریگی جلاد جانها تربیت می کند یکی دیگر را دزد افکار دختران و پسران مثل مسیح علینژاد.
اینها همه در این کشور متولد شدند، رشد کردند و دست آخر هم سقوط کردند!
از رستوران هتل که برگشت، گفت: امروز یک حاجیی سرمیز غذا بود، خیلی با حرص ولع غذا می خورد! تند تند همه چیز را جلوی خودش جمع می کرد. قیافه اش خیلی به نظرم آشنا بود. بعد از مدتی گفت یادم آمد که چرا قیافه اش آشنا بوده! قدبلند و هیکل دار، با سبیل های برکشیده، ریش تراشیده و سرش را هم برای تقصیر تیغ زده بود شبیه عاشق قطام بود، اسمش چی بود ؟ یادم نیامد، بعد از ده دقیقه گفت :عین وردان بود! این قصه گذشت، تا اینکه در مراسم جشن غدیر در نماز خانه هتل شرکت کردم. بیشتر اهل کاروان آمده بودند، نزدیک در ورودی نشسته بودم که یک حاجی وارد شد تا چشمم بهش افتاد دیدم چقدر آشناست، یاد وردان افتادم. سخنران برنامه حجت الاسلام آقای عابدی استاد حوزه و دانشگاه بود. ایشان در باره انسان کامل سخن گفت و در تقسیم افراد انسان، که یک دسته مثل حیوان هستند؛ حیوان از اینکه حیوان دیگری گرسنه باشد یا اینکه بار سنگینی را حیوانی حمل کند و این بدون بار باشد ناراحت نمی شود. بعضی از افراد هم از حیوان هم پست تر هستند. ولی انسان کامل کسی است می گوید من گرسنه باشم تا دیگری سیر باشد.من سردم باشد ولی دیگری سردش نشود. تا بحث به اینجا رسید ، این حاجی شبیه وردان ما بلند شد و از جلسه خارج شد هنوز برنامه های دیگر جشن غدیر ادامه داشت.
خیلی عجیب بود که چقدر شکل و رفتار تناسب داشته باشد!
مقام معظم رهبری :آنچه باید دیده شود آنچه باید دیده شود چگونگى بزرگداشت مراسم عزادارى ها به لحاظ كمى و كیفى است. آمار شركت كنندگان در مجالس عزادارى ها و دستجات سینه زنى و زنجیر زنى به اندازهاى متفاوت و با عظمت گزارش گردید كه از سوى دشمنان نظام اسلامى قابل كتمان نبود.
صداى آمریكا اذعان كرد عزادارى حسینى در شهرهایى مانند كابل كه امنیت لازم را هم نداشتند با هجوم مردم به مساجد برگزار شد. این رسانه حضور عزاداران در لندن را به رغم حادثهاى كه افراطیون با زیر گرفتن حاضران انجام دادند، ده ها هزار نفرى ذكر كرد و گفت در سیدنى استرالیا بیش از ۵ هزار نفر به خیابان ها آمده بودند.
كثرت جمعیت در شهرهایى مانند اردبیل، زنجان، بم، یزد، بندرعباس و… كه همه ساله با شكوه فراوان برگزار مىشد، امسال با چنان گستره و رشد فزایندهاى برگزار شد كه به تصویر كشیدن آن از توان قلم، بیان و دوربین هاى خبرنگاران داخلى و خارجى خارج بود.
آنچه به طور مشترك مورد اذعان همه ناظران مراسم هاى كوچك و بزرگ قرار گرفت این بود كه در گذشته هرگز شاهد چنین هجمى از حضور مردمى نبوده اند. جمله ثابت گزارشگران تأكید بر متفاوت بودن محرم امسال بود.
تمایز عزادارى محرم امسال منحصر به داخل كشور ایران نبود. این مراسم در سراسر جهان هم به لحاظ گستره و تعداد شهرها و هم به لحاظ حضور بیشتر عزاداران متفاوت از گذشته برگزار شد. محرم امسال حتى در برخى شهرهایى كه برگزارى چنین مراسماتى ممنوع اعلام شده بود نیز در اشكال متختلف برگزار گردید و چهره شهر در ماتم آل الله مشكى پوش شد.
در این رابطه مىتوان به شهر القطیف در شرق عربستان و برخى از شهرهاى كشمیر و پاكستان اشاره كرد. در سایر كشورها نیز از عراق و لبنان تا هند و پاكستان، كشورهاى آسیاى میانه تا سراسر آفریقا، از قلب اروپا تا جنوب آسیا، از انگلیس و آلمان تا كانادا و آمریكا و بسیارى از نقاط جهان و هر كجا كه مراسمى بر پا شد با حضور چشمگیر عزاداران حسینى مواجه بود. گویى كه هرچه بر ظلمت و تاریكى جهان افزوده مى شود، مصباح هدایت حسین علیه السلام پرفروغتر از قبل نمایان گردیده و انسان هاى زیادى را از منجلاب فساد فراگیر كنونى نجات مى بخشد.
علاوه بر كمیت و میزان جمعیت معزا، تفاوت در محرم امسال از لحاظ كیفى نیز كاملا مشهود بود. یكى از وجوه بارز این تفاوت به حضور پرشور و با شعور جوانان مربوط مىشد كه عاشقانه در سوگ مولایشان اشك ماتم مى ریختند.
وجه دیگر این تفاوت به مشاركت برادران و خواهران اهل سنت در مجالس و هیئات سیدالشهداء باز مى گردد. حضور اهل تسنن در مراسمات كشورهاى مختلف به ویژه استان هاى سیستان و بلوچستان، كردستان، كرمانشاه، هرمزگان، آذر بایجان ها، خراسانات، گلستان و دیگر نقاط سنى نشین در حالى با شور و شعور وصف ناپذیرى صورت میگرفت كه دشمنان اسلام سعى زیادى داشتند تا از این مراسم به عنوان نقطه اختلاف شیعه و سنى استفاده كنند.
لكن اراده الهى بر این بود كه مراسم امسال در كشورهایى مثل پاكستان و افغانستان كه معمولاً با حمله متعصبین به خاك و خون كشیده مىشد، امسال با آرامش برگزار گردد.
روز اول مدرسه اش بود، نیمه شب با صدای شیر آب روشویی بیدار شدم؛ به ساعت نگاه کردم چهار نیمه شب بود.
کنجکاو شدم که چه کسی است، همسرم را در رخت خوابش دیدم، فکر کردم که کدام یک از دخترانم هست، به طرف روشویی رفتم دیدم ، زینب است.
پرسیدم چکار می کنی؟ گفت وضو می گیرم تا نماز بخوانم.
گفتم برو بخواب ساعت هفت باید بیدار شوی بروی مدرسه.
گفت نه باید نماز بخوانم و بعد درس هایم را تمرین کنم.
خلاصه حریفش نشدم، که بخوابد.
اول وضو گرفت بعد رفت دستشویی و بعد نمازش را خواند، رفت سراغ کتاب هایش از میان کتاب هایش کتاب قرآن و دینی اول را باز کرد و شروع به خواندن کرد.
دیدم چون در کلاس حفظ قرآن شرکت می کرده، بنابر این از میان کتاب هایش آن را انتخاب کرده است.
به نکته مهمی پی بردم که در سفارش معصومین تاکید شده است، قبل از آموختن علم به کودکانتان قرآن را بیاموزید.
در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است که می فرماید: “فرزندانتان را بر سه ویژگی تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت علیهم السلام و قرآن".(کنز العمال، ج 16، ص 456)
طلبگی و در راه انبیا قدم گذاشتن لیاقتی است که خداوند متعال آن را نصیب هرکسی نمی کند. همیشه امیدوار بودم که رهروی صادقی در راه ائمه معصوم و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله باشم. امید داشتم که روزی سرباز امام زمانم باشم نه سربار او. تلخ است که بدانی مانع ظهور امامت هستی و من همیشه در این فکر بودم که با تحصیل علوم دینی در حوزه، از دلایل ظهور مولایم باشم، نه از موانع ظهور او. تبلیغ دین کار هرکسی نیست مگر کسانی که از علم و آگاهی مخصوص که با تقوای دین عجین شده باشد. دوست داشتم طلبه ای باشم که وقتی امام زمانم نامه اعمالم را می خواند، لبخندی، زینت بخش چهره چون ماهش شود، نه اینکه اعمال زشتم باعث بارانی شدن چشم های مبارکش گردد. دوست داشتم با دلیل و برهان چند سرباز دیگر را به آقایم وصل کنم، نه اینکه چند سرباز را از او جدا کنم.
علاقه به خشنودی قلب نازنین مولایم بود که باعث شد قدم در راهی بگذارم که از غربت مولایم بکاهد، نه اینکه به اشک هایش بیفزاید. امید وارم خداوند مرا لایق بداند تا باعث لبخند رضایت امامم باشم و راهم را گم نکنم.
خیلی غمگین شدم، از اینکه می دیدم جوان چهار شانه با هیکلی 80 کیلویی، شلواری پوشیده که چند جایش پاره و نخ نما شده بود.
جوانی که باید به فکر آینده روشن خودش و جامعه اش باشد، و همیشه می گویند جوانان آینده سازان جامعه هستند.
از خصلت جوان نو و زیبا پوشی است، چه شده که جوان مسلمان هویت خود را از دست داده است؟!
کمبود و خلا او چیست؟!
چه به سر جوان ما آمده است که اینگونه مبتذل شده است؟!
اگر جوان ایمانش به خدا تقویت شود و رنگ الهی بگیرد، هرگز گرفتار چنین پوشش هایی نمی شود.
این جوان از این طرف دنیا از جوان اروپایی و آمریکایی که به علت محرومیت مالی در تنگنا قرار دارد و قدرت خرید شلوار نو ندارد و بناچار از لباس پاره و مندرس استفاده می کند، تقلید می کند. چون از نزدیک او را نمی بیند و از محرومیت او بی خبر است؛ گمان می کند که کار او مد روز است، شاید فردا روز او چهار دست و پا روی زمین بخزد، این جوان هم خزنده خواهد شد!
یک لحظه فکر ی مثل برق از ذهنم گذشت، که چرا بدبینی شاید برای همدردی با جوان فقیر اروپایی خود را به این روز انداخته است، با خودم گفتم این حدس و گمانت را جایی نگو که مرغ پخته هم خنده اش می گیرد!
چه خوب قرآن فرموده است، ان الله لا یغیر مابقوم حتی یغیر ما بانفسهم.
آینده و سرنوشت افراد تغییر نمی کند مگر اینکه خودشان تغییر کنند.
تا زمانی که بانوان ما مجذوب رنگ موی سر زنان اروپایی هستند و فرزندانشان هم مجذوب شلوار جین پاره هستند؛ سرنوشت ما تغییر نخواهد کرد.
تا به حال دیده اید یا شنیده اید که زنهای اروپایی رنگ مویشان مانند زنان ایرانی کنند؟!
یا از لباس ایرانی ها تقلید کنند؟!
این یک غصه بزرگ است که ما ایرانی ها گرفتار آن هستیم.
واقعا امام خمینی همه این روز ها را می دیده است، سخنانی که در باره هر موضوعی فرموده اند امروز ما با آن درگیر هستیم. یکی از آن موضوعات مسئله عزادری برای امام حسین علیه السلام که باید زنده کننده روح اسلام باشد.
گریه ای که روح شهامت و مبارزه با ظلم را در خرد ها متبلور سازد، و انسان را به حرکت در آورد. ‘گریه بر عزای حسین باید پیوسته رویش داشته باشد که دارد. این همه مدافع حرم همه از گریه سیاسی بر عاشورا است.
اگر اندکی ریزش داریم اینها از اول مشکل اعتقادی داشته اند که می توانستند در روز تاسوعا به خوش گذرانی بپردازند.
امام خمینی در لزوم تلاش سیاسى در مجالس مذهبى و عزادارى تأكید داشتند: «مجلس عزا نه براى این است كه گریه بكنند براى سید الشهداء اجر ببرند، البته براى این هم هست…بلكه مهم آن جنبه سیاسى است كه ائمه ما در صدر اسلام نقشه اش را كشیده اند كه تا آخر باشد» (صحیفه امام، جلد ۱۶ صفحه ۳۴۶)
امام گریه ى بر سید الشهداء را نیز گریه سیاسى مى دانستند و خاطرنشان كردند: «مسأله، مسأله گریه نیست، مسأله، مسأله تباكى نیست، مسأله، مسأله سیاسى است كه ائمه ما با همان دید الهى كه داشتند مى خواستند كه این ملت ها را با هم بسیج كنند» (صحیفه نور، جلد ۱۳، صفحه ۱۵۳)
ایشان همواره بر حفظ جنبه هاى سیاسى آموزه هاى اهل بیت تأكید داشتند و خاطرنشان مى كردند: «امروز ما به مجالس تعزیه و روضه بیشتر احتیاج داریم از سابق. این اجتماع سرتاسرى كشور، این دسته جات سرتاسرى كشور، امروز دیگر یك رنگ سیاسى پیدا كرده است و حق هم همین است… اگر ۳۵ میلیون جمعیت در این ماه محرّم، در این دهه محرّم، اجتماعات داشته باشند، خطبا هم بروند مسائل روز را برایشان بگویند و تعزیه بگویند و گریه بكنند براى سیدالشهدا، این یك شعارى است؛ یك شعار الهى است. «امروز دیگر ما انقلاب كرده ایم، روضه دیگر لازم نیست» از غلط هایى است كه تو دهن ها انداخته اند؛ مثل این است كه بگوییم امروز ما انقلاب كرده ایم، دیگر لازم نیست كه نماز بخوانیم.
انقلاب براى این است. انقلاب كردیم كه شعائر اسلام را زنده كنیم، نه انقلاب كردیم كه شعایر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یك مسأله بسیار مهم سیاسى - عبادى است. عزادارى كردن براى شهیدى كه همهچیز را در راه اسلام داده یك مسأله سیاسى است؛ یك مسألهاى است كه در پیشبرد انقلاب اثر بسزا دارد.ما ملت گریه سیاسى هستیم، ما ملتى هستیم كه با همین اشك ها سیل جریان مى دهیم و خرد مى كنیم سدهایى را كه در مقابل اسلام ایستاده است.» (صحیفه امام، جلد ۱۳، صفحه ۳۲۷)
اگر هزار سال هم عزاداری کنیم و اشک بریزیم، اما جهت گیری نداشته باشیم؛ و اهداف امام حسین را دنبال نکنیم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد. هیچ مشکلی از جامعه حل نخواهد شد، ربا خوار، شراب خوار، قاچاقچی، اختلاسگر، ظالم در کار خودشان خواهند بود.
اگر در زمان جنگ رزمندگان ما توانستند با قلت نفر و نبود ادوات جنگی و عدم آمادگی پیروز شوند، به خاطر پیروی از امام حسین علیه السلام بود.
واگر الآن مسئولان دولتی نمی توانند مشکلات کشور را حل کنند چون از روش امام حسین علیه السلام دور شده اند و به روش فراعنه عمل می کنند.
وقتی مسئول اداره به کارمندش می گوید حق نداری در نماز جماعت که در مسجد جنب اداره است شرکت کنی، وقتی شهردار شهر در مراسم پارتی مختلط دستگیر می شود، خب با این وضع چهار شنبه سفید شکل می گیرد.
سخن معصوم که از روی هوا نیست وقتی فرمودند الناس علی دین ملوکهم.
روش امام حسین علیه السلام نیز سیاسى بود امام حسین علیه السلام اصلاح امت و جلوگیرى از انحراف در اسلام را از یك طریق كاملا غیر سیاسى و یا با كار فرهنگى و عبادى صرف دنبال نكرد، صرفا به دعا و عبادت و یا مسجد و موعظه اكتفا نكرد، بلكه حركتى كاملا سیاسى ایجاد كرد، به مبارزه حكومت جور رفت در برابر طاغوت ایستاد، انقلاب و قیامى برپا كرد كه حركتى كاملا سیاسى اجتماعى و هماهنگ با روح تعالیم اسلامى بود. اگر حضرت امام حسین علیه السلام فقط در مسجد و مدرسه به سر مى بردند و قیام نكرده بودند شاید براى عده اى این شبهه مى شد كه آیا حضرت به سیاست التفات داشتند یا خیر.
آن وقت این شبهه شاید جاى طرح داشت كه آیا اسلام امام حسین سیاسى بوده است یا خیر. البته در آن صورت هم باید مى دانستیم كه مصالحى حضرت را مجبور كرده است كه آشكارا علیه حكومت جور قیام نكند همین مسجد و مدرسه هم سیاسى است؛ اما حال كه امام حسین قیامى تمام عیار كرده است و به صراحت كار خود را قیام معرفى كرده است و فرموده است: (انما خرجت لطلب الاصلاح) یعنى قیام كردم تا امت جدم را اصلاح كنم؛ آیا در چنین شرایطى اصلا جاى شك و شبهه هست كه آیا كار امام حسین سیاسى بوده است یا خیر.
امام به موعظه و توصیه و دعا و خطبه اكتفا نكردند. خون خود را براى اثبات حقانیت و در راه هدفى كه داشتند سرمایه كردند. امام حسین علیه حكومت جنگیدند. خون ایشان و اصحابشان در این راه ریخته شد. با این احوال دیگر سخن از شك و شبهه در سیاسى بودن حركت حضرت مثل انكار روشنایى روز است.
پیام قیام امام حسین در نفى هیأت و عزادارى سكولار •امام حسین علیه السلام در یك حادثه بى هدف و تصادف ناگهانى به شهادت نرسید، بلكه یك قیام كاملا طراحى شده و هدفمند بود كه عاشورا را رقم زد.
امام حسین علیه السلام در یك انفجار كور و بى هدف به شهادت نرسید، بلكه از قبل در نامه هاى متعدد و در پیام ها و سخنرانى هاى مكرر اهداف قیام خود را كه اصلاح امت اسلامى و جلوگیرى از انحراف در دین بود مطرح كرده بود. امام حسین علیه السلام اصلاح امت و جلوگیرى از انحراف در اسلام را از یك طریق كاملا غیر سیاسى و یا با كار فرهنگى و عبادى صرف دنبال نكرد، صرفا به دعا و عبادت و یا مسجد و موعظه اكتفا نكرد، بلكه حركتى كاملا سیاسى ایجاد كرد، به مبارزه حكومت جور رفت در برابر طاغوت ایستاد، انقلاب و قیامى برپا كرد كه حركتى كاملا سیاسى اجتماعى و هماهنگ با روح تعالیم اسلامى بود. از این جهت است كه در طول تاریخ زیارت امام حسین و عزادارى بر او نیز همیشه سیاسى بوده است. بنى امیه و بنى عباس از عزادارى و زیارت امام حسین مى ترسیدند زیرا این عزادارى ها جنبه ى سیاسى و اجتماعى داشت.
عزادارى اى نبود كه صرفا بر سر زدن باشد و بر سر ظالم زدن را ترغیب نكند. عزادارىاى نبود كه صرفا گریه باشد ولى ایستادن در برابر دشمن را موجب نشود.
اكنون نیز هیأت ها و عزادارى ها باید سیاسى باشند. سیاسى بودن جداى از سیاست زده بودن است. سیاست اسلامى را در پیش گرفتن غیر از جناح بازى و سوء استفاده از منبر براى مقاصد گروهى و گروهكى است.
هیأت سكولار و عزادارى فارغ از سیاست و اجتماعى از مسیر امام حسین علیه السلام منحرف شده است و از این جهت است كه رهبر معظم انقلاب تأكید مى كنند كه هیأت سكولار و عزادارى سكولار نداریم.
همانطور كه حوزه ى سكولار و دین سكولار نداریم و نباید داشته باشیم، زیرا هیأت و حوزه و عزادارى و دین سكولار خلاف آنچیزى است كه اولیاء دین ایجاد كردند.
جلوه هاى شكوهمند واقعه عاشورا عاشورا اوج فداكارى و ایثار است. همه تاریخ، همه عالم، مسأله عاشورا و حسین بن على علیه السلام و اصحاب وفادار او را با این خصوصیت شناخته اند؛ فداكارى، ایثار در راه خدا و در راه تحقق اهداف الهى، لیكن مسأله عاشورا فقط این نیست. برجسته ترین و نمایانترین خصوصیت عاشورا، همین فداكارى و شهادت است، ولى در ماجراى عاشورا، حقایق دیگرى هم وجود دارد.
از آغاز حركت از مدینه، بذر معرفت پاشیده شد -این یكى از خصوصیات حادثه عاشورا است- بذر بصیرت پاشیده شد. اگر مردمى، امتى از بصیرت برخوردار نباشند، حقایق گوناگون، كار آنها را اصلاح نخواهد كرد؛ گره از مشكلات آنها گشوده نخواهد شد. بنابراین اخلاص، موقع شناسى، پاشیدن بذر یك حركت فزاینده تاریخى، از خصوصیات مهم عاشورا است. ماجرا فقط در ظهر عاشورا تمام نشد؛ در واقع از ظهر عاشورا یك جریانى در تاریخ شروع شد كه همچنان رو به افزایش و گسترش است. (۶/۹/۱۳۹۰) مقام معظم رهبری
هدف قیام عاشورا؛ شكست تفكر طاغوتى بنى امیه یعنى بنى امیه را تا ابد شكست داد.
یعنى این اسلامى كه بنى امیه مى خواست بد نمایش بدهد و با ادعاى خلافت برخلاف موازین انسانى عمل بكند، آن را سیدالشهداعلیه السلام با نثار خون خودشان آن رژیم را، رژیم فاسد را شكست داد. (صحیفه نور، ج۷، ص۲۵۱)
بساط معاویه را كه مى خواست اسلام را به صورت یك امپراطورى در آورد، برگرداند به زمان جاهلیت و آن اوضاع جاهلیت، شكستش دادند.
یزید و اتباع یزید دفن شدند تا ابد و لعن مردم برآنهاست تا ابد لعن خدا هم بر آنهاست. (صحیفه نور، ج۱، ص۱۵۳)
مقام معظم رهبری(مدظله العالی): حادثه عاشورا باعث حفظ حقیقت و نورانیت اسلام شد
نهضت عاشورا؛ رمز جاودانگى اسلام ناب محمدى صلی الله علیه و آله هیچوقت نباید امت اسلامى و جامعه اسلامى، ماجراى عاشورا را به عنوان یك درس، به عنوان یك عبرت، به عنوان یك پرچم هدایت از نظر دور بدارد.
قطعاً اسلام، زنده به عاشورا و به حسین بن على علیه السلام است. همانطور كه فرمود: «و انا من حسین»؛ بنابراین معنا، یعنى دین من، ادامه راه من، به وسیله حسین علیه السلام است.
اگر حادثه عاشورا نبود، اگر این فداكارى عظیم در تاریخ اسلام پیش نمى آمد، این تجربه، این درس عملى به امت اسلامى داده نمى شد و یقیناً اسلام دچار انحرافى مى شد، از قبیل آنچه كه ادیان قبل از اسلام دچار آن شدند و چیزى از حقیقت اسلام، از نورانیت اسلام باقى نمى ماند. عظمت عاشورا به این است.
حضرت امام خمینی(ره): كُلُّ یَوْمٍ عَاشوُرا یعنى مقابله همیشگى با ابرقدرتها
حكومت طاغوتى بنى امیه؛ تهدیدى براى اساس اسلام
گاهى كه وقایع روز عاشورا را از نظر مى گذرانم، این سؤال برایم پیش مى آید كه اگر بنى امیه و دستگاه یزیدبن معاویه تنها با حسین علیه السلام سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانى چه بود كه در روز عاشورا با زنهاى بى پناه و اطفال بى گناه مرتكب شدند؟
بچه خردسال چه تقصیر داشت؟
زنها چه تقصیر داشتند؟
نظرم این است آنها با اساسْ سر و كار داشتند، بنى هاشم را نمى خواستند، بنى امیه با بنى هاشم مخالفت داشتند، نمى خواستند شجره طیبه باشد. (صحیفه امام، ج۱، ص۲۴۳)
مبارزه با طاغوت هاى زمانه گریه كردن بر عزاى امام حسین علیه السلام، زنده نگهداشتن نهضت (است؛) زنده نگهداشتن همین معنا (است) كه یك جمعیت كمى در مقابل یك امپراتورى بزرگ ایستاد؛ دستور است؛ آن دستور عمل امام حسین علیه السلام؛ دستور است براى همه؛ «كُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا وَ كُلُّ أَرْضٍ كَرْبَلاء»؛ دستور است به اینكه هر روز و در هرجا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را.
امام حسین علیه السلام با عده كم، همه چیزش را فداى اسلام كرد؛ مقابل یك امپراتورى بزرگ ایستاد و «نه» گفت؛ هر روز باید در هرجا این «نه» محفوظ بماند. (صحیفه امام، ج۱۰، ص۳۱۵)
عاشورا با «نه» خود، یزیدیان را در طول تاریخ نفى كرد و به گورستان فرستاد. (صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۰۵) «كُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا»؛ یعنى مقابله همیشگى با ظلم تا سرحد شهادت عاشورا را زنده نگه دارید كه با نگهداشتن عاشورا كشور شما آسیب نخواهد دید. (صحیفه امام، ج۱۵، ص۳۳۳)
«كُلُّ یَوْمٍ عَاشوُرا وَ كُلُّ أَرْضٍ كَرْبَلا»؛این یك عبارت آموزنده است، نه معنایش این است كه هر روز كربلا است، هر روز بنشینید گریه بكنید؛ ببینید چه كرده، كربلا چه صحنه اى بوده، هر روز این صحنه باید باشد؛ مقابله اسلام با كفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد كم با ایمان زیاد؛ در مقابل عدد زیاد با بى ایمانى.
نه از جمعیت كم بترسید و نه از شكست بترسید؛ شكستى در كار نیست. وقتى كار براى خدا باشد، شكست تویش نیست. كشته بشوید، بهشتى هستید؛ بكشید هم بهشتى هستید. (صحیفه امام، ج۱۰، ص۸)
برگزارى مجالس عزادارى و اهتمام به آن، فوائد، آثار و بركات فردى فراوانى دارد كه به برخى از آن آثار اشاره مى شود.
اوّل: آمرزش گناهان
طبق روایات، اگر كسى وارد جلسه عزاى امام حسین علیه السلام شود و عزادارى كند، گناهان او آمرزیده مى شود. چنانكه از پیامبرصلی الله علیه و آله و ائمّه طاهرین علیهم السلام روایاتى در اهمیّت عزادارى و اینكه گریه بر مصائب اهل بیتعلیهم السلام بهشت را واجب گرداند، وارد شده است.
بحمدالله همیشه جلسات عزادارى رونق داشته و سزاوار نیست كسى خود را از فیض آن و نتایج مفید آن محروم سازد.
دوّم: ثواب فراوان
در روایات معصومین علیهم السلام براى عزادارى و زیارت امام حسین علیه السلام ، ثواب حج و عمره بیان شده است. حتّى در روایات آمده است كه افضل از همه اعمال است.
سوّم: حسن عاقبت
دست عنایت امام حسین علیه السلام روى سر عزاداران قرار مى گیرد و به این واسطه، از عاقبت سوء و سرنوشت بد، مصون و در امان خواهند ماند. حسن عاقبت سه معنا دارد: اوّل اینكه ذلت بعد از عزت پیدا نمى كند. دوّم اینكه تا آخر عمر، حالت انحراف براى او پدید نمى آید و سوّم اینكه هنگام مرگ، اهل بیت علیه السلام به فریاد او مى رسند و او نزد ایشان سربلند است. جلسات عزادارى، هر سه معناى حسن عاقبت را براى عزاداران پدیدار مى سازد.
چهارم: استجابت دعا
از دیگر فوائد عزادارى، استحابت دعا است. استجابت دعا در جلسات عزادارى، مصادیق فراوانى دارد و همواره بسیارى از نیازمندان، حاجات خود را در عزادارى امام حسین علیه السلام گرفته اند و مى گیرند.
همچنین از منابع روایى برمى آید هر كس بر مصایب ائمه اطهار خصوصاً امام حسین علیه السلام بگرید و از این بابت محزون گردد:
۱. در روز جزاء با ائمه هدى علیهم السلام محشور خواهد بود.
۲. حضرت سیدالشهداءعلیه السلام براى سوگوار خود از خداوند طلب آمرزش مى كند.
۳. عزادار اباعبداللّه علیه السلام مصداق كسى است كه در شادى اهل عترت شادمان و در حزن آنان اندوهناك و محزون است.
۴. در هنگام احتضار سوگوار اباعبداللّه علیه السلام ، ائمه هدى علیهم السلام حاضر مى شوند و عزرائیل را به مراعات حال وى توصیه می كنند به حدى كه ملك الموت از مادر نسبت به او رؤوفتر است.
۵. سوگوار حماسه ساز عاشورا، از آب گواراى كوثر جرعه هایى مى نوشد و به میوه هاى جنّت متنعم مى شود.
۶. شفاعت رسول خداصلی الله علیه و آله شامل عزاداران امام حسین علیه السلام مى شود.
۷. قبر ماتم دار كربلا نورانى است و از عذاب برزخى مصون مى باشد.
۸. خداوند از اینكه عزادار امام حسین علیه السلام را عذاب كند، پروا مى كند.
۹. سوگواران و زائران در پرتو عرش الهى در مجلس منوّر در محضر اباعبداللّه هستند.
آثار روانى و تربیتى عزادارى سید الشهداعلیه السلام
مسأله گریه و عزادارى بر حضرت سید الشهداعلیه السلام آثار سازنده و تربیتى متعددى دارد ازجمله:
۱- زنده داشتن یاد و تاریخ پرشكوه قهرمانان نهضت حسینى.
۲- الهام روح آزادگى، شهادت طلبى، ایثار و حقیقت جویى.
۳- پیوند عمیق عاطفى بین امت و الگوهاى راستین.
۴ - اقامه مجالس دینى در سطح وسیع و آشنا شدن توده ها با معارف دینى.
۵ - پالایش روح و تزكیه نفس.
۶ - اعلام وفادارى نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم و…
در یکی از سال های مدیریتم، دو نفر طلاب از گم شدن پول هایشان در خوابگاه شکایت کردند. گفتم بررسی می کنم، فردا بیایید نتیجه کار را به پرسید. در احوال این دونفر فکر کردم، دیدم این ها سه تا دوست هستند و تخت هایشان کنار هم است، برایم سوال شد، که چرا نفر سوم شکایت نمی کند؟! فردا آمدند گفتند چی شد؟ گفتم از پول های دوستتان دزدی نشده است؟ گفتند چرا پول های او را هم برده اند! پرسیدم چرا او شکایت نمی کند؟! گفتند: او می گوید بنده خدا هرکسی بوده حتما نیاز داشته است، من حلالش می کنم. من هم با تاکید گفتم: من دزد را پیدا کرده ام، منتها به او فرصت می دهم تا توبه کند اگر پول هایی را که برداشته به صاحبانش برگرداند من هم قول می دهم که این موضوع را مثل یک راز نگهدارم! روز بعد هر سه نفر آمدند و گفتند کسی که پول هایمان را برده بود آورده و سرجایش گذاشته است.
که با کیسه ای برپشت، از خانه رسول خدا بیرون آمد، پرسیدند ابوذر چه بر پشت می بری؟ گفت: پیامبر را! دشمنان خندیدند، گفتند: محمد می گفت راستگو تر از ابوذر روی زمین نیست! همگان شاهد باشید، این ابوذر است که در روز روشن دروغ می گوید: ما را به مسخرگی گرفته است!
وقتی که ابودر از محاصره خارچ شد، پیامبر از پیاده کرد، پیامبر صلی الله علیه و آله از او پرسید اباذر چگونه جرات کردی راست بگویی؟! نترسیدی جانم به خطر بیفتد؟ ابوذر گفت: جانم به فدای شما، به گفته شما اعتماد دارم که فرمودی النجات فی الصدق، نجات در راست گویی است. رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: آسمان سایه نینداخت و زمین بر نداشت صاحب لهجه اى كه راستگوتر از ابوذر باشد.
و این آیه مصداقش را نشان داد: وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا(الإسراء/46) (و بر دل هایشان پوشش هایی، تا آن را نفهمند؛ و در گوش هایشان سنگینی) پندهاى جاویدان: ص 125.
ای مردم امیرالمومنین علیه السلام جنب الله است یعنی به خدابسیار نزدیک است.خداوند در کتاب خود، از زبان کسی که با علی علیه السلام مخالفت کرده، می فرماید: افسوس که در مورد جنب الله کوتاهی کردم.
چگونه می توانیم خود را شیعه امیر المومنین علیه السلام بدانیم، شاید درک درستی از تشیع نداریم؛ درست مثل کسی هستیم که وقتی در رشته تجربی دیپلم گرفته است؛ خودش را پزشک می داند!
بسیاری از مشکلات ما به همین خود شیفتگی برمی گردد، با دو رکعت نماز و یک ماه روزه گرفتن و انتخاب حجاب که به فلسفه این اعمال و رفتار ها نا آگاه هستیم، خیلی مغروریم که ما شیعه، و ازمابهتران هستیم.
اگر هر روز یکی از ویژگی های شیعه را که در وجود اهلبیت خود نمایی می کند را برای خود درس قرار می دادیم، همانگونه که برای تندرستی دنبال روشهای سنتی و غیره هستیم؛ شاید وضع و حالمان تغییر می کرد.
خداوند از من درباره علی علیه السلام پیمانی گرفته است، (خداوند ابتدا سربسته و به طور مجمل عهد را از پیامبر صلی الله علیه و آله گرفت) به خدا عرض کردم: خدایا این پیمان را برای من بیان کن، خداوند فرمود: همانا علی پرچم هدایت و پیشوای دوستان من و نور کسانی است که مرا اطاعت می کنند و او همان کلمه ای است که من به متّقین الزام کردم، کسی که او را دوست داشته باشد، مرا دوست دارد و کسی که او را اطاعت کند، مرا اطاعت کرده است.[1] 1- پرچم هدایت خدا وند چه بسیار بر بندگانش منت گذارده است، وجود مقدسی چون امیرالمونین که دیگر هیچ مادری نخواهد زایید را به عنوان راهبر و هادی قرار داد. وجودی که مانند نور افکن شبهای تاریک را روشن می کند و راه را نشان می دهد. وجود بزرگی که همانند فانوس دریایی در دریای مواج گمشدگان را به ساحل امن می خواند. علی علیه السلام وجودش پرچم هدایت است و کسانی که راه حق و حقیقت را گم کرده اند باید به دنبال او حرکت کنند. 2 - پیشوای دوستان خدا 3-و نور کسانی که خدا را اطاعت می کنند
آیا ما را شیعه می توان نامید؟ کدامین عمل ما به رفتار و روش و منش حضرت شباهت دارد؟! واقعا اگر کمترین شباهت را به ایشان نداریم ظلم بزرگی است که خود را شیعه بنامیم! باید بگوییم ما دوستان دوستان شیعیانت هستیم! شیعه بودن به این است که دنبال علی علیه السلام حرکت کنیم و علی علیه السلام در علم، تقوی، امانت، شجاعت، بی اعتنایی به دنیا و.. . پیشوای ما باشد. علی علیه السلام مانند نوری است که همه به سوی او حرکت می کنند، چون نور جاذبه دارد و افراد را به سوی خود جذب می کند. متأسّفانه پیوندهای بسیاری از افراد به آن حضرت، پیوند محبّت و توسّل و حاجت است، نه امام و مأموم و راهنما و راهبر، در حالی که نور وجود او باید تمام کسانی که خدا را اطاعت می کنند به سوی خود جلب کند و در زندگی از او الگو بگیرند. 4- علی علیه السلام کلمه ای است که خداوند به مؤمنین الزام کرد.
جغرافیدان فرانسوی متوفای 1242 هجری در مورد پیدایش فرقه وهابی چنین نوشته است. که عرب خصوصا در بین یمنی ها، این گونه نقل می کردند که:شبان فقیری به نام سلیمان درخواب شعله آتشی را دیده که از زمین برخاست و سراسر زمین را فرا گرفت و هرچه را در مقابلش قرار می گرفت سوزانید، او خواب را برای تعبیر کننده خواب بیان کرد، او چنین تعبیر کرد که فرزندی از وی دولت نیرومندی بوجود می اورد که هر که را در برابرش قرار گیردنابود می کند.
این رویا در نوه او محمدبن عبدالوهاب تحقق یافت. محمد وقتی بزرگ شد، نزد مردم شهر خود، به سبب آن خواب که معلوم نبود در باره او صادق است یا نه، عزیز محترم بود.
او ابتدا مخفیانه مذهب خود را اعلام کرد، جمعی از او پیروی کردند، سپس به شام رفت و در آنجا کسی از او تبعیت نکرد، بعد از سه سال به عربستان باز گشت و به نجد آمد و مذهب خود را آشکار کرد، سعود که مرد زیرکی و سیاسًی بود، مذهبش را پذیرفت.
محمد و سعود، هریک خود را به دیگری تقویت کردند، و محمد بن عبدالوهاب مذهبش را از راه شمشیر و کمک های سعود قوت بخشید بدین گونه سعود حکمران و سلطان منطقه شد و عبدالوهاب پیشوای مذهبی، و اولاد این دو، همین روش را ادامه دادند. تارخ مکه
برای مراسم عروسی دعوتم کرده بود، نرفتم، گله کرد چرا نیامدی اگر مرده بودم حتما برای عزا می آمدی؟
گفتم: عزیز دلم، بیام توی عروسیی که پر از گناهه چکار کنم؟
گفت: دوماهه محرم و صفر سیاه پوشیدم و گریه کردم، برای دسته عزاداری گوسفند قربانی کردم،
خب برای ازدواجم شادی کردیم، کی گفته شادی گناهه؟!
در حالیکه چشمم به تابلوی زیبای « کل یوم عاشورا وکل ارض کربلا »که بالای سرش خودنمایی میکرد نگاه می کردم،
گفتم :پس معنای کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا که بالای سرت به دیوار کوبیده ای چی می شه؟!
گفت: تو میگی که همیشه سیاه بپوشیم و گریه کنیم؟!
گفتم: من کی چنین حرفی زدم؟!فدات بشم، چون به معنای عاشورا و کربلا توجه نکردی؛.ازش پرسیدم
امام حسین علیه السلام برای چی از مدینه خارج شد و به طرف کربلا رفت ؟
گفت : برای اینکه با یزید بیعت نکنه.
گفتم : چرا نخواست با یزید بیعت کنه؟
گفت:چون یزید اهل گناه و ظلم بود و خودش را جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله می دانست.
گفتم: یعنی امام حسین علیه السلام برای دوماه محرم و صفر با یزید بیعت نکرد؟!
گفت: چرا مسخره می کنی؟!
گفتم تو خودت این حرف را زدی، دوماه گریه کردم وسیاه پوشیدم کافیه،.
در حالیکه امام حسین علیه السلام با قیامش تا قیامت به همه مردم پیام داد که زندگی شون بدون ظلم باشه.
و حالا تو می گی که ما تو عروسی کدام ظلم را انجام دادیم .
در حالیکه گناه یعنی ظلم، یعنی ضد عدالت.
و عدالت یعنی قرار دادن هر چیزی سر جای خودش،.گناه کردن و انجام ندادن واجب، یعنی قرار ندادن کار در جای خودش، می شه ظلم، وقتی در عروسی شما رن و مرد نامحرم درهم می شوند و با آهنگ نامشروع مجلس آلوده می شه.
و انجام گناهان دیگر مثل اسراف در خوردنی ها و …، این یعنی بر خلاف کل یوم عاشورا….،
من همین طور پشت سرهم از تخلفاتشان در سایر کارهایشان می گفتم که دیدم با دهان باز و چشم های
گرد شده به من نگاه می کنه!
گفت: اینها رو که گفتی همه کارهای گناه و حرام و ظلم بود!
گفتم: بله پس خیال کردی ثواب می کنی!
گفت: پس چطور شادی کنیم و عروسی و جشن بگیریم؟!اصلا چطوری زندگی کنیم؟!
گفتم: آفرین حالا شدی مثل یه آدم عاقل و بالغ.
.کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا به ما می گه در تمام زندگی با ظلم مبارزه کن.
یعنی، این ظلم چه از طرف دوست تو باشه یا از طرف همسایه ات باشه و یا از طرف هر کسی دیگری باشه.
حتی خودت!
گفت: خودم!
گفتم بله خودت، اگر سرکار میری نباید کم کاری کنی، باز تعجب کرد این دیگه کجاش ظلمه؟!
گفتم باز که رفتی سر خونه اول، مگر نگفتم: عدالت یعنی قرار دادن هرچیزی سر جای خودش، کم کاری هم،
از مصادیق ظلمه مثلا شما باید در یک روز به 10 تا پرونده رسیدگی کنی ولی با دیر رفتن و سر کار؛ چرت زدن
و غیره…، و در نتیجه رسیدگی نکردن به پرونده ها، این یعنی ظلم و به شعار کل ارض کربلا و کل یوم عاشورا عمل نکرده ای!
اگر در تمامی ابعاد زندگی این شعار مقدس ساری و جاری باشه .
از درونش اقتصاد مقاومتی، انقلابی عمل کردن و جهادی عمل کردن، حفظ کانون خانواده متولد می شه.
کارگر با تولید کیفیت دار و تاجر در واردات و صادرات حلال، پزشک در معالجه، دانشجو در آموختن،
استاد در آموزش دادن، معلم در تربیت کودک و نوجوان و همینطور از پایین ترین رده
تارده بالای مسئولین کشوری در معاهدات و مذاکرات با کفار و خارجی و غیر خارجیتحت تاثیر قرار می گیرند.
اینها رو که گفتم:عمل به تکالیف بود، در حالیکه عاشورا و کربلا درس های مهمتری هم داشته از جهت انسانیت،
آزادگی، ایثار، فداکاری و رسیدگی به محرومان، گذشت، دلسوزی و هدایت گمراهان، همه و همه روش
زندگی عاشورایی است.
زمانی که به سبک زندگی عاشورایی عمل کردیم یعنی در لبیک گویی به هل من ناصر حسینیصادق بوده ایم،
در غیر این صورت خودمان و دیگران را فریب داده ایم وخدای ناکرده به روش یزیدیان عمل کرده ایم.
در آخر گفت: متاسفم برای خودم، فکر می کردم هم در عاشورا خیلی ثواب کرده ام و همینطور در عروسیم؛
در حالیکه با جهالتم ثواب عاشورا را در عروسی پر از گناه سوزاندم، و کارهای اشتباه دیگرم سر جای خودش!!
باز جای شکرش باقیه که تا دیر نشده سبک زندگیم را عوض کنم، و ممنونم که بهم تذکر دادی!
درجریان سیل عظیمی در مورخ 19 شعبان 1039 هجری، کعبه ویران شد. چهار هزار و دو نفر را هلاک کرد. برای تجدید بنای کعبه عالم شیعه، فقیه شهید، میرزین العابدین حسینی کاشانی که ساکن مکه بود، نخستین خشت آن را کار گذاشت. یک ایرانی، فقیه بزرگ شیعه بود که خداوند افتخار احیاء و بر پایی بزرگترین شعار اسلامی و مقدس ترین بنای دین حنیف بیت الله الحرام را، به او ارزانی داشت و او این لباس فضیلت و سیادت را بر تن می کند و این تاج کرامت را برسر می نهد و عملش در تاریخ مانا و نامش بلند آوازه می گردد.او سید زین العابدین بن نورالدین بن مراد بن علی بن مرتضی حسینی کاشانی است که مجاورت خانه خدا را برگزیده بود. اما با قیماندگان منفور اموی با دست جنایت کار خود این مرد بزرگ را در سال 1042 هجری در حرم امن الهی به شهادت می رسانند و در همانجا مدفون می گردد. حکام سعودی و وهابیت شکست خورده که حقوق طایفه شیعه را پایمال کرده و میراث ارزشمند آنان را به غارت برده اند، در برابر این صفحات درخشان تاریخ چه جوابی دارند.؟ آنان در در برابر این عمل بزرگ و جاوید انسانی و دینی که بدست یک شیعه ایرانی صورت گرفت، چگونه سپاسگذاری کردند؟! آنها با قلبهای پر از کینه و شرک، تیشه های خود را بر بقیع و یادگاران توحید فرود آوردند و قبور مقدس خاندان رسالت را به ویرانه تبدیل کردند.
مراسم حج؛ تجلى بخش وحدت امت اسلامى «حج تجلّى و تكرار همه صحنه هاى عشق آفرین زندگى یك انسان و یك جامعه متكامل در دنیا است و مناسك حج مناسك زندگى است، و از آنجا كه امت اسلامى از هر نژاد و ملتى باید ابراهیمى شود تا به خیل امت محمدصلی الله علیه وآله پیوند بخورد و یكى گردد و ید واحد شود، حج تنظیم و تمرین و تشكیل این زندگانى توحیدى است.» (صحیفه امام، ج 21، ص 77)
توجه به پیام رهایى بخش حج «گردش به دور خانه خدا نشان دهنده این است كه به غیر از خدا، گرد دیگرى نگردید و رجم عقبات رجم شیاطین انس و جنّ است، شما با رجم، با خداى خود عهد كنید تا شیاطین انس و ابرقدرتها را از كشورهاى اسلامى عزیز برانید.
امروز جهان اسلام به دست آمریكا گرفتار است، شما براى مسلمانان قاره هاى مختلف جهان پیامى از خداوند ببرید؛ پیامى كه به غیر از خدا بردگى و بندگى هیچكس را نداشته باشید.» (صحیفه امام؛ ج10، ص160)
حج و برائت از مشركان و كافران «سنت پیامبر(ص) و اعلان برائت كهنه شدنى نیست و نه تنها اعلان برائت به ایام و مراسم حج منحصر نشود كه باید مسلمانان فضاى سراسر عالم را از محبت و عشق نسبت به ذات حق و نفرت و بغض عملى نسبت به دشمنان خدا لبریز كنند و به وسوسه خناسان و شبهات تردید آفرینان و متحجرین و منحرفین گوش فرا ندهند و لحظه اى از این آهنگ مقدس توحیدى و جهان شمول اسلام غفلت نكنند. (صحیفه نور، ج 20، ص 112)
مراسم حج ابراهیمى؛ اجتماعى براى حل معضلات جوامع اسلامى «در حج…. باید بررسى از اوضاع مسلمین در هر سال بشود كه مسلمین در چه حال هستند. این سفر حج براى این مسائل بوده است، براى «قیام ناس» بوده است، براى این بوده است كه مسلمین مشكلات مسلمین را درك كنند و در رفعش كوشش كنند.» (صحیفه امام، ج18، ص52) توجه به ابعاد سیاسى و اجتماعى حج ابراهیمى «فریضه حج در میان فرایض، از ویژگى خاصى برخوردار است و شاید جنبه سیاسى و اجتماعى آن بر جنبه هاى دیگرش غلبه داشته باشد، با آن كه جنبه عبادى اش نیز ویژگى خاصى دارد.» (صحیفه امام؛ ج15، ص168) مشكل جوامع اسلامى؛ عدم درك فلسفه سیاسى اجتماعى حج ابراهیمى «بزرگترین درد جوامع اسلامى این است كه هنوز فلسفه واقعى بسیارى از احكام الهى را درك نكرده و حج با آن همه راز و عظمتى كه دارد، هنوز به صورت یك عبادت خشك و یك حركت بى حاصل و بى ثمر باقى مانده است.» (صحیفه نور، ج 9، ص 176) «میلیونها مسلمان هر سال به مكه مىروند و پا جاى پاى ابراهیم واسماعیل وهاجر مىگذارند ولى هیچكس نیست ازخود بپرسد ابراهیم علیه السلام و محمدصلی الله علیه و آله كه بودند و چه كردند و چه هدفشان بود، از ما چه خواستند.
گویى به تنها چیزى كه فكر نمى شود همین است مسلّم حج بى روح وبى تحرّك و قیام، حج بى برائت، حج بى وحدت و حجى كه از آن هدم كفر و شرك برنیاید حج نیست.» (صحیفه نور، ج 2، ص 229)
دخترم مهریه برای معامله نیست! بلکه هدیه ای از طرف همسر است که خداوند قرار داده است! از قرآن برایت شواهدی می اورم که بیشتر بدانی و فکر نکنی که اگر زیاد باشد بیشتر خوشبخت خواهی شد!
دخترم از مهریه حضرت زهرا علیهالسلام خبر داری ؟! مهریه اش را آمرزش امت پدرش قرار داد!
دخترم فکر نکنی مهریه زیاد برات شخصیت می اره و از اینکه مهریه ات 14 سکه است شرمنده دوستانت بشی! اولین صفت مهریه قرآنی بر طرف کننده ی مشکل اشتغال داماد است آن هم به صورت دراز مدت. زمانی که شعیب علیه السلام به موسی علیه السلام پیشنهاد دامادی دادند، ایشان فاقد شغل بودند.اما نوع مهریه مشکل موسی علیه السلام را حل کرد.
دلیل مطلب این آیه است:« قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ وَمَا أُرِيدُ هَاتَيْنِ عَلَى أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ:شعيب گفت من مى خواهم يكى از اين دو دختر خود را كه مشاهده مى كنى به نكاح تو در آورم به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است و نمى خواهم بر تو سخت گيرم و مرا ان شاء الله از درستكاران خواهى يافت »25/قصص
همانطوری که ملاحظه می شود شعیب علیه السلام پیشنهاد می کند موسی علیه السلام هشت سال اجیر او باشد و این به معنی حل شدن مشکل اشتغال موسی علیه السلام است.
صفت دوم مهریه قرآنی این است که حل کننده مشکل مسکن داماد است.زمانی که کسی را به عنوان اجیر استخدام می کنند برعهده کارفرماست که مسکن اجیر شده را تامین کند.این رسم الان هم در مناطق روستایی حاکم است.طبق این رسم شعیب علیه السلام مسکن موسی علیه السلام را تامین کردند.چون مهریه او را هشت سال چوپانی قرار داده بود.
صفت سوم عدم تحمیل مهریه بر داماد است.شعیب علیه السلام داماد خودش را در انتخاب مدت هشت سال و یا ده سال آزاد گذاشت.«.. تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ عِندِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ...: … به اين شرط كه هشت سال براى من كار كنى و اگر ده سال را تمام گردانى اختيار با تو است و نمى خواهم بر تو سخت گيرم..»
صفت چهارم مهریه قرآنی متناسب بودن آن با شرایط داماد است.زمانی که موسی علیه السلام وارد مدین شدند از جهت مادی در حد صفر بودند ولی از جهت توانایی جسمی و اخلاقی شرایط فوق العاده ی داشتند.«القوی الامین» بودند.مهریه ی تعیین شده با شرایط گفته شده دارای سنخیت بود.لذا امکان پرداخت آن برای ایشان فراهم بود.
صفت پنجم مهریه قرآنی این است که داماد برای پرداخت کردنش هم حال دارد ،هم توان دارد و هم وقت دارد.توانش را دارد چون «القوی الامین» است. وقتش را دارد چون جوان است.حالش را دارد چون مهریه زنش حل کننده مشکلات اوست.
موارد مذکور گوشه ی از معارف قرآن بود که اگر این ها در جامعه ما اجرا شود، قطعا بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.این اوصاف مهریه ی قرانی بود که اصلا قابل قیاس با مهریه ی ایرانی نیست.
ازدواج قرآنی آرامش بخش بودن آن است.این مطلب را می توان به راحتی از آیه 21 /روم به دست آورد:«… وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا... و از نشانه هاى او اينكه از نوع خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد.» نکته جالب اینکه خداوند در مورد شب هم عنوان آرامش بخش بودن را به کار می برد.یعنی همان طوری که خواب شبانه موجب آرامش انسان می شود، ازدواج هم چنین خاصیتی دارد.
همان طوری که لازمه کامل شدن بیست و چهار ساعت متحد بودن شب و روز است، لازمه رسیدن انسان ها به آرامش کامل، ازدواج است.
چون مرد برخی اوصافی دارد که زن فاقد آن است و بر عکس زن هم اوصافی دارد که مرد فاقد آن هاست.
زمانی که ازدواج صورت گرفت، هر کدام از مرد و زن نقص طرف مقابل را برطرف می کنند لذا این امر
موجبات آرامش زوجین را فراهم می کند.
به قول استاد مطهری :مرد دوست دارد محبت کند ولی زن دوست دارد مورد توجه قرار گیرد، مرد
عاشق بودن را دوست دارد ولی زن معشوق شدن را دوست دارد.
صفت دوم:
ازدواج قرآنی مودت آور بودن آن است. مودت یعنی ابراز محبت توام با عمل .زمانی که انسان ادعای دوست داشتن کسی را دارد، باید در عمل هم این ادعا را ثابت کند که به آن مودت می گویند.
این صفت را هم می شود از آیه 21 / روم به دست آورد…« وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ …. و ميانتان دوستى و رحمت نهاد آرى در اين نعمت براى مردمى كه مىانديشند قطعا نشانه هايى است »نکته جالب اینکه رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم در قبال زحمات 23 ساله خود از امت اسلامی طلب مودت برای اهل بیت خود می کند و این امر ارزش مودت را می رساند که خداوند آن را در ازدواج قرار داده است.
صفت سوم:
ازدواج قرانی رحمت آور بودن آن است که در آیه بالا عنوان شده است.رحمت یعنی در حق هم رحم کردن که بهترین مثال آن را در روابط والدین با فرزندان می شود دید.
ابراز دوست داشتن والدین نسبت به فرزندان خود اولا بی منت است ثانیا توام با عمل است.
این رفتار باید در میان زوجین هم حاکم باشد که متاسفانه گاهی فراموش می شود.
و در رابطه با رحمت سه نکته جالب توجه داریم .اول اینکه خداوند رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم را به عنوان رحمه للعالمین معرفی می کنند و دوم اینکه خداوند رحمت را بر خودش واجب کرده و سوم اینکه ناامیدی از رحمت خود را نشانه کفر دانسته است.حال خداوند این رحمت را در ازدواج قرار داده است.
صفت چهارم:
ازدواج قرآنی جلب کردن فضل الهی است.ازدواج نزد خداوند به قدری دارای ارزش است که خداوند خودش هزینه آن را بر عهده گرفته است.این مطلب را می شود از آیه 32 /نور استفاده کرد«وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ: به همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست »
و مطلب اخر اینکه فضل الهی با معیار های بشر قابل فهم نیست. در اهمیت فضل الهی همین قدر بس که زمانی که وزیر سلیمان علیه السلام تخت بلقیس را از سبا به بیت المقدس در یک چشم بر هم زدنی ،آورد، سلیمان علیه السلام گفت:« هذا من فضل ربی» بله عزیزان فضل الهی بافتنی نیست بلکه یافتنی است که ازدواج یکی از راه های کسب آن است. موارد عنوان شده تنها گوشه ی از اوصاف ازدواج قرآنی بود که ان شالله در آینده تکمیل خواهد شد.
اگر برای هر لحظه از زندگی روی کره خاکی بخواهیم برنامه و دستورالعمل داشته باشیم، که در وانفسای روزگار گرفتار نشویم، باید به بهترین الگویی که خداوند از زندگی بهترین بشر برایمان اهدا کرده به چسبیم.
اگر می خواهیم در ازدواجمان بعد اندک زمان کوتاه که هنوز نقل و آثار تزیینات شب عروسی به در و دیوار اتاقمان باقی مانده، به طلاق فکر نکنیم، بیایید قبل از ازدواج یک دوره برنامه از خواستگاری تا ازدواج بهترین گزینه های عالم را مرور کنیم.
از پس سالها انتظار، ،پژواک اذان ابراهيمى در سراپردۀ عالم انسانى: وَ أَذِّنْ فِي النّٰاسِ بِالْحَجِّ، مرا واله و حيران خود كرده است.
در اين فراخوان، با شوق لقاءْ به حجاز عشق و ميقات مىكشاندم، با احرام به حرم الهى و بلد امن مكّه مىبرد، به زمزم و صفا مىرساند، در عرفان عرفات غرق مىكند، در شب روشن مشعرْ روشنایی بدون غروب خورشيد حق را مىنماياند، به مُناى عشق مىكشاندم و تا در مسلخ آرزوها، دوستىِ غير او را ذبح کنم و شيطان و نفس سركش انسانى را رمى نمایم تا آنگاه كه مرا خالص گرداند و واصل نماید و به درون كعبه بخواندم و آنگاه خداى تعالى خود به كعبۀ دلم درآيد؛ كه «القلب حرم الله » ، و شاید که مرا به محضر احبابْ بار دهد و نهال محبت و مودّت اهلبيت نبوت علیهم السلام را در جانم غرس كند، و خسی شوم در میقات.
نمی دانم لیاقت این دعوت را دارم یا نه!
ترسانم از اینکه هنگام گفتن لبیک، جوابم از پروردگار لا لبیک باشد!
شنیده ام که اگر لبیک را از پروردگار مهربان گرفتی، منتظر بخشایش کم کاری هایت در عرفات باش.
می روم تا در خانه خدا یکی از بهترین مکان های روی زمین، بازسازی شوم: دعا کنیدم تا در این سفر همه خود را باسازی کنند باید از همه فرصتها به خوبی استفاده کنم. خداوند مرا از دنیا یی که ساخته ام می کندم و درمیقات جحفه ملافهای که یادگار کفن است بر تنم می کند خداوند تمام زیباییهای ظاهری را از من می گیرد سپس مرا به میقات می آورد تا لبیک بگویم.
خداوند مرا به این سرزمین می برد تا باطنم را زیبا کند. نکند که در میقات لبیک بگویم ولی کینه از کسی در دل داشته باشم.
مبادا بدون خداحافظی از کسی به این سرزمین بروم باید برای همه حتی کسانی هم که گناه میکنند، دعا کنم.
به این سرزمین می روم تا صاف شوم.
بدیهایم را بریزم و با خدا رفیق شوم. یک عمر با دنیا رفاقت کردم و چیزی نشد. باید از فرصت سفر حج استفاده کنم حتما در ایران فرصت های نابی را از دست داده ام.
مثل نوافل، نماز شب، مناجات، استغاثه به درگاهش؛ اما در این سفر باید از فرصتها به خوبی استفاده کنم.
خدا به خانه اش می برد تا از نو خود را بسازم .
نمی دانم لیاقت قدم گذاشتن جای پای هاجر آن بانوی بزرگ را دارم!
نمی دانم توان قدم گذاشتن بر جای پاهای صدو بیست چهار هزار پیامبر سلام الله را دارم!
خیلی سخت است قدم گذاشتن بر سنگ فرش هایی که معصومین علیهم السلام، گام نهاده اند!
شنیده ام تنها معصومی که هرگز به حج نرفت و همیشه در زندان عباسیان بود امام عسکری علیه السلام بوده است، و به همین خاطر مستحب است هر حاجی به نیت این امام غریب طواف کند!
آه خدای من این سرزمین مقدست از از چنگال بوجهل ها و سفیانی ها نجات بده!
بهر حال دوستان خوب و هم بحث های گرامی، اهالی کوثرنت و کوثربلاکی های مهربانم، امیدوارم این سفر بزودی قسمت شما ها هم بشود.
نمی دانم آل سعود برای حاجی ایرانی چه خوابی دیده است؟
انشاءالله هرچه شر دارند به خودشان برگردد.
و از شما التماس دعا دارم و برایتان آرزوی حج بدون آل سعود و همراه با ظهور حضرتش را می طلبم.
همراهى در شرایط سخت زندگى آنچه در این زمینه از زندگى نورانى حضرت زهراسلام الله علیها به ما رسیده، نشان مى دهد كه آن بانو ى بى همتا، در شرایط سخت زندگى مشترك براى همسر خود بهترین همراه و همیار بوده است.
الگویى از صبر و شكیبایى و همراهى و استقامت در برابر شرایط سخت اقتصادى، كه به گفته «كارن رافل» بهترین الگو براى شیعیان است تا با ایمان به خدا به رویارویى با رنج هاى زندگى بپردازند.
آن بزرگواران، زندگى فقیرانه اى را آغاز كردند. زیرانداز آنها پوست گوسفندى بود كه شب بر روى آن مى خوابیدند و در روز به شتر آبكش خود بر روى آن علوفه مى دادند. رواندازشان نیز تكه عباى مندرس یمنى بود كه آنقدر بزرگ نبود كه همزمان هم روى سر و هم پایشان را بپوشاند. بالشى از چرم داشتند كه درونش با لیف خرما پرشده بود.
اول ذى الحجه؛ سالروز ازدواج امام على علیه السلام و حضرت فاطمه ى زهراسلام الله علیها(2 ق)؛ روز ازدواج ازدواج آسمانى حضرت زهراسلام الله علیها و حضرت على علیه السلام ؛ الگویى براى جوانان در اولین روز آخرین ماه قمرى حضرت على بن ابى طالب علیه السلام پیشواى پارسایان با حضرت فاطمه سلام الله علیها برترین بانوى جهان پیمان عشق بست و خدا، والاترین فرستاده خویش را بر این پیمان گواه گرفت. این ازدواج، عمرى به گستردگى آفتاب و حیات عالم یافت و یاد و نام این واقعه شورانگیز، شادى بخش تمامى تاریخ شد تا آنكه امروز نیز دلدادگان ذریه آن كانون عشق و مودت، از پرتو انوار رحمت و عنایت تنها باقیمانده از دامان حضرت زهراسلام الله علیها و امید به نجات بخشى او زندگى خود را آغاز مى كنند.
فاطمه زهراسلام الله علیها دختر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود و انتساب آن حضرت به مقام رفیع پدرى چون پیامبر خاتم و مادرى چون حضرت خدیجه، بزرگانى از صحابه و مهاجرین را راغب به ازدواج با آن بانوى بى همتا نمود و یا حتى پیشنهاد پرداخت مهریه اى سنگین براى دریافت پاسخى مثبت دادند، اما از آنجاكه آن حضرت برخوردار از مقام عصمت و طهارت خاندان رسالت و والاترین كمالات معنوى، دینى و اخلاقى و برترى بر تمامى بانوان عالم بودند و مقدر بر این بود كه از دامان آن حضرت شجره طیبه ولایت رشد و نمو یابد، براى ایشان كفو و همتایى غیر از برادر و وصى رسول خاتم، حضرت على علیه السلام كه همچو فاطمه زهراسلام الله علیها پرورش یافته دامان پیامبر و آراسته به والاترین صفات دینى و الهى و مقام عصمت و امامت بود، وجود نداشت. به همین دلیل بود كه رسول خدا درباره ازدواج حضرت زهراسلام الله علیها منتظر وحى الهى بود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبرصلی الله علیه و آله نازل شد و گفت: «اى محمد! خدا بر تو سلام مى رساند و مى فرماید فاطمه را به عقد على درآور، خداوند على را براى فاطمه و فاطمه را براى على پسندیده است.»
با ابلاغ این دستور بود كه زیباترین كانون عشق و مودت و خانواده نمونه تمامى اعصار شكل گرفت، خانواده اى كه مكرراً از سوى حضرت رسول صلی الله علیه و آله موردستایش قرار مى گرفت و آن حضرت از آن در واقعه هاى مهمى همچون مباهله و حدیث آل عبا، به عنوان اهلبیت یاد مى فرمودند و در قرآن نیز در موارد متعددى مانند آیه تطهیر، از اهلبیت به بزرگى یادشده است. این خانواده الگویى شد براى پیروان حق و حقیقت و سعادت تا با دنباله روى از سیره آن همسران آسمانى، كانون خانواده خویش را بر مبناى ارزش هاى الهى و انسانى و عشق و محبت بنا نهند و شیوه رفتارى و سبك زندگى آن بزرگواران در اقدام به امر ازدواج و تشكیل خانواده و نیز همسردارى و تربیت فرزندان را كه تا آخرین لحظات زندگى زناشویى خود سراسر از مهر و محبت و دلدادگى و همراهى بود را الگوى خود قرار دهند. * معیارهاى دینى و الهى انتخاب همسر
بسیار افسرده و اندوهگین بود، دائما نگران دخترش که مبادا در مدرسه غش کند. می گفت من باعث مشکلات این بچه بی گناه شده ام! باز گفت: وقتی باردار شدم، چون ناخواسته بود، تلاش کردم که سقط شود، هرچه که لازم بود خوردم و هر وزنه سنگینی را بلند کردم، انگار که کودکم با دست های کوچکش به من چسبیده بود و التماس می کرد که من حق زندگی دارم، به چه جرمی مرا از این حق نا امید می کنی، خلاصه سقط نشد که نشد! با تعجب پرسیدم یعنی شمای طلبه هم از این کارها کردی؟! گفت: آن زمان دائما تبلیغ می کردند فقط دوتا فرزند کافیه، من هم که دوتا داشتم یک دختر و یک پسر؛ از طرفی دبیر بودم و مشغول کار در بیرون از منزل. و حالا این بچه هر روز دچار یک مشکلی می شود، معده اش قدرت جذب غذا ندارد، و در مدرسه غش می کند. دائما در حال مداوا بودند، تا زمانی که به سن بلوغ رسید؛ صورت و سرش رشد کرد ولی بقیه اندامش کوچک ماند. دختری سرشار از هوش و استعداد! مادر با دیدن فرزندی که خود را باعث بیماری او می دانست روز به روز افسرده تر می شد!
گفتم: مگر شما خودت خواسته بودی که بدنیا بیایی، از فرزندت توقع داشتی که از تو اجازه بگیرد!؟
مگر قرآن را نخوانده ای که سفارش می کند، اگر ایمان دارید؛ نباید علاوه گناهان زیر فرزندان خود را بکشید!
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴿۱۲﴾ممتحنه اى پيامبر چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زيرا خداوند آمرزنده مهربان است .
وقتی از حرام بودن موسیقی مطرب می گفتی، او را معیار حلال بودن معرفی می کردند. وقتی از رقاصی نهی می کردی باز هم انگشت ها بسوی او نشانه می رفت. چرا ؟! چون خواهر شهید بود! چون خواهر طلبه بود! چون شوهر خواهرش سپاهی بود! نسبت های خوشنام مقدسی که در نظام اسلامی جایگاه داشت، را با خود یدک می کشید. و اصلا حرمت این نسبت ها را رعایت نمی کرد، در عروسی فامیل و دوست، یک ضبط کوچک را به گردنش می آویخت و رقاص میدان بود، در زمانه ای که خانواده ها امکانات پخش موسیقی را نداشتند! تا اینکه در یک تصادف که به هیچ یک از مسافران صدمه ای نرسید حتی به کوچک ترین عضو که کودک چند ماهه ای بود! اما متاسفانه این رقاص جاهل مقصر یا قاصر، از دوپا فلج شد و برای همیشه ویلچر نشین شد. زیرا این پاها، طلبه، شهید و پاسدار را بدنام می کرد! اگر ما از نعمت هایی که خداوند به رایگان در اختیارمان قرار داده شاکر نباشیم، علاوه که آن نعمت افزایش نخواهد یافت بلکه گرفتار عذابی شدید خواهیم شد.
از سوی دیگر خداوندمهربان است و دوست ندارد پرونده بندگان خوبش بیش از این آلوده شود، بنابراین نعمت را می گیرد. وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ، ابراهیم7و (باز به خاطر آرید) وقتی که خدا اعلام فرمود که شما بندگان اگر شکر نعمت به جای آرید بر نعمت شما میافزایم و اگر کفران کنید عذاب من بسیار سخت است.
خیلی برام جذاب بود، وقتی می دیدم که بیشتر همکلاسی هایم یا دکتر جراح قلب است یا عضو هیئت علمی دانشگاه است یا دبیر دبیرستان است! یک روز که با دخترخانم جوانی، کنار هم در اتوبوس هم سفر شدیم. برای شرکت در امتحانات غیر حضوری به قم می رفتم، متوجه شدم که هم سفر جوانم کتابی را مطالعه می کند که همان کتابی است که من می خوانم! برایم سوال شد، پرسیدم، شما هم در این درس امتحان دارید؟! باب آشنایی ما شروع شود. گفت: همزمان با شرکت در آزمون پزشکی در آزمون حوزه هم شرکت کردم، چون علاقه دارم به دروس حوزوی و معتقدم هرکسی در هر رشته ای لازم است که این دروس را بخواند؛ چون سایر علوم برای ظواهر زندگی و مادیات است، اما این درس برای جلای روح است! و اکنون هم تصمیم دارم دروس حوزه را تا آخرش ادامه بدهم. و گفت: ما خانوادگی در حال تحصیل حوزه هستیم، مادرم، خوهرانم، هر کدام هم از تحصیلات کلاسیک بهرمند هستند ولی این دروس را برای آدم شدن و تربیت دلمان می خوانیم نه برای اشتغال! آن زمان در دوره سطح یک جامعه الزهرا مشغول بودیم، به او پیشنهاد دادم، این دوره ما در حال اتمام است و برای غیر حضوری ها ادامه تحصیل ندارند؛ بیا برویم پیش مدیر آموزش و بخواهیم که برای ما سطح دو بگذارند. او هم پذیرفت باهم نامه ای تنظیم کردیم و به بخش آموزش دادیم و اینگونه شد که همچنان در حوزه ادامه تحصیل دادیم!
در سطح سه با همکلاسی که جراح قلب بود و خیلی هم موفق، می گفت: بعد از کار مطب ساعت 9 تا 10 شب کلاس تفسیر دارم!
این آشنایی ها مرا به یاد میرزا جهانگیر خان قشقایی انداخت، خانی که وقتی سیم تارش شکست، از پیرمردی که کنار در حوزه ای نشسته بود، آدرس تعمیر تار را خواست. پیرمرد گفت: برو داخل حوزه تار دلت را تعمیر کن. ومیرزا جهانگیر خان شد استاد علوم حوزوی!
دیدم چه زیبا به آیه لولا نفر من کل فرقه عمل می کنند. این خانم جوان آدرس بیمارستان محل کارش را داد که هر وقت نیاز داشتم سری بهش بزنم.
خاله داماد به عروس گفت: باید برقصی، عروس حیا کرد گفت: بلد نیستم برقصم . خاله که دلخور بود چرا داماد که پسر خواهرش بود، دختر او را نگرفته است، با تمسخر گفت: مادرت اشتباه کرده است دختر بی عرضه اش را فروخته است! خانم طلبه ای که حضور داشت، رو کرد به خاله گفت: عروس حیا کرد به شما که بزرگتری نگفت رقصش مخصوص است! همه مهمانان و خاله چشمشان گرد شده بود، رقصش مخصوص است، یعنی چی؟ خانم طلبه گفت: عروس فقط برای آقای داماد می رقصد و فقط مجاز است که برای شوهرش برقصد نه شماها! فتوای مراجع برای رقص زن http://www.shia-news.com/fa/news/
در این کلیپ طلاب در نقش حضرت ابراهیم و همسرانش و اسمائیل نمایشی را اجرا کردند، و در سفر هجرت هاجر و تا ذبح حضرت اسمائیل ادامه دارد. تماشای این نمایش زیبا که توسط چهار نفر و یک کودک اجرا شده است جذاب و خالی از لطف نیست.
شما با تماشای این نماهنگ به سعی صفا و مروه می روید و از چشمه سار زمزم سیراب می شوید، و بر یکتا پرستی هاجر غبطه می خورید؛ و اذعان می کنید که خداوند چه به جا نماز طواف نسا را برای بزرگداشت هاجر، بر همه مردان و زنان واجب کرده است.
از دست دادن با مهمانان مرد نامحرم امتناع کرد، همه هاج و واج مانده بودند که چرا بی حرمتی کرده است! گفت: شما نامحرم هستید و طبق فرمان خداوند حق ندارم با شما دست بدهم، و اگر این کار را انجام دهم به خدا و رسولش بی احترامی کرده ام، یک طلبه هرگز این اشتباه را مرتکب نمی شود! احترام من به شما در حد خوش آمد گویی و پذیرایی گرم و با کرامت است. بعضی ها متوجه شدند که کار درستی است، یکی از مردان نامرد گفت حالا که قرار است شما به من دست ندهی، من هم اجازه نمی دهم همسرم با شوهر شما دست بدهد؛ گفتم آفرین بر شما تازه شما داری به آیه قوا انفسکم و اهلیکم نارا عمل می کنی!
سطح سه فلسفه را گرفت، بسیار توانمند در تدریس، وضع مالی زندگی زیر متوسط، با همسری طلبه، خانه استیجاری.
مدرسه هم به استاد فلسفه و منطق به شدت نیازمند، پیشنهاد استادی را نپذیرفت، پرسیدم چرا!
گفت: اگر می بینی حجابم و رفتارم مطابق شرع است، همه به خاطر این است که در تمام دوران کودکی و نوجوانی خودت تربیت ما را به عهده گرفتی، به دست مربی مهد کودک و غیره نسپردی و لجظه به لجظه رشدمان را درصد کرده ای.
اکنون من هم از مادری چون تو آموخته ام که مهمترین وظیفه ام تربیت است، در مرحله بعد اگر فرصتی بود برای دیگران وقت خواهم گذاشت.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، خود را با خانواده خویش از آتش دوزخ نگاه دارید چنان آتشی که مردم (دلسخت کافر) و سنگ (خارا) آتشافروز اوست و بر آن دوزخ فرشتگانی بسیار درشتخو و دلسخت مأمورند که هرگز نافرمانی خدا را (در اجرای قهر و غضب حق) نخواهند کرد و آنچه به آنها حکم شود انجام دهند.
و بعد از آن«وَاَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاَقرَبينَ وَ اخْفِضْ جَناحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤمِنينَ» 214 شعرا، [خويشاوندان نزديكت را انذار كن و بال و پر خود را براي مؤمناني كه از تو پيروي ميكنند بگستران] را فرموده است . بعد از آن مرحله الناس می رسد.
وقتی در حفظ ارز ش های دینی به حد اقل راضی می شویم، افسرده بود، از من راه کار می خواست! اجازه دادم هرچه در دلش هست بازگو کند تا تخلیه شود، گفت و گفت و گفت:حرف آخرش این بود چرا خدا سرنوشت مرا اینگونه رقم زد!؟ شکایت از همسرش داشت، که از روزی که ازدواج کرده ایم دائما با یک زنی در ارتباط است! پرسیدم موقع خواستگاری با هم حرف زدید؟ از چه معیارهایی باهم سخن گفتید؟ پوشش تو آن زمان چگونه بود؟ گفت درسته الآن چادری هستم و لی زمانی که به خواستگاریم آمد، چادری نبودم! و موقع آشنایی پرسیدم نماز می خوانی گفت، بعضی وقت ها می خوانم، من هم گفتم نماز های صبحم قضا می شود! در پاسخ به او: سرنوشت را خودت رقم زده ای، به گردن خدا می اندازی! اولا پوشش و آرایش تو، مردانی شبیه خودت را جذب می کند، که اهل نماز نباشد و به ارزش های دین پایبند نباشد، ارتباط با دیگران بدون معیار داشته باشد!دوم از او پرسیدی نمازش را و فهمیدی که بی توجه به نماز است! در حالیکه پیامبر فرموده وقتی خواستگار آمد از اهل مسجد بپرسید اگر او را شناختند دختر بدهید.
کجای این سرنوشت را خداوند رقم زده است؟! یک سری راهکار برای جذب شوهرش به او نشان دادم، بلکه همسرش از آن ارتباط دست بکشد، که یک شب گوشی هسرش زنگ می زند و خانم برداشته و صدای زن با عتاب به او گفته گوشی را بده سیامک، خانم تازه عروس با دلخوری از سیامک که تو تاکی می خواهی این ارتباط را ادامه دهی، با قهر رفت خانه پدرش. فردا صبح همه خبر کشته شدن سیامک را شنید، معلوم شد که زن شوهر دار بوده و شوهرش به قضیه شک داشته که زن به دروغ گفته که سیامک مزاحم من است. باهم نقشه می کشند که او را دعوت به خانه کند، وقتی همسر سیامک قهر کرد و رفت او هم با خوشحالی به خانه زن رفت، و با نقشه شوهرش او را کشتند و جنازه را در حیاط بیمارستان انداختند .
خداوند چه زیبا در قران معیار معرفی کرده است،
الخبیثات للخبیثین و الخبیثون للخبیثات و الطیبات للطیبین و الطیبون للطیبات 26 نور
زنان ناپاک از آن مردان ناپاکند، و مردان ناپاک نيز به زنان ناپاک تعلّق دارند؛ و زنان پاک از آن مردان پاک، و مردان پاک از آن زنان پاکند!
موضوع هم کفو بودن در تدین و تقوا است که متاسفانه به مسائل مادی منطبق کرده اند، و این باعث بسیاری از مشکلات خانواده ها ر ا بوجود می آورد و زیر ساخت طلاق ها همین مسئله است.
متاسفانه امروزه مشکل ما مسلمانان شناسنامه ای و جغرافیایی به همین مبنا بر می گردد، که دستورات دین را سلیقه ای عمل می کنیم، بعد معتقد می شویم که دین و خدا من رادچار مشکل کرده است!
يُريدونَ أَن يُفَرِّقوا بَينَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَكفُرُ بِبَعضٍ وَيُريدونَ أَن يَتَّخِذوا بَينَ ذٰلِكَ سَبيلًا﴿۱۵۰﴾ میخواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و میگویند: «به بعضی ایمان میآوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و میخواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند…