چگونه می توان از پس این همه خوبی ها بر آمد. یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ، وَ آمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ، یا مَنْ یُعْطِى الْکَثیرَ بِالْقَلیلِ، یا مَنْ یُعْطى مَنْ سَئَلَهُ، یا مَنْ یُعْطى مَنْ لَمْ یَسْئَلْهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ ، تحَنُّناً مِنْهُ وَ …پروردگارا چگونه از پس این همه توفیق کمر راست کنم، مهمانی ایام البیض و اعتکاف در خانهات و تقارن میلاد فرزند کعبه با نوروز را چگونه می توانم سپاسگذار باشم!
بارلها سفرهای گسترده ای در این بهار که پر از طعم خودت می باشد!
تمام حس های پنج گانهام با تمام وجود به فعالیت افتاده است، سرشار از لذت یاد خدا شده است.
همه سلول هایم طعم خدا را می چشد، از شدت خوشی نمی دانم کدام خواسته هایم را در این احسن حال بخواهم.
زبانم به لکنت افتاده است، شگفت زده هستم؛ که دیگر بار در این برهه زیبای هستی قرار خواهم گرفت!
نَفسَم درگیر خواهش ها و آرزوهاست، منیت هایم می خواهد در آن لحظه ای حساس فریبم دهد.
اول آرزوهای خودت را بخواه؛ اما عقلم که در این روزها کمی چابک شده است، بامشت ستبرش نَفسم را به گوشه ای پرتاب می کند، آهسته درگوشم زمزمه می کند، اول ظهور حضرت یار را بطلب که اگر او پرده غیبت را پاره کند همه آرزوهای ابناء بشر که تو هم یکی از آنها هستی برآورده می شود.
در کنارم مانند مربی مهربان می شمارد، پیروزی مردم مظلوم یمن بخواه !
سقوط مستکبرانی، چون آمریکای جهانخوار و اذناب حقیرش را؛ مثل صهیونیستها و سلاطین احمق عرب!
سفارش کرد که طول عمر امام خامنه ای را بخواه که پرچم انقلاب را او به دست توانای صاحبش برساند. عقلم گفت: حواست به مسلمانان جهان هست، که برایشان آرزو کنی که هرچه زودتر با ولایت امیرالمومنین بیشتر آشنا گردند، و قلبشان با نور ولایت روشن گردد تا دست دشمنان داعش ساز را از سرشان کوتا و نا امید کند.
عقلم وقتی دید شاگرد خوبی هستم گفت: هدایت جوانان دنیا را بخواه! گفت یادت نرود برای کفار هم دعا کنی، که خداوند دلهایشان را به نور توحید منور کند.
بعد بیادم آورد، برای ازدواج جوانان و تن به کار دادن پسران هم دعا کنم؛ تا این فرهنگ برهنگی به فرهنگ عفاف و حیا تبدیل گردد.
عقلم گفت یادت نرود برای افزایش جمعیت دعا کنی تا مادران از تنبلی خارج شوند، برای فرزند دارشدن برنامه ریزی کنند.
همینطور آرزوهایم را یک به یک به گوشم می خواند، که دیدم سجادهام از قطرا ت اشک خیس شده است، با صدای توپ تحویل سال از مناره مسجد از دنیای آرزو های خوب خارج شدم..
خدا را سپاس گفتم از اینکه توفیق بهاری به طعم خدا را به بندگانش چشاند، آرامشی در تک تک سلول هایم نفوذ کرد، و احساس کردم که همه دعاهایم مستجاب خواهد شد.
بیقراری هایم تمام شده بود، بهاری به طعم خدا همه وجودم را سرشار.کرده بود؛ دوست داشتم از این طعم شیرین به هم بچشانم.
به پیروان امیرالمومنین از کی شیعه گفتند؟. اولین کسانی که به این نام مفتخر شدند، و جزء ارکان اربعه شیعه قرار گرفتند؛ چهار شخصیت بزرگ هستند که نامشان در تاریخ تشیع ثبت گردید. این چهار شخصیت بزرگ، کسانی هستند که طبق فرمایش رسول خدا، بهشت مشتاق ورود آن ها است. حتما شما هم مشتاق هستید تا بدانید که این چهار بزرگوار چه کسانی هستند؟ این ها کسانی هستن که در امر ولایت امیرالمومنین پایداری و دفاع جانانه از حقانیت وجود مقدس امیر المومنین در خیانت پلید سقیفه.کردند. و پیامبر اکرم در حق ایشان فرمود: علی جان انت وشیعتک هم المفلحون. این شخصیت ها که مفتخر به دریافت عنوان شیعه از زبان پیامبر شدند، حضرت سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار یاسر، مقدادبن اسود بودند. بعد از رحلت پیامبر اعظم شیعیان دیگری هم بودند مانند حذیفه بن یمان معروف به صاحب سر رسول خدا، ابوالهیثم، عثمان بن حنیف و سهل بن الحنیف انصاری،حزیمه بن ثابت معروف به ذوالشهادتین هرچند که جایگاه رفیعی در پیروی از حضرت علی علیه السلام دارند ولی در رتبه دوم هستند.
دعای هنگام تحویل سال یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبر اللیل و النهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا ال احسن الحال
ای دگرگون کننده قلبها و دیده ها! ای تدبیرگر شبها و روزها! ای متحول کننده سالها و حالتها! حالات ما را به نیکوترین حالات تبدیل نما!
آداب دینی عید نوروز در روایات، اعمال و آداب مختلفی برای این روز بیان شده که خود حاکی از ارزش و اهمیت این روز دارد:
۱-طهارت و پاکیزگی این دستورالعمل شبیه آدابی است که در سایر اعیاد اسلامی رعایت می شود.قال الصادق علیه السلام «اذا کان یوم النیروز فاغتسل والبس انظف ثیابک و تطیب باطیب طیبک و تکون ذلک الیوم صائما»هرگاه نوروز فرا رسد غسل کرده و پاکیزه ترین لباسهایت را پوشیده و از معطرترین عطرهایت استفاده کن و آن روز را روزه بگیر.
۲- هدیه دادن از امیرالمؤمنین علی علیه السلام چنین نقل شده که فرمودند «اتی علی علیه السلام بهدیة النیروز فقال علیه السلام ما هذا؟ فقالوا یا امیرالمؤمنین الیوم النیروز! فقال علیه السلام اصنعوان کل یوم نیروزا»در روز نوروز هدیه ای برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام آورده شد. حضرت فرمودند این هدیه چیست؟ آنان پاسخ دادند امیرالمؤمنین امروز نوروز است امام فرمودند: هر روز را برای ما نوروز کنید. در هدیه آنچه مهم است، ارتباط روحی و ایجاد محبت است نه مقدار و کیفیت … و در این زمینه نباید به تکلف افتاد.امام صادق علیه السلام در مورد اهمیت هدیه می فرماید: «تهادوا تحابوا فان الهدیة تذهب بالضغائن.»به یکدیگر هدیه دهید تا بین شما محبت ایجاد شود زیرا هدیه کینه ها را از بین می برد.
۳- پیامبر اکرم در مورد یاد و ذکر خدا در اعیاد چنین می فرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر»اعیاد خود را با یاد و ذکر عظمت خدا زینت دهید.
۴- صله رحم و دیدار با دوستان در این روز ارتباط با بستگان و فامیل ار اعمال نیکو و شایسته است، در روایات، نتایج و آثار فراوانی برای صله رحم بیان شده است
قال الباقر علیه السلام «صلة الارحام تزکی الاعمال و تنمی الاموال و تدفع البلوی و تنسی ء الاجل »ارتباط با خویشان، اعمال را پاکیزه می کند، دارائیها را افزایش می دهد و بلاهارا دور می کند و مرگ آدمی را به تاخیر می اندازد.اگر افرادی از بستگان قطع ارتباط کرده باشند، مناسب است انسان مؤمن در ایجاد ارتباط پیشقدم شده و به کینه توزیها و وسوسه های شیطان پشت پا بزند،
رسول گرامی اسلام می فرماید: «صل من قطعک و احسن الی من اساء الیک و قل الحق و لو علیک »با آنکه با تو قطع ارتباط کرده، ارتباط ایجاد کن و آنکس که به تو بدی کرده به او نیکویی بنما و حق را گرچه به ضررت باشد اظهار کن.علاوه بر دیدار از فامیل، دیدار و زیارت برادران دینی ارزش بسیاری دارد، چنانکه در روایت آمده که زیارت برادر دینی، زیارت خداوند محسوب می شود.
قال الصادق علیه السلام «من زار اخاه فی الله، قال الله عزوجل ایای زرت و ثوابک علی و لست ارضی لک ثوابا دون الجنة »هرگاه کسی برادرش را در راه خدادیدار کند، خداوند می فرماید: تو مرا زیارت کردی و پاداش تو بر من است و برای تو ثوابی کمتر از بهشت راضی نمی شوم.
امام صادق(ع) به مُعلی فرمود: «در روز نوروز، پاکیزهترین لباس خود را بپوش و با بهترین عطر خود را معطر نما و این روز را روزه بگیر و بعد از نوافل ظهر و عصر، چهاررکعت با دوسلام نماز بخوان».
«يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول و الاحوال؛ حول حالنا الي احسن الحال»
در آستانه سال نو، مهمترين مسئله اي كه معمولاً ذهنها را به خود معطوف مي سازد، نو شوندگي در ابعاد مختلف به ويژه محيط زندگي و ادب و آداب آن است، چه آنكه آدمي ميخواهد به لحاظ فردي و خانوادگي و فاميلي و حتي زندگي اجتماعي و سياسي لااقل از طبيعت كه با حيات دوباره اش آغازي ديگر را براي ثمربخشي بيشتر تجربه ميكند، عقب نماند.
بهار ۱۳۹8 از راه رسيد و مثل هميشه و هر ساله نويد شور و نشاط و شكوه و شكوفه ميدهد، طبيعت لباس نو بر تن و حياتي دوباره را آغاز مي كند تا بدينوسيله سفره بركات و نعمت هاي الهي را براي اشرف مخلوقات يعني انسان بگستراند تا چه ميزان از انسان ها، عِباد شکور باشند و راه پاكي و سعادتمندي را پيشه كنند و چه ميزان كفران نعمت كرده و با معصيت و نافرماني، بيراهه حيرت و سرگرداني را اختيار نمايند. چه آنكه طبق كلام وحي: «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَيهَا؛ قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّيهَا؛ وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّيهَا»؛ دو جهت بيشتر بر سر راه قوه اختيار انسان وجود ندارد، يا راه سعادت است و شكر كه نشانه هاي آن صفات حسنه و نيك است و در مسير و سبك زندگي توأم با تقوي و پاكي متجلي می گردد و يا بيراهه شقاوت و پستي كه صفات رذيله و ناپسند را همراه با سركشي و ذلت به نمايش ميگذارد. در حالت اول، هرچه هست، امنيت و آرامش و محبت و ايثار و گذشت و برادري و برابري و احترام و ادب و كرامت انساني است و در جهت دوم جز پلشتي و كِبر و پليدي و شهوت و فسق و اذيت و ظلم و… نيست.
در نگاه نخست، مستضعفان و محرومان و ملتهاي مظلوم و قدس شريف مسأله اول جهان اسلام است و اما در نگاه دوم، اگرچه ۷ ميليون يمنی مظلوم غذايي براي خوردن نداشته و همزمان شكمبارگان رژيم سعودي با بيش از هزار و پانصد خدمه و همراه در پي خوشگذراني و عياشي در خارج از مرزهاي كشورشان اردو بزنند و يا ملت مظلوم بحرين، عراق، سوريه، فلسطين و… در آتش فتنه هاي شوم آمريكايي انگليسي دست و پا بزنند، فرقي نميكند چراكه در اين نوع نگاه، عاطفه و شرافت انساني به مسلخ برده شده و لگدمال گرديده است.
ايام تحويل سال و آغاز بهاري ديگر، بهانه اي است تا به خود آمده و پلشتيهاي اخلاقي و رفتاري را از صحن جانمان بيرون رانده و جان تازهاي به روح و قلبمان ببخشيم كه البته مبناي سيره و زندگي بزرگان نيز همواره همين بوده است. هنر آن نيست كه تحت هر شرايطي، همواره بر اخلاق زشت و مواضع غلطمان پاي بفشاريم بلكه هنر آن است كه در مسير رشد و تعالي و كمال، با استعانت از خداي متعال در جهت اصلاح و هدايت نفس خويش گام برداشته و هر لحظه و آنی نو شوندگي و آرامش درون را تجربه كنيم.
در اين مجال ضمن تبريك سال نو، هديه اي به رسم يادگار از مرحوم آيتالله سيدعلي قاضي طباطبايي استاد اخلاق بسياري از بزرگان عرصه ادب و عرفان، كه حديثی قدسي است (به نقل از تذكرة المتقين، ص ۲۲۳) تقديم مي نماييم كه به حق نقشه راه و مبناي مباركي است براي سبك زندگي انساني و سعادتمندانه: از نبي مكرم اسلام(صلي الله عليه وآله) نقل است كه فرمودند:
«اي پسر آدم! توشه ات را زياد كن كه راه دور است دور، و كشتيات را تازه و نو كن كه دريا ژرف است ژرف، و بارت را سبك ساز كه جاده باريك است باريك، و كردارت را خالص گردان كه سنجشگر بيناست بينا، و خوابت را براي وقت مرگت و فخر و باليدنت را براي هنگام سنجش اعمال بگذار و خواهش نفسانيات را براي بهشت و آسايشت را براي آخرت و لذتت را براي حورالعين واگذار، و تو براي من باش تا من براي تو باشم و با حقير و پست شمردن دنيا به من نزديك شو و بهوسيله دشمني با نابكاران و دوستي با نيكان، از آتش دوزخ دور شو زيرا كه خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نميكند.»
حال خوب چگونه حالمان خوب شود؟! در سال جدید برای حال خوب جامعه چه تصمیمی گرفته ایم؟! آیا ایده جدیدی دارید؟!
آیا در دعای تحویل سال برای احسن الحال چه گزینه هایی از نظر گذراندید؟!
حال هرکسی زمانی خوب می شود که تلاش کند حال همسایه دیوار به دیوارش خوب باشد!
حال خوب فقط به فقر مادی نیست، بلکه فقر فرهنگی سخت ترین فقر است و تاثیر زیادی در رفتار انسان دارد!
اگر فقر فرهنگی مردم اصلاح شود، چه بسا فقر مالی هم در سایه اصلاح فرهنگ جامعه رشد کند!
وقتی مردم گرفتار فقر فرهنگی هستند، چشمشان را به غرب می دوزند؛ آنچه خود دارند از بیگانه می طلبند.گرفتار اسراف و خرید اضافه و تجمل گرایی می گردند. این کار انسان را بسوی فقر مادی می برد.
حال هرکس به خوبی حال فامیل و مردم شهر بستگی دارد!
ما وقتی حالمان خوب می شود که سایه جنگ از سر مردم یمن برداشته شود!
حالمان زمانی خوب می شود که مردم سوریه در رفاه و آسایش باشند!
حالمان زمانی خوب می شود که دشمنان از شکست دادن ما نا امید شوند!
زمانی نا امید می شوند که بازار کالای ایرانی پر رونق باشد!
کارگر ایرانی از صبح تا غروب در کارخانه مشغول باشد!
همسرش منتظر دست پر شوهر خسته از کار روزانه به خانه بیاید!
حالمان زمانی خوب می شود که مرغ همسایه را غاز نبینیم!
تا همگی باهم پایان یک روز خوب را زیر سقف مهربانی و امید جشن بگیرند!
تلاش کنیم تا فرهنگ جامعه رو به احسن حال برود!
فرهنگی پیشرو و خلاق شایسته امت آخر الزمان!
پس تلاش کنیم که حال همه خوب باشد !
کی می خواهیم به سفارش معصومین عمل کنیم؟!
فرموده اند : هرآرزوی خوبی برای خود داری برای دیگران هم بخواه!
زندگینامه امام نهم (ع ) آن حضرت در ۱۰ رجب المرجب و به روایتى در ۱۹ رمضان المبارک سال ۱۹۵ هجری قمری در مدینه منوره به دنیا آمد. پدر بزرگوارشان حضرت امام علی ابن موسی الرضا (علیه آلاف تحیه و الثناء) و مادر گرامیشان بانویى پرهیزکار به نام سبیکه میباشد که امام رضا (ع) وى را خیزران نامید. سبیکه از اهالى نوبه در سرزمین مصر و از خاندان قبطیه همسر رسول خدا (ص) بود. امام نهم شیعیان (ع) مانند جده اش فاطمه زهرا (س)، زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلومیت داشت و نهایتاً در آخر ماه ذیالقعده سال ۲۲۰ هجری قمری در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید، مرقد شریف آن حضرت (ع) در کاظمین در جوار مرقد مطهر جد بزرگوارشان حضرت امام موسی کاظم (ع) قرار دارد. امام محمد تقی (ع) همچنین به باب الحوائج شهرت دارد. جواد (بخشنده) و تقی (پرهیزگار) مشهورترین القاب آن حضرت (ع)، و رضی و متقی از دیگر القاب ایشان است. امام جواد (ع) هنگام شهادت جانگداز پدر ارجمندش حضرت امام رضا (ع) در اواخر ماه صفر سال ۲۰۳ هجری قمری، ۸ ساله بود که مقام امامت به ایشان انتقال یافت. دوران ۱۷ ساله امامت حضرت جوادالائمه (ع) با حکومت مأمون و معتصم خلفای جنایتکار عباسی، همزمان بود. یکی از همسران امام جواد (ع) ام الفضل دختر مأمون عباسی بود که از وی فرزندی نداشت. زوجه دیگر آن حضرت (ع) هم سمانه مغربیه و مشهور به ام ولد بود. حضرت جوادالائمه (ع) دارای ۴ فرزند پسر و ۴ دختر به اسامی حضرت ابوالحسن امام علی النقی الهادی (ع) امام دهم شیعیان، ابواحمد موسی مبرقع، ابواحمد حسین، ابوموسی عمران، فاطمه، خدیجه، ام کلثوم و حکیمه(امین امام عسکری وشاهد ولادت امام زمان علیهم السلام، میباشد. هنگامی که امام رضا (ع) در سال ۲۰۰ هجری قمرى، به دعوت و اجبار مأمون عباسى از مدینه به طوس (خراسان) رفت، فرزند خردسالش امام جواد (ع) که شش سال بیشتر نداشت و مانند دیگر افراد خانواده آن حضرت (ع) در مدینه ماند، جانشین ایشان در این شهر بود. حضرت ثامن الحجج (ع) در این سفر، هیچ یک از اعضای خانواده خود را به همراه نبرد و در آنجا تنها زندگی میکرد. امام جواد (ع) تنها برای غسل و اقامه نماز بر پیکر نورانی پدر در طوس حضور یافت. البته در برخی اسناد تاریخی هم آمده است که امام جواد (ع) علاوه بر این، در سال ۲۰۲ هجری قمری نیز برای دیدار پدر بزرگوار خود در زمانی که ولیعهد مأمون بودند، به طوس (مرو) رفت و سپس به مدینه بازگشت.
بارلها از احوالاتم می فهمم در زمان« الست» از اولی ها نبودهام، تا در گروه اصحاب یمین باشم؛ خدا کند از گروهی نباشم که به اجبار از آتش عبور کرده باشم و در صف اصحاب شمالباشم.
عالم ذر یکی از عوالمی است که همه باید طی کنیم تا به عالم مثال شبیه عالم دنیاست برسیم.
در چهارماه ده روزگی روح به انسان دمیده می شود قبل از آمدن همه خلایق به دنیا خداوند از ذریه آدم اقرار گرفت که من پروردگار شما هستم؟
عالم ذر قبل از عالم دنیا است زمانی که همه ارواح از ابتدا تا قیامت در عالم عقول بودهاند بعد از تنزل به عالم مثال وارد شده اند، در عالم مثال عوالم بسیاری وجود دارد که عالم ذر هم یکی از آن عوالم است .در عالم ذر خداوند از مخلوقاتش به سه چیز اقرار می گیرد،
اول اقرار از ربوبیت خودش که من پروردگار شما هستم،
دو م اقرار به نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله.
سوم اقرار به ولایت ائمه علیهم السلام بوده است.
اتفاقی مهمی که در عالم ذر افتاد، هر کسی که زودتر اقرار کرد؛ به بهترین جایگاه رسید.خداوند پرسید آیا من پروردگار شما هستم؟ شاگرد اولی ها گوی سبقت را ربودند، زودتر پاسخ دادند که «بلی» تو رب و الله هستی.
یک عده دیرتر پاسخ دادند، و یک عده از غافلان و مشروطی ها اصلا پاسخ ندادند.
و بعد برای آزمایش اقرار، خداوند آتشی افروخت و دستور داد تا همه وارد شوند و باز همانهایی که اول پاسخ داده بودند، زودتر وارد آتش شدند و عده ای که دیر تر پاسخ داده بودند، دیرتر وارد آتش شدند.ارواح براساس انتخابشان، مرتبه آنها در دنیا مشخص شد. سرانجام آنهایی که پاسخ نداده بودند بالاجبار وارد آتش شدند. اولی ها نامشان شد اصحاب یمین و آن به زور وارد آتش شدند اصحاب شمال.
از امام معصوم پرسیدند چگونه پیامبر انتخاب شد؟ فرمود:اولین کسی که به ربوبیت خداوند اقرار کرد و پاسخ داد پیامبر صلی الله علیه و آله بود برای همین می شود سید الانبیا و واسطه فیض الهی.
خدای حکیم می خواهد انسانها را بیاورد به دنیا بعضی را در امت موسی قرار دهد و بعضی را در امتهای دیگر.چون کارش حکیمانه است بنابراین درعالم ذر، با کمترین شباهت مانند آزمون سراسری امتحان گرفت تا جای اعتراضی نباشد. همانگونه که افراد درکنکور شرکت می کند و هر کسی بر اساس رتبه اش وارد دانشگاه های گوناگون می شود. حالا ممکن است کسی با رتبه بالایی به یک دانشگاه با اساتید قوی وارد شود ولی قرار نیست این دانشجو تلاش نکند و فکر کند که من در دانشگاه مهمی قبول شده ام لازم نیست تلاش کنم ؛ شاید چنین کسی در نهایت با تنبلی از دانشگاه اخراج شود. عالم ذر هم مانند کنکور است.همین طور یک دانشجو با رتبه کم در یک دانشگاه ضعیف و دور افتاده قبول شود اما با تلاش خود بتواند قلههای علمی را طی کند.
بر همین اساس ممکن است کسی در عالم ذر دیر پاسخ داده باشد و یا بزور وارد آتش شده باشد اما در دنیا در خانواده موفقی قرار بگیرد و توفیق یارش شود و خود را به رتبه اصحاب یمین برساند.
انسان وقتی وارد دنیا می شود، تازه در دنیا تلاش انسانها شروع می شود؛ «الدنیا مزرعه الاخره» تا رتبه خودشان را بالا ببرند. این هم به معنای جبر نیست.
ممکن است یک نفر در عالم ذر زود بلی گفته است و در خانواده شیعی هم باشد ولی راه انحرافی را انتخاب کند و آن دیگری پیامبر زاده باشد، و آن دیگری در خانواده پستی باشد ولی خودش با تلاش راه هدایت را انتخاب کند.ممکن است در آن عالم ذر به موقع جواب نداده است ولی در دنیا در خانواده و محیط مساعد قرار گرفته باشد و پیشرفت کند.
خانمهای محجبه قرار بر این شده خانمهای بدحجاب به شما گل بدهند!؟!؟!؟ با دقت تا آخر بخوانید…...
جنبش چهارشنبه های سفید با هدف تحقیر حکم اسلامی حجاب ایجاد شده است. در این طرح مقرر شده خانم ها و آقایانی که با حجاب مخالفند با شال و لباس سفید به علامت اعتراض به حجاب به خیابان ها بیایند. این طرح ادامه طرح آزادی های یواشکی زنان ایران است که بعد از مشخص شدن سرمنشا آن که رژیم صهیونیستی بود ،تغییر شکل داده است. در این طرح خانم های بدحجاب با شالی سفید و در حالی که شاخه گل سفیدی در دست دارند به خانم های محجبه گل هدیه میدهند. و سعی می کنندآ نها را به چالش بکشانند و از عکس العملشان فیلم و عکس می گیرند. لذا: ۱- از پذیرش گل خودداری کنید. ۲- هر واکنش منفی در برخورد با این افراد از سوی گردانندگان اصلی طرح ،تجزیه تحلیل شده و در رسانه های صهیونیستی استفاده می شود،و از سویی موجب کدورت و دو دستگی و تفرقه بین هموطنان می شود، لذا از هر نوع برخورد تند و غیرمحترمانه اجتناب نموده و باکمال عطوفت و مهربانی و تبسم ،هدیه انها را نپذیرید. ۳-با گفتن جملات کوتاه مثل جملات زیر از کنار آ نها عبور کنید. بهشت حجابم را به شاخه گلی نمی فروشم. نگاه شهیدان از شاخه گل برایم اهمیت بیشتری دارد. گنج حجابم با ارزش تر از شاخه گل سفید است… ۴- اصلا و به هیچ وجه با طرف مقابل وارد بحث نشوید،آنها میخواهند که شما را به بحث و مجادله کشانده و با فیلمی که از شما گرفته می شود نتیجه خود را بگیرند،هدیه را با لبخند قبول نکنید،جمله ای را بگویید و رد شوید.
توجه توجه : “طرح چهارشنبه های زهرایی
نذرفرهنگی وتوزیع رایگان و صلواتی کتاب بسیار موثر “مهدیه و لباسهای سخنگو “ اولین کتاب داستانی پیرامون چرایی حجاب ویژه دختربچهها این مادران فردای کشور در روزهای چهارشنبه در مکانهای شلوغ و پرتردد جهت تهیه ونذرفرهنگی کتاب موثر مهدیه ولباسهای سخنگو وهمکاری و اجرای طرح چهارشنبه های زهرایی در شهرخودتان کلمه مقدس یازهرا را به آی دی
ارسال با با تلفن ۰۹۱۲۵۲۱۸۵۷۰از ساعت ۱۰الی۱۳تماس حاصل فرمائیدوالسلام جبهه فرهنگی خودجوش محجبه ها
(لطفا در گروهها ودوستان ومدیران کانالها و تمام فعالین فرهنگی به اشتراک بگذارید اجرتان با حضرت زهرا سلام الله علیها)
فرزندی که از همان ابتدای کودکی، هنوز دست چپ و راست خود را نمی شناسد؛ به جای اینکه با قصه های گنجشگ کوچولو و بزبزقندی آشنا می شود؛ ناخواسته با گوشی موبایل مامان و بابا انس می گیرد.بنابراین هرگز از قصه هایی که می تواند شخصیت کودک را رشد دهد لذت نمی برد. خصوصا که بازی های هالیوودی هم داشته باشد. تربیت امروزی ما برای کودکان یا تلوزیون است یا گوشی موبایل، یعنی فضای مجازی . بعد از مدتی کودک را به مهد کودک می سپاریم، آنجا هم که از تشعشعات سند 2030 بهرمند می گردد. وقتی به مدرسه رفت یک نفس راحتی می کشیم که تربیت را به معلمان مدرسه واگذار کرده ایم. حالا که فرزندمان به سن بلوغ رسیده است و رفتارش اصلا شبیه پدر و مادرش نیست، فریاد وانفسا سر می دهیم، که وای براین مسؤلین؛ ببینید فرزندم را به چه روزی انداخته اند.
وقتی خودت برای تربیت فرزندت وقت نگذاشتی از مسئولین چه توقعی داری؟هرچند مسئولین هم در جامعه سازی و پاکی فرهنگ بسیار موثر هستند. باید گفت: مادر عزیز، گِل خام کودک دست خودت بود. البته برای راحتی خودت، برای اینکه زحمت نکشی یک قصه را ده بار بیست بار تکرار کنی؛ دلبندت را با گوشی موبایل به کوچه های پر پیچ وخم فضای مجازی هدایت کردی. کودکان قصه را بسیار دوست دارند، مادر زرنگ می تواند خواسته های خود را در قصه بگنجاند و به کودک القا کند که باید چگونه رفتاری داشته باشد. مثلا برای تحریک غذا خوردن، داستان گنجشک کوچولویی که غذا نخورد و مریض شد، و نتوانست با دوستانش بازی کند. این قصه ها سبب رشد فکری کودک می شود و کودک خودش تصویر سازی می کند. اما وقتی از تلویزیون یا گوشی بازی را تماشا می کند دیگر قدرت تصویر سازی او فعال نمی شود. اینگونه ذهن کودکان به رکود کشیده می شود. کاش فقط رکود فکری بود؛ آسیب های جسمی روانی و انحرافی مهمترین بخش تربیت فضای مجازی است.
ظرفیتهاى دینى و ملى نوروز در جامعه اسلامى •ازجمله عوامل شكل دهنده فرهنگ هر ملتى، آداب و رسوم اجتماعى و باورهایى است كه به صورت رفتارهاى اجتماعى و سنتها پذیرفته شده و و مولفههاى فرهنگ ساز هرجامعه اى را شكل مىدهند. این مولفه ها ریشه در اعتقادات دینى، قومیتى، سرزمینى و آداب و رسوم اجتماعى هر قوم و ملیتى خاص دارند كه در اثر تعمیم رفتار به شكل باورها و آداب و رسوم فرهنگى نمایان مى شوند. این آداب و رسوم به دلیل ثمرات و نتایج اجتماعى، خانوادگى و فردى مثبت و ثمربخشى كه به همراه دارند، همواره از سوى افراد هرجامعه نكو داشته مى شوند. ازجمله آداب و رسوم فرهنگ ایرانى توجه به نو شدن سال جدید و آغاز بهار طبیعت است كه از دیرباز در فرهنگ باستانى ایران به آن توجه شده و به عنوان «عیدنوروز» جشن گرفته مىشود و با آداب و رسوم خاصى همچون تمیز كردن خانه، دید و بازدید از اقوام و خویشاوندان، رفتن به دامن طبیعت و توجه به حفظ و نگهدارى آن و مسائلى از قبیل همراه است. پس از ورود دین مبین اسلام به سرزمین ایران، از آنجا كه دین اسلام همواره در جهت تعالى بخشى و هدفمند نمودن باورها و اعتقادات فرهنگى و اجتماعى بوده است، به آداب و رسوم فرهنگ ایرانى كه از ثمرات دینى و منافع معنوى نیز برخوردار بود، نیز توجه نموده و ضمن زدودن باورهاى نادرستى كه از پشتوانه عقلى و دینى برخوردار نبودند، به تحسین باورها و آداب و رسوم شایسته و ثمربخش توجه كرده و حتى آنها را تحسین كردند. این باورها و نتایج ثمربخش، موضوعاتى است كه مىتوان با توجه به آموزههاى اسلامى بدان نظر داشته و به ارتقاء آن در جامعه اسلامى و بهرهبردارى از فواید آن براى جامعه و نظام اسلامى اقدام نمود. چنانكه مقام معظم رهبرى به این ثمرات مهم توجه داشته و دلیل تداوم و ماندگارى این جشن باستانى در جامعه اسلامى ایران را استفاده از آن براى «معرفت، دین، معنویت، اخلاق اسلامى و نزدیكى به خدا» معرفى مى فرمایند. V توجه به ابعاد معرفت بخش و معنوى نوروز با تامل در جلوه هاى آفرینش واقعه اى كه بهانه عید قراردادن نوروز از ابتدا بوده است، نوشدن طبیعت همراه با آغاز فصل بهار و دگرگونى جهان طبیعت و رویش و نوزایش آن است؛ مسأله اى كه نشان از قدرت بى منتهاى خالق هستى در خلق موجودات و اشاره به حیات دوباره آنها پس از نابودى است. نشانهاى عینى از واقعه اى كه در عالم معاد باید براى انسان به صورت حتمى رخ دهد و انسان بعد از ممات در عرصه عالم آخرت، حیاتى دوباره اما ابدى و لایزال را كسب كند. اما مسأله معاد، موضوعى است كه انسان همواره به دلیل قرارگرفتن در عالم مادیات دنیایى، همواره از آن غفلت كرده و توجه نمى كند و به همین دلیل نیز دچار ابتلائات دنیایى مى شود. اما توجه به این جلوه از عالم طبیعت این ثمره را به همراه دارد كه انسان را به تفكر در عالم هستى و مبدا و معاد وادار مى كند و اگر انسان جویاى حقیقت باشد، با فطرت خداشناسانه خود راه درست و صراط مستقیم را مى پیماید. این همان نشانه اى است كه در قرآن بدان توجه داده شده و بهترین شاهد عینى بر اثبات برهان خداشناسانه «نظم» در عالم خلقت است. چراكه گردش فصول طبیعت و آمدن منظم روزها و شبها پس از دیگرى و جلوه هاى زیباى آن، همگى نشان از خالقى حكیم و قادرى متعال دارد. خداوند در قرآن به این نشانه هاى زیباى آفرینش اشاره نموده و آنرا نشانه اى از وجود خود عنوان مىكند: «وجعلنا اللیل والنهار ءایتین فمحونآ ءایة اللیل وجعلنآ ءایة النهار مبصرة… ولتعلموا عدد السنین والحساب وكل شى ء فصلنه تفصیلا؛ ما شب و روز را دو نشانه توحید و عظمت خود قرار دادیم سپس نشانه شب را محو كرده، و نشانه روز را روشنى بخش ساختیم تا (در پرتو آن،) فضل پروردگارتان را بطلبید (و به تلاش زندگى برخیزید)، و عدد سالها و حساب را بدانید و هر چیزى را به طور مشخص و آشكار، بیان كردیم.» (اسرا/۱۲) به همین دلیل تمامى آفرینش نشانه اى از خلقت خداوند براى كسانى است كه تامل و ادراك حقیقت را داشته باشند: «ان فى خلق السموت والارض واختلف الیل والنهار لایت لاولى الالبب» (آل عمران/۱۹۰) به همین دلیل نوروز كه با سفر و گشت و گزار در عالم طبیعت همراه است، بهترین فرصت براى تامل در آیات و نشانه هاى خلقت است تا در وجود انسان «تحول» به بهترین حالات و احوال كه همان خداشناسى و خودشناسى و معادشناسى است، تحقق یابد و حركتى به سوى تعالى معنوى و روحى را فراهم سازد و به حقیقت دعاى آغاز سال نو، اجابت گردد كه از خداوند متعال مىخواهیم «حول حالنا الى احسن الحال.» تحولى كه به فرموده مقام معظم رهبرى لازمه هر حركت بزرگى است و «انسان اگر بخواهد در وضعیت جامعه خود، كشور خود و زندگى خود، تحوّل ایجاد كند، باید این تحوّل را در خود آغاز كند - تحوّل اخلاقى، تحوّل درونى، رفتن به سوى صفا و انسانیت، عبودیت پروردگار و تسلیم در مقابل اراده خداوند عالم و آفریننده هستى - كه این تحوّل، سعادت انسانها را متضمّن است.» در روایتى كه صریحاً به كلمه «نوروز» اشاره شده است این منظور یعنى جنبه معرفت بخشى و تحول آفرینى آن با اشاره به وقایع خاص و تأثیرگذارى كه در آن روز رخ داده و در سرنوشت عالم اثرگذار است، اشاره شده است تا مومنان به این روز با دید بصیرت و معرفت نگاه كنند. معلّى بن خنیس نقل مىكند كه در نوروز نزد امام صادق(ع) بودم، فرمود: «امروز را مىشناسى؟ گفتم روزى است كه ایرانىها بزرگش دارند و به هم هدیه دهند. فرمود: به كعبهاى كه در مكه است، این شیوه براى امرى است دیرین كه تفسیرش كنم برایت تا بفهمى… فرمود: در نوروز بود كه خدا از بنده هایش پیمان گرفت او را بپرستند و شریك با او نیاورند، نوروز همان روزى است كه پیغمبر(ص) براى امیرالمؤمنین(ع) در غدیر خم بیعت گرفت و اقرار به ولایت او كردند، و خوشا بر آنكه بدان ثابت ماند، واى بر آنكه آنرا بشكند، و روزى است كه رسول خدا(ص) على(ع) را به وادى جن فرستاد تا از آنها پیمان ستد، و روزى است كه به اهل نهروان پیروز شد و ذو الثدیة را كشت، و روزى است كه قائم ما خاندان ظهور كند با كارگزاران و خدایش به دجّال پیروز گرداند و او را بر كناسه كوفه بدار زند، هیچ نوروزى نیاید جز آنكه ما در آن توقع فرج داریم، زیرا آن از روزهاى ما است كه ایرانیان آنرا نگه داشتند و شما آنرا گم كردید.» (ر. ك: آسمان و جهان، ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج۳، ص۱۰۲)
یک طلبه ساده دل با زاویه کم انحراف، تبدیل میشود به یک طعمه برای شیاطین انس و جن. زاویه انحرافی با چاشنی کینه و انتقام از تذکر اخلاقی مدیر، چماقی می گردد برای له کردن همکارجدید یا مدیر جدید که بخواهند او را از پستش خارج کنند. در این هنگامه وساوس شیطانی، شیاطین کمکی هم از راه میانبر به سر قرار می رسند؛ بدون هیچ هزینه خواهی، فقط برای برهم زدن آرامش میان طلاب تا نتوانند با آرامش پله های علم و معنویت را طی کنند. خداوند می فرماید: الفتنة اشد من القتل، فساد فتنه شدید تر از قتل است. در این معرکه حیله ها و بازار مکاره که از هرسو، سیبل هجمه ها می شوی، هجوم طلاب فریب خورده، فشار از مرکز و استان که باید جواب همه را یک تنه بدهی؛ تا آب سردی باشی بر روی آتش شعله ور جهالت افراد معدود غافل از دوربین خداوند. در حالیکه او همیشه در کمین گاه غفلت زدگان فتنه گر است إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَادِ. خصوصا وقتی که به شهدا متوصل می شوی، و چنگ به دامان پاک شان می زنی؛ به مادرگمنام شان حضرت زهرا علیها سلام قسم می دهی، می گویی اگر شماها اکنون با جسمتان حضور داشتید، حتما یاور حوزه بودید. در کمترین زمان فرماندهی را به عهده می گیرند درست مثل زمان دفاع مقدس، چنان رمز گشایی می کنند که اصلا باورت نمی شود. از مکر و فتنه کسانی پرده برمی دارد که هرگز در مخیله ات هم نمی گنجید که بوسیله آنها پروژه فتنه اداره می شد. فتنه گر بی اختیار انگشتش برای شماره گرفتن، شماره موسس را می گیرد بدون حرف و سخنی، تیر های مکر و حیله اشرا ابراز می کند. نقشه لو می رود، لانه زنبور مهاجم کشف می شود؛ فتنه گر ها یکی یکی برای اعتراف زبان می گشایند و فتنه گر رسوا می شود. اینجاست که دود به چشم طلبه زاویه دار می رود و از خانه ای که متعلق به نام حضرت فاطمه سلام الله علیها است طرد می گردد.
وقتی با طلاب جوانی که از انباشت کار های منزل و فرزند داری و دروس مانده شکایت دارند ، تعجب می کنم. و سخنانشان را نمی توانم درک کنم. چون درس هایم را در کنار فرزند داری و کارهای منزل انجام داده ام بدون اینکه حقی از کودکانم ضایع گردد. با توجه به سختی کارهای منزل و بچه داری که در دهه 60- 70 وجود داشت. از پوشک خبری نبود؛ هر شب باید تشتی از کهنه بچه را با دست می شستم، ظروف از صبح تا شب هم باید شسته می شد و همین طور لباسهای چرک، آنهم ساعت 12 شب که آب لوله کشی جاری می شد. رخت و لباس را توی تشت می ریختم و روی آنها با پاها لگد کوب می کردم. دروس را هم به علت هجرت از قم غیر حضوری می خواندم. هنگام خواندن و نوشتن اجبارا بر روی شکم دراز می کشیدم و فرزندم روی کمرم استراحت می کرد، یعنی گهوار اش بودم، این برنامه همینطور ادامه داشت تا آخرین فرزند. هنگام نماز ایستاده در آغوشم بود و در رکوع باهم بودیم و در سجده کنارم ولو می شد. هر هفته برای دیدار از خانواده شوهر از شهر به روستا هم سفر میکردیم، یعنی سفرها هم همچنان پا برجا بود.
مهمانی دادن هایم که کمترین تعدادش 30 نفر می شد.
همه هفته ها در نماز جمعه بودیم و در برنامه های اجتماعی حضوری پر رونق داشتم. درس بچه های بزرگتر را هم باید آموزش می دادم، هیچ وقت بچه ها را بدون صبحانه به مدرسه نفرستادم. وقتی ظهر از مدرسه می رسیدند بوی غذای های سنتی اشتهایشان را برای خوردن غذا چند برابر می کرد. برای اشتغالات درسی هرگز از وقت کودکان و همسر داری کم نگذاشتم، فرصت هایم برکت داشت، و هر کاری به وقت خودش انجام می شد. حتی موقع درد زایمان، بعد از آرامش چند دقیقه ای کتاب را مطالعه می کردم، که مادرم شگفت زده میپرسید یعنی اینقدر واجب است که با این وضع درس بخوانی. همیشه لباس و مانتوی مدرسه بچه ها را خودم می دوختم، حتی از غبای فرسوده همسر برای پسرم شلوار بیرون می دوختم. لباس مردانه شوهر را هم خودم می دوختم.بعضی اوقات دوستان هم تقاضای دوخت لباس داشتند دریغ نمی کردم. ترشی جات و مرباجات ….را هم خودم تهیه می کردم. خداوند برکت داده بود درختان میوه هم پر بار بود و سوغاتی هایم از لواشک و برگه زردالو انبوه بود. از جهت سلامتی در طول تحصیل چندین بار زیر تیغ جراحی رفتم. این بهشتی بود که برای تربیت فرزندان داشتم که بسیار پر برکت بود. البته همه این برکات از فضل پروردگارم بود.
اگر بتوانیم این فرهنگ خرافی را که در چهار شنبه پایانی هر سال به بخش سلامت جامعه آسیب میزند که طبق آمار 16 میلیارد تومن فقط هزینه آتش زدن و پرتاب کردن ترقه و نارنجک بوده را با فرهنگ سازی و راه اندازی کمپین به یک کار شادی آفرین مثبت تبدیل نماییم بهترین جهاد در فضای مجازی خواهد بود.
که متاسفانه به یک روز ختم نمی شود از یک ماه مانده به اتمام سال شروع می شود وبعد از سال نو هم تا پایان تعطیلات ادامه دارد.
وهرچند رسانه در این زمینه فرهنگ سازی می کند ،البته در هفته آخر منتهی به چهار شنبه که فایده ای ندارد ،در حالیکه باید در طول سال در برنامه کودک و نوجوان برنامه ربزی کند تا اثر گزار باشد.
باید مدارس ، منابر در طی سال در باره اثرات مخرب ای شادی سخن بگویند.
فرا رسیدن عید نوروز، مستلزم اموری است که هر یک، بیان حکمی مناسب را میطلبد. نکاتی را در این زمینه یادآور میشویم:
▪ نکته اول، خرید و فروش پول نو:
یکی از امور رایج در آستانه فرا رسیدن اعیاد و بهخصوص عید نوروز، خرید و فروش پول نو است، مثلاً شخصی صدهزار تومان پول نو را به صدوبیست هزار تومان یا کمتر و بیشتر میخرد. آیا این معامله صحیح است؟
پاسخ این است که معاوضه مزبور صحیح است و اشکالی بر آن مترتب نیست؛ مشروط به اینکه معاوضه نقد به نقد صورت پذیرفته و نسیه یا پیش فروش در بین نباشد. علت این است که در معاوضه مزبور، «ربا» محقق نشده است. اینکه ربای قرضی نیست، زیرا فرض بر این است که قرضی صورت نگرفته و مبادله بهطور نقد به نقد انجام شده؛ و اما اینکه ربای معاوضی نیست، زیرا ربای معاوضی در همه موارد حرام نیست، بلکه در چیزهای وزن کردنی و پیمانهای حرام میباشد. بنابراین در چیزهای شمارشی مانند پول و امثال آن، کم یا زیاد بودن یکطرف اشکال ندارد. (توضيحالمسایل محشی، امام خمينى قدسسره /2/840)
اتوبوس در حرکت بود، از قم به تهران می رفت. مسافر جلویی که مرد بود دائم برمی گشت پشت سرش را نگاه می کرد. من هم که روی صندلی پشت سر او نشسته بودم معذب بودم از اینکه مرد نامحرم برمی گرده و عقب اتوبوس را نگاه می کند. سرم را بردم پشت سرش، بدون اینکه کسی بشنود، آهسته گفتم اگر یک بار دیگر به برگردی به پاشنه کفشم می کوبم روی مخت، لطفا به روبرویت نگاه کن! بنده خدا به قدری ترسیده بود که تا تهران توی صندلیش فرو رفته بود! این اتفاق در سال 1351 بود، من فقط 18 سال داشتم. بعدها حدیثی را دیدم که بیان می کرد اگر کسی امر به معروف ونهی از منکر کند خداوند ابهتی برایش قرار می دهد که دیگران از او می ترسند و منکر را ترک می کنند. ولی اگر اهل نهی از منکر نباشد خوفی از سوی گناهکاران در دلش می افتد.
همیشه، در احوالات اولیا خدا فکر می کردم که چگونه شب ها را تا صبح عبادت میکردند؛ یا در زندگی عرفای بزرگ می خواندیم که شب ها تا صبح در مسجد بیتوته می کرده و در حال مناجات با خدا بوده است.
یا شهادت که آرزوی همه خوبان عالم است و بانوان خوب همیشه در آرزوی این نعمت الهی غمی را در بقچه دلشان نوازش می کنند.
و آرزو میکردم کاش این توفیقات نسیب ماهم میشد که اگر می شد چه میشد.!
بعد خودم را توجیه می کردم که در کدام مسجد اجازه می دهند که شب تا صبح بمانی و مناجات کنی! و فرض این باشد که مسجدی در نزدیکی خانه ات باشد و درِ آن تا صبح هم باز باشد، قدرت جسمانی من این نیرو را ندارد تا صبح بیداری را تحمل کند و اگر چنین شود حتما صبح سر دردی عجیب مبتلا خواهم شد!
موضوع مهمتر اینکه جواب همسر و فرزنداری را چگونه باید پاسخ داد!
اما در پس این آرزو ها، حدیث نورانی را شنیدم؛ از غفلتی که سالیان دراز در تاریکی آن غرق شده بودم افسوس خوردم!
راهکاری که انسان را هدایت می کند که تا صبح در مسجد باشد و هم در حال عبادت باشد و همسر و فرزندانش در کنارش باشند، اگر در حال خواب از دنیا رفت پاداش شهادت بگیرد.
تاکید پیامبر(ص)به گرفتن وضو قبل از خواب:
۱. کسی که با وضو بخوابد گویا شب تا صبح بیدار (و به عبادت مشغول بوده) است.» (وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۶۶)
۲. کسی که با وضو بخوابد، بسترش تا صبح مسجد و خوابش نماز او است و اگر کسی بدون وضو بخوابد، تا صبح مانند مرداری است که بسترش قبرش است.» (مستدرک الوسائل، ج ۱ ، ص ۴۲)
من نام علی الوضوء ان ادرکه الموت فی لیله مات شهیدا. کسی که با وضو بخوابد، اگر در شب مرگ به سراغش آمد، این شخص شهید از دنیا رفته است.وسائل الشیعه، ج 1، ص 262.
حیفم آمد که این حدیث نورانی را پست نکنم، اگر وضو گرفتید و قبل از خواب با حدثی وضو باطل شد؛ در کنار رختخواب تیمم کنیم؛ که هم تا صبح در مسجد باشیم و در حال عبادت و اگر از دنیا رفتیم ؛ اجر شهید داشته باشیم.
شب لیلة الرغایب بود ،در میان جمعی از جوانان مهمان بودم گفتند برای مان از این شب بگو، پرسیدم میدانید چرا لیلة الرغائب می نامند. هرکسی چیزی گفت: یعنی شب آرزوها! گفتم خیر این نیست. با شگفتی پرسیدند پس معنای آن چیست؟ گفتم شب پاک سازی قلبها که هرچه داریم از آنجا نشات می گیرد
. چنانچه برای هر کاری روزی را انتخاب می کنید، برای این کار مهم هم باید روزی را انتخاب کنید. خصوصا که باید کم کم آماده شوید تا در ماه رجب و بعد ماه شعبان که سر انجام ماه مهمانی خدا می رسد با آرزوهای الهی ورود کنید.
#################### پرسیدم فلسفه چهارشنبه سوری را می دانید چیه؟ گفتند یه کاریه که پیشینیان انجام می دادند فقط همین!
گفتم خیر در زمانها ی گذشته وقتی زباله های هرکسی جمع می شد، مانند امروز نبود که شهرداری مسئول جمع آوری آن باشد لذا زباله ها دم در هر خانه ای انباشت می شد. هر روز هفته یکی نفر زباله هایش را می سوزاند، این کار باعث می شد که هر روز محله پر از دود باشد، آلودگی همه شهر و روستا را پر می کرد . بعد تصمیم گرفتند همه اهالی چهار شنبه آخر هفته پاکسازی کنند.باز هم دود مزاحم می شد. تصمیم گرفتند که زباله هارا در بیرون روستا و یا شهر بریزند وچهار شنبه آخر سال برای پاک سازی، زباله ها را بسوزانند. و نامش را گذاشتند چهار شنبه سوزی که بعدها بر اثر شهر نشینی و مامور شدن افرادی برای از بین بردن زباله ها دیگر لزومی به این کار نبود . مردم به یاد آن روزها آتشی را خارج از شهر می افروختند ، که اکنون این کار مثبت پیشینیا ن تبدیل به تولید زباله و انفجار و خرابی و کشتار وخودسوزی شده است!
############# امشب همگان دعا خواهید کرد و هرکسی دعای و آرزویی دارد که مطمئنا تا زمانی که شما از کالای ایرانی حمایت نمی کنید بسیاری از دعا هایتان اجابت نخواهد شد! چشمهایشان گرد شده بود، دعا چه ارتباطی با حمایت از تولید ملی دارد!
چون اگثرا جوان بودند و در جستجوی کار و خانم های مجردی که در آرزوی ازدواج و بعضی به فکر خرید خانه و آن دیگری در تلاش تا همسرش به خانه برگردد….با شگفتی گفتند یعنی آرزوهای ماهم سیاسی شده است!؟
کسانی که دنبال کارند تا زمانی که با کالای ایرانی قهرند ،بازار اشتغال هم خاموش است چون کارگر و کارمند ومهندس خارجی با خرید شما مشغول است و دعا به جان شما می کند که سفره اش پر از نان است!
و دختران مجرد دم بخت هم با خرید اجناس خارجی و پز دادن به فامیل و در و همسایه ،جوان کارمند و کارگری که کار کند و حقوقی داشته باشد تا ازدواج کند نخواهد یافت صد سال هم دعا کند مستجاب نمی شود.
بعضی گفتند جنس ایرانی زود خراب می شود چاره ای نداریم. گفتم چاره شما هم در واردات شوهر چینی و کره ای…است که برایتان از اون ور آبها بیاید منتظر باشید تا صبح دولت تان بدمد .
نسیم دلنوازرجب ازره رسید. عیدامدوخبری بس نکوآورد.خبرتولدمولاجهانگیرشد رایحه ی ولایت عالم رافراگیرکرد رایحه ای بس دلنواز وروح انگیز. سلام بر ولی خدا سلام برماه رجب’
ماه بندگی.
ماه بارش باران رحمت برسراسرگیتی. ماه صیام و شب زنده داری.دیوار کعبه بشکافت فرشته ای برزمین خداپانهاد
. خداعلی نامیدش.
محبوب دل خلق جهان افریدش.
آمدتابشارت دهددلهارا به ولایتش.
به خلافتش. به عدالتی شگفت در وجود فواره وارش. آمدتااکسیرجاودانه ونجات بخش ولایت رابرمابنوشاند
وعبادت مان رامعنایی شگفت بخشد. امدتا مصداق “وضوی بی ولایت آب بازیست"باشد. امدوعالم محوتمایایش گشت. خوش آمدی فرشته ی خدا..
همچوعلی نیست پادشاهی نیست غیرمولاهیچ مشکل گشایی نیست برای قلبم اینچنین آشنایی نیست همچو شیعه ی حیدر اینچنین مقتدایی نیست ذوالفقار بی غلاف خداست علی حیدرمقتدر شجای ماست علی تپش های دلم گوید فراوان یاعلی جان علی ویاعلی و جان علی. ای شده نورولایت ازتوجوشان یاعلی. #زهرا_محمدی ___________________________________________________________________________________________________
پ.ن
?توجه: پنجشنبه شب،شب لیله الرغائب است.
اعمال زیر را حتما مطالعه کنید زیرا سفارشاتی از سوی نبی اکرم صلوات الله علیه آله و سلّم آمده که گفتم برای شما هم یادآوری کنم:
?روز پنج شنبه اول ماه رجب - در صورت امکان و بلا مانع بودن - روزه گرفته شود. چون شب جمعه شد مابین نماز مغرب و عشا دوازده رکعت نماز اقامه شود که هر دو رکعت به یک سلام ختم میشود و در هر رکعت یک مرتبه سوره حمد، سه مرتبه سوره قدر، دوازده مرتبه سوره توحید خوانده شود. چون دوازده رکعت به اتمام رسید، هفتاد بار ذکر «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِیِّ الاْمِّیِّ وَعَلی آلِهِ» گفته شود. پس از آن در سجده هفتاد بار ذکر «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» گفته شود. پس از سر برداشتن از سجده، هفتاد بار ذکر «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَلِیُّ الاَعْظَمُ» گفته شود. دوباره به سجده رفته و هفتاد مرتبه ذکر «سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِکَةِ وَالرُّوحِ» گفته شود.
در اینجا میتوان حاجت خود را از خدای متعال درخواست نمود. —————————————– ?پیامبر اسلام در فضیلت این نماز گفتهاست که: کسی که این نماز را بخواند، شب اول قبرش خدای متعال ثواب این نماز را با زیباترین صورت و با روی گشاده و درخشان و با زبان فصیح به سویش میفرستد. پس او به آن فرد میگوید: ای حبیب من، بشارت بر تو باد که از هر شدت و سختی نجات یافتی. میّت میپرسد تو کیستی؟ به خدا سوگند که من صورتی زیباتر از تو ندیدهام و کلامی شیرین تر از کلام تو نشنیدهام و بویی، بهتر از بوی تو نبوئیدهام. آن زیباروی پاسخ میدهد: من ثواب آن نمازی هستم که در فلان شب از فلان ماه از فلان سال به جا آوردی. امشب به نزد تو آمدهام تا حق تو را ادا کنم و مونس تنهایی تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دمیده شود و قیامت بر پا شود، من سایه بر سر تو خواهم افکند.
?شب آرزو ها دعایمان این باشد که برای ظهور امام عصر علیه السلام دعا کنیم.
ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد و قتال با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خداست کسی که یک روز از ماه رجب را روزه دارد مستوجب خشنودی خدا می گردد و غضب الهی از او دور می گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته می شود هر کس که سه روز از آن را روزه بگیرد بهشت بر او واجب می گردد .رجب نام نهریست در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر است .ماه رجب ماه استغفار امت است ،پس در این ماه باید بسیار طلب امرزش کنیم که خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است زیرا که رحمت خداوند در این ماه بسیار است، خدایا از تو درخواست می کنم مانند کسی که بسیار گناهکار است و گناهانش او را به هلاک انداخته و عیب هایش او را به بند کشید ،و مدت هاست که بر خطاها عادت کرده و کارهایش با رنج ها و معصیت های بزرگ همراه است، از تو درخواست می کنم که توبه اش را بپذیری و از گناه پاکش کنی و از آتش جهنم آزادش سازی و از آنچه به عهده دارد عفوش نمایی.خدایا می دانم خیلی مهربانی ،خدایا من به سوی تو تقرب می جویم واز تو می خواهم در این ماه مرا غریق رحمت وسیعت و نعمتهای سامان بخشت گردانی.خدایا می دانم ستایش مخصوص توست که خزائن رحمتت تمامی ندارد وهر کس در امان توست دیگر ترسی ندارد،پروردگارا اگر گناهی کردم این بخاطره اعتمادم بر کرم تو بود،چرا که توبه بندگانت را می پذیری و گناهانشان را عفو می کنی و خطاهایشان را می بخشی و تویی که دعای خلق را اجابت می کنی و به بندگانت نزدیکی بخصوص در این ماه ، و به همه ی بندگانت نظر داری من اکنون دست به سوی تو دراز کردم از خطاهایم به در گاهت توبه می کنم و با میل و رغبت از تو می خواهم که بهره ام را از عطاهایت افزون فرمایی ، ای خدای من قسم به این ماهت ای نجات بخش من از هر سختی ، ای پناهنده من از هر خطا،نشاطم را بسیار و کامل فرما، و عاقبت های بد کارها را از من دور کن .. برداشته از دعاهای رجب
یکی از موارد این اختلال، شخصیت نمایشی است. بیماران این اختلال دائما خواستار توجه و تشویق دیگران بوده و با رفتار های نمایشی یا خودآرایی سعی در جلب نظر دیگران دارند.
این نتیجه کم کاری خانواده ها می باشد.
دین اسلام در باره دختران سفارش ویژه دارد، که مخاطب آن پدران هستند که باید در تربیت دختر توجه داشته باشند.
پدران باید محبت بیشتری به دختران ابراز نمایند. وقتی پدری دخترش را از جهت زیبای و تشویق کند، چون پدر غیر هم جنس است؛ باعث می شود دختر از مردان بیگانه توجه را گدایی نکند.
بعد از بلوغ و ازدواج دختر به همسران سفارش می کند، که دوست داشتنی ترین سخن یک مرد به همسرش گفتن این سخن است که دوستت دارم. و زن هرگز این سخن را فراموش نمی کند.
در تعبیر بسیار جالب دیگری خداوند در کریمه 49 سوره شوری لِلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَلُقُ مَا یَشَاءُ یهَبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَاثًا از دختر به عنوان هدیه استفاده می کند وانسانها باید از این هدیه خداوند خوشحال شوند. بدیهی است این تعبیر بهترین تعبیر ممکن برای دختر است. در ادبیات معصومین (ع)هم چنین ادبیاتی متداول است. هم چنانکه پیامبر اسلام (ص) در تعبیری از دختران به باقیات صالحات تعبیر می شود.
نتیجه این کم کاری، می شود اختلال شخصیت، آنهم به صورت نمایشی که فرد می خواهد خود را جلوه دهد تا خلا های درونیش را التیام بخشد.
یکی از بیماریهای روانی، اختلال در سلوک است که در فرایند رشد در دوران طفولیت یا نوجوانی بروز می کند. لجبازی ، رفتار خصمانه، تخطی از هنجارهای اجتماعی و رفتارهای ایذایی نشانههای این اختلال است.
رفتار هایی که به صورت تکانشهای غیر قابل کنترل و مکرر رخ می دهند و اغلب شامل موارد زیر می باشد.
1-اختلال انفجاری متناوب؛ دوره های خشونت آمیز و آشوب گرانه که منجر به تخریب اموال یا آسیب دیدن دیگران می شود.
2-جنون دزدی؛ عادت بیمارگونه به دزدی اشیا و متعلقات دیگران، بدون نیاز به آن.
3-جنون آتش افروزی؛ لذت بردن از ایجاد حریق آتش افروزی مکرر. وغیر ارادی.
4-قمار بیمارگون؛ اشتغال ذهنی شدید به قمار کردن.
5-وسواس موکندن؛ میل مفرط و غیر قابل کنترل و کندن موهای صورت، به ویژه ابروها و مژه ها.
پ ن
وقتی دخترم را برای کلاس اول ابتدایی به مدرسه بردم ، برای آرامش او لحظه ای با او وارد کلاس شدم.در کنارش روی نیمکت نشستم.همکلاسی های او ، دور من جمع شدند، هرکدام پرسشی داشتند! و متعجب بودند که آیا من هم قرار است با آنها در کلاس درس بخوانم! در میان آنها دختری توجهم را جلب کرد. کودک اصلا مژه نداشت.آن روز من گمان کردم که او مشکل رویش مژه دارد.
تا اینکه بعد از چند سال که همان دختر به سن بلوغ رسیده بود، با مادرش در مجلس عروسی کنار هم بودیم و اتفاقا با هم فامیل شده بودیم.
هنگام غذا شد، دخترک آمد و از مادرش دعوت کرد؛ بیا سر میزی که من آماده کرده ام غذا بخوریم. مادرش جواب منفی داد و دخترک گریان رفت. به او گفتم: چرا دعوتش را نپذیرفتی، کودکان نیاز به محبت دارند و باید بوسیده شوند خصوصا دختران.
گفت شاید باور نکنی از زمان تولد تا کنون او را یک بار هم نبوسیدام!!!!
قال الامام الصادق – (عَلَیْهِ السَّلامُ): مَن قَـبَّلَ وَلَدَهُ كَـتَبَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ حَسَنَةً وَمَن فَرَّحَهُ فَرَّحَهُ اللّهُ يَومَ القيامَةِ، وَمَن عَلَّمُهُ القُرآنَ دُعىَ بِالبـَوَينِ فَيُكسَيانِ حُلَّتَينِ يُضىءُ مِن نورِهِما وُجوهُ اَهلِ الجَنَّةِ؛ هر كس فرزندش را ببوسد ، خداوند عزّوجلّ براى او ثواب مىنويسد و هر كسى كه او را شاد كند ، خداوند روز قيامت او را شاد خواهد كرد و هر كس قرآن به او بياموزد ، پدر و مادرش دعوت مىشوند و دو لباس بر آنان پوشيده مىشود كه از نور آنها ، چهرههاى بهشتيان نورانى مىگردد. (کافی-جلد 6-ص49 )
آنجا بود که که متوجه شدم، کندن مژه هایش به خاطر بی توجهی خانواده است. وقتی بیشتر تحقیق کردم فهمیدم، که کودک به منزل عمویش که در همسایگی آنها بوده میرفته و با دختر عموها بازی می کرده است ، هنگامی که پدر به خانه می آمد با شکایت مادر کودک تنبیه می شده است.
کودکانی که از نظر خانوادگی، شیوه تربیتی شدیدا کنترل شده همراه با تحقیر و تنبیه بدنی باشند، گرفتار شخصیت پارانوئید می شود.
خصوصا اگر علت تنبیه،
فاش کردن اسرار خانواده، تنبیه باعث می شود که کودکان از بازگوکردن مطالب خود اجتناب کنند و خود نیز به افرادی پرخاشگر، عصبی و بیش کنترل کننده تبدیل شوند.
وابستگی به والدین، در واقع والدین برای کاهش وابستگی و مستقل کردن فرزندان از روش تنبیه و طرد کردن استفاده می کنند.این امر باعث می شود کودکان کم کم به افرادی سرد و دوری گزین تبدیل شوند.
احساس نا ایمنی شدید باشد؛ به علاوه به علت ناتوانی مادر در مراقبت صحیح و همراه با محبت در دوران نوزادی و طفولیت، اعتماد بنیادین که بایستی در سال اول زندگی شکل بگیرد، در این افراد شکل نگرفته و به بی اعتمادی تبدیل شده است.
اگر فردی دارای چهار نوع علامت از علائم زیر باشد،مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید است.
1-منفی باف است و گمان می کند که دیگران می خواهند از او سوء استفاده کنند یا فریبش دهند.
2-به دوستان و بستگان خود بی اعتماد است و در وفاداری آنها شک دارد.
3-به هیچ کس اعتماد نمی کند؛ زیرا می ترسد از اطلاعات او علیه خودش استفاده شود.
4-در گفته ها و حوادث معمولی، معانی تحقیر آمیز و تهدید کننده می بیند.
5-کینه توز است و تحقیر، بی اعتنایی و اهانت دیگران را نمی بخشد.دائما گمان می کند دیگران در حال حمله به رفتار و شخصیت وی هستند و او را زیر سؤال می برند. بر همین اساس همواره به دیگران حمله می کند و پاسخ پرخاشگرانه از خود نشان می دهد.
6-نسبت به وفاداری همسر یا شریک زندگی بسیار بدبین وشکاک است.
اگر در مجموعه دوستان یا فامیل، طلاب یا خدای نکرده فرزندان با شخصی مواجهه شدید که علائم بالینی مانند خود خواهی شدید، نبود وجدان و عدم پشیمانی یا شرم از آزار و توهین، آسیب دیگران، در پرونده رفتاری داشت.
یا با رفتار تکانشی، چرب زبان و ظاهرا جذاب، ریاکار و غیر قابل اعتماد، بی اعتنا به مقررات و ارزش های اجتماعی بود.
و از طرفی دروغگوی حرفه ای، با احساس خود بزرگ بینی و ارزشمندی داشت.
علاوه بر همه موارد بالا، عدم همدلی با دیگران، مسئولیت نا پذیری، نپذیرفتن اشتباهات خود، بی توجهی به حقوق دیگران، قانون شکن و فریبکاری ، جسور و بی ملاحظه بود.
این یعنی که گرفتار بیماری روانی شخصیت ضد اجتماعی است.
شیوع این بیماری در بین زنان8/0 و مردان 5/4 گرفتار این بیماری میشوند.
سن شروع ازاوایل نوجوانی می باشد و مردان 5 برابر زنان مبتلا می شوند.
علل روانشناختی: بد رفتاری دیگران باوی در کودکی و آشفتگی شدید خانواده باعث ای ن بیماری می گردد.
درمان: فوقوالعاده مشکل است، چون اغلب بیماران مبتلا خواهان بهبودی نیستند حتی وقتی اقدام به درمان می کنند بیشتر برای متقاعد کردندیگران است نه تغییر خودشان.
با این حال اگر خواستید معالجه کنید باید به فنون درمان توجه داشته باشید
1-برجسته کردن رفتارهای هنجار شکنانه برای خانواده
2-نشان دادن عواقب وخیم رفتار به خودش
3-به آخر خط رساندن بیمار،در تنگنا قرار دادن
4-مچ گیری وآشکار ساختن تناقض ها و دروغ گویی هایش
5-برانگیختن احساس ندامت و گناه فرد
علائم بهبودی: ایجاد احساس ندامت و شرمساری و اندوه شدید.
خدا هیچ کسی را گرفتار این بیماری نکند، ما که نتوانستیم بیمار را معالجه کنیم؛ خدا باید شفایش دهد. هنگام پذیرش طلبه باید خدا کمک کند، چون شناسایی این گونه داوطلبان بسیار دشوار است.
آبی به صورتش زد، به آینه ربروش نگاه کرد، چشم هاش پف کرده بود؛ سرش درد می کرد، برای کم خوابی دیشب بود.حتما آقای رئیس این وضع ناراحت میشود، چون خیلی به تیپ ظاهر منشی اهمیت میده! بچه را توی خواب شال و کلاه کرد، بدون خوردن صبحانه و بدون خداحافظی با همسرش بچه به بغل از خانه زد بیرون. از ترسش به آشپزخانه نگاه نکرد، تا چشمش به انبوه ظرف های تلمبار شده روی میز نیفته، چون اصلا دوست نداشت ظروف نشسته بماند. همیشه دوست داشت آشپزخونه برق بزنه و همه چیز سر جای خودش باشه. با وزش هوای سرد پائیزی کودک بیدار شد، شروع کرد به گریه ، این کار هر روزشان بود. کودک می دانست که باز هم باید برود مهد کودک و پیش خانم یاسی تا عصر بماند. اصلا دوست نداشت بره مهد؛ همیشه دنبال مادرش کریه می کرد،این روی اعصاب زن جوان اثر بدی داشت، حتی سر کار هم صدای گریه را می شنید. خانم جوان در یک موسسه منشی بود، با در آمدی که فقط کفاف پرداخت هزینه بیمه، مهد و ایاب و ذهاب و مانتو و کفش خودش می شد. با خودش فکر می کرد، با این وضع آرش هم توقع داره که توی پرداخت قسط خرید تلویزیون جدیدی که خریدند کمک کنم! دیشب بعد از رفتن مهمونا کلی باهم حرفشون شده بود. آرش می گفت خسته شدم از بس غذای حاضری و کنسرو شده خوردم. دیشب وقتی دست پختم را دید گفت کاش همیشه بوی غذای واقعی توی خونه باشه. مگر چقدر عمر داریم که با هم بودن را تجربه کنیم، از صبح سرکار تا غروب، بعد هم میایی خسته و کوفته! یک ریال هم نداری توی خرج خونه که هر روز در حال تعویض تجملات آن هستی کمک کنی! تکلیف این طفلکی چی میشودکه مثل گوشت قربونی هر روز باید صبح زود از بچگی بیدار بشه بره مهد کودک و هر ماه هم یک جور مریضی بگیره، حالا خرج دوا دکترش بماند!
مگر تو چند تا دست داری؟ هشت پا که نیستی، هم کار بیرون هم خانه؛ همه را باهم جمع کنی؟
اصلا متوجه نیستی که مردی به نام آرش شوهر توست! رسید به مهد کودک، دید دربسته است، با عجله دستش را روی زنگ گذاشت؛ کسی در ا باز نکرد. به ساعتش نگاه کرد هفت و نیم بود، همیشه این موقع در باز بود. تعجب کرد، بچه گریه می کرد خوابش کم شده بود! ساک وسایل بچه را گذاشت کنار در ،و گوشی را از کیف دستی برداشت، شماره مدیر مهد را گرفت، صدایی مردی از آن طرف جواب داد، الو چرا صبح جمعه مزاحم می شوید می خواهیم روز تعطیل راحت یه چرتی بزنیم! از ترس قلبش به شدت می زد، خیلی ترسیده بود و خجالت کشید که روز جمعه مزاحم شده و خودش و بچه را هم بی خواب کرده و این همه راه آمده تا مهد کودک همه الکی شده بود!
پ ن
وقتی به زندگی معصومین و سفارش آن ها در تامین یک زندگی ایده آل، معلوم میشود که بسیار عقب هستیم .مردانی که باید در کنار همسر به آرامش برسند تا بتوانند در جامعه زیر چرخ سنگین کار تاقت فرسا در فرایند تولید و ساختن جامعه و امرار معاش برای خانواده تلاش کنند؛ در محیط های پرتنش روزگار را می گذرانند!
کودکانی که قرار است مردان و زنان آینده باشند و پدران و مادرانی صبور و پر مهر باشند تا بتوانند فرزندانی قوی را تربیت کنند، خودشان محروم از آغوش پر مهر مادری سرشار از آرامش، بدون تربیت بزرگ می شوند.
و این تسلسل همچنان ادامه دارد، و می رود که نسلی بی حوصله بدون احساس مانند ربات در جامعه جایگزین گردد.
باید دوباره برگردیم و به سیره معصومین با چشمان باز نگاه کنیم.
حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاسلام از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم خواستند کارهای روزانهی آن ها را تقسیم کند. رسول خدا فرمود:« کارهای داخل منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی باشد.» فاطمه علیهاسلام می فرماید: کسی نمیداند من چقدر خوشحال شدم از اینکه رسول خدا مرا از معاشرت با مردان بازداشت.
گرچه کارهای داخل منزل مربوط به زن و کارهای خارج از منزل مربوط به مرد است ولی این بدان معنی نیست که مرد هرگز نباید در منزل کمک کند و همیشه انتظار داشته باشد همسرش همه چیز را مهیا کند!
نه چنین نیست بلکه گاهی زن احتیاج به همکاری و همفکری دارد و باید شوهرش با تفاهم و خوشروئی به یاری او بشتابد. مثلا در دوران حاملگی یا نقاهت زایمان و یا زمان شیردادن کودک، باید مردان هم به امور داخل منزل کمک دهند.
امام صادق علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام برای منزل هیزم میآورد، آب تهیه می کرد، منزل را جارو می کرد، در پاک کردن عدس کمک می کرد. فاطمه علیهاسلام هم گندم و جو آرد می کرد، خمیر درست می نمود و نان می پخت. توضیح: روح اسلام زن را برای تربیت نسلی پر صلابت معرفی می کند و مرد باید برای تامین چنین پروژهای دست به کمر بزند و خانواده را با نانی حلال و روحی پر مهر به ثمر برساند. منابع: بحارالانوار، ج 43، ص 81، ح 1.
امروز برای نهار دلمه با برگ مو آماده کرده ایم! بوی دلمه به معنای واقعی کلمه مستمان کرد! خصوصا که برگ ها تازه و لطیف بوده و از درخت انگور حیاطمان چیده شده اند! لذت خاصی دارد کدبانوی منزل با آرامش خاطر و بدون دغدغه های خودساخته به «تدبیر منزل» بپردازد.
«تدبیر منزل» اصطلاحی است که جناب ارسطو به عنوان یکی از اقسام عملی فلسفه از آن نام می برد! اگر بخواهیم عبارت مذکور را کمی علمی تر مطرح کنیم باید عرض کنیم خدمتتان که ارسطو فلسفه ی نظری را شامل
« متافیزیک»،« ریاضیات» و « طبیعیات» و فلسفه ی عملی را شامل«تدبیر منزل»،« سیاست مدن» و « اخلاق» می دانند و تدبیر منزل یا کدبانوگری مقام والاییست که بر عهده ی فرشته عشق گذاشته شده. همسر داری، بچه داری و خانه داری هریک به تنهایی «هنر» هستند و رسما هنرمند بانوئیست کدبانوی بهشت است!
مقابله با توطئه ترور شخصیت على(ع) و دفاع از ولایت حضرت زهرا(س) بهترین راه برای مبارزه با برنامه تخطئه و فریب دشمن را آگاهی رساندن و بصیرت افزایی درباره تبیین شخصیت ولی زمان و ویژگیهای متمایزکننده او قرار داده بود. به همین دلیل در مواقع مختلف از مجاهدتهاى حضرت على(ع) در لحظههاى سرنوشتساز جنگهاى صدر اسلام سخن می گفت و رشادتها و جانبازىها و دلاورىهاى مولى امیر المومنین علی (ع) را بهخاطر مردم مىآورد و مىفرمود: «هرگاه آتش جنگ را برافروختند، خدا آنرا خاموش كرد یا هرگاه شاخ شیطان سر برآورد یا اژدهایى از مشركین دهان باز كرد، (رسول خدا(ص))، برادرش (علىبن ابىطالب(ع)) را در كام (اژدها و شعله فتنهها) افكند، و (على(ع)) هم بازنمىگشت مگر آنكه گردن سركشان را پایمال شجاعت خود سازد و آتش آنان را با (آب) شمشیرش خاموش كند.» و گاه از شأن و منزلت على(ع) در پیشگاه الهى و نزد پیامبر(ص) سخن بهمیان مىآورد و بدینوسیله با صداى بلند و فریاد رسا اعلان مىداشت كه آنكه او را خانهنشین كردهاند، پس از رسول خدا(ص) بیشترین حق را در اعلان كلمة الله و احیاى حاكمیت اسلام داشته است، بهطورى كه هرگاه اسلام به خطر مىافتاد، نبى اكرم(ص) به كمك او اسلام را از خطر مىرهاند. یكى دیگر از اقدامهاى روشنگرانه آنحضرت، افشاى ماهیت جریان براندازى و بیان ریشههاى سیاستستیز با على(ع) بود. آنحضرت معتقد بود كسانىكه على(ع) را از صحنه بیرون كردهاند، از شدت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و زیادهخواهان و افزونطلبان بیم دارند، آنان مىدانند على(ع) در اجراى عدالت ذرهاى كوتاهى نخواهد كرد و در راه تحقق احكام الهى از مرگ نمىهراسد، ازاینرو او را كنار زدند تا بهآسانى به اهداف شخصى و خواستههاى نفسانىشان دستیابند. دختر پیامبر(ص) فرمود:«به چه دلیلى از ابوالحسن انتقام گرفتهاند؟ به خدا قسم! بهخاطر سختى شمشیرش و بىباكى نسبت به مردنش و شدت تاختنش (بر آنان) و مجازات (كردن با) آسیب زدنش در جنگ و خشم كردن او در راه خدا، از او انتقام گرفتند.» شاید آنروزها بسیارى از اصحاب و تابعین و كسانىكه تازه مسلمان شده بودند نمىتوانستند باور كنند دستهایى كه على(ع) را كنار زدهاند از سر هواپرستى چنین ظلمى را مرتكب شده باشند؛ چون آنها نیز ظاهرا سالها در ركاب نبى اكرم(ص) شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، بهعلاوه برخى از آنها جزء دانشمندان جامعه بهحساب مىآمدهاند، لذا كسى جرأت نمىكرد به آنان گمان بد برده و آنها را به خیانت متهم نماید. مردم دو دسته بودند: یك دسته از ریشه دشمنى و مخالفت با على(ع) خبر نداشتند و دسته دیگر شهامت بیان حقایق را نداشتند، ولى حضرت زهراء علیها السلام با كمال شجاعت ماهیت كینهتوزانه آنان را افشا كرد و ریشههاى فاسد عداوت با مولى را برملا ساخت. حضرت فاطمه علیها السلام با این حركت خود تحلیل وقایع پیچیده سقیفه را آسان كرد و رمز و راز غربت و مظلومیت على(ع) را گشود.
توجه به آراستگى ظاهرى و باطنى در خانه براى همسر از ویژگىهاى شایسته خانواده آرمانى در اسلام، آراستگى ظاهر و باطن همسران براى یكدیگر است. زینت باطنى آن حضرت عبادت معشوق حقیقى در تمامى لحظه هاى زندگى بود.
اهتمام حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها به این موضوع تا آن اندازه بود كه در شب عروسى خود نیز به عبادت توجه خاص داشتند.
در شب ازدواج، امام على علیه السلام فاطمه زهرا سلام الله علیها را نگران و گریان دید، فرمود: چرا ناراحتى؟ پاسخ داد: در پیرامون حال و رفتار خویش فكر كردم، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم كه امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزى دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت، در این آغازین لحظه هاى زندگى، تو را به خدا سوگند مى دهم كه بیا تا به نماز بایستیم تا باهم در این شب خدا را عبادت كنیم.
علاوه بر این آن حضرت به زینت هاى ظاهرى و اهمیت آن در خانواده نیز توجه خاص داشتند.
آن بانوى گرامى براى زینت و استحباب، انگشترى به دست مى كرد و از زبان رسول خداصلی الله علیه و آله، به دست كردن انگشتر را سفارش مى فرمود: «هركس انگشترى عقیق به دست كند، همواره خیر مى بیند.» همچنین همواره بر آن بود در محیط خانه و خانواده، خوشبو و آراسته باشد و موهبت زیبایى و جمال بى مانندش را تنها براى همسرش على علیه السلام بیاراید و او همیشه نزد خود عطر نگه مى داشت. ام سلمه مى گوید: «از ریحانه پیامبر خداصلی الله علیه و اله عطر خواستم و گفتم: سرورم! آیا عطر و بوى خوشى نزد خویش دارید؟
ایشان فرمود: آرى و بى درنگ شیشه عطرى آورد و اندكى از آنرا بر كف دستم ریخت. بوى خوشى از آن برخاست كه هرگز به مشامم نرسیده بود.» حتى آن بانوى گرامى اسلام در واپسین لحظه هاى زندگى اش به این موضوع توجه داشت و به اسماء فرمود: «عطر مرا كه همیشه خود را با آن عطرآگین مى كردم، بیاور»
حفاظت از حریم خانه و خانواده از گناه بالاترین هنر بانوى یك خانه از منظر اسلام، حفظ محیط خانه و اعضاى خانواده از حرام الهى است تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضاى آن با عالم ملكوت برقرار باشد و كانون خانواده بهترین بستر براى رشد و تعالى اعضاى آن به خصوص فرزندان گردد.
این هنرى است كه حضرت فاطمه آنرا به اوج تجلى رساندند. آن حضرت در آخرین وصیت هایش به امیر مؤمنان على علیه السلام بر این معنا تأكید ورزیده است: «پسرعمو جان، تا در خانه تو بودم، دروغى نگفتم، خیانتى نكردم و از دستورات(الهى) تو هیچگاه گامى فراتر ننهادم.» *
توجه به نشاط و شادابى در خانواده
كانون خانواده هراندازه كه با روابط عاطفى بیشتر، گرم و دل انگیز باشد موجب رشد و تعالى فرزندان و نیز مانعى از انحراف و كجروى آنان خواهد بود.
به همین دلیل استفاده از لذت جویى هاى حلال بین همسران، بهره بردن از میوه ها و خوراكى هاى لذت بخش، همبازى شدن با كودكان، به مسابقه واداشتن فرزندان در عرصه هایى مثل كُشتى، شنا، اسب سوارى و… مورد تأكید این زوج یگانه تاریخ، على و فاطمه سلام الله علیها بوده و همواره سعى مى نمودند كه به طرق مختلفى شادى و خوشحالى را در بیت خود تسرى دهند و این تا حدى بود كه از بازى با كودكان كه نقش بسزایى در تربیت آنها دارد اجتناب نمى نمودند.
در این زمینه نقل شده است كه فاطمه سلام الله علیها فرزندش حسن علیه السلام را روى دست مى گرفت و بالا مى انداخت و حركت داد و مى فرمود: «اشبه أباك یاحسن، واخلع عن الحق الرّسن، واعبد الهاً ذامنن، ولاتوال ذا الاحسن؛ اى حسن، نظیر پدرت باش و ریسمان ظلم از حق دور كن، و خداوندى را كه صاحب نعمت هاست پرستش كن و با افراد تیره دل دوست مباش.» به دلیل اهمیت این موضوع است كه پدرِ خانواده فاطمى مى فرماید: «دین باور باید شبانه روز خود را به سه بخش تقسیم كند: زمانى براى نیایش با آفریدگارش؛ وقتى براى فعالیت اقتصادى اش؛ فرصتى براى واداشتن نفس به لذتهایى كه زیبا و حلال است.»
علىرغم همه شرایط سخت زندگی، هنگامى كه على علیه السلام از جهاد و جبهه جنگ برمى گشت، فاطمه سلام الله علیها استقبال گرمى از او مى كرد، شمشیر او را گرفته و مى شست. در تمام فعالیت هاى على علیه السلام او را همراهى مى كرد و نسبت به مسائل او و جامعه حساسیت نشان مى داد و به این شكل با همراهى، همفكرى و رغبتى كه در خود نشان مى داد خستگى ها و مرارت هاى بیرون را از جسم و روح او دور مى كرد.
به همین دلیل بود كه آن بانوى نمونه عالم، بهترین همراه در سخت ترین شرایط براى حضرت بودند و لب به گلایه نمى گشودند تا كانون خانواده را از ناملایمات و نزاع ها محفوظ بدارد؛ چنانكه در شرح زندگى ایشان آمده است: «روزى امام على علیه السلام به همسر بزرگوار خود فرمود: فاطمه جان! آیا غذا دارى تا رفع گرسنگى كنم؟
آن بانوى بزرگوار پاسخ داد: خیر! سوگند به خدایى كه پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید، دو روز است كه در خانه غذاى كافى نداریم. امام على علیه السلام با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من خبر ندادى تا غذا تهیه كنم؟ فاطمه سلام الله علیها فرمود:اى ابوالحسن! من از پروردگار خود حیا مى كنم كه چیزى از تو درخواست كنم كه فراهم كردن آن در توانت نیست.»
زن معاصر گرفتار حیرت و سرگردانی شده است. از زندگی لذت نمی برد، از جسم خودش ناراضی است،از همسرش رضایت ندارد ،از فرزندانش راضی نیست.
اگر رضایت داشت، دائما در حال تغییر نبود.امروزه بیشترین هزینه را زنان دارند. برای تغییر بینی، سینه، شکم، پوست صورت، لب ها، موی سر، ابرو،گونه ها ، اگر راضی بوداین همه طلاق وجود نداشت. ….یه نگاهی به فضای مجازی بیندازید متوجه می شوید که کاملا مطابق فضای واقعی شده و منطبق بر هم هستند. چرا زن در پست ترین وضعیت زندگی می کند؟ چون راه را گم کرده است. چون الگو ندارد، نسخه ندارد، والگویش جابه جا شده است.
خداوند برای شناخت انسان هشت راه قرارداده است و برای بهشتی شدن هم هشت در معرفی کرده است. و برای جهنمی شدن هم هفت راه قرار داده است و برای جهنم هم هفت در قرار داده است. اول درهای جهنم را معرفی می کنیم. حس چشایی، شنوایی، بویایی، حس لامسه، حس بینایی، قوه خیال، توهم. انسان اگر فقط بخواهد با این ابزار زندگی کند از همین دنیا وارد جهنم شذه است. پس چه کند؟
دقیقا همین ابزار و در ها برای بهشت هم معرفی شده است منتها به اضافه یک ابزار دیگر که نامش عقل است.
ما باعقل ازیک سری خطرات دوری می کنیم. مثل خطر آتش، … اما بعضی از خطرات را خودمان متوجه نمی شویم ،بلکه بوسیله عقلا به ما گفته می شود، مانند
کمر بند ایمنی، وسایل گازسوز،کسی که ماشین را ساخته می داند که با سرعتی که ماشین حرکت می کند،اگر ترمز کند سرنشین با همان سرعت به جلو پرتاب می شود لذا برایش کمر بند ایمنی را توصیه می کند .
در زندگی بشر یک اعمالی وجود دارد که انجام دادن و یا ندادن آن باعث خسران انسان می شود که خالق انسان از او آگاه هست.
با عقل متصل به وحی باید از این هفت درگاه مراقبت کرد وگر نه گرفتار همان بلایی می شویم که زنهای جامعه شده اند!
برای آسایش و سعادت بشر علاوه بر عقل باطنی ، عقل ظاهری را هم برایش آفریده است. عقل ظاهری عبارت است از پیامبران و معصومین.
یکی از عقول ظاهری وجود مقدس زهرای مرضیه سلام الله علیها است. که لحظه به لحظه زندگی او برای تمامی بشر تا قیامت هدایت و راهنما می باشد. از جزئی ترین نکته های زندگی گرفته تا موضوعات کلان جامعه وجهانی شدن درس دارد.
وقتی با همسرش سخن می گوید، چه گونه خطاب می کند؟ علی جان جانم به فدایت. وقتی کودکش را تربیت می کند، در پاسخ او که مادر جان شما از شب تا صبح برای دیگران دعا کردی، می فرماید اول جار ثم الدار اول همسایه ها. در اقتصاد به کمترین مصرف قانع می شود. در اجتهاد پاسخگوی سوالات و شبهات مردم است. در عبادت در آن سن کم اثر عبادت در اعضای او نمایان است.
در اجتماع فعال است، در جنگ های رسول خدا اطاق جنگ تشکیل می دهد و کارهایی که زنان در پشت جبهه می توانند انجام دهند فرماندهی می کند. در دفاع از ولایت چندین راه را برای روشن شدن اذهان جامعه انجام می دهد
در تمامی عرصه ها حجاب را در کمال احسن حفظ می کند و در نهایت به شهادت می رسد.
پیامبر(ص) وارد خانه زهرای مرضیه شد، او را مشغول کار منزل دید، با دستاس گندم و جو آرد می کند. در اثر کار با دستاس دستهای زهرا(س) پینه بسته و لباسش فرسوده شده است، فرمود: فاطمه جان! تعجلي مرارة الدنيا بحلاوة الآخرة، تلخی سختی های دنیا را با شیرینی آخرت آسان کن. فاطمه(س) عرض کرد، الحمد الله علی نعمائک، پدر جان شاکرم بر نعمت های پروردگارم. امروزه دشمن موفقیت های مادی و معنوی زندگی ما را می گیرد و تغییر می دهد و به عنوان نگاه مثبت به سختی ها و مشکلات با نام مهارت و هنر به ما عرضه میکند؛ انسان، مغرور از این فن، اعتماد بنفسی که او را از اعتماد به خدا غافل می کند، با غرور ادعا می کند، این فن را من بلدم. در حالیکه در پس زمینه این گزارهها، خطر قطع ارتباط معنوی با منشا عالم هستی وجود دارد. پیامی که از سخن رسول (ص) خدا به دردانهاش و پاسخ حضرت فاطمه (س)بدست می آید، این است که زهرای مرضیه در باطن این اندیشه را دارد و بر زبان می آورد. این نگاه مثبت اندیشی به سختیهای زندگی در سیره زهرا(س) جلوه میکند می فرماید: من شاکرم.
پیامبر مهربانی، فردای عروسی زهرای مرضیه(س) به دیدار عروس و داماد آسمانی می رود. نگاه این دو زوج بهشتی را به هستی ارزیابی می کند. از علی ابن ابی طالب(ع)، می پرسد: علی جان! فاطمه را چگونه یافتی؟ امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد، فاطمه، نعم العون علی طاعته الله، بهترین همکار است در اطاعت پروردگار. اولین نتیجه رفتاری این تازه عروس و داماد که بهترین یاور، در طاعت خدا بیابند. این شاخصها را باید در زندگی کاربردی کنیم. اشتباه بزرگ ما، به زندگی زهرای مرضیه در قبل از 1400سال پیش نگاه می کنیم. در حالیکه مهدی آل محمد(عج) برای نجات بشریت، می فرماید: آنچه برای مردم ارمغان می آورم الگویی از مادرم زهرای مرضیه (س) است. به خود ببالید که در پیشرفته ترین جامعهای که -آرزوی همه ادیان و ملل است-، خواهید دید، زهرا(س) الگو است.
سؤال: چگونه از سبک زندگی فاطمه زهرا (س) الگو بگیریم؟ سبک زندگی ایشان مربوط به هزار چهار صدو اندی سال پیش بوده است، با زندگی کنونی ما سنخیتی ندارد؟! پاسخ: اولا در شیوه و سبک زندگی موضوعاتی ثابت وجود دارند که در گذر زمان تغییر نمی کنند. دوم: موضوعاتی در زندگی بشر وجود دارد که با گذر زمان تغییر می کند. بخش مهم الگوگیری از سبک زندگی زهرائی، همان بخشی است که ثابت است. با مثال بخش ثابت سبک زندگی را توضیح می دهیم، از گذشتههای دور، مردم به سفر می رفتهاند، هنوز هم سفر رفتن ادامه دارد. مثال دیگر از ابتدای خلقت بشر غذا می خورده، اکنون هم غذا می خورد. چه سفر و چه غذا خوردن …، همیشه ثابت است، تنها تغییری که از قرون گذشته بوجود آمده است، ابزار سفر و تهیه غذا بوده است. اگر در قرون گذشته مردم با پای پیاده ، یا با چهار پایان، و گاری ، قایق سفر می کردند و در این زمان با ماشین، و ترن، هواپیما به سفر می روند، در آینده نمی دانیم فرزندان ما به چه ابزاری، شاید با بالهای مصنوعی با پرواز کردن به سفر بروند. خلاصه اصل سفرکردن، از اول تاریخ وجود داشته است. همینطور اصل تغذیه با خلقت انسان وجود داشته است، تنها تغییر در نوع تهیه و پخت غذا است که تغییر کرده است. حالا با توجوه به توضیح بالا، ما می توانیم از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا (س) که همیشه ثابت است، پیروی کنیم. مثلا حضرت زهرا(س)، در همسر داری نمونه بوده است، این رفتار زیبای ایشان به عنوان همسری با رنگ خدایی، در همه لحظه های زندگیش، میتواند، الگویی کامل برای بانوان در استحکام خانواده باشد. یا اسراف نکردن در تهیه جهیزیه این بانوی بهشتی امری ثابت است که می توانیم با تمسک به آن برای شروع زندگی، خانواده را از تجمل گرایی، و چشم هم چشمی ها نجات داد. در بحث پوشش حضرت زهرا که امری ثابت است، زنان بهترین الگو را دارند، که بتوانند در اجتماع فعالیت کنند. ولی نوع پوشش که امری متغیر است، و با گذر زمان شکلش عوض شده، و قابل تغییر است، شاید در آینده هم کاملتر و سهل تر شود، که در نهایت، هدف پوشاندن زیبایی های یک بانو باشد. مهمترین بخش فعالیت اجتماعی ایشان، دفاع از ولایت بوده که امری ثابت است، و حضرت زهرا (س) در این موضوع پیشرو و امام بوده است. ولی در نحوه دفاعی، در این زمان شکلهای گوناگونی متصور است. شرکت در راهپیماییها، نمازجمعه، اهمیت به اقتصاد مقاومتی، گوش بزنگ بودن در فرامین مقام ولایت، خوب همسر داری کردن، تربیت فرزند، تلاش در افزایش جمعیت و فرزند آوری، همه از مصادیق دفاع از ولایت است. اینگونه سبک زندگی فاطمی، می تواند تا قیامت الگویی متعالی باشد.
در دنیایی که قرار است بشر از دوره کودکی خارج شود و به بلوغ برسد؛ متاسفانه عدهای دوست دارند که هیچ وقت عاقل نشوند. کم کم به آخرهای سال 97 می رسیم، متاسفانه هنوز درد شرک آلود چهار شنبه سوزی های سالهای گذشته التیام نیافته است؛ که باید آماده یک خرافه شرک آلود دیگر باشیم. زنده کردن سنت جاهلی. در حالیکه ما به عنوان شیعه، از 1500سال پیش اینگونه هدایت شده ایم که روبروی آتش و چراغی روشن نماز نخوانیم، مبادا شیطان نفیر آتش پرستی را در گوش ما بدمد. شرک جلی چهار شنبه سوری یک شیوه شرک است؛ شرک یعنی این که انسان در حل مشکلات خود به غیر خداوند و اولیای او متوسل شود .وقتی از روشن کردن آتش تقاضای سلامتی و رفع بلا می کنیم، این ها همه سنمبل خرافه است. تخریب طبیعت همه ملل برای سرسبزی کشورشان بودجه های فراوانی صرف می کنند. متاسفانه برای شروع سال نو که خانواده ها تلاش می کنند تا چرکی و سیاهی را از منازل خود پاک کنند؛ عدهای با سوزاندن سرسبزی و زیبایی شهر، شروع سال نو را با تخریب جشن می گیرند. آزار و آسیب رساندن کم کم آتش بازی به پرتاب ترقه با صداهای خطرناک، دهه شصتی ها را به یاد جنگ می اندازد. چه خانواده های بسیاری که بر اثر پرتاب ترقه مردم را دچار نقص عضو کرده اند. خلاصه این خرافه شرک آلود، منشا گناه و فساد های بسیاری است. آسیب های مادی و معنوی را به دنبال دارد.
قسمتمان دیدار روی چون ماه امام خامنهای شد، خدا را سپاس گذارم در زمانهی غیبت که توفیق زیارت امام غایب را ندارم، خداوند جایگزین دلتنگی هایم را با دیدار نایبش تسکین می دهد. هنگام برگشت از دیدار که پر از امید و نشاط بودم، سوار بر تاکسی به طرف فرودگاه می رفتیم. هنگام اذان شد، راننده پرسید: ساعت پروازتان چند است؟ گفتم 40/5 دقیقه. راننده گفت: اجازه میدهید در مسجد نماز بخوانیم. خوشحال شدم که نماز را اول وقت می خوانیم، ولی تعجب کردم که راننده تاکسی در شهری مثل تهران، هنگام کار نماز اول وقت بخواند! کنار مسجدی توقف کرد، نماز را خواندیم و حرکت کردیم. راننده متوجه تعجب ما شده بود، گفت: همسرم که خیلی هم مذهبی نبود، دچار بیماری سختی شد؛ بعد از سختی های بسیار مدت سه روز بیهوش شد. بعد از سه روز از کما خارج شد. با سختی و لکنت زبان،گفت: من رفتنی هستم، فقط اجازه دارم که به شما بگویم که سؤالات سختی از شما بعد از مرگ خواهند پرسید.که مهمترین ها : اول نماز اول وقت دوم استغفار بسیار سوم عفو و گذشت چهارم احسان و نیکی به دیگران است. همسرم از دنیا رفت.از آن موقع مراقب نماز اول وقتم هستم.
اصبغ بن نباته از یاران علی (علیه السلام): سلمان استاندار مدائن بیمار شد، به عیادتش رفتم. گفت: پیامبر به من خبر داد که زمان مرگم برسد، مردگان با من سخن می گویند؛ مرا ببر قبرستان.او را بردم، سلمان صدا کرد سلام گفت: ای کسانی که در خانه خاک هستید، کسی پاسخ نداد.بار دوم صدا کرد، از قبری صدا آمد،گفت سلام بر شما صاحب خانه های فانی و سرگرم شدگان به دنیا، بپرس. سلمان گفت: آیا اهل بهشتی یا جهنم؟ -مورد رحمت خدا هستم در بهشت برزخی. سلمان گفت: مرگ را تعریف کن، چه دیدی، با تو چه کردند؟ مرده: اگر مرا با قیچی ریز می کردند، آسان تر بود. من در دنیا اهل خیر و نیکی بودم، واجبات را انجام می دادم و به کسی ظلم نمی کردم، در کسب روزی حلال تلاش می کردم، در خدمت پدر و مادرم بودم، در بهترین نعمتها غرق بودم، که بیمار شدم، لحظه مرگ شخص بد قیافه و تنومندی آمد و با اشاره او کور و کر و لال شدم، ولی صدای شیون خانواده را شنیدم، دو شخص زیبارو آمدند و گفتند: ما همان دوفرشتهایم که اعمال تورا می نوشتیم . گفتند: بخوان. نامه اعمال صالح را خواندم، خوشحال شدم. اما نامه گناهان را خواندم و گریه کردم، اما به من نوید دادند که آینده ات خوب است . عزرائیل آمد و روحم را جدا کرد.خانوادهام شیون کردند.عزرائیل آنها را دلداری می داد بعد روحم را باخود پیش خدا برد، از من راجع به اعمال کوچک و بزرگ پرسیدند از نماز و روزه و حج و قرآن و زکات و صدقه و اطاعت از پدر و مادر ، آدم کشی، مال یتیم، شب زنده داری و… بعد روحم را به جسمم برگرداند و مرا غسل دادند و هرچه به غسال می گفتم بدنم خورد شده است نمی شنید.
مرا در قبر گذاشتند، انگار از آسمان پرتاب شده بودم ، وقتی همه رفتند، گفتم کاش، مرا باخود می بردید. صدایی گفت: دیگر برگشتی در کار نیست . پرسیدم ، کیستی؟گفت: فرشته بیدار گر. گفت: مامورم نامه اعمالت را به تو خبر دهم .مرا نشاند. گفت: بنویس، گفتم کاغذ ندارم، گفت کفنت کاغذ تواست، گفتم قلم ندارم گفت با انگشت سبابه بنویس. گفتم مرکب ندارم ،گفت از آب دهانت استفاده کن. بعد نامه را مهر کرد و به گردنم آویخت، مانند کوه سنگین بود. بعد فرشته نکیر و منکر آمد و به لطف خدا همه را پاسخ گفتم. بعد مرا بشارت دادند، دری از بهشت در بالای قبرم گشودند، سپس مرده بعد از شهادتین، به سلمان گفت: مواظب اعمال خود باش که خیلی سخت است.
پ ن
همیشه گمان می کنیم که ازواجبات پرسش خواهد شد، نمیدانستیم که از مستحبات هم می پرسند!
در تقويم رسمى كشور، روز ۱۳ جمادىالثانى، روز تكريم مادران و همسران شهدا نام گرفته و علت اين نامگذارى اين است كه «ام البنين» همسر حضرت اميرالمومنين(ع) و مادر حضرت ابوالفضل العباس در چنين روزى روى در نقاب خاك پيچيد و از اين جهان كوچيد و در جوار رحمت حضرت حق آرميد.
تكريم مادرانى كه به نداى پير و مراد خود، معمار كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى(ره) لبيك گفته و زينب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشويق همسران و فرزندان برومند خود آنها را براى حضور در جبههها آماده و آنها را تشويق مىكردند.
اگر ايثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت اين شيرزنان ايرانزمين نبود، خدا مىدانست چه بر سر نهال نو پاى انقلاب مىآمد. اين دلاورزنان بودند كه فرزندان جوان و نوجوان خود را براى خط مقدم جبهه آماده مىكردند و براى دفاع از ولايت، سينه سپر مىكردند تا يك وجب از خاك مقدس اين سرزمين در دست دشمن تا دندان مسلح نيفتد و امروز نيز در حماسه دفاع از حرم و حريم ولايت حضور دارند.
راستى چه روز مباركى را روز تكريم از اين شيرزنان و دلاورزنان تاريخ در تقويم ناميدهاند، روز وفات زنى كه پسران خود را سينه چاك برادر و مقتداى خود ساخت.پسران ام البنين به امر مادر و با رغبت و اشتياق هرچه تمامتر، بهعنوان محافظان و حاميان برادر و امام خود، رهسپار مكه شدند.
امالبنين كه در اين زمان منتظر واكنش و دستور امام زمان خود، نسبت به اين اتفاقات بود، پيوسته در جريان اخبار مدينه و واكنش امام قرار مىگرفت. هنگامى كه امام قصد مكه كرد، پسران خويش را جهت همراهى و محافظت كردن از امام حسين(ع) و اهل بيت او، به همراه ايشان به مكه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه خود در مدينه را به اميد برگشتن امام و يارانش از مكه، بهعهده گرفت. امالبنين مادر حضرت ابوالفضل، در مدينه بود كه به او خبر دادند در حادثه كربلا هر چهار پسرت شهيد شدند. اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مىآمد و براى فرزندان خودش نوحهسرايى مىكرد. نوشتهاند نوحهسرايى اين زن آنقدر دردناك بود كه هر كس مىآمد، گريه مىكرد. او در نوحهسرايىاش گاهى همه فرزندانش و گاهى ارشد آنها را كه عباسبن على(ع) بود، ياد مىكرد. حضرت ابوالفضل، هم از نظر سنى و هم از نظر كمالات روحى و جسمى، ارشد فرزندانش بود. در تقويم رسمى كشور، روز ۱۳ جمادىالثانى، روز تكريم مادران و همسران شهدا نام گرفته و علت اين نامگذارى اين است كه «امالبنين» همسر حضرت اميرالمومنين(ع) و مادر حضرت ابوالفضل العباس در چنين روزى روى در نقاب خاك پيچيد و از اين جهان كوچيد و در جوار رحمت حضرت حق آرميد.
تكريم مادرانى كه به نداى پير و مراد خود، معمار كبير انقلاب اسلامى حضرت امام خمينى(ره) لبيك گفته و زينب گونه در حماسه هشت سال دفاع مقدس با تشويق همسران و فرزندان برومند خود آنها را براى حضور در جبههها آماده و آنها را تشويق مىكردند.
اگر ايثار و شهامت، شجاعت، صبر و استقامت اين شيرزنان ايران زمين نبود، خدا مىدانست چه بر سر نهال نو پاى انقلاب مى آمد. اين دلاورزنان بودند كه فرزندان جوان و نوجوان خود را براى خط مقدم جبهه آماده مىكردند و براى دفاع از ولايت، سينه سپر مىكردند تا يك وجب از خاك مقدس اين سرزمين در دست دشمن تا دندان مسلح نيفتد و امروز نيز در حماسه دفاع از حرم و حريم ولايت حضور دارند.
راستى چه روز مباركى را روز تكريم از اين شيرزنان و دلاورزنان تاريخ در تقويم ناميدهاند، روز وفات زنى كه پسران خود را سينهچاك برادر و مقتداى خود ساخت.پسران امالبنين به امر مادر و با رغبت و اشتياق هرچه تمامتر، بهعنوان محافظان و حاميان برادر و امام خود، رهسپار مكه شدند.
ام البنين كه در اين زمان منتظر واكنش و دستور امام زمان خود، نسبت به اين اتفاقات بود، پيوسته در جريان اخبار مدينه و واكنش امام قرار مىگرفت. هنگامى كه امام قصد مكه كرد، پسران خويش را جهت همراهى و محافظت كردن از امام حسين(ع) و اهل بيت او، به همراه ايشان به مكه فرستاد و خود چونان مردى، سرپرستى تنها عروس و نوه خود در مدينه را به اميد برگشتن امام و يارانش از مكه، بهعهده گرفت. امالبنين مادر حضرت ابوالفضل، در مدينه بود كه به او خبر دادند در حادثه كربلا هر چهار پسرت شهيد شدند. اين زن بزرگوار به قبرستان بقيع مىآمد و براى فرزندان خودش نوحه سرايى مىكرد. نوشته اند نوحه سرايى اين زن آنقدر دردناك بود كه هر كس مىآمد، گريه مىكرد. او در نوحه سرايى اش گاهى همه فرزندانش و گاهى ارشد آنها را كه عباسبن على(ع) بود، ياد مىكرد. حضرت ابوالفضل، هم از نظر سنى و هم از نظر كمالات روحى و جسمى، ارشد فرزندانش بود.
چرا از هنرهای بومی خودمان که با فرهنگ دینیما سازگار است استفاده نمی کنیم؟
غربیها هنرهای مختلفی دارند، مثل هنر معماری، موسیقی، تجسمی. تمدن اسلامی - ایرانی هم هنرهای مخصوص خود را دارد، هم هنر معماری، موسیقی، تجسمی دارد.
رسانه هم یک ابزار است برای رساندن پیام. اگر از هالیود اثر بگیریم، منفعلانه عمل کردهایم. باید خلاقانه عمل کنیم.باید سینمای دینی، و دفاع مقدس داشته باشیم. اولین بار سینمای دینی در هالیوود بود.در سال 2015زندگی حضرت نوح را با روایت از لوقا ساخت که ابتذال داشت. سینمای هالیوود زندگی عیسی مسیح را هم با ابتذال تولید کرد.هالیوود سینمای جنگ را بعد از جنگ های جهانی اول و دوم ساخت. ما هم سینمای دفاع مقدس را داشتیم، که بسیار اثر گذار، و فعالانه بوده است. حتی در سینمای دینی هم فعالانه حضور داشتیم، فیلم حضرت محمد(ص)، فیلم حضرت یوسف(ع)، امام علی، امام حسن، امام رضا(علیهم السلام) که فیلم حضرت یوسف در کشورهای ترکیه، مالزی، اندونزی بطور گسترده مورد استقبال میلیونها مسیحی و مسلمان قرار گرفت. همانطور که در سینمای دینی و دفاع مقدس فعال و اثر گذار بودیم می توانیم در سینمای اجتماعی هم فعالانه عمل کنیم.اگر فیلم اجتماعی مثبت، در مورد خانواده، بحران هویت ظاهر شویم ،حتما کشورهای غربی و اروپایی استقبال می کنند. امروزه دنیا به شدت تشنه معنویت است.گرفتار بحران هویت هستند.نباید منتظر باشیم تا هالیوود فیلم اجتماعی بسازد و ما از آنها تقلید کنیم. اکثر فیلمهای سینمایی ما منفعلانه از هالیوود تاثیر گرفته است. تنها تفاوتی که دارد، زن فیلم ما یک روسری دارد. اگر کارگردانان توانمند، معارف اهل بیت را باور داشته باشند، از معارف اهل بیت پیام بگیرند و در فیلم ها نشان دهند؛ مردم استقبال خواهند کرد. برای پیشرفت فیلم می توانند از تکنیک های هالیوودی استفاده کنند ائمه خودشان سفارش کردند که معارف ما را برای مردم بیان کنید، آنها شیفته ما خواهند شد. چرا صدا و سیمای ما کم کاری می کند، تا کی میخواهد در این ضعف بماند؟ قطعا نسل فعالی باید سر کار بیاید و با حرکت جهادی عمل کند؛ مثل نوآوری در تولید علم؛ از جنس هستهای، سلولهای بنیادی، و سایر ابتکارات.
بارلها! مارا بر کم کاریهایمان، با وجود ولایت امری فرزانه ببخش.
بارلها! تورا سپاس که مارا در چنین زمانهای آفریدی تا چشمان پر گناهم را روئیت روی چون ماه رهبرم نوازش کند.
بارلها!شرمندهام، مقتدایم این چنین سخن می گوید، و خود را بنده ناچیز خطاب می نماید!
##################
گام دوم انقلاب از کلام رهبری و امام خامنه ای «ظله العالی»
این بندهى ناچیز مایلم با جوانان عزیزم، سخن بگویم. سخن اوّل دربارهى گذشته است. # عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهى خود یا گوش سپردن به تجربهى دیگران نمیتوان دانست. بسیارى از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههاى آینده، دهههاى شما است و شمایید كه باید كارآزموده و پرانگیزه از انقلاب خود حراست كنید و آنرا هرچه بیشتر به آرمان بزرگش كه ایجاد تمدّن نوین اسلامى و آمادگى براى طلوع خورشید ولایت عظمى (ارواحنافداه) است، نزدیك كنید. # رهزنان فكر و عقیده و آگاهى بسیارند؛ حقیقت را از دشمن و پیاده نظامش نمیتوان شنید. انقلاب اسلامى و نظام برخاسته از آن، از نقطهى صفر آغاز شد؛
اوّلاً: همه چیز علیه ما بود،
ثانیاً: هیچ تجربهى پیشینى و راه طى شدهاى در برابر ما وجود نداشت. به رغم همهى این مشكلات طاقت فرسا، جمهورى اسلامى روز به روز گامهاى بلندتر و استوارترى به جلو برداشت. این چهل سال، شاهد جهادهاى بزرگ و افتخارات درخشان و پیشرفتهاى شگفت آور در ایران اسلامى است. عظمت پیشرفتهاى چهل سالهى ملّت ایران آنگاه بدرستى دیده مىشود كه این مدّت، با مدّتهاى مشابه در انقلابهاى بزرگى همچون انقلاب فرانسه و انقلاب اكتبر شوروى و انقلاب هند مقایسه شود. # روحیه و باور «ما مىتوانیم» منشأ بركات بزرگ شد:
اوّلاً: ثبات و امنیّت كشور و تمامیّت ارضى و حفاظت از مرزها را كه آماج تهدید جدّى دشمنان قرار گرفته بود، ضمانت كرد.
ثانیاً: موتور پیشران كشور در عرصهى علم و فنّاورى و ایجاد زیرساختهاى حیاتى و اقتصادى و عمرانى شد كه تاكنون ثمرات بالندهى آن روز به روز فراگیرتر مىشود.
ثالثاً: مشاركت مردمى را در مسائل سیاسى مانند انتخابات، مقابله با فتنههاى داخلى، حضور در صحنههاى ملّى و استكبارستیزى به اوج رسانید.
رابعاً: بینش سیاسى آحاد مردم و نگاه آنان به مسائل بینالمللى را به گونهى شگفتآورى ارتقاء داد.
خامسا: كفّهى عدالت را در تقسیم امكانات عمومى كشور سنگین كرد.
سادساً: عیار معنویّت و اخلاق را در فضاى عمومى جامعه بگونهاى چشمگیر افزایش داد.
سابعاً: نماد پر ابّهت و با شكوه و افتخارآمیز ایستادگى در برابر قلدران و زورگویان و مستكبران جهان و در رأس آنان آمریكاى جهانخوار و جنایتكار، روز به روز برجستهتر شد.
بركات انقلاب اسلامى بدانید كه اگر بى توجّهى به شعارهاى انقلاب و غفلت از جریان انقلابى در برهه هایى از تاریخ چهل ساله نمى بود - كه متأسّفانه بود و خسارت بار هم بود بى شك دستاوردهاى انقلاب از این بسى بیشتر و كشور در مسیر رسیدن به آرمانهاى بزرگ بسى جلوتر بود و بسیارى از مشكلات كنونى وجود نمیداشت.
جشن پیروزى انقلاب اسلامى و راهپیمایى دهها میلیونى مردم در هزاران شهر و روستا در اقصى نقاط ایران اسلامى به باشكوهترین شكل ممكن برگزار شد و از این بابت باید شكرگزار خداوند منان و قدردان ملت فهیم و بصیر ایران بود. حضور كم نظیر ملت ایران در راهپیمایى امسال آنهم در شرایطى كه مقامات آمریكایى با گزافه گویى، سخن از پایان عمر انقلاب اسلامى ملت ایران سر مىدادند بسیار حائز اهمیت بود و مىتوان گفت كه ملت با بصیرت ایران چشم دشمن را با این حضور خود كور كرد و همه نقشههاى آنها را نقش برآب نمود.
جشن سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى، بیعتى مجدد با آرمانهاى انقلاب نیز هست. آرمانهایى چون استقلال، آزادى، عدالت، مردم سالارى دینى، حكومت اسلامى كه چهل سال پیش ملت ایران براى تحقق آن انقلاب خود را آغاز كرد و به ثمر رساند و امروز نسل چهارم انقلاب اسلامى همچنان بر آن عهد بزرگ ایستاده است. به واقع، نسل جوان امروز نیز با همه تفاوتهاى نسلى در سلیقه و سبك زندگى بر سر آرمانهاى پدران خود اختلافى ندارد و اگر تفاوت و اختلافى هست، نه در اصل و بنیان كه در ظاهر و شیوه و ابزار تحقق آن است كه در قالب اقتضائات زمانه و تفاوتهاى نسلى قابل تفسیر و تبیین است.
* مسؤولیت حضور مردم و مسؤولین در بزرگداشت ۲۲ بهمن و دهه فجر آنچه كه براى ما لازم است، این است كه آحاد مردم، مسؤولین، غیر مسؤولین، بهخصوص جوانها، بهخصوص كسانىكه سخن و حرفشان تأثیر دارد، احساس مسؤولیت حضور در صحنه را از دست ندهند. هیچكس نگوید من تكلیفى ندارم، من مسؤولیتى ندارم؛ همه مسؤولند. مسؤولیت معنایش این نیست كه اسلحه ببندیم، بیائیم توى خیابان راه برویم؛ در هر كارى كه هستیم، احساس مسؤولیت كنیم؛ مسؤولیت دفاع از انقلاب و از نظام جمهورى اسلامى؛ یعنى از اسلام، حقوق مردم، و عزت كشور. شرط اول: همه باید این احساس مسؤولیت را داشته باشیم. و من مىبینم كه این احساس مسؤولیت را داریم. اینرا مردم كشور ثابت كردند، ثابت مىكنند؛ حالا یك نمونهى واضحش همین ۹ دى بود كه اشاره كردند؛ نمونههاى دیگرى هم هست؛ ۲۲ بهمن در پیش است، دههى فجر در پیش است. مردم حضور، آمادگى، سرزندگى و نشاط خودشان را نشان دادهاند، باز هم نشان خواهند داد. مسؤولین كشور بالخصوص، باید همهى تلاش خودشان را بگذارند كه مشكلات را با سرپنجهى تدبیر، كار مستمر، خسته نشدن، شوق و ذوق و توكل به خدا و كمك خواستن از خداوند برطرف و حل كنند. (۱۷/۱۱/۱۳۹۱) * راهپیمایى ۲۲ بهمن؛ نمایش پویایى و زنده بودن انقلاب شما عملاً زنده و پویا بودن انقلاب را به رخ آنان كشیدید و پایبندى به آرمانهاى امام راحل را با شعارهاى خود و با حضور گرم خود، با صداى بلند فریاد كردید. نهیب ملت ایران دشمن را به عقب مىراند و عزم راسخ او معادلات غلط آنان را به هم مىریزد. مسؤولان كشور قدر این پدیده بىنظیر را بدانند و با استقامت كامل و روحیّه انقلابى و عمل جهادى به ملت عزیز خدمت و از آرمانهاى انقلاب دفاع كنند. آینده متعلق به ملت بیدار و بصیر ماست، ما مسؤولان باید بكوشیم از ملت عقب نمانیم. (۲۲/۱۱/۱۳۹۶)
ضرورتها و پیامهاى حضور ملت ایران در راهپیمایى ۲۲ بهمن
حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن دشمنان را شگفتزده مىكند * ۲۲ بهمن؛ روز پیروزى حق بر باطل در چنین روز فرخندهاى (۲۲بهمن) حق بر باطل و جنود رحمانى بر اولیاى شیطان و حزب اللَّه بر طاغوت و طاغوتیان غلبه نمود و حكومت عدل اسلامى مستقر گردید و دست انتقام حق از آستین ملت رزمنده ایران بیرون آمد و نصرت اعجازآمیز اسلام بر كفر تحقق یافت. (صحیفه امام، ج۱۲، ص۴۶) * ۲۲ بهمن؛ روز رهایى از استكبار در چنین روز مسعودى، همبستگى قشرهاى ملت دلیر روزافزون و ارتش و سایر قواى انتظامى وفادارى خود را به اسلام و ایران نشان دادند و میهن خود را از شرّ طاغوتهاى زمان كه در رأس آنان دولت آمریكاست رهایى بخشیدند. (صحیفه امام، ج۱۲، ص۱۴۶) * بزرگداشت روز ۲۲ بهمن براى تمامى نسلها در۲۲ بهمن ثابت شد كه ملت یكپارچه [است] ملتى كه مقصدشان یك مقصد الهى است، نه مقصدشان یك مقصد مادى صرفاً، و همهشان با هم یكصدا هستند، یك مقصد هستند- [قدرتهاى حامى شاه] نمىتوانند كه بر این ملت غلبه كنند، و دیدند كه ملت غلبه كرد بر همه آنها. و آن كسى را كه آنها همه قدرتهاى خارجى-
چه ابرقدرتها، چه وابستگان به ابرقدرتها- مىخواستند او را نگاه دارند نتوانستند نگاه دارند. وقتى دیدند ملت همه مىگویند كه ما رژیم فاسد طاغوتى را نمىخواهیم، آنها تسلیم شدند و آن آدم را از اینجا بردند. و شما بیرونش كردید از اینجا. این یك درسى است براى ما در طول تاریخ كه اگر ما بخواهیم مقاصد خودمان را، كشور خودمان را به آنطورى كه مىخواهیم برسانیم؛ یعنى به ثمر برسانیم نتیجه این همه خون و این همه علیل و این همه رزمنده، باید همه با هم باشیم. این یك درسى است كه ما از ۲۲ بهمن فرا گرفتیم. و باید این درس را با تمام قوا دریابیم؛ و با تمام قوا حفظ كنیم اینرا. ۲۲ بهمن باید سرمشق ما باشد در طول زندگى؛ و براى نسلهاى آینده كه همه آنها ۲۲ بهمن را، كه غلبه ایمان بر كفر و اللَّه بر طاغوت و اسلام بر كفر بود، باید حفظ كنند و بزرگ بشمارند. بزرگ بشمارند روزى را كه خداى تبارك و تعالى بر ملت ما منّت گذاشت و این ملت را یكپارچه كرد، و ملت را غلبه داد. (صحیفهامام، ج۱۴، ص۸۶) * 22 بهمن صحنه اعلام آمادگى ملت به دشمنان اطمینان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود، امسال نیز در راهپیمایى۲۲ بهمن، حقیقت آمادگى كامل خویش را به جهانیان نشان داد (ه) و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفتزده (مىكند) كه تا كجا حاضر به فداكارىاند. من در اینجا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مىدانم كه زبان به وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم این همه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد، ولى به آنان كه ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىكنند، سفارش و نصیحت مىكنم كه در گفتار و كلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را بهحساب انقلاب و مردم نگذارند. (صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۶) 2مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی): پیروزى انقلاب پایان تحقیر ملت ایران بود* ۲۲ بهمن؛ نماد اقتدار حقیقى در ایران، سالروز پیروزى انقلاب - یعنى بیست و دوى بهمن - بهوسیله میلیونها مردم در سرتاسر كشور با شوق و ذوقِ فراوان انجام مىگیرد؛ هر سال هم از سال قبل شورانگیزتر و مهمتر و بزرگتر؛ این نشاندهنده زندهبودن این ملت و پیشرفت این ملت در اهداف انقلابى است. (۱۴/۳/۱۳۹۱) * ۲۲ بهمن؛ تجلى بخش عید ولایت بیست و دوم بهمن، در حكم عید غدیر است؛ زیرا در آن روز بود كه نعمت ولایت، اتمام نعمت و تكمیل نعمت الهى، براى ملت ایران صورت عملى و تحقق خارجى گرفت. (۴/۱۱/۱۳۶۸) * ۲۲ بهمن؛ یادآور ایثار و شهادت هر گاه و هرجا كه از پیروزى ۲۲ بهمن یادى و نامى آورده مىشود، چهره شهید و نقش خونین شهادت، در برابر چشمها پدیدار مىگردد. (۱۹/۱۱/۱۳۶۸) * پیام راهپیمایى ۲۲بهمن؛ وحدت و استقامت پیام این جشن چیست؟ نگاه كنید به شعارهاى مردم، پیام را از شعارهاى مردم باید گرفت. آنطورى كه بنده نگاه مىكنم، دو پیام در اینراهپیمایىهاى بیستودوم بهمن وجود داشته است؛ یكى پیام استقامت، یكى پیام وحدت. (۲۸/۱۱/۱۳۹۲) راهپیمایى بیستودوم بهمن مظهر اقتدار ملى است؛ نشاندهنده عزم عمومى ملت ایران است؛ مظهر همان چیزى است كه هر دشمنى را در هر حد و اندازهیى از اقتدار نظامى و توانایىهاى تبلیغاتى و سیاسى، مرعوب مىكند. (۱۹/۱۱/۱۳۸۳)
رمز و راز ماندگارى و چهل سالگى انقلاب اسلامى * درحالى كه ملت مسلمان و انقلابى ایران اسلامى تلاش مىكنند تا جشنهاى بزرگداشت ۴۰ سالگى انقلاب خود را با شكوه هرچه تمام برگزار كنند، عدهاى معتقدند تفاوت چندانى میان چهلمین سالگرد انقلاب اسلامى با سنوات گذشته و آینده وجود ندارد. * اولین وجه متمایزكننده ۴۰ سالگى انقلاب اسلامى به جنبه الهى آن مربوط مىشود چراكه رسیدن به این انقلاب به سن ۴۰ سالگى در مقایسه با سایر انقلابات آسمانى و زمینى چیزى شبیه معجزه است. اعجازى كهبىشك بدون اراده او و عنایات و امدادهایش امكان وقوع نداشت. بزرگداشت هرچه با شكوهتر جشن ۴۰ سالگى انقلاب اسلامى در درجه اول تشكر و سپاس از خداوند منان مىباشد كه چنین منتى را بر مردم مسلمان ایران نهاد. * از دیگر دلایل تفاوت چهل سالگى انقلاب اسلامى با دیگر سنوات در این است كه برخى از نیروهاى خودى درون نظام به بهانه اینكه ماموریت انقلاب تمام شده، دچار انفعال و وادادگى شدهاند. بدیهى است در این مقطع، هنر نیروهاى مدافع انقلاب باید اثبات توانایى انقلاب و تداوم قدرتمندانه آن و تعریف ماموریتهاى بزرگ در آینده باشد. رسیدن انقلاب به سن چهل سالگى بهطور طبیعى این فرصت را ایجاد مىكند تا ضمن آسیبشناسى از عملكرد گذشته و احصاء نقاط قوت خود، راهبرد آینده انقلاب را ترسیم كنند. چهار دهه كشور دارى در شرایط سخت و عبور از بحرانهاى متعدد، تجارب ارزندهاى را فراروى مدیران كشور قرار داده كه لازم است به نسل جوان منتقل گردد. * یكى دیگر از تفاوتهاى چهلمین سال پیروزى انقلاب اسلامى ، به تاثیر آن بر استمرار انقلاب اسلامى و ماندگارى آن باز میگردد. این اهمیت زمانى افزایش مىیابد كه ماندگارى و تداوم انقلاب اسلامى براى غرب غیرقابل باور بوده و بهشدت از این جهت ناخرسند و عصبانى هستند. زیرا هر سال بقاى جمهورى اسلامى بهمعناى شكست برنامهها و نقشههاى آنان براى براندازى نظام اسلامى مىباشد.
راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال با توجه به شرایط كشور در سطح داخلى و عرصه مواجهه با جبهه استكبار جهانى از اهمیت ممتازى برخوردار است كه بخشى از اهمیت این مسأله را مىتوان در محورهاى زیر مورد بررسى قرار داد: ۱- ناكام گذاشتن برنامهها و انتظارات دشمن، ۲-پاسخ به جنگ تمام عیار اقتصادى دشمن، ۳-پشتوانهاى براى دولتمردان، ۴-تجلى وحدت و همبستگى چهل ساله ملت، ۵- تجلى مردمسالارى دینى، ۶- آغاز باشكوه دهه پنجم انقلاب، ۷- بیعت نسل چهارم انقلاب با آرمانهاى انقلاب اسلامى، ۸- بیعت با رهبرى معظم انقلاب درآغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی.
چرا باید در راهپیمایی ۲۲ بهمن شرکت کنیم؟ * نظام سلطه با به وجودآوردن فشارهاى جدید ازجمله تحریك برخى افراد و گروههاى ناراضى كشور كه در شرایط سخت اقتصادى قرار دارند، با سازماندهى براى ایجاد اغتشاش در كشور و تشدید تحریمهاى بعد از برجام، درصدد جدایى مردم از حكومت است و بهطور قطع، ۲۲ بهمن را فرصت مناسبى براى دریافت سیگنالهایى جهت ارزیابى موفقیّت برنامههاى خود مىداند. از همین رو حضور پررنگ مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال، مىتواند كلیّه سناریوها و برنامههاى دشمن را به هم ریخته و ننگ دیگرى را بر پیشانى آنها بنشاند. * تأثیرات داخلى و خارجی حضور مردم در راهپیمایى امسال عبارتند از: ۱- حضور در راهپیمایى ۲۲بهمن آنهم در چهلمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى، تجدید بیعت با آرمانهاى امام(ره) و مقام معظم رهبری و اصول و اهداف انقلاب اسلامی است. ملت ایران با گذشت ۴۰سال از پیروزى انقلاب اسلامى بدون ترس و توجه به توطئههاى دشمنان خارجى نشان مىدهند كه از آرمانهاى انقلاب و اسلام كوتاه نخواهند آمد. ۲ - حضور مردم در راهپیمایىها یكى از عوامل مهم بازدارنده توطئه بدخواهان انقلاب است. دشمنان، همراهى و اعتقاد مردم به نظام و انقلاب را در این مناسبتها ارزیابى مىكنند، لذا مردم باید براى حفظ امنیت و استقلال كشور، حضور هرچه با شكوهتر در راهپیمایى ۲۲ بهمن داشته باشند. حضور مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال نشان از اقتدار ملت است، مردم با حضور باشكوه خود به سران استكبار مىگویند كه هیچ گزینهاى اعم از تهدید نظامى و تحریم اقتصادى برایشان ترسآور نیست. ۳- در حال حاضر دشمنان با انواع تهدیدها و تحریمها و فشارهاى مضاعفى كه وارد مىكنند، قصد ناامید كردن مردم از انقلاب را دارند و حضور دشمن شكن آنها نشان از تأثیر ناپذیرى مردم از تبلیغات منفى و مسموم دشمن دارد. ۴- نظام سلطه با بهوجودآوردن فشارهاى جدید ازجمله تحریك برخى افراد و گروههاى ناراضى كشور كه در شرایط سخت اقتصادى قرار دارند، با سازماندهى براى ایجاد اغتشاش در كشور و تشدید تحریمهاى بعد از برجام، درصدد جدایى مردم از حكومت است و بهطور قطع، ۲۲ بهمن را فرصت مناسبى براى دریافت سیگنالهایى جهت ارزیابى موفقیّت برنامههاى خود مىداند. از همین رو حضور پررنگ مردم در راهپیمایى ۲۲ بهمن امسال، مىتواند كلیّه سناریوها و برنامههاى دشمن را به هم ریخته و ننگ دیگرى را بر پیشانى آنها بنشاند. ۵- حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن امسال مىتواند ترجمان خنثىكننده توطئههاى دشمنان باشد. دشمنان مىبینند كه با وجود همه تهدیدها و خط و نشان كشیدنها، ملت ما بهمثابه این فراز ازجمله شهید مظلوم بهشتى است كه فرمودند: ملت ما شیشه است كه اگر شكسته شود، برندهتر مىشود. ۶- جنبش بیدارى اسلامى كشورهاى منطقه كه حتى به بیدارى انسانها در اروپا و آمریكا انجامیده است، چشم به پایمردى و استقامت ملت ما دارد. حضور مردم در راهپیمایى ۲۲بهمن بهصورت گسترده نمایشگر استقامت و پایدارى مردم نسبت به داشتن روحیه آزادگى و زیر سلطه زورمداران عالم قرار نگرفتن است. ۳- ضرورتها و پیامهاى حضور ملت ایران در راهپیمایى ۲۲ بهمن * فرا رسیدن چهلمین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى ایران، دشمنان انقلاب اسلامى را كه آرزوى ندیدن این ایام را در سر مىیروراندند، آشفته و عصبانى كرده است. در طول چهار دهه گذشته، ملت بزرگ ایران با حضور در صحنههاى مختلف انقلاب اسلامى عشق و علاقه و وفادارى خود به انقلاب اسلامى و آرمانهاى آنرا نشان دادهاند. یكى از مهمترین مظاهر این حضور را مىتوان در راهپیمایى ۲۲ بهمن ماه مشاهده نمود كه بُهت جهانیان را به همراه داشته است. قرار گرفتن در چهل سالگى انقلاب اسلامى از جهات مختلفى مىتواند بر اهمیت حضور ملت در راهپیمایى امسال بیفزاید و حضور باشكوه ملت، پیامهاى بسیارى را به همراه خواهد داشت.
از انگیزه ارتشی شدنش گفت:«خواهرم 15 ساله بود هر وقت میخواست بیرون برود باید یکی از برادرن او را همراهی می کرد آن روز قرار شد من باهاش بروم نزدیک پارک شهر که رسیدیم، دو نفر از ماشین بنز پیاده شدن که یکی آمریکایی بود از لباسش معلوم می شد، آخه آمریکایی ها توی شهر با شلوارک لی بالای زانو رفت و آمد می کردند! یک پاسبان هم از او محافظت می کرد، همینکه به ما رسیدند به طرف خواهرم حمله کرد و به طرف ماشین می کشید خواهرم جیغ کشید من خواهرم را می کشیدم تا از دستش نجات بدهم، چادرش از سرش افتاد با مشت به جون آمریکایی افتادم پاسبان با باتومش به جان من افتاد تا اونجایی که می توانست کتکم زد خواهرم از دست آمریکایی فرار کرد، آمریکایی مست کرده بود . مردم هم با این نا امنی ها عادت کرده بودند و جرات نداشتند اعتراض کنند چون ساواک حسابشون رو می رسید! آمریکایی جسور شده بود می خواست دنبال خواهرم برود که پاسبان دستش را گرفت برد طرف بنز و سوار شدند و رفتند. آن سال من کلاس ششم طبیعی رو تموم می کردم وهمیشه آرزو داشتم که پزشکی بخوانم ولی از آن روز تصمیمم عوض شد. در ارتش استخدام شدم تا اینکه درجات ارتش رو پشت سر گذاشتم، هدفم از ارتشی شدن این بود جلوی افرادی که به مردم خیانت می کنند را بگیرم. یک روز باماشین از خیابونی رد می شدم که همان پاسبان را دیدم جلوش ترمز کردم در ماشین را باز کردم ازاو خواستم که سوار شود، او هم با خوشحالی سوار شد احساس غرور می کرد که سرهنگ ارتش او را سوار کرده است. رسیدیم روی پل کارون توقف کردم از ماشین پیاده شدم از او خواستم که پیاده بشود، گفتم:هدف تو از شغل پاسبانی چیست؟ - قربان برای حفظ ناموس وطن! - حقوقت را از کجا می گیری؟ - از مالیات مردم. - یادت میاد که از مردم حفاظت کرده باشی؟ - بله قربان - می توانی یکی از آن هارا برایم تعریف کنی؟ - بله. -کمی فکر کرد. - اگر یادت نیست من برایت می گویم تا یادت بیاد! - چند سال پیش یک دختری از کنار پارک رد می شد که آمریکایی مست به او حمله کرد یادت هست؟درحالیکه دچار شک و تردید شده بود که منظورم از این سوال چیست. - آره یادم هست - تواز آن دخترچه جوریی دفاع کردی. شروع کرد که بگوید زبانش به من ومن افتاد. - خوب به چهره من نگاه کن شاید به یاد بیاری؟ حق داشت من را نشناسد آن زمان من جوان 17 ساله بودم؛اما حالا با لباس ارتشی ورشد قد و قیافه نمی توانست من را بشناسد - آن دختر یک برادرهم داشت توحسابی به او کتک زدی ومیخواستی دختر را با آمریکایی ببری من برادر دختره هستم، رنگش پرید، افتاد به پایم که من را ببخش، اگر من از تو خواهرت دفاع می کردم آمریکایی من را میکشت، من زن و بچه دارم. -حتما دختر داری، می دهی به دست آمریکایی مست ؟ - حالا از این پل میاندازمت توی رود کارون تا خوراک کوسه ها بشی؟ -یا اینکه همون کتک هایی که به من زدی بهت بزنم؟ -خودش انتخاب کرد، شروع کردم به کتک زدنش تا می خورد بهش زدم. -یادت باشه اسم تو پاسبان این مردم است، نه پاسبان آمریکایی!
خاطرات سرهنگ ارتش سال 1362به عنوان روحانی گروه توپخانه رفته بود اهواز؛ با یک فرمانده ارتشی آشنا شد که بعضی وقت ها که خبری از عملیات و حمله نبود از خاطراتش می گفت و خیلی خدا رو شکر می کرد که در زمان انقلاب خدمت می کند می گفت: اگر همیشه در جبهه باشد هیچ وقت خسته نمیشود، برای اینکه مردم از سلطه خارجی و تجاوزات آنها راحت باشند، برای اینکه مردم احساس ذلت نکنند، می گفت از تحقیر شدن در زمان شاه خسته شده بودم و از دوران بد کودکی و نوجوانی اش می گفت: که آمریکایی ها در شهرشان جولان می دادند و بد مستی می کردند و هیچ دختر پسر و زنی جرات نداشت تنهایی در روز روشن در کوچه خیابانهای خرمشهر رفت و آمد کند! هرچه که خوب بود مال آمریکایها بود! خانه خوب با کولرهای مجهز، سربازای ایرانی هم یا گماشته آدمهای شاه بودند یا محافظ آمریکایی ها! و علاوه بر حقوقشان از مالیات مردم حق توحش می گرفتند!!!!
توی زیر زمین دنبال ساطور سبزی خوردکنی می گشتم. باخودم فکر میکردم با این ساطور میخواهد با کماندوهای شاه بجنگد! تا بخواهد ساطور را بالا ببره آن ملعونها با تیر به حسابش خواهند رسید.
روز19 دی ماه سال 1356بود همسرم بعد از اینکه وصیت هاش را کرد گفت: یه وسیله ای می خواهم تا از خودم دفاع کنم، خلاصه به هر زحمتی بود پیداش کردم. آوردم بهش دادم، گذاشت تو جیب قبایش . وقتی رفت وسوسه شدم که منهم بروم مسجد اعظم؛ قرار بود مردم اعتراض کنند، آن روز برای شهادت آقا مصطفی مجلس ختم گرفته بودند، و یک بهانه شده بود تا به شاه و ایادیش اعتراض کنند، چون روز 17 دی ماه به بهانه روز کشف حجاب توی روزنامه به امام خمینی توهین شده بود، شاه فکر می کرد که مردم بعد از 15 سال تبعید بودن امام خمینی؛ دیگه فراموشش کردن و ترسیدن، توخونهها نشسته اند.
بچه هارا شال و کلاه کردم مادر شوهرم پرسید: (بالا هارا گدیرسن )کجا میروی گفتم میروم مسجد اعظم گفت: (بیز ده گلیریخ)ماهم میاییم گفتم زود باش بریم؛ از خانه که بیرون آمدیم یکی از مردای همسایه مان مارا دید گفت همشیره این روزها بهتره از خونه بیرون نروید خطرناکه، خدا رحمتش کنه بعد از انقلاب امام جمعه شبستر شد، کمی این پا و آن پا کردیم تا اینکه رفت، آمدیم سر خیابون تا یک ماشین بگیریم آن زمان نیروگاه قم تاکسی نداشت چون خیابان شنی بود !!سوار یک وانت شدیم ما عقب نشستیم مادر شوهرم جلو نشست، رسیدیم جلوی پل آهنچی که درگیری شروع شده بود تظاهرکنندگان به طرف بانک صادرات سنگ می زدند و شعار می دادند، کماندوهاهم به آنها گاز اشک آور می زدند راننده وانت همین که درگیری را دید از ترسش وسط خیابون ترمز کرد، گفت :زود پیاده شین هرچه مادر شوهرم گفت: مارا ببر جلوتر پیاده کن قبول نکرد و اصلا فرصت کرایه گرفتن هم نکرد من با یه دست بچه رو بغل کرده بودم و با دست دیگه دخترم را می کشیدم و با دندانهایم چادرم را گرفته بودم می دویدم وقتی رسیدم سر کوچه آبشار برگشتم دیدم مادر شوهرم عقب مانده فریاد زدم بیا الان می کُشَنِت آن بیچاره چند روز بود که از ده آمده بود قم که مثلا زیارت کند ؛ به من که رسید گفتم همراه من بدو. منزل پدرم توی خیابون آبشار بود دویدیم همینکه نزدیک کوچه رسیدیم از ته خیابون آبشار کماندوها دنبال یه عده تظاهر کننده می دویدند که ماهم مجبور شدیم به طرف خیابون برگردیم خلاصه اون روز ما چندین بار از سرخیابون به ته خیابون دویدیم و در تعقیب و گریز بودیم و مخصوصا که مادر شوهرم می ایستاد و به آنها نفرین می کرد، من باید او را صدا می زدم که بیا می کشنت!! من جواب بچه هات روچی بگم. بعد از کلی فرار و گریز به خانه پدرم پناه بردیم. مادرم بعد از نیم ساعت رسید او هم به مسجد اعظم برای شنیدن سخنرانی رفته بود .در جمع تظاهرکنندگان گرفتار کماندوها شده بود .به زحمت فرار کرده بود، به من گفت دختر برای چه بیرون آمدی؟ گفتم به همان دلیلی که شما بیرون رفتی. صدای گلوله ها و فریادها به گوش می رسید چون خانه ما نزدیکترین محل به مسجد اعظم بود در همان لحظه همسرم هم آمد با تعجب دید ماهم آنجا هستیم. گفت: برویم خانه ما مجبور شدیم از بیراهه به نیروگاه برگردیم همینکه رسیدیم همسرم رفت، به من سفارش کرد در خانه را نبند تا هرکسی خواست بتواند پنهان شود. آن روزها همه در خانهها را باز می گذاشتند. شیر آب را با شلنگ داخل کوچه می گذاشتیم تا کسانی که گرفتار گاز اشک آور شدند بتوانند خود شان رو نجات بدهند. نتوانستم توی خانه آرام بگیرم بچه ها رو به مادرشوهرم سپردم، از خونه بیرون آمدم که بروم به خیابان تا از تظاهرات خبری بگیرم که همسایه دیوار به دیوارمان دم در ایستاده بود تا من را دید پرسید: همشیره کجا می روی ؟گفتم میروم تا از همسرم خبری بگیرم، گفت: شما برگرد؛ من می روم دنبالش. من برگشتم و توی حیاط ایستادم بعد از 5 دقیقه دوباره رفتم بیرون باز او را دم در ایستاده دیدم. دوباره همان سوال و پاسخ تکرار شد. هربار خواستم به خیابون بروم آن همسایه از رفتنم جلوگیری کرد نه خودش رفت نه گذاشت من بروم تا اینکه غروب شد، دیدم مادر شوهرم نیست دنبالش گشتم دیدم از پشت بام صدای فریادش می آید. رفتم روی بالکن دیدم از نردبان رفته بالا با ناله و نفرین به خدا، از شاه از و کشتارها ی او شکایت می کند، گفتم مگر نمی دانی که با تیر هوایی می زنند، بیا پایین آن روزها هرکس شبها از پشت بامها مرگ برشاه می گفت با تیر می زدنش، آخرای شب بود که همسرم خسته و زخمی آمد و از شهادت تظاهر کنندگان خبر آورد و فردای آن روز به خانه ها هجوم بردند تا زخمی ها رو دستگیر کنند، هرکسی که دنبال شهدا به بیمارستان می رفت جسدش را نمی دادند می گفتند پول گلوله ها را باید بدهید. همان روز حسین خزعلی تو کوچه آبشار شهید شد.
امام صادق(ع) در روایتی ویژگیها و برنامههای کسانی را که میخواهند از یاران امام زمان(عج) باشند، بیان کردهاند. «من سرّه ان یکون من اصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الاخلاق؛هر کس خوشحال میشود و دوست دارد که درشمارِ یاران حضرت مهدی(عج) باشد، باید سه ویژگی داشته باشد: منتظر بودن، با ورع بودن، اخلاق کریمانه و بزرگوارانه داشتن». از امام پرسیدند ورع یعنی چه؟ فرمود: آیا در شب تاریک از میان خارستان عبور کرده ای؟ چگونه حرکت می کنی؟عرض کرد دامن لباسم را بالا میزنم تا خار به لباسم گیر نکند.
آیا ما که مدعی واقعی انتظار هستیم، یا در توهم انتظار هستیم؟ چند مدل انتظار داریم. منتظرانی که اشک میریزند و در دعای ندبه شرکت می کنند و شب های چهارشنبه به جمکران می روند و چهل چهار شنبه نماز امام زمان می خوانند، تا بلکه روی زیبای امام زمان را ببینند، که این گونه انتظار سازندگی ندارد. اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ ». «بار خدایا آن طلعت بارشادت و آن پیشانی سفید ستوده شده را به من بنما . این گروه دیدن چهره امام مهدی برایشان کفایت می کند.
در حالیکه دین برای انتظار استراتژی، راهبرد و بیان دارد.انتظار یعنی چشم براه بودن. انتظار از باب افتعال است، یعنی منتظرِ باید از منتظَر اثر پذیری داشته باشد.
در دعای افتتاح می خوانیم :اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ : تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ. دسته دیگری که آرزوی دیدن ظهور و تشکیل حکومت ایشان را دارند. این گونه انتظار سازندگی دارد، شخص منتظر هم خود را باید آماده کند هم جامعه را؛ یعنی انتظاری تعهد آور و مسئولیت ساز. منتظران مصلح، خود باید صالح باشند؛ من چگونه منتظر آقایی هستم که همه وجودش پاکی و خوبی است. و من که خوب نیستم. همه حرف مهدویت اینجا است تمام هنر دشمن هم همین جاست. انتظار منفی انتظار مثبت دیدگاه منفی، معتقد است، وقتی حق و حقیقت به صفر رسید جامعه پر از ظلم و فساد شد، حرکت نکن خدا خودش یک آقایی را از آسمان نازل می کند و شما یک جامعه خراب را تحویل او می دهید.پس وظیفه من و شما چیست؟ خیلی زشتتر که گناه کنید، تا بیاید. یک حدیث در این رابطه وجود ندارد، که شما دست روی دست بگذارید و اباحگری و گناه را تماشا کنید. دیدگاه مثبت، نسبت به خود و جامعه احساس مسؤلیت می کند. تعهد آور است وقتی صبح کردی با امامت عهد ببند، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنی مِنْ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الذّابّینَ … انصاره، اعوانه،آستین بالا می زنم و برای جامعه کار می کنم نوعی عبادت است این سفارش دین است.هر روز با امام زمان بیعت می کنی خودت را به امام می فروشی باید تا شب برای امام زمانت کار کنی گوش و دست و پایت همه در راه او باشد.اما وقتی شب می خوابد فکر می کند، بعضی جاها لغزیدم،سخنی گفتم که نباید می گفتم و جایی رفتم که نباید می رفتم، شب را نمی تواند بخوابد چون منتظر اوست.
منتظر حتی در قبر هم منتظر است، منتظر بیرون امدن هست، عهد و بیعت را فراموش نمی کند. یکی از آمریکایی ها ،معاندین و صهیونست ها گفتند، ما که نمی توانیم الگو هایشان را بگیریم، بگویم از مهدی دست بردار یا از امام حسین دست بکش و ابولفضلت و یا زینبت و زهرایت را رها کن، چون دست بر نمی دارند.
باید تخریب کنیم، این نتیجه بیشتری دارد.باید کاری کنیم که خودشان از الگوهایشان روبرگردانند، تخریب کنند.
بهمین منظور داعش ساختند تا با نام اسلام و اسلام هراسی مردم را از پیروی ائمه فراری دهند.
به نظر شما طلاب در کدام بخش منتظرین هستند، منتظر ی که خود را اصلاح کرده است و درپی اصلاح جامعه است، یا خدای نکرده زبانم لال، در پی شکستن کسانی است که اصلاح جامعه را به عهده دارند، در هر موقعیتی که باشد و در هر حد و توانی که دارد در تلاش است که جامعه را اصلاح کند.