من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 12
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 9
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

با یاد تو ... ...


از قطرات بارش لحظه هایم گرفته

تا امواج اقیانوس خیالم را از یاد تو پر می کنم

و کنار آتشفشان قلبم زیر بارش گدازه های درد

خانه ای به وسعت اندیشه ات می سازم

و با یاد تو زندگی می کنم

کوه ورم کرده ی دلم را به شوق دیدنت مرحم می گذارم

و هر شب فانوس خیس چشمانم را برمی دارم

و در فضای کوچه های بارانی احساس دنبال تو می گردم

تا کهکشان آرامش چشمانت ستاره ی صبری برای تسلای دلم بچینم

و از صبر تو بسوزم

ای ماه روی من اگر چشمم به دیدار تو افتد

تنها سرمایه ی تنهاییم را به بهای سلام بی بهایت می فروشم

و در هر دو جهان به این سود گزاف می بالم

»زهرا پیربالایی«

 

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-12-13] [ 10:56:00 ق.ظ ]

حضرت فاطمه علیها السلام بهتر بشناسیم ...


جدایی دوستان از آتش
خداوند وقتی ابراهیم علیه السلام را آفرید، و پرده از دیدگانش برداشت نورهایی را در کنار عرش دید و در باره آنها سئوال کرد گفتند: این نور فاطمه علیها السلام است که دوستانش را از آتش جهنم جدا می کند.
بحار الانوار ج85 ص80
قندیل عرش
امیر المومنین علیه السلام فرمودخداوند نور فاطمه علیها السلام را به صورت قندیلی آفرید و در کنار عرش گذاشت و هفت آسمان و زمین از نور او روشن گردید وبه این سبب «زهرا» نامیده شد.
راحه الرواح ص3
امامان از نور فاطمه علیها السلام
وقتی نور فاطمه علیها السلام آفریده شد درخشید و دیده فرشتگان را خیره کرد.آنان برای او به سجده در آمدند و در باره این نور سئوال کردند.
خدا فرمود: این نور نور من است او را در آسمان جای دادم و از عظمت خود آفریدم، او را از صلب پیامبری از پیامبرانم خارج می کنم، و او را برهمه پیامبران برتری می دهم، و از این نور امامانی می آورم که به امر من قیام کنند، و بندگانم را بسوی من هدایت نمایند، و آنان را جانشین خود در روی زمین قرار می دهم.
علل الشرایع ج1 ص179
از آب حیات
از امتیازات سرشت فاطمه علیهاالسلام آنست که ابتدای خلقت او با آب حیات خمیرشده و از باقیمانده آن شیعیان آفریده شده اند. نوری که فاطمه علیهاالسلام از آن آفریده شده خداست.
مناقب الامام امیرالمومنین
بشاره المصطفی
تفسیر فرات کوفی
قبل از آفرینش دنیا
ابتدای خلقت فاطمه علیها السلام هفت هزار سال قبل از آفرینش دنیااست؛ و پس از این خلقت در عرش خدا تسبیح و تقدیس و تمجید می نموده است.
علل الشرایع ج 1 ص 208

 

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[جمعه 1394-12-07] [ 12:32:00 ب.ظ ]

الگوی فاطمی برای زندگی ...

 

شیوه تربیتی حضرت زهرا علیها سلام

1. فرزندانش از همان کودکی با مسجد مأنوس می شدند
2. حسن مجتبی علیه السلام باید سخنان پیامبر اکرم را به ذهن بسپارد
3. باید در منزل برای مادر بازگو می کردند.
شیوه همسرداری

1-در هنگام مسافرتهای علی علیه السلام اورا با چشمان اشکبار بدرقه می کرد،

2-در هنگام باز گشت از سفر های جنگی به استقبال او می رفت ، شمیر را از می گرفت و پاکیزه می کرد.


3-هیچگاه اورا بانام صدا نزد بلکه می گفن یا اباالحسن.

رفتار حضرت

الف-حضرت فاطمه علیها سلام در شب عروسی لباسش را به مستمند می دهد.
ب- حضرت فاطمه علیها سلام در شب زفاف به فکر خانه قبر می باشد.
ج- حضرت فاطمه علیها سلام در شب عروسی تکبیر می گوید.

خانه داریحضرت

1.حضرت زهرا علیها سلام در خانه پشم ریسی می نمودند.
2. حضرت زهرا علیها سلام حاصل دسترنج خود را به علی علیه السلام جهت کمک به اقتصاد خانه می سپردند.
3. حضرت علی علیه السلام در هنگام فروش دسترنج حضرت زهرا علیها سلامرضایت ایشان را شرط می دانستند.
4.از حاصل دسترنج حضرت زهرا علیها سلام نان برای خانه تهیه می شد.
5. نانوایی کار دیگر حضرت زهرا علیها سلام بود.

سخنان حضرت

چشم پوشی از گناهان و محرمات الهی بهترین عبادت است.
مستدرک ج2ص302

1.حضرت زهرا علیها سلام در خانه پشم ریسی می نمودند.
2. حضرت زهرا علیها سلام حاصل دسترنج خود را به علی علیه السلام جهت کمک به اقتصاد خانه می سپردند.
3. حضرت علی علیه السلام در هنگام فروش دسترنج حضرت زهرا علیها سلامرضایت ایشان را شرط می دانستند.
4.از حاصل دسترنج حضرت زهرا علیها سلام نان برای خانه تهیه می شد.
5. نانوایی کار دیگر حضرت زهرا علیها سلام بود.

چشم پوشی از گناهان و محرمات الهی بهترین عبادت است.
مستدرک ج2ص302

 

 

 

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
 [ 11:18:00 ق.ظ ]

راستی! فاطمیه نزدیک است... ...

 

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر

اتفاقی مقابلم رخ داد

وسط کوچه ناگهان دیدم

زن همسایه بر زمین افتاد

سیب‌ها روی خاک غلطیدند

چادرش در میان گرد و غبار

قبلا این صحنه را… نمی‌دانم

در من انگار می‌شود تکرار

آه سردی کشید، حس کردم

کوچه آتش گرفت از این آه

و سراسیمه گریه در گریه

پسر کوچکش رسید از راه

گفت: آرام باش! چیزی نیست

به گمانم فقط کمی کمرم…

دست من را بگیر، گریه نکن

مرد گریه نمی‌کند پسرم

چادرش را تکاند، با سختی

یا علی گفت و از زمین پا شد

پیش چشمان بی‌تفاوت ما

ناله‌هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم

گوش کن! این صدای روضه‌ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم

در و دیوار خانه‌ای مشکی است


با خودم فکر می‌کنم حالا

کوچه ما چقدر تاریک است

گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه

راستی! فاطمیه نزدیک است…

با اجازه از هیئت بنی هاشمیون تهرانسر

موضوعات: شعر  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-12-03] [ 08:14:00 ب.ظ ]

خدای من، دل غریب علی کجایش کاشت ...

 

چگونه سرایم به وصف آن کس که


ندانم و نتوان که دانم کیست


زحوریان بهشتی و یا انس است


که ذکر نامش این حقیر را لیاقت نیست


همان کسی که برای ختم رسل


شفیق تر از مادر، ام ابیها بود


برای حیدر کرار شیر خدا


تمام زندگی، آخرت، دنیا بود


همان کسی که تنها ترین سردار


زمکتب مهر و صلح او گل کرد


کسی که که بود دردانه الله


همان که با قیام خود جهان را زل کرد


کسی که اول و آخر تمام دنیا


به خاطر وجود مبارک او هست


یازده سلاله صهبا


زساغر کوثر، مست


همان گلی که بدون او بوستان


نه صفا، نه طراوت، نه سروری داشت


گلی شکسته و پرپر به عطر یاس کبود


خدای من، دل غریب علی کجایش کاشت

                                                                                    مهجده انتظاری

موضوعات: شعر  لینک ثابت
 [ 07:59:00 ب.ظ ]

انتخابات مجلس خبرگان رهبری عمل براساس اندیشه ورزی ...

 

نکاتِ مهم پیرامون مجلس خبرگان رهبری و انتخاباتِ آن
۱ جایگاه مجلس خبرگان رهبری * تعیین‌کننده‌ترین و مهمترین رکن از ارکانِ نظام اسلامی
* نقطه‌ی تمایز نظام جمهوری اسلامی، مظهر حضور مردم و مردم‌سالاری اسلامی
* پایه‌ی اسلامی جامعه و نظام اسلامی
* پشتوانه‌ و ذخیره‌ی معنویِ نظام


۲ وظیفه اصلی مجلس خبرگان * حفظ و استمرار بخشیدن رهبری دینی و انقلابی از طریق: «تعیین رهبری» و «مراقبت نسبت به حفظ شرایط رهبری»


۳ ثمرات عملکرد
مجلس خبرگان رهبری * «حاکمیّت ارزشهای اسلامی» و «تحقّق اسلام در واقعیّت زندگی»
* هدایتِ مردم توسط علما در مقیاس اجتماعی و حکومتی
* سَرازیر شدن «سکینه‌ی الهی» به جامعه


۴ اهمیت انتخابات خبرگان رهبری * مهم‌ترین و حساس‌ترین انتخابات در کشور


۵ معیار انتخابِ مردم در
انتخابات مجلس خبرگان رهبری * عمل براساس بصیرت


۶ ویژگی‌های افراد لایق برای عضویت در خبرگان رهبری
* صالح
* مؤمن
* دارای قدرت تشخیص
* باتقوا
* عالم
* انقلابی

منبع کتاب :مه شکن 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1394-11-30] [ 11:34:00 ق.ظ ]

بصیرت در زندگی ...

بصیرت در زندگی
آگاهی و بصیرت مانند نور افکنی است که جاده را برای انسان روشن کرده و او را از خطر انحراف و تصادف حفظ میکند. انسان بی بصیرت در حقیقت کور است و در تاریکی حرکت می کند. نا آگاهی در عرصه های سیاسی و اجتماهی بیشتر خود را نشان می دهد: … هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور ام آیا نابینا با بینا یکسان است و آیا تاریکی ها بانور یکی هستند؟رعد 16

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-11-28] [ 09:25:00 ب.ظ ]

بغضهای خیره چشمهایم می بارند ...

 

بغضهای  خیره چشمهایم می بارند، د ل غمین است و غریب، خیره به راهی مبهم ، انتهایی نیست برآن ،

 چشمها را می بندم و به خود می گویم که چه سخت است دلت در پی راهی باشد ، انتهای غربت ، بغض در راه دل است، ابرها سنگیند ، بغض باریدن دارند ، همه در هول و نگاهی دورند،من به خود می لرزم و در هنگامه که می بینم ، کودکی غم به وجودش می بارد ، نوجوانی در ره، از نبود پدری می نالد،او به خود می گوید ، حیف اما که چه شد، پدرم هستی و عمرش را به نگاهی محزون بفروخت ، خواست تا شاد کند، دل فرزند و عزیز جانش ، رفت بر جنگ ،سایه زد غم به دلم، دخترانی می بینم که ز خود بی خبرند و به خود می بالند، زندگی را به نگاهی شوم ، می فروشند چه زود ، من به خود می نالم ،پسرانی را می بینم که ز خود می گذرند ،تا که مقبول نگاه زن بیگانه شوند ،و همان گه عشق من مولایم ، خنده را خاطره ای می یابد در وجود دگران و به خود می گوید همه در فکر وجود خویشند ، و مرا بنهادند گوشه و کنج دلی ،گاهگاهی که ز خود فارغ گشتند ، با خود می گویند، تو بیا ای مولا ، وای بد حال دلم ، من به خود می پیچم ، اشک را می ریزم و چه پوچ است وجودم مولا ، چون که بدتر ز همه من هستم ،

عشق را می بینم ، او همه نور حیات است و بس ، انتظاری طولانی ، انتظارش شیرین است ،لیک قلبم را نیست طاقت دوری او ، عصر جمعه که تمنای وصالش در دل عمق جان را می سوزد ، و غروبی دیگر را می پیچد در ردای کهنه ،تا که باشد دل من در پی عصر حضور دیگر ، تا که باشد گل نور همره این دل من .

                                                                                  لیلا الماسپور طلبه مدرسه فاطمیه هادیشهر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1394-11-23] [ 03:27:00 ب.ظ ]

شهدا همه جا رنگشون الهیه!!! ...

شب بود.بارون می بارید.با یه بچه تو بغلم و دست یه بچه تو دستم، سر خیابون منتظر یه وسیله بودم تا سوار بشم برم خونه. خونه ما تو خیابونی بود که هنوز آسفالت نشده بود؛ براهمین تاکسی ها سوار نمی کردن،باید سوار وانت می‌شدیم!!!
قبل ازمن یه آقایی هم منتظر بود، که اگر یه وانت می رسید ، باید اون آقا اول سوار می شد!!!
با اینکه بچه رو زیر چادرم کرده بودم ولی خیس شده بود! سرانجام یه وانت جلوی اون آقا توقف کرد، صدام زد گفت : خانم تو بارون نمونید، مارو سوار کرد و باز خودش تو بارون موند، در حالیکه مسیرش بامن یکی بود!!
راننده وانت از این کارش تعجب کرده بود، پرسید اون آقا شما رو می شناخت ؟ گفتم نه. گفت حتما اهل قم نیست، چون اهل قم این کار رو نمی کنن!!!
بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ عکس اون آقارو که همون روزهای اول جنگ شهید شده بود توی خیابون دیدم و فهمیدم چراغ ساز محلمون بوده!!!

شهدا ، همه جا، رنگشون الهیه!!!

روحش شاد!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 11:15:00 ق.ظ ]

خدا را شاکرم، در زمانه ای زیستم که تصویر پاک پیامبر گونه ... ...

خدا را شاکرم، در زمانه ای زیستم که تصویر پاک پیامبر گونه امام راحل در قاب ذهنم حک شده است.
خدا را شاکرم، که با فقدان آن عزیز بزرگ ؛ مارا با روئیت جانشین برحقش، اندوهمان را به امید تبدیل کرد.
خدا را شاکرم، هرچند از دیدار یوسف زهرا محرومم، ولی با دیدن ولی خدا و نائب برحقش ؛لذت شبه دیدارش را به ما چشاند.
خدا را شاکرم،در زمانه ای زیستم تا شهیدانی را بشناسم که همچون شهیدان کربلا برای حمایت از مقدایشان از جان خویش گذشتند.
خدا را سپاسگزارم که در زمانه ای زیستم،که مادرانی بصیر ولایت مداری را دیدم که با پیروی از حضرت زینب سلام الله علیها صبورانه فرزندان برومندشان را به مسلخ عشق روانه کردند.
خدا را شاکرم،در زمانه ای زیستم که همسران حجله نشین، دامادهای رعنای خود را به قربانگاه پاسداری از ولایت عشق بدرقه کردند و در جشن شهادت آنها بالباس سپید با غرور ایستادگی کردند.
خدا را سپاسگزارم که در زمانه ای زیستم، که هنوز هم رهروان شهیدان، تمامی سنگرها علمی، رزمی و تبلیغی را با قلم، سلاح و قرآن حفظ کرده اند، و پرچم استقلال ، آزادی، جمهوری اسلامی را بر پا نگه داشته اند.

خدا را شاکرم، که در زمانه ای زیستم ، که بهترین مخلوقات خدارا شناختم.

خدا را شاکرم ، که در زمانه ای زیستم ،و رزمندگانی را دیدم که تک تک سلول هایشان فریاد لبیک یا خامنه ای را از فرش به عرش می رسانند.

خدا را شاکرم که در اتمسفری تنفس می کنم که عطر شهیدان مظلوم در آن مملو است.

خدا را شاکرم که در زمانه ای زیستم که سقوط پست ترین انسان نما ها را مثل شاه معدوم و صدام پلید را دیدم.

خدا را شاکرم که در زمانه ای زیستم که پسترین افراد، دشمن ملت ایران هستند.

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-20] [ 11:04:00 ب.ظ ]

روز های خوش همدلی و همزبانی.. ...

بسم الله الرحمن الرحیم

1- انقلاب مردمی یعنی این!

می گفت: جمعیت زیادی اعم از زن و مرد به صورت یکپارچه علیه شاه شعار می دادیم و به پیش می رفتیم. ناگهان ماموران شاهنشاهی شروع به تیراندازی به سمت مردم بی پناه کردند .جمعی با بدن های خونین بر زمین افتادند و برخی دیگر عقب نشینی کردند.

ماموران پشت سرهم تیراندازی کرده به پیش می آمدند . متفرق شده در کوچه و محله های اطراف دنبال پناهگاهی بودیم تا در فرصتی دوباره به صورت جمعی تظاهرات را شروع نماییم.

 

در این هنگام پیرزنی را با یک کاسه در دستش کنار خیابان دیدم. کاسه پر بود از سکه های یک قِرانی! تصور کردم در حال گدایی است آن هم در این بگیروببند! باعجله نزدیکش رفته و با عتاب گفتم مادر جان! الان چه وقت گدایی است؟! مگر نمیبینی به پیر و جوان رحم نمی کنند!

پیر زن گفت: مادر جان! گدا نیستم.این سکه ها را آماده کرده ام تا به شماهایی که از مهلکه جان سالم به دربرده اید بدهم تا در اولین فرصت با خانواده هایتان تماس بگیرید و خبر سلامتیتان را داده، آن ها را از نگرانی دربیاورید.این حداقل کاری است که من پیرزن برای انقلابم می توانم انجام دهم.

۲- مثل خیلی از سربازان دیگر!

می گفت: وقتی حضرت امام خمینی رحمت الله علیه دستور داد سربازها از پادگان ها فرار کنند تا در جنایت های رژیم شاه شریک نباشند، من هم از پادگانمان در تهران فرار کردم. مثل خیلی از سربازان دیگر.

بعد از فرار از پادگان جایی برای ماندن نداشتیم.خانواده ام در تبریز بودند و من در تهران. آن هم با جیب خالی! مثل خیلی از سربازان دیگر! سرهای تراشیده مان گواه سربازیمان بود.

جمعی از بازاریان انقلابی تهران وقتی متوجه وضعیت و جیب خالی ما شدند، دست به دامن کسبه و بازاریان شدند و در کمتر از ساعتی یک کیسه پر از پول جمع شد! سپس ما سربازان را یکی یکی با مبلغی پول که کفاف مقصد و یکی دو وعده غذایمان را بدهد بدرقه شهرهایمان نمودند!

شادی روح امام بزرگوار و شهدای عزیز فاتحه ای قرائت کنیم. بسم الله لرحمن الرحیم. الحمد لله …

رامیان

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 03:59:00 ب.ظ ]

روز های خوش دهه فجر ...

بسم الله الرحمن الرحیم دهه فجر حال و هوایی در مدارسمان داشت. هرسال از نقاشی بچه های مدرسه نمایشگاهی بر دیوار سالن مدرسه برگزارمی شد. نقاشی بچه ها اغلب تابلویی بود از راهپیمایی و تظاهرات مردم در زمان شاه . بچه ها در نقاشی هایشان شعارهای روی پارچه نوشته های آن زمان را هم می نوشتند!

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-11-12] [ 08:26:00 ب.ظ ]

فضیلت فراموش شده معرفی خوبی ها ...


امر به معروف و نهی از منکر از فضیلت هایی است که خداوند آن را ضامن بقای امت ها می داند. با کمال تاسف در میان مسلمانان کاربردی نداره و راکد مونده است .و همین نقص بزرگ هر لحظه امت اسلامی را به پرتگاه سقوط می کشاند. مانند کشتی نشینانی که در دریا در حرکتند، یک نفر جلوی چشم مسافران بدون هیچ اعتراضی از مسافران با میخ، کشتی را سوراخ می کند و هر لحظه کشتی در حال غرق شدن است!
و تاکنون هم کسی برای این فضیلت اقدامی نکرده است!فقط هر از چند گاهی نامی از آن برده می شود و در میان پوشه ها بایگانی می گردد.
1-در حالیکه ابتدا باید معروف«واجبات» را به مردم شناساند، زیرا طبیعت انسان دشمن چیزی است که نمی شناسد. و زشتی منکر «حرام»را باید بیان کرد، آنهم با روشی هنرمندانه تا در دل ها اثر کند.این کار رسانه و هنرمند متعهد است؛ با توجه به دستورات اخلاقی قرآن بتواند هنجار های اخلاقی را از راه هنر به مردم منتقل کند.
متاسفانه از امر به معروف و نهی از منکر این را آموخته ایم که منتظر کار مجرمانه افراد باشیم و مچگیری کنیم و به او تذکر دهیم!در حالیکه همه افراد جامعه و نهاد های اجتماعی باید در این کار بسیج عمومی شوند قبل از حوادث مجرمانه، معروف ها را به دیگران نشان دهند و زشتی منکرات را بیان کنند.

2-در این امر مهم علاوه بر فرهنگ سازی رسانه ، باید قانون  از این مسئله پشتیبانی کند،همانگونه که در بعضی هنجار ها از اهرم قانون استفاده می شود. مثلا در نظام اسلامی برای استخدام افراد در ادارات شرط داشتن مدرک کارشناسی را الزامی کرده است بدون مدرک کسی را استخدام نمی کند، و رسانه هم هر لحظه در تبلیغاتش به بزرگ نمایی آن پرداخته است؛ نتیجه اش این شد که همگان بدون هیچ ناراحتی و با صرف هزینه و احساس سربلندی علمی به اینکار عمل کردند، حتی موفق به استخدام هم نشدن، ولی این معروف را شناختند.
3-همین طور سایر معروف های زندگی جمعی را مثل بستن کمربند ایمنی در حین رانندگی که برای مردم جزو کارهای یک شهروند خوب شده است، می تواسنتند در ادارات و مراکز علمی با شرط داشتن پوشش کامل و بدون آرایش بانوان را استخدام کنند.!

3-راه کار دیگر در هر اداره و مکان عمومی با یک تابلو ، با یک جمله زیبا از بانوان تقاضای پوشش اسلامی نوشته شود و سر میز هر رئیسی گذاشته شود، البته نه مثل مهماندار هواپیما که با ده قلم آرایش و لباس فرم آنچنانی از مسافران تقاضای پوشش اسلامی می کند!!!! این کار یعنی امر به معروف عملی، که می توان در همه امور آن را کاربردی کرد.رسانه در این هدف می تواند خیلی کارساز باشد که متاسفانه بد پوشی را رواج می دهد.امتیازات این روش، چون غیر مستقیم اعمال می شود تاثیر بیشتری دارد.

4- در کتب درسی از ابتدا تا پایان دوره دانشگاه واجبات یعنی معروف ها و حرام ها یعنی منکرات را با زبانی ساده برای تمامی مقاطع سنی تبیین کنند و در تدریس این مفاهیم از استادانی که معتقد به این مبانی هستند استفاده نمایند،چون استاد این مهارت را دارد که متن الحادی را طوری بیان کند که دانش آموز را موحد تربیت کند و بلعکس.


فرهنگ سازی رسانه

پشتیبانی قانون

بسیج عملی نهادها،ادارات،مراکز علمی


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-11-06] [ 09:26:00 ب.ظ ]

فضیلت های فراموش شده سبک زندگی اسلامی ...


فضیلت سبک زندگی اسلامی

معماری اسلامی
از مهمترین شاخص های سبک زندگی اسلامی، معماری اسلامی است که با تغییر آن به معماری غربی بقیه رفتارهای اسلامی راهم باخود به فراموشی سپرد.معماری اسلامی در دهه های گذشته به گونه ای مهندسی شده بود که منازل بیرونی و اندرونی داشتند.مهمان های نامحرم نه صدای گفتگو و خنده بانوان را می شنیدن نه دست روی آنها را می دیدن ، این مرزبندی ها باعث می شد عفاف و حیا در بینشان نهادینه گردد.خانه ها بدون اشراف بر یکدیگر، آرامش را بین هم تقسیم می کردن،چرا که در بین مردم ضرب المثل شده بود که در زمان ظهور حضرتش پنجره های که به خانه همسایه دید داشته باشد مسدود می کند.

متاسفانه با باز شدن آشپزخانه ها داخل پذیرایی ،خانم خانه در جلو دید مهمان نامحرم مشغول پخت پز می باشد؛ درحالیکه در سبک اسلامی آشپزخانه مکانی محرمانه برای بانوی خانه بود.اینکار باعث شده حجب و حیا بانوان از بین برود.

مردم هم به پیروی از حضرت علی علیه السلام در باره اختلاط  محرم و  نامحرم  که فرمود:«ای بندگان خدا! بدانید که… گفتگو و اختلاط مردان با زنان نامحرم سبب نزول بلا و بدبختی خواهد شد، و دل‌ها را منحرف می سازد، و پیوسته به زنان چشم دوختن؛ نور چشم دل را خاموش می گرداند، و همچنین با گوشه چشم به نامحرم نگاه کردن از حیله و دام های شیطان است.» (بحارالانوار ج 74 ص 291 )

فایده این گونه مهندسی آسایش  و اعتقاد دینی افراد را در رفت و آمد های فامیلی فراهم می کرد.و اگر مهمانی بر آنها وارد می شد، اطاق پذیرایی از محیط بقیه ساکنان جدا بود.بنابراین حدود محرم و نامحرم رعایت می شد. افراد خانواده هم در گرما و سرما دچار سختی نمی شدند.به همین علت از آمدن اقوام و فامیل برای صله رحم خسته نمی شدند.


قناعت

از طرفی چون قناعت در زندگی شان حرف اول را می زد و به سخن حضرت علی علیه السلام اعتقاد داشتند،که فرموده اند : هيچ گنجی غنی تر از قناعت نيست،(حكمت 371) به قناعت در خوراک عامل بودن، برای مهمانی دادن ها به جهت اقتصادی مشکل دار نمی شدند. در پذیرایی ها از یک نوع غذا استفاده می کردند که هم هزینه کمی داشت هم لذیذ بود .مثلا با خورشت قرمه سبری که بوی آن تا چند تا کوچه می پیچید پذیرایی می کردن، اسراف و دور ریز هم نداشتند. این سادگی نشانه کم شانی نبود،چرا که همه از شخصیت یکدیگر شناخت داشتند، به قناعت کردن افتخار می کردن. به قناعت در پوشش عمل می کردن و بنابراین در مراسمات از یک لباس مخصوص به تعداد دفعات استفاده می کردند،چون می دانستن شخصیت انسان به لباس نیست.ولی امروزه شخصیت افراد به لباسشان است !!هرکسی شیک پوشتر باشد یعنی فرد مهمتری است!!در حالیکه تربیت قرآنی می فرماید :ان اکرمکم عند الله اتقیکم.گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است.

همه این مولفه ها باعث می شد که بیشتر با هم باشند و احساس فخر فروشی نسبت به یکدیگر نداشتن. لذا یکدلی و همدلیشان بسیار بود، در مشکلات یاری گر هم بودند. گرفتار چشم و هم چشمی و تجملات و اسراف هم نبودند.

متاسفانه امروزه دیگر نه از آن بوی خوش در مهمانی ها خبری هست و ارزش ها برعکس شده سر میز غذا بیشتر از نیمی از غذا اضافه می ماند و مهماندار همه باقیمانده هارا در سطل زباله می ریزد!!!

رسانه در تمام برنامه ها و فیلم هایش فرهنگ مصرف گرایی را تبلیغ می کند، گویا همه هم و غم مردم باید مصرف ظروف جدید و  بقیه وسایل زندگی باشد. از کودک و نوجوان ، پیر و جوان شبانه روز در فکر تغییر ذائقه و پوشش و وسایل زندگی باشند!!! بنابراین دائما در فکر بدست آوردن پول باد آورده هستند تا بتوانند از پس این تغییرات باشند.

ویژگیهای فضیلت های فراموش شده:

سبک زندگی اسلامی

رعایت حدود محرم و نامحرم

معماری اسلامی

صله رحم

قناعت

همدلی و همزبانی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:21:00 ب.ظ ]

خاطره شب امتحان... ...

شب امتحان اصول، دیدم یکی از خانم ها کتاب شرح اصول داره؛ گفتم بعداز اینکه مطالعه کردی بده منهم بخونم گفت سه فصل مونده تموم کردم بهت میدم . با تعجب پرسیدم مگر امتحان ازدوفصل نیست!؟ گفت : پنج فصله!!
اتفاقا آماده میشدیم بریم کلاس رفع اشکال اصول. مشکلم رابه استاد گفتم، که من اشتباها فقط دوفصل را از نوار گوش کردم ! استاد گفت :وقت گذشته نمی تونی حذف کنی .خلاصه آن شب نتونستم سه فصل بقیه رو بخونم.وقتی خواستم برم سر جلسه امتحان ؛دو رکعت نماز خوندم از خدا خواستم کمک کنه.برگه سوال را دادن، به سوالات تستی نگاه کردم احساس کردم سرم داغ شد.شروع کردم به ذکر صلوات و یونسیه.کم کم حالم طبیعی شد. نگاهی به سوالات تشریحی انداختم. باز چیزی یادم نیامد! شروع کردم به ترجمه متن سوال. متوجه جواب شدم .سوالات تستی را که نگاه کردم دیدم همه را بلدم!!!
عجیبتر اینکه غلط هایم مربوط به دو فصل اول و دومی بود که خونده بودم، بقیه فصل هایی که نخونده بودم همه را درست نوشته بودم!!!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1394-11-02] [ 01:37:00 ب.ظ ]

سرودی برای مردم یمن ...


آیا شنیده ای…
وقتی که آتشی
بر قلب یک دشت گیاهان خشک و تر
چنگ می زند
وقت غروب
تنها جهنمی سیاه بر قلب خاک
دیده می شود
ظالم که می رسد
وقت ورود
در نمی زند!
اینرا فقط من حکایت نمی کنم
آنان که سرد و گرم روزگار را چشیده اند
گویند بلا به وقت نزول خود
هرگز نظر به کوچک و بزرگ ما نمی کند
در روزگار ما
برخی کمر بسته اند به کوبیدن تبر
بر ریشه های عمیق زندگی، ایمان و انسانیت ولی
برخی دگر
هر چند دلخورند اما
به همان دلخوری بسنده می کنند
هرچند با یک نظر می شود تبر را شکست
بی آنکه بشنوند صدای چرق چرق ترک های شهر را
آری…
غروب، شهر بر سر همه آوار می شود
آیا شنیده ای؟!


مهجده انتظاری

موضوعات: شعر  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-10-24] [ 08:08:00 ب.ظ ]

تحریم امام حسن عسکری علیه السلام ...

 

خادم امام عسكرى عليه السّلام مى‌گويد: روزهايى كه امام به مقر خلافت مى‌رفت، شور و شعف عجيبى در مردم پيدا مى‌شد. خيابانهاى مسير آن حضرت از جمعيتى كه سوار بر مركبهاى خود بودند، پر مى‌شد. وقتى امام تشريف مى‌آوردند، هياهو يك باره خاموش مى‌گشت. آن حضرت از ميان جمعيت گذشته و وارد مجلس مى‌شد.
طبيعى است كه بايد بيشترين اين افراد از شيعيانى باشند كه از مناطق دور و نزديك براى ديدن امام به سامرا مى‌آمدند؛ هر چند ارادت ساير مردم نيست به فرزندان رسول خدا نيز آنها را براى ديدن امام تهييج كرده و سبب فزونى جمعيت مى‌شد.
امام عليه السلام در مدتی که در سامرا بودند بارها به زندان افتادند و در زندان هم جاسوساني اعمال حضرت را زير نظر داشتند.
ارتباط امام عسکري عليه السلام غير از ديدارهايي که ذکر شد بخصوص با شيعيان نقاط دوردست از طريق مکاتبه و به وسيله وکلاي ايشان بوده است.

از کتاب جعفریان

 

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
[شنبه 1394-10-19] [ 08:25:00 ب.ظ ]

تبعیدشدن امام حسن عسکری علیه السلام ...

امام در سال 243 به سامرا فراخوانده شدند و هدف خلفاي عباسي در اين مورد از جهاتى شبيه سیاست مأمون بود؛ تا شناسايى شيعيان براى آنها ممكن شود.
سالهايى كه امام در اين شهر مى‌زيست بجز چند نوبتى كه به زندان افتاد در صورت ظاهر همانند يك شهروند عادى زندگى مى‌كردو زير نظر حكومت قرار داشت و واقع  در سامرا  بازداشت بود. اين مسأله به خصوص به علت وجود شبكه منظم و متشكل شيعيان كه از مدتها قبل شكل گرفته بود، در نظر خليفه از اهميت فراوانى برخوردار بود و موجبات نگرانى مى‌شد و وحشت او را فراهم مى‌آورد؛ چيزى كه مى‌بايست به نحوى كنترل مى‌شد.
به همين جهت از امام خواسته بودند حضور خود را در سامرا، به طور مداوم به آگاهى حكومت برساند؛ چنان كه طبق نقل يكى از خدمتكاران امام، آن حضرت هر دوشنبه و پنجشنبه مجبور بود در دار الخلافه حاضر شود.
 چنين حضورى، گرچه در ظاهر نوعى احترام براى آن حضرت تلقى مى‌شد، ولى در واقع تنها وسيله كنترل او از نظر خليفه بود.
شيعيان براى ديدن امام مشكل داشتند؛ لذا طبق روايات مختلف بر سر راه حضرت قرار مي گرفتند و حوائج و مطالب خود را به خدمت ايشان مي رساندند.
اين کار هم مشکلاتي را براي آنها بعضا ايجاد مي کرد لذا فرمودند: « لا يسلمنّ علىّ أحد و لا يشير الىّ بيده و لا يؤمئ فإنّكم لا تؤمنون على أنفسكم.» كسى بر من سلام و حتى اشاره هم به طرف من نكند؛ زيرا كه در امان نيستيد.
اين روايت به خوبى نشان مى‌دهد كه دستگاه خلافت تا چه حد روابط امام با شيعيانش را زير نظر داشته و آن را كنترل مى‌كرده است. البته امام و شيعيانش در فرصتهاى گوناگونى همديگر را ملاقات مى‌كرده‌اند و سرپوشهايى نيز براى اين تماسها وجود داشته است.
يكى از بهترين راههاى ارتباطى شيعيان با امام، مكاتبه بوده كه در مصادر نيز فراوان به آن بر مى‌خوريم.
نکته ديگر احترام مردم بخصوص برخي مقامات دولتي به ايشان است. امام عسكرى عليه السّلام اگر چه بسيار جوان بودند، ولى به دليل موقعيت بلند علمى و اخلاقى، به ويژه رهبرى شيعيان و اعتقاد بى‌شائبه آنان به امام و احترام بى‌چون و چراى مردم از ايشان، شهرت فراوانى پيدا كرده بودند.

از کتاب استاد جعفریان

موضوعات: تاریخ  لینک ثابت
 [ 07:33:00 ب.ظ ]

بگو با غیرتها، بخاطر ناموس ، به شهادت رسیدید من هم ناموس شما هستم. ...

 آمده بود عروسی بهش گفتم کی آستین بالا میزنی و ما را به عروسی دعوت می کنی؟! گفت : داماد مومن که در شان طلبه باشد

معرفی کن برروی چشم.گفتم چرا سراغ شهدای گمنام نمی روی؟ آنها که زنده اند و عند ربهم یرزقون هستند و برای مادرانشان هم حرمت

زیادی قائل هستند؛

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-10-15] [ 02:55:00 ب.ظ ]

آخرین جمله شیخ شهید... ...

آیت الله نمر قبل از اجرای حکم اعدام، دو رکعت نماز خوانده و آخرین جمله ای که بر زبان جاری کرده است، “لبیک یا حسین” بوده.

روحش شاد

نابودی قاتلینش

هرچه زودتر…

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-10-14] [ 06:10:00 ب.ظ ]

تبت یدا آل سعود ...


با اعدام حنجره حق گویت شکست

بغض راه گلویم را بست
پرسیدم تا کی باید نشست
ندایی گفت: دست ظلم را باید شکست

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-13] [ 03:45:00 ب.ظ ]

«چه غریبانه شکست»Sheikh Nimr ...

شکست، همان بغض جـاودانـه شـکسـت

بـلور ارغـوانی حس هـر بهـانه شکست
به هرآن دلی که عشق را تا ابد می فهمید
غمی به وسعت بی کران هرترانه نشست
شکست عمق احساس جاده های غریب قرار
حضور فصل شیشه ای آب وآدینه شکست
میان صفای کوچه های بی رنگ ومبهم دشت
دری زنهیب غبار غربت وحسرت بست
شکست کینه های کهنه نیست از هست
گذاشت سر به بیابان غم هرعاقل ومست
گسیخت پل نیلوفری میان آسمان وزمین
نوای هق هق باران ،چه غریبانه شکست
شکست شیشه ی عمر هر چه بود ونبود
هر آنچه نبض دلش، عاشقانه بود شکست
شکست،آن بغض جاودانه شکست
دل غریب و پراز داغ شیعه شکست

 

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 12:29:00 ق.ظ ]

شیخ شهادتت مبارک ...

بخش هایی از بیانیۀ سپاه :

شهادت شیخ نمر نشانه رفتار داعش‌گونه آل سعود است. بزودی انتقام سختی گرفته می‌شود!

اقدام خباثت آمیز و جنایت کارانه رژیم آل سعود در به شهادت رساندن آیت الله شیخ نمر باقر النمر رهبر شیعیان عربستان، بخشی از یک توطئه صهیونیستی است.

اقدام ددمنشانه رژیم مرتجع، قرون وسطایی و تروریست پرور سعودی در اعدام آیت الله شیخ نمر نقض آشکار حقوق بشر و آزادی بوده و نشان می دهد بنیان اینگونه جنایات، تفکر وهابیت و جریان تکفیری - سلفی است که امروز داعش پرچمدار آن است.

موضوعات: اخبار  لینک ثابت
[شنبه 1394-10-12] [ 11:49:00 ب.ظ ]

باید متاسف بود... ...

 انتخابات از اوجب واجبات است اما نظافت هم خوب چیزیه.
شور و هیجان انتخابات لازمه ولی رعایت کردن حقوق مردم (در و دیوار خانه مردم) واجبه.
شرکت حداکثری در انتخابات مشت کوبنده بر دهان استکبار و دشمنان است لکن هر جا رسیدی پوستر تبلیغاتی بچسبونی که میشه مشت تو صورت خودی.
قید مهمی که در عناوین این نامزدها هست کلمه اسلامی است مثل نامزد شوراهای اسلامی شهر و روستا یا نماینده مجلس شورای اسلامی  و … اما کجای کارشون اسلامی؛ من نمی‌فهم.
من در تعجبم هنوز هیچکاره‌ی مملکت نشده، هنوز هیچکاره‌ی شهر نشده؛ اینطوری ظاهر شهر را خراب می کنن؛ اگر یک کاره‌ای بشه چه گندی خواهد زد. ضرب المثل را که داری درخت گردکان1 به این بزرگی * درخت خربزه الله اکبر.
اصلا یکی که نمی‌تونه رو هوادارانش و دوستارانش تأثیر بذاره. چطوری می‌تونه روی یه شهر و حتی مملکت تأثیر بذاره.
در اینجا می‌تونی هزینه تبلیغات نامزدها را بخونی (حتما بخوانید)
در اینجا می‌تونی بایدها و نبایدهای تبلیغات انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا را بخونید.

البته در بعضی جاها هستند افرادی که این موضوع را رعایت کرده و به نظافت شهر و حقوق شهروندان احترام می‌گذارند و جلوی اسراف گرفته شده است.

 

 

انتظاری

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-10-10] [ 09:05:00 ب.ظ ]

وهابیت به شکل داعش ...

یکی از انگیزه های تهاجم وسیع  وهابیت بر ضد مذهب اهل بیت (ع) ،ترس و وحشت آن ها از گسترش فرهنگ برخاسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آن ها از این مکتب نورانی مطابق با سنت راستین محمدی (ص) است،ذکر نمونه هایی از این دست بیان گر عمق وحشت آن هاست؛دکتر عصام العماد فارغ التحصیل دانشگاه «الامام محمد بن سعود» در ریاض و شاگرد بن باز(مفتی اعظم سعودی) و امام جماعت یکی از مساجد بزرگ صنعاء و از مبلغین وهابیت در یمن که کتابی نیز در اثبات کفر و شرک شیعه تحت عنوان «الصله بین الانثی عشریه و فرق الغلاه نوشته است با آشنایی با یکی از جوان های شیعه با فرهنگ نورانی تشیع آشنا شد و از فرق وهابیت دست کشید و به مذهب شیعه مشرف گردید.دکتر عصام در کتابی که به همین مناسبت تالیف نموده ، می نویسد: با مطالعه کتاب هایی که وهابیت در سالهای اخیر نوشته اند به یقین در می یابیم که آنان احساس کرده اند که تنها مذهب آینده همان مذهب شیعه امامیه است.

ادامه »

موضوعات: کوتاه نوشت  لینک ثابت
 [ 03:55:00 ب.ظ ]

پس کمی رعایت قانون لطفا! ...

                                  

جناب حضرات اصولگرا و اصلاح طلب که دم از پایبندی به قانون می­زنید!

اگر نهاد شورای نگهبان را قانونی و خود را پایبند به  قانون می­دانید، چرا خط  و نشان می کشید که فلانی

«نباید» تایید صلاحیت شود و یا این که فلانی «باید» تایید صلاحیت شود؟!!

تایید یا عدم تایید صلاحیت آقایان  ….و … همگی در حیطه تخصص شورای نگهبان است نه شما و نه حتی عامه مردم. پس کمی رعایت قانون لطفا!

 رامیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:43:00 ق.ظ ]

رهبری غیب داشته.... ...


تقویم سال 88 را که ورق میزنیم،

می بینیم انگار مقام معظم رهبری غیب داشته و می دانسته که قرار است چه حوادثی اتفااق بیفتد!

از همان ابتدا که اوباما در پیام نوروزی خود دست دوستی دراز کرده بود و آقا،

این دست چدنی را در دستکش مخملی دانست…

موضوعات: فرهنگی, آموزنده  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-10-09] [ 05:03:00 ب.ظ ]

خواب خواص ...

آبرو، گاهی پاداش“سراپا خدایی بودن” است

وگاهی پاداش“سکوت”!

تعجب نکنید: حتما ماجرای حق السکوت را شنیده اید!

ماجرایی که در آن آقای “الف “ که فرد با نفوذ وصاحب منصبی است،

در مقابل دیدگان آقایان “ب” حقی را ناحق کرده بودو…

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
 [ 04:58:00 ب.ظ ]

اخلاص رسولان نماز ...

سال 1381 سومین دوره ای بود که پذیرش طلبه داشتیم که جمعا 50 نفر می شد.
تصمیم گرفتم به مدارس ابتدایی و راهنمایی پیشنماز اعزام کنیم. برای مردم شهر موضوع جدیدی بود هم .مدرسه تازه تاسیس و  هم اقامه نماز در مدارس و مهمتر از همه اقامه نماز توسط طلاب خانم !
طلاب را با معرفی نامه به مدارس با عنوان رسولان نماز اعزام کردیم، با عکس العمل متفاوتی روبرو شدیم.بعضی از مدیران زود می پذیرفتن، بعضی ها مقاومت می کردن، که باید اداره اجازه بده.ناچار از اداره درخواست کردیم که به مدیران موضوع اقامه نماز را ابلاغ کند، با تعلل بعض از مسئولین اداره آموزش و پرورش روبرو شدیم.تصمیم گرفتیم مشکل را با فرمانداری در میان بگذاریم، خلاصه در نهایت با مداخله امام جمعه و فرمانداری، اجازه اقامه نماز صادر شد.
این بار با مشکل مکان برای نماز جماعت روبرو شدیم، با بررسی اتاق های مدرسه متوجه شدیم از بعضی از اتاق ها به عنوان انباری استفاده شده است؛ از مدیر مدرسه خواهش کرد یم که اجازه بده تا وسایل را در گوشه اتاق جمع کنند و با یک موکت تبدیل به نماز خانه شود.
اقدام بعدی نوشتن مطالب در باره اهمیت نماز و نماز جماعت بود که با تهیه روزنامه دیواری و ترسیم احکام نماز فرهنگ سازی می کردیم.
مشکل بعدی روبرو شدن با شبهه قبول نبودن پیشنمازی بانوان برای بانوان بود.با تهیه فتاوای مراجع در مجاز بودن اقامه نماز بانوان و نصب در تابلوی اعلانات مدارس بر طرف شد.
تقریبا در همه مدارس شهر و روستاهای اطراف پیشنماز اعزام کردیم، که این بار با مشکل هزینه ایاب ذهاب و هزینه تشویق دانش آموزان برای جذب بیشتر مواجه شدیم.
مدرسه آهی در بساط نداشت و هزینه اداره خود را به زحمت جور می کرد، طلاب هم از جیب خودشان برای رفت و آمد به مدارس هزینه می کردند!
به ناچار دست به دامن یکی از اقوام شدم، و تقاضای کمک کردم ، مدتی ماهیانه مبلغی را فرستاد و با آن هزینه ایاب ذهاب رسولان نماز را تامین کردیم  و همچنین هدایای دانش آموزان را هم تهیه کردیم.
 برای جذب دانش آموزان به شرکت در نماز جماعت در پایان نماز یک معمای پنج دقیقه ای مطرح می کردیم این کار باعث شده بود که نماز خانه جا برای بقیه نداشت، همه پشت در نماز خانه می ایستادند!!!
برای جذب مدیر و معلمین در نماز جماعت با پیشنهاد پیشنماز شدن آنها حل شد؛ از مدیر و یا معلم پرورشی تقاضا می کردیم که امروز  شما پیشنماز شوید!!
به حمدالله اخلاص این رسولان باعث شده که اول مهر هر سال از اداره رسما نامه درخواست پیشنماز به حوزه می رسد که هرچه زودتر اسامی مبلغین را بفرستید.

_______________________
بعدها از کسی که کمک می فرستاد پرسیدم: این پول را از کجا آوردی و به اعزام مبلغ کمک کردی گفت: همسرم در فرودگاه پیشنماز بود و مدتی تعطیل کرد و نرفت،  ولی هزینه ایاب ذهاب را به حسابش می ریختند، وقتی متوجه این حساب شد درخواست برگرداندن حقوقش به خزانه دولت شد، گفتند دیگر نمی توانیم برگردانیم ،این همان پولی بود که به رسولان نماز شما پرداختیم.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-10-07] [ 06:55:00 ق.ظ ]

نديده عالم به غير "مرد" از اين آل ...


اين قافيه براي نشاندن آسمان تنگ است
آن دل ك دل نسپارد به آسمان سنگ است
پنج خورشيد در اين افق به امتداد خدا
يكي يكي طلوع كرد و اينك به لطف خدا
سپيد گلي دگر گلستان زهرا داد
شكفته گلي كه بوي حسين زهرا داد
سبوي سينه اش از حلم حسن مالامال
نديده عالم به غير “مرد” از اين آل
گلي ك مكتب شيعه ز فيضش آباد است
به وقت نيايش شبيه سجاد است
ميان بحث عدو از ذكاوتش بدر است
عجيب نيست شاگرد مكتب پدر است

مهجده انتظاری

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-10-06] [ 05:13:00 ب.ظ ]

پیامبراعظم و انتقال هنری مفاهیم دینی ...


 در آموزش مفاهیم اخلاقی به افراد، باید توان شناختی، عاطفی و انگیزشی آنان را در نظر گرفت، زیرا هدف از انتقال مفاهیم اخلاقی، بر انگیختن شوق و رغبت افراد به یادگیری آموزه‌های دینی است.
جابربن عبدالله می‌گوید: «خَطَ رَسولُ الله خَطًّا بِیدهِ ثُمَّ قالَ هذا سَبیلُ الله مُستَقیماً ثُمَّ خَطَّ خُطُوطًاعَن یَمین ذلِكَ الخُطُوط عَن شِمالِهِ ثُمَّ قالَ وَ هذهِ الُّسُبُل لَیسَ مِنها سَبیلاً اِلَّاعَلیهِ شَیطان یَدعُوا الیه 1.ثُم قَرأ وَأَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّق َبِكُمْ عَنْ سَبِیلِهِ؛ برروی زمین خطی کشید و فرمود این راه خداست. سپس خط هایی در اطراف آن کشید و فرمود: این‌ها هم راه هایی است که بر سر هر یک شیطانی قرار دارد که به آن دعوت می‌کند.سپس دست خود را برخط میانی گذ اشت و این آیه را تلاوت کرد : « وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ» این راه مستقیم من است. از آن پیروی کنید و از راه‌های پراکنده و انحرافی پیروی نکنید که شما را از راه حق دور می‌سازد و این چیزی است که خداوند شما را به آن سفارش مى کند شاید پرهیزکاری پیشه کنید.»

_________________________________________

کتاب نقش هنر در انتقال مفاهیم اخلاقی«ص 92»

1.سیوطى جلال الدین‏،الدرالمنثور فى تفسیرالمأثور ، ج،3 ص.56

انعام153

موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی, دلنوشته  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-10-01] [ 11:31:00 ب.ظ ]

عشق حسین با عشق امام صادق تنیده... ...

 

روز شهادت امام صادق (ع)بود، از صبح تو فکرش بودم که زیارت جامعه رو با نیت امام صادق(ع) بخونم اما نشد؛تا اینکه شب شد خوابیدم در عالم رؤیا دیدم ایستاده ام جلوی یه تابلو ی عکسی که تمثال امام حسین(ع) هست ،اما از همان تمثال ها که به نام امام حسین(ع)، تو عزاداری ها و حسینیه ها استفاده می کنند.

در همان حال اون تمثال از دیوار کنده شد و افتاد و به جاش یه تابلوی عکسی که یه آقایی با عمامه مشکی داشت قرار گرفت، و من زیارت امام حسین رومی خوندم.

______________________________________________________

پ ن

از خواب که بیدار شد دو تا چیز برام معلوم شد، یکی اینکه اون تمثال ها که کشیده اند شکل امام حسین(ع) نیست و دوم اینکه روز شهادت امام صادق(ع)خوندن زیارت عاشورا خیلی خوبه.

 

السلام علیک یا اباعبدالله

روز میلاد صادق آل محمد مبارک باد.

 

موضوعات: فرهنگی, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-09-30] [ 07:30:00 ق.ظ ]

من فقط پیرو امام هستم و مریدهرکسی که پیرو امام باشد... ...

همسایه ای داشتیم که از اقوام داماد امام راحل بود و از اینکه با طلبه هسایه بود ناراحت بود چرا که منزل طلبه به بزرگی و وسعت خانه آنها نبود. باعث کسر شان آنها می شد ،یک روز برای اعتراض به خانه ما آمد و چون می دانست ما امام را بسیار دوست داریم،گفت شما منو می شناسی ؟گفتم بله شما همسایه محترم ماهستی. گفت من فامیل داماد امام هستم!!! گفتم همسایه محترم ، من فقط پیرو امام هستم و مرید هرکسی که پیرو امام باشد، اما بقیه را نمی شناسم!!!

_______________________________________

پ ن

این خاطره را نوشتم تا مدعیانی که خود را منسوب یه امام بزرگوار می نامند بدانند که امام بر قلب ملت ایران

حکومت می کرد، بنفسی انت یا حضرت روح الله.

موضوعات: خاطرات, دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-09-29] [ 10:41:00 ب.ظ ]

کاش میشد زندگی... ...

کاش میشد زندگی
تکرار داشت . . .
لااقل تکرار را یکبار داشت . .
ساعتم برعکس
میچرخید و من . . .
برتنم میشد گشاد این
پیرهن . . .
آن دبستان ، کودکی ، سرمشق
آب . . .
پای #مادر هم برایم جای *
خواب . . .
#خود را برون میکردم
از دلواپسی . . .
دل نمیدادم به دست
هر کسی . . .
عمر هستی ، خوب و بد
بسیار نیست . . .

حبیبی

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-09-26] [ 04:25:00 ب.ظ ]

«عشق غریب» ...

 

ومردمند که می آیند فوج فوج                          
با دلی پراز عشق امید وصفا                         

همه بگذشته از جاده پر فهم وخشوع          
هم غریبند وهم زائر آن عشق غریب             

 همگی آمده اند دق الباب کنند                
 درب این خانه نور           

تا شود باز به روشان در میخانه دل                    
 وچه این صاحب دل عمق صفاست                           
                      
عمق بخشندگی ولطف و وفا           
او همانست که محراب غمش                  
 شده حک برلب ژرفای وجود  

 مردمان زائران را می گویم
 همگی یکرنگند آخر مهر وخضوع     

عاشقان حرفند
عاشقان خود نورند
همشان شیرین چون آه سکوت

همشان توی قنوت
می چینند انار بهشتی ز ریه
همان خط حضور

دلهاشان پر درد
 پر است راز ونیاز
 سوز وگداز

 بغض است که در گردنه سرخ گلو
 گاه گاهی به کمین می شیند
 وآنچه سرازیر می شود
  اشک است
 

آری ، آنجا
 همانی که غریبان، غریبانه روند نزد غریب
 خانه معرفت است
  خانه معرفت است         

                                                             مهجده انتظاری

 

موضوعات: شعر, سروده های طلاب  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-09-19] [ 10:00:00 ق.ظ ]

...من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی؛ همه شکر کنند... ...

معلم مکتب خونه که بهش می گفتیم «خانم باجی»داد بلندی زد و گفت ساکت باشید!گفت: می خوام حرف های حاج آقا روح الله را گوش بدم.بعدش رفت طرف راه پله ها تا بره بالای پشت بام و از اونجا گوش کنه.مکتب خونه توی محله مون بود، اینور رودخونه روبروی مدرسه فیضیه که جنب حرم حضرت معصومه(ع) است.صدای سخنرانی حاج آقاروح الله رو می شنیدیم.سال 1342 بود، در مدرسه فیضیه علیه شاه سخنرانی می کرد .شش ساله بودم، کنجکاو شدم که خانم باجی سخنرانی چه کسی رو می خواد گوش کنه؟ آهسته در حالی که به دیوار تکیه داده بودم، خودم رو به طرف پله رسوندم و با دقت گوش دادم .این سخن امام رو شنیدم که فرمود: «آقا! من به شما نصيحت مي کنم، اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي کنم؛ دست بردار از اين کارها….من ميل ندارم که يک روز اگر بخواهند تو بروي، همه شکر کنند».این اولین باری بود که صدای امام خمینی را شنیدم!!!

_____________________________

پ ن

و زمانی رسید که وقتی شاه ملعون رفت شاهد خوشحالی مردم بودم.روح امام شاد !

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-09-15] [ 10:13:00 ق.ظ ]

نهی منکردسته جمعی شون حرف نداشت... ...

همینکه یه زن بی حجاب وارد قم می شد و ماشینش کنار خیابون توقف می کرد و پاشو از ماشین بیرون می گذاشت. تمام مغازه دارها بیرون میریختن ودستاشون میگذاشتن بغل گوششون فریاد میزدن با لهجه قمی و میگفتن اَلیُوک! زن بی حجاب بدبخت چنان دست پاچه می شدکه نصف دامنش از در ماشین می موند بیرون و با سرعت فرار می کرد!!! مردای صاحب مغاز یا پنچرگیری داشتن یا تعمیرکار ماشین بودن، خلاصه سرتاسر خیابون مغازه ها همه مربوط به کار ماشین بود! خیلی مرد بودن، و نهی منکرشون حرف نداشت.براهمین هیچ وقت زمان طاغوت زنان بی حجاب بی حیا جرات نداشتن پاشون تو قم بزارن!! این یه فرهنگ بود.
حالا غیرت دانشجویان، این قشر فرهیخته کجا گم شده که باید خواننده زن معلول الحال به آنهاآموزش ترانه نویسی بده!!! وای برما که نفوذ از هر زاویه ای مانند سیل بنیان برانداز بر پیکره این خطه شهید پرور ، ایران عزیز روان شده!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1394-08-25] [ 11:29:00 ق.ظ ]

مامان های کودک صفت!!!! ...


در حالیکه نوزادش را شیر می داد و از درد عمل سزارین ناله می کرد، با یک دستش هم با زحمت مشغول بازی در موبایلش بود!!! خیلی زود از شیر دادن خسته می شد و نوزادر به همراهش تحویل می داد!!اخیلی برای هر دویشان متاسف شدم، برای نوزاد بیشتر ،که گرفتار مادری  شده  که هنوز کودک است! 

_____________________________________________________________________

از دستورات تربیتی دین مان است که هنگام شیر دادن به نوزاد: اولا با وضو باشید دوم نام خدا را زمزمه کنید، سوم به صورت نوزاد بنگرید.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[جمعه 1394-08-22] [ 11:05:00 ق.ظ ]

مکدونالیزه شدن ... ...

مکدونالیزه شدن ملت ایران از زمان ریاست جمهوری آقای خاطره شروع شد!!! زمانی که ایشون فرمایشات کردند که ملت ایران باید وجیه المله باشند!!! بعدش الگوی ساخت و ساز به سبک غربی پیش آمد! آشپزخانه ها اپن شد! هم خانمها در معرض دید مهمانها قرار گرفتند و باید کالاهای آشپز خانه لوکس و مدرن باشه!! تبلیغات تلوزیون هم هر روز و هر ساعت چیدمان آشپزخانه را به رخ مردم بینواکشید!برای تبلیغ روغن و برنج…

نتیجه این شد که جوونا برای ازدواج و نداشتن جهیزیه آنچنانی سنشان بالا تر بره!!!و عده ای هم برای رسیدن به آن تشکیلات دست درازی کنند به هر نوع درآمد باد آورده ای !! بنابراین زندانیان چک برگشتی افزایش یافت.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-08-20] [ 12:53:00 ب.ظ ]

وقتی ارزش های اعتقادی تغییر کنه!!! ...

پرسید چه مدتی است که سردرد داری ؟ گفتم یک سالی هست.گفت چرا این قدر دیر آمدی برای معالجه؟

گفتم وقت نکردم .پرسید :مگر شاغل هستی؟گفتم مبلغم، گفت اشتباه می کنی نباید خودت را فراموش

کنی.کاری که من کردم، زمان جنگ رفتم جبهه وقتی برگشتم پسرم بزرگ شده بود، حالا از من گله داره

که زمانی که باید مرا به پارک می بردی کجا بودی؟!

__________________________________

پ ن
قبل از جنگ معلم بود بعد از جنگ پزشک شده بود!

خیلی متاسف شدم که به همین سادگی سرمایه معنوی ماندگار زیبایش را هدر می دهد.در حالی که زمان جنگ اکثر اوقات مردم در پناهگاه ها و شب ها در خانه های با لامپ خاموش زندگی می کردند! کسی جرات رفتن به پارک و تفریح نداشت!  اصلا پارکی  وجود نداشت!!

بعد ازمدت کوتاهی بنده خدا در تصادفی ساده جان باخت و باز هم پسرش را تنها گذاشت، روحش شاد!!!

________________________________________________

وقتی امیرالمومنین از صفین مراجعت می کرد، شخصی خدمت ایشان عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! دوست داشتم برادرم هم همراه ما و در رکاب شما بود و به فیض درک رکاب شما نائل می شد. حضرت فرمود: بگو نیتش چیست؟ در دلش چیست؟ تصمیمش چیست؟ آیا این برادر تو معذور بود و نتوانست بیاید، یا معذور نبود و نیامد؟ اگر معذور نبود و نیامد، بهتر همان که نیامد و اگر معذور بود و نیامد ولی دلش با ما بود، میلش با ما بود و تصمیم او این بود که با ما باشد، پس با ما بوده. گفت: بله یا امیرالمؤمنین! این طور بود. فرمود: نه تنها برادر تو با ما بوده، بلکه با ما بوده اند افرادی که هنوز در رحمهای مادرانند، با ما بوده اند افرادی که هنوز در اصلاب پدرانند. تا دامنه ی قیامت اگر افرادی پیدا شوند که واقعاً از صمیم قلب، نیت و آرزویشان این باشد که ای کاش علی را درک می کردم و در رکاب او می جنگیدم، ما آنها را جزء اصحاب صفّین می شماریم.

آزادی معنوی : شهید مطهری ص 172

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-17] [ 08:48:00 ق.ظ ]

به كوچه هاي كودكي برمي گردم... ...

به كوچه هاي كودكي برمي گردم. شبهاي ماه محرم. منبر و روضه و چاي آخر مجلس. مي گفتند اين چاي، نوشيدن دارد. و راست مي گفتند. چاي را كه مي خوردي، روشن مي شدي. سبك مي شدي و احساس مي كردي برايت از بهشت نوشيدني آورده اند.
مسجد روستا لباس سياه مي پوشيد و سراپا عزادار مي شد. هرچه از روزهاي اول محرم مي گذشت، دل و جانت به تاسوعا و عاشورا نزديكتر مي شد. آماده مي شدي. آماده آماده تا صبح روز تاسوعا، زودتر از خواب بيدار شوي. لباس سياهت را بپوشي و بروي دنبال بچه ها آنها را جمع كني تا همه با هم به مسجد برويد. آنها كه زنجير داشتند زنجير مي زدند و بقيه هم در دسته سينه زنها بودند. و ما هم دنبال اونها راه می‌افتادیم نوحه خوان تمام راه را تا سر روستا می رفت ، از عباس(ع) مي گفت و تو براي دستهاي آب آورش سينه مي زدي.
و شب، شب عاشورا بود. تا نيمه هاي شب عزاداري، و باز صبح زود ، سينه زني، زنجير زني، صداي طبل و آواي محزون نوحه خوان مسجد كه امروز امام حسين(ع) مي خواند و تو باز به فطرت سبز كودكي ات باز مي گردي…
اما بعد عاشورا غم اسیری زینب فقط سکوت هست و سکوت …

به قلم پ ح

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-08-10] [ 08:25:00 ق.ظ ]

خائن و قاتل الحرمین الشریفین= آل سقوط ...




    و مَا لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللّهُ وَهُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَا كَانُواْ أَوْلِيَاءهُ إِنْ أَوْلِيَآؤُهُ إِلاَّ الْمُتَّقُونَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ : چرا خدا [در آخرت] عذابشان نكند با اينكه آنان [مردم را]

از [زيارت] مسجدالحرام باز مى‏دارند در حالى كه ايشان سرپرست آن نباشند چرا كه سرپرست آن جز پرهيزگاران نيستند ولى بيشترشان نمى‏دانند .        34انفال
__________________________________________________________________

پ.ن

این ها همه از نسل شجره خبیثه هستند،همان ابو سفیان، ابوجهل ها.

این ظالمان ضعیف کش که از رویارویی با مردان هراس دارند یا از آسمان بر سر کودک و زن یمنی بمب میریزند یا با بستن راه بر

حاجیی که جزلباس احرام چیزی ندارد آنها را خفه می کنند!!!


 رامیان

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-08-05] [ 04:24:00 ب.ظ ]

...چرایی الگو بودن کافر برای مسلمان ...

 وقتی این حدیث را می شنیدیم و یا می خواندیم اطلبوا العلم ولو في الصين در ذهنم انواع فکردر هم می

شد چرا الگوی یک مسلمان باید یک کافر باشد؟!چه علمی را باید از آنان بیاموزیم ، یک مسلمان چه چیزی

را کم دارد که باید از چینی های کافر بیاموزد؟! بعد به خودم دلداری می دادم یعنی برای آموختن علم حتی

دور ترین مکان را هم باید طی کنیم تا علم را بیابیم،برایش حجت هم می آوردیم الحکمه ضاله المومن علم

گمشده مومن است که باید برای یافتن آن طی طریق کند.

اما من با اطلاعات ناقصم فهمیدم که منظور رسول مهربانی ها چه چیز هایی بوده است! رسول گرامی می

خواسته مسلمانان به عینه ببینند که افزایش جمعیتی که در اسلام سفارش شده چه تاثیری دارد و

سفارشات اسلام را در مورد قناعت و حرمت کار را تماشا کنند.

شاید چندین هدف داشته که چندتا از منظور ها را خوب می فهمم یکی افزایش جمعیت آنها بوده که باعث

قدرتشان درجهان می شود و دیگری اقتصاد مقاومتی آنان است که از هر چیز بیخودی یک چیز مفید تولید

می کنند .


 دیگر بازار یابی آنها است که برای همه ملل تولید دارند از ریزترین تا درشت ترین کالا،حتی ساختن شهری

به نام کاشان برای تولید فرش کاشان، از تسبیح و چادر و سجاده مسلمانان گرفته تا چوب بستنی، خاک

نرم برای گربه…!!! و از طرفی حرمتی که برای کار قائل هستند و از تنبلی و اسراف بیزار هستند.و با

بدست گرفتن بازار جهانی آمریکا را هم به زحمت انداخته است.! ترس من از آن روزی است که مهر تربت را

هم از چین بیاورند!!!!

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 03:04:00 ب.ظ ]

کاش از عمو آب نمی طلبیدم!!! ...

روزی که عقیقه دردانه رسول خدا شدم از شادی در پوست خود نمی گنجیدم تا اینکه از پوستم مشکی دوختند  برای نگهداری آب استفاده می کردند.

همچنان در گذر زمان در کنار این خاندان مهربان بودم .و بانوی آیینه و آب مرا لبریز از آب می کرد  وبرای رفع تشنگی حسین از من آب می داد.و یا به دست مولا می سپرد تا در سفرها در کنار پیامبر مهربانی ها ببرد و یا به نخلستان می برد بعد از کاشتن نخلها و یا حفر قنات در گوشه ای جرعه ای از آب می نوشید و من هم چنان پر غرور از خدمت رسانی بر خود می بالیدم!

ادامه »

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[شنبه 1394-08-02] [ 12:05:00 ق.ظ ]

خون شهدای ایران از خون امام حسین غلیظ تر بود؟! ...

فریب افکار افراد نق زن را خورده بود، نسبت به جنگ، و این که چرا وقتی آمدند برای آتش بس و امام

نپذیرفت! سنش به زمان جنگ نمی رسید، شاید هم کودک بوده .افسوس می خورد این همه شهید دادیم

و جوانان پاک را از دست دادیم؛ دیگر چگونه جای این شهدا پر خواهد شد. فقط با یکی دو جمله او را متقاعد

کردم.گفتم خون این شهدا از خون امام حسین غلیظ تر بود؟آیا جای خالی امام حسین پر شد؟آیا خون امام

حسین اسلام را بیمه نکرد؟! و خون شهدا هم ایران را بیمه نکرد؟! که دشمنان جرار هرگز جرات نگاه کج به ایران ندارند.

خیلی زود متوجه اشتباهش شد.

 

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[چهارشنبه 1394-07-29] [ 10:03:00 ق.ظ ]

...آخرین نائب نگفتم: در زمان غیبت کبرا از ولایت فقیه پیروی کنید! ...

وقتی بچه بودم شبها به مسجد اعظم قم می رفتیم پای سخنرانی مرحوم کافی، و ایشان درباره امام زمان

«عج» صحبت می کرد و در آخر این غم نامه را می خواند :مولا جان بچه ها جوان شدند ،جوان ها پیر شدند

و پیرها مردند و تو را ندیدند. فقط این سه جمله در خاطرم مانده، از بقیه سخنانش چیزی به یاد ندارم!
َ
این غم نامه را خیلی دوست داشتم! و در طول زمان و گذر عمر همیشه تکرار می کردم و این اواخر غصه

می خوردم که بچه بودم جوان شدم و پیر شدم و در آینده خواهم مرد!!ولی امام زمانم را ندیدم ،تا اینکه فکر

کردم فرض می کنیم که امام را دیدم !

چند حالت دارد. یا امام از من رو برمی گرداند که مرگ برایم بهترین خواهد بود یعنی دق می کنم ! یا مرا

بگرمی می پذیرد که احتمالا خودم را می بازم و دچار غرور می شوم و یا خواسته ای دارم از ایشان که مرا

راهنمایی کند که چگونه زندگی کنم؟! حتما خواهد فرمود مگر در سفارش به آخرین نائب نگفتم در زمان

غیبت کبرا از ولایت فقیه پیروی کنید! ویا می فرماید: مگر به سید رشتی نگفتم زیارت جامعه ، زیارت

عاشورا، و نافله را فراموش نکنید!!!


نتیجه گرفتم ظهور ایشان یک آرزوی فطری ماست که من و امسال مرا بی قرار کرده است.

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-07-28] [ 10:06:00 ق.ظ ]

با توسل به سالار شهیدان گرگ نگهبان... ...

پدرم با ترساندن کودکان مخالف بود!به مادرم هم توصیه می کرد که برای آرام کردن کودکان از حربه

ترس مثل لو لو و … استفاده نکند.

لذا برایمان از خاطرات تبلیغ و حوادث آن می گفت:حدودا 60 سال پیش ماه محرم   رفته بود تبلیغ

به روستایی که قرار بود از آنجا هم به ده بالایی برود.


آن زمان روستا ها مثل حالا امکانات جاده و برق …نداشتند .روستاها در این زمان به برکت خون

شهدا روبراه شده اند.

ده بالا هم چند کیلومتری فاصله داشته است.هنگام حرکت با پای پیاده، برف هم شروع به بارش

کرده بود.راه مالرو ده بالا هم در دامنه کوه بود که یک طرفش دره بود و طرف دیگرش کوه

قرارداشت.پدرم می گفت:

مقدار یک کیلومتر که رفته بودم از دور یک لکه قهوه ای  دیدم، فکر کردم که حتما تخته سنگی از زیر

برف بیرون مانده است. کمی که نزدیکتر شدم دیدم لکه قهوه ای گاهی تکان می خورد.به خودم

گفتم حتما تکه گونی یا شبیه آن از برف بیرون مانده و بر اثر باد تکان می خورد. وقتی که نزدیکتر

شدم که  توانستم تشخیص بدهم که دیگر خیلی دیرشده بود !دیدم یک گرگ وسط راه نشسته

است! اگر راه را ادامه می دادم مسافت باقی مانده زیاد بود بنابراین تصمیم گرفتم که برگردم.در راه

برگشت شروع کردم به خواندن آیت الکرسی و توصل به سالار عاشورا…به پشت سرم هم نگاه

نکردم بعد کمی حرکت دیدم گرگ در طرفی که کوه قرار دارد بالاتر از من است و من در طرف دره

هستم در کنارم می آید طوری که بدن گرگ به عبایم تماس داشت! منهم بدون هراس به راهم

ادامه دادم تا رسیدم به روستا ،گرگ به علت ترس از سگ های ده جرات وارد شدن به روستا را

نداشت .تا زمانی که داخل کوچه پس کوچه های ده شوم ایستاده بود و من را نگاه می کرد.

خلاصه گرگه نگهبان ما شده بود!!!

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-07-26] [ 12:10:00 ب.ظ ]

بیشتر ماها امام حسین رو دوست داریم.... ...

اکثر ماها امام حسین رو دوست داریم….خیلی هامون حداقل در ماه محرم سعی می کنیم کمتر گناه

کنیم…خیلی هامون اصلا طوری توی عزاداری ها منقلب می شویم که می گویم خداجون اگر بعد

این آدم نشدم..اسمم راعوض می کنم.

بعضی هامون وقتی جریان پاره شدن گلوی پسر شیش ماهشو می شنویم چنان خون جلو چشم

هامون را می گیره که بدن بانی باعثش را تیکه پاره می کنیم!

اصلا هممون یه جورایی حالمون از یزیدو دارو دستش به هم میخوره اما خدا نرسونه محرم تمام

بشود! مسلمانی ماهم تمام می شود! قبول!سال دیگر محرم توبه می کنیم!

اما خداوکیلی کی ضمانت کرده تا سال دیگر زنده باشیم؟نه جدا!

خوبه حالا با چشم خودمون می بینم کم نیستن کسانی که هم سن خودمون..اصلا می بینی

طرف رفیقش فوت می کنه..دوست خود من…آنهم حالا نه!پنج شیش سال پیش با خانوادش توی

رودخانه افتادن و خفه شدن!کی فکرشو می کرد!؟هیچکس هیچکس!!

خدا بیامرزتشان…

اصلا یکی از ترفندای شیطون همین امروز و  فردا کردن است!خودمن هم بارها شده تصمیم گرفتم

یک کار بد را ترک کنم یا شروع کنم یک کار خوب را…ولی هی گفتم حالا بگذار از فردا …الان شاید

یک سال گذشته و هنوز انجامش نداده ام…

خیلی دور نیست…چند وقت دیگر می رسد آن لحظه ای که همه کارهای شروع نکرده و گناهای

ترک نکرده مان صف می کشن جلو چشم مان…بدون اینکه دیگر فرصتی داشته باشیم!

به قلم ح ر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1394-07-23] [ 04:55:00 ب.ظ ]

مناجات نامه ای از یک طلبه ...

مناجات نامه ای از یک طلبه

من عاشق جلب توجهم!

خب جلب توجه هم که معنایش روشن است!

یعنی: جلبِ…توجه!!!

من در فرایند جلب توجه بسی دقیقم!

بسی حساس!

بسی شیک!

مرا ننگ است توجه هر “از راه رسیده ای” را جلب کنم!

خویشتن را از سر راه که نیاورده ام!

از درون سطل ماست و لپ لپ نیز یافت نشده ام!

دیوانه کننده است…جلب توجه های من فقط یک مخاطب دارد!

یک مخاطب در نهایت خاص بودن!

خاص تر از تمام مخاطب های خاص!

«امام زمانم»

به قلم  ح ر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1394-07-19] [ 01:16:00 ب.ظ ]

مژده دادیم برای تولد فرزند دوم و سوم و چهارم مبلغ یک میلیون تومان ... ...

برای لبیک گویی به فرمان امام خامنه ای حفظه الله در مورد افزایش جمعیت و به بهانه روز جهانی کودک

به همه کادر و اساتید مدرسه و مدیران استان آذربایجان شرقی و مدیران مدارس استان مژده دادیم برای

تولد فرزند دوم و سوم  و چهارم مبلغ یک میلیون تومان هدیه پرداخت می شود.

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1394-07-14] [ 04:02:00 ب.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم