|
من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا مینویسم
|
|
|

ضمن اظهار خشنودی وسعادت ازاینکه توفیقی به من نائل شده تادراین راه قدم بگذارم ومسیرزندگی خودرا بهبود سازم بلکه واقفم تابه اعمال و وظایف خود عامل باشم که همانا علم بدون عمل ضلالت و گمراهیست.درابتدا طلبه به معنای طالب اهل بیت علیهماالسلام است.طلبگی یعنی حمل رسالت عظیم وپرمسئولیت یک بندگی خالصانه…یعنی تربیت نفس خویشتن و زنجیرایمان را بستن درجامعه ای که عده ای داغ دل امام زمان را تازه میکنند وترویج دینداریرا حاشامیکند.طلبگی یعنی درس اخلاق نه تنها برای خویشتن بلکه برای اطرافیان. یعنی سرنسپردن به غرب و پیروی نکردن ازولایت شیطان.طلبه یعنی حمایت ازتولید اجناس داخلی..یعنی پشتوانه ومطیع مقام معظم دلبری…
من یک طلبه ام آماده ام برای جهاد درهر زمینه ای.طلبه یعنی پیروزی معنویت وفضائل درسرکوب کردن رذائل اخلاقی.یعنی عمل به واجبات ودوری ازمحرمات.من اگربنشینم تواگربنشینی چه کسی برخیزد؟من اگربرخیزم تواگربرخیزی همه برمیخیزند…ماهمه طلبه ایم سرباز گمنام امام زمانیم.سرباز جنگ نرم آقاهستیم.پیروحیدریم.زندگی طلبگی به ماساده زیستی ودوری ازتجملات را آموخته است.ودرانتهاطلبه یعنی بنده مخلص ومتواضع خدا.طلبه یعنی رفتاری عمارگونه درمقابل امام عصرخویش.
ماازخم پرجوش ولایت مستیم/
عهدی ازلی باره مولابستیم/
گفتندوظیفه چیست دراین هنگام؟/
ماافسرجنگ نرم ٱقاهستیم.
زهرا محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-07-01] [ 01:45:00 ب.ظ ]
|
|

یک لحظه باصدای استاد از افکارم خارج شدم و دیدم سر کلاس هستم.در آن موقع فهمیدم که آمده ام حوزه ی علمیه که از اولم میخواستم بیایم و حالا اینجا هستم. من از اول به طلبه شدن فکر کرده بودم و می دانستم که کسی که میخواهد طلبه شود باید حجابش کامل ،دین و ایمانش کامل باشد برای همین همیشه در مورد حجاب زیاد کوشیدم هدفم در مورد طلبه شدن این بود که میخواستم سطح علمیم در مورد دینم و بقیه ی دروس ها بالا رود . احساسم درباره ی این موضوع این بود که با آمدنم به اینجا می توانم به خدا و امام دوازدهم (عج) نزدیک تر شوم ویکی از یاران امام شوم و به حرف هایشان عمل کنم تا بتوانم به کسانی که از دین و…سوالی دارن به آنها کمک کنم که به جواب سوالشان برسن و اگر خواستن آنها هم به حوزه ها بروند. حالا من از خداوند و خانواده خودم خیلی تشکر میکنم که مرا برای رسیدن به هدفم تشویق و حمایت کردند.
فرزانه یوسفی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت

خوشا «ذیالحجه» روز عید قربان شروع داستان عشق و ایمان
خواهی که تو را کعبه کند استقبال مایی و منی را به منا قربان کن
الحمدلله که این نعمت نصیبمان شد تا بار دیگر عید قربان را گرامی بداریم و انشاءالله اگر سالهای قبل نتوانستیم،
امسال بتوانیم از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشیم و از داشته ها و خواسته هایمان بگذریم
عید قربان مبارک
موضوعات: نوروز
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-22] [ 01:39:00 ب.ظ ]
|
|
با فرا رسیدن روز عرفه با زمزمه کردن مناجات حسین علیه السلامبا خدای خویش در این روز، نم نمک خود را آماده سفره ی پر برکت محرم می کنیم، محرمی که ماه جمع آوری توشه است برای آغازیست برای حسینی شدن…
محرم که می توان آن را اینطور معنی کرد: عشق ، ایمان ، ایثار ، مظلومیت ، معصومیت ، وفا ، غیرت ، شهادت و…
محرم یعنی داغ عزیزانی که بعداز گذشت صدها سال هنوز در دل عاشقانش تازه است وتا ابد نیز تازه خواهد ماند…
ولی چند سالی می شود که داغ دیگری علاوه بر داغ شهادت حسین علیه السلامو72 عزیزش بر دل ها نقش بسته است وآن داغ بی احترامی به عزای حسینی است…
پوشش ناهنجار برخی دختران و زنان از یک سو، انتخاب شعرها و سبک های زننده برخی مداحان از سوی دیگر…
محرمی که سالیان نچندان دور بسیار باصفا وبی ریاتر از این روزها بود…
این روزها عزای حسینی هم شده محل پز دادن برخی بی خردان که عشقشان به علم های چندین شاخه ، زنجیرهای چند کیلویی، صف های چندین متری زنجیرزنان ، باندهای چندمیلیونی هیئت، طبل هایی باقطرهای چندمتری و… شده است.
حال باید این سوال را پرسید که حسین علیه السلام و72تن از عزیزانش قیامشان برای چه بود؟
آیا غیر از زنده نگهداشتن اسلام بود؟ حال چند درصد مراسم های عزاداری ما مطابق با گفته های اسلام است؟
حسین علیه السلام درمقابل کفر و جهالت وظلم ایستاد که ما در روز عزای آن عزیز به بهانه ی دیدن هیئت عزاداری ناموس خود را در خیل نامحرمان به نمایش بگذاریم؟ یا حسین شهید شد که به ما درس وفا وغیرت و… دهد؟
حسین علیه السلام تمام هستی خود را در طلب اخلاص در راه خدا انفاق نکرد که ما در محرم و درعزای حسین با سینه زنی و زنجیر زنی خود را کبود کنیم، بلکه حسین علیه السلام با این انفاق خود خواست که ما را بیدار کند ولی صد افسوس که هنوز در خواب ناز هستیم…
با اجازه از سایت افلاکیان موضوع: دل نوشته های سیدحسن
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-16] [ 06:45:00 ب.ظ ]
|
|

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بدبخت، کسی است که در این ماه بزرگ،از آمرزش الهی محروم بماند. بدبخت واقعی، کسی است که این ماه از او بگذرد؛ ولی گناهانش آمرزیده نشوند.پس آن گاه که نیکوکاران به جوایز پروردگار کریماشان دست می یابند، او زیانکار می گردد. ماه رمضان، شما را فرا می رسید،ماهی مبارک….در آن شب قدر است که بهتر از هزار ماه است. محروم کسی است که از آن بی بهره بماند. امام صادق علیه السلام هرکس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمی شود، مگر آن که روز عرفه را درک کند. منبع :مراقبات ماه رمضان،ص 49
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت

پروردگارا!چگونه بی نیازی کنم در حالیکه نیازمند بخشنده ای چون توهستم!
بارلها!چگونه عزت یابم، که در خواری مکانم داده ای!
بار خدایا! اگر به درد و رنج هایم پاداش نمی دهی، مرا از پاداش مصیبت دیدگان محروم نکن!
اقتباس از فرازهای دعای عرفه
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-06-14] [ 09:53:00 ب.ظ ]
|
|

مهربانا! بدی هایم هرچند کبیر باشد نمی تواند بر دریای رحمتت موجی ایجاد کند،
پس با گرمای محبتت چروکهای شرورم را صاف کن!
خدایا پارگی های رفتاریم را با عفو و بخششت رفو کن!
خدایا معبودا!چگونه خوارگردم در حالیکه مرا که کوچکترینم، بنده خود نامیده ای!
اقتباس از فرازهای دعای عرفه
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت

بار خدایا!
گناهانم هرچه بزرگ باشد ،خدشه ای به عظمت شکوه تو وارد نمی کند،
و بخشش آمرزش گناهانم از بزرگی تو نمی کاهد، پس مرا ببخش!
بار لها ! ای باشکوه ترین آرزویم، چگونه از نسیم روح افزای رحمتت نا امید گردم!
اقتباس از فرازهای دعای عرفه
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[شنبه 1395-06-13] [ 05:35:00 ب.ظ ]
|
|

ج) اوصاف پدر قرانی با مبنا قرار دادن ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام
ادامه ی بحث پست قبل:
از دیگر اوصاف پدر قرانی که میتوان بر شمرد ، همراه کردن فرزند خود در کارهای نیک است « وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ: و هنگامى كه ابراهيم و اسماعيل پايههاى خانه كعبه را بالا مىبردند مىگفتند اى پروردگار ما از ما بپذير كه در حقيقت تو شنواى دانايى.بقره 127
همانطور که در این آیه مشاهده می شود ابراهیم علیه السلام هنگامی که کعبه را به امر الهی بازسازی می کرد حضرت اسماعیل علیه السلام را هم با خود همراه نمود. بر اساس برخی از متون تفسیری حضرت اسماعیل علیه السلام در آن زمان در سن نوجوانی قرار داشت .
بر اساس اصل روان شناسی، بیشتر الگوپذیری نوجوانان از طریق مشاهده است چون نوجوان از جهت فکری هنوز به مرحله ای نرسیده است که بتوان مطالب مستدل علمی را به او انتقال داد لذا مشاهده رفتار های مثبت و یا منفی در شکل گیری شخصیت نوجوان بسیار مهم است. وقتی که ابراهیمعلیه السلام اسماعیل علیه السلام را با خود همراه کرد ه، در واقع به نوعی مفاهیم ارزشی مانند اخلاص، ایثار، نیکوکاری و … را به صورت غیر مستقیم به فرزندش منتقل می نماید.
قابل توجه پدران جامعه ی ما که فرزندان خودرا معمولا در مراسمات عزاداری سید الشهدا علیه السلام باخود همراه میکنند اما در سایر مراسمات مذهبی از چنین امری غفلت می کنند در نتیجه بسیاری ازمفاهیم ارزشی اسلامی برای فرزندان جامعه قابل فهم نیست که این امر سبب می شود فرزندان جامعه ی ما در قبال آن مفاهیم مقدس بی تفاوت باشند.
صفت بعدی پدر قرانی آن است که به فرزندان خود یاد می دهد که ارزش کارها به بزرگی کارها مربوط نیست بلکه به قبولی آن در نزد الهی مربوط است.« رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا: اى پروردگار ما از ما بپذير» بقره 127
این صفت هرچند به ظاهر کوچک است اما بسیاری از مشکلاتی که گریبان گیرخانواده ها ی ما شده ، نشات گرفته از عدم وجود همین قاعده است. توضیح این که اگر معیار انسان در زندگی بزرگی کار باشد، هرچقدر کاربزرگ باشد به همان اندازه جامعه را در قبال خود طلبکا رخواهد دید ولی اگر معیار، قبولی نزد خداوند باشد این فرد هر چقدر هم که خدمت کند باز هم خود را خادم ملت و جامعه خواهد دید.
و صفت دیگر پدر قرانی مشورت خواهی از فرزند در مقابل مواردی است که به سرنوشت فرزند مربوط می شود.« فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ: و وقتى با او به جايگاه سعى رسيد گفت اى پسرك من من در خواب [چنين] مىبينم كه تو را سر مىبرم پس ببين چه به نظرت مىآيد گفت اى پدر من آنچه را مامورى بكن ان شاء الله مرا از شكيبايان خواهى يافت»صافات 102
همانطور که در این ایه مشاهده میکنید حضرت ابراهیم علیه السلام از اسماعیل علیه السلام در مورد قربانی شدن نظر خواهی میکند هرچند دستور به قربانی شدن امر الهی بود اما چون یک طرف قضیه سرنوشت فرزندش اسماعیل بود، نظر او را هم جویا شد. این خود درس بزرگی برای پدران جامعه ماست.
چه بسیار فرزندانی که به جهت عدم نظر خواهی والدین در اموری که به سرنوشت آن ها مربوط می شود در زندگی دچار شکست های جبران ناپذیری شده اند مانند بسیاری ازدواج های تحمیلی که سرنوشت تلخی را برای جوانان جامعه ما رقم زده است و علت اصلی آن عدم نظر خواهی و یا عدم توجه به خواسته فرزندان بوده است.
در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام نکات دیگری میتوان عنوان نمود اما ما جهت رعایت اختصار از ذکر آن ها خودداری میکنیم تا نوبت به سایر انبیا هم برسد!
رامیان -حیدری
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-06-03] [ 09:47:00 ب.ظ ]
|
|

سینما، زن و سیاست اندیشۀ دوران پهلوی دوم حذف ایدئولوژی در مستعدترین گروه ها و طبقات جامعه و پیشگیری از هر تحول بنیادین بود؛ به جز موراد خاص و فیلم گاو، این سینما، سیاست گریز و سیاست ستیز بود. جو بستۀ سیاسی اقتضای این را داشت. مردم فقیر و کارگران را با شگرد لمپن سازی معنای دیگر و هر نوع دگرگونی و تغییر و بهبود شرایط زیستی – اجتماعی را به اقبال واگذاشت و عنصر تلاش برای دگرگونی را حذف کرد. بنابراین از زن به عنوان ابزاری جهت اغوای مردم و جلوگیری از تحولات سیاسی استفاده می شده است.
زن در سینمای بعد از انقلاب پس ازانقلاب اسلامي،بارهنمودهاي امام خميني (ره) سعی شد،حضور زن درسينما از اين تم خارج شده و سيماي حقيقي زن به نمايش درآيد. شأن ومقام انساني زن و قداست مقام مادري و نقش حقيقي زن به عنوان ستون خانواده مورد توجه قرار گيرد و كمتر براي بالابردن رقم فروش و يا ميزان رغبت تماشاگر از حضور زن استفاده ي ابزاري شود اما در سالهاي اخير در سينما و تلويزيون ما شاهد برگشت به رويه فيلم فارسي هستيم. اگرچه انديشه ي مادري و نگاه سنت گرايانه به نقش زن و نمود آن در رسانه هاممكن است مورد انتقاد برخي نحله هاي فمينيستي خاص مثل فمينيسم ليبرال و رادیکال شودامادرانديشه ي سينمايي انقلاب اسلامي به هرحال بانوعي پيشرفت درنگاه به زن مواجهیم. دربحثي جدلي مي توان گفت تغییر نگاه از «زن به مثابه ابزار جنسی» به «مادر مربی» پیشرفتی در خور به شمار می رفته است. البته این که این اندیشه در ادامه چقدر تحقق یافته است، جای بحث دارد. مثال. در فیلم هایی که سعی کرد به موضوعی اجتماعی بپردازد که در چند سال اخیر ، سینمای ایران رشد داشت.
دو خط اصلی در این سینما دنبال می شود. یکی در نحله آقای فرهادی و افراد نزدیک به او که شاهد رفتن به سمت سبک زندگی زنانه ایم؛ به معنای سبک زندگی زنانه مستقل از خانواده و مستقل فرزند و حتا مستقل از جامعه. در یک وجهه و طرف دیگر، فیلم هایی مثل طلا و مس و نیز خیلی دور خیلی نزدیک، زن را در خانواده تصویرگری می کنند. باید این دو جریان را در سینمای اجتماعی ایران جدی گرفت. جریانی که به دنبال بیرون کشیدن زن از خانواده است و طرح و بحث حل مسائل جامعه زنان ایران در فرا متن خارج از خانواده را دنبال می کند و در نقطه مقابل، جریانی که در پی حل و بحث و پی جویی مسائل زن ایرانی در ساختار و فرامتن خانواده است. این یک دوسویه و دوگانه جدی و دو راهی بسیار اساسی مقابل خط مشی گذاری فرهنگی و هنری و سینمایی در ایران است.
سید مجید امامی
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-06-02] [ 10:36:00 ق.ظ ]
|
|

بعد از شهادت این دو یار غار که تولدشان هم در یک سال بود و کوچ شان به بهشت و عند ربهم یرزقون شان هم در یک زمان حادث گردید. موسس محترم ما در عالم رؤیا دیده بود این شهیدان بزرگوار اقامه نماز جماعت کرده اند و شهید باهنر به شهید رجایی اقتدا کرده است. روحشان شاد
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-05-31] [ 07:50:00 ب.ظ ]
|
|

اولین باری که به جلفا رفتم، در ورودی شهر چشمم دنبال مناره مسجدی می گشت!؟ از همسرم پرسیدم مسجد شهر کجاست؟ گفت یک مسجد دارد که داخل شهر است. گفتم اینجا یک شهر مرزی است باید نماد دینداری مردم در بدو ورود چشم نواز باشد نه اینکه مردم به دنبال مسجد در شهر بگردند!
از همسرم تقاضای ساختن یک مسجد در آن نقطه مورد نظر کردم، ایشان گفت اوقاف مسئول ساختن مساجد می باشد؛ باید از آنها بخواهیم. و این اتفاق نیفتاد تا اینکه بنده به عنوان مدیر واحد آموزشی تربیتی جلفا انتخاب شدم و برای ساختمان حوزه از حضرت معصومه کمک خواستم و با کرامت بانوی کریمه اهل بیت همان زمینی که برای مسجد در نظر گرفته بودم برای حوزه انتخاب گردید. و سر انجام مسجد هم در همان نقطه توسط منطقه آزاد ساخته شد. لذا نامش مسجد حضرت معصومه گردید!
در ادامه فعالیت های مسجد با کانون فرهنگی مساجد تفاهم نامه امضاکردیم واین مسجد کانون فرهنگی هم دارد.
و اکنون در ورودی شهر مناره های فیروزه ای این مسجد چشم نواز مسافران است. ومهمتر از همه نمازگزاران این مسجد همه بانوان هستند.!!!
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت

هنوز هیچ کس گام های تجاوز را معنا نکرده بود ،هیچ کلید ومفهومی برای جنگ نداشتند ،ایستادن در مقابل هم وکشتن یکدیگر را وحشیانه وغیر انسانی می پنداشتند ، قومی که در یک بزنگاه ِهجوم در گیر متجاوز شدند…هنگامی که تانک ها می آمدند ،مادرم وخواهرانم مانده بودند.کجا می توانستند بروند جوان ها ومردان ، پیش از این ها رفته بودند… حالا دیگر ستاره های زیادی در کهکشان آن سوی هستی می درخشیدند، ایثار وایستادگی وکشته شدن در راه خدا را باور می کردند.ما نیز باور داشتیم .چه آرامشی آن ها را درخود گرفته بود وما، پشت دیوارهای دل راه رهایی چنین آرامشی می پنداشتیم .تا این که یک شب پدر وبرادرانم به خواب من آمدند ، آن ها گفتند آرام نیستند و من فهمیده بودم تشویش آن ها بی دفاعی وطن وناموس آن هاست . من هنوز خیلی چیزها را نمی دانستم .با خود اندیشیدم تا کجا باید رفت وآموخت؟چند سال باید بگذرد تا من هم مثل پدر مرد بزرگ وگرم وسرد چشیده ای شوم؟ سیزده ساله ماندن را هیچ خوش نداشتم .لااقل در این گرما گرمی که وطن مردی می خواست. در این اندیشه ها بودم که به یاد نارنجک ها افتادم .این تنها صلاح ما بود .اما یک نارنجک با یک غول آهنی چه خواهد کرد؟ هیچ! و مثل برق از ذهنم گذشت که شکار یک تانک ، نارنجک های زیادی می خواهد اما چطور؟چند نارنجک با یک نفر وآن یک نفر هیچ کس جزء خودم نیست .نارنجک ها را برداشتم .همه را به کمر بستم ودویدم بیرون از خانه .نگاهی به خانه انداختم .خواهران کوچکم را می دیدم که چون پرنده ای بی دفاع ،افتاده در قفس،پنجه های تیز درنده را می بینند.تانک از پیچ خیابان گذشت ، مادرم ، وطنم وهمه آن هایی که بی دفاع کشته خواهند شد . سر ها را بالا بگیریدوراست قامت بایستید .فریاد بکشید ،فریاد که ذلت را نمی خواهید ، شمشیر ها را ببینید که چقدر آخته وتشنه خون هستند؟ انفجار، انفجاری در عین ناباوری ، او حسین بود .همان که سیزده سالگی را برنتابید ، هم او که هزار هزاران ساله شد ،ملک وملکوت را در یک لحظه پشت سر گذاشت .او بود که ثابت کرد تنها گذر سالیان سال گوهر وجود انسانی را صیقل نمی دهد .در محضر حق، زمان خالی از مفهوم است .حسین فهمیده این را از عاشورای حسینی فهمیده بود نویسنده:محمد رضا الوند جمع آوری وتهیه: خدیجه جوادی
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[جمعه 1395-05-29] [ 11:41:00 ب.ظ ]
|
|
پیامبر مهربانی ها فرمود
« من مات علی حب آل محمد مات شهیداً»
کسی که با محبت محمد و آل محمد بمیرد شهید محسوب می شود1.
اویس قرنی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را ندیده چنان در محبت رسول صلی الله علیه و آله خدا ذوب شده بود که وقتی شنید دندان مبارک ایشان در جنگ احد شکسته، از کسی که خبر آورده بود پرسید :کدام دندان مبارک آن بزرگوار؟ گفت نمی دانم .سپس اویس با سنگ دندان خود را شکست و گفت : «الخلیل موافق لخلیله» دوست باید با دوست خود موافق باشد.
واعظ سبزواری در کتاب «انسان» خود می نویسد: وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله شنید اویس دندان خود را شکسته ،فرمود: هرکس دندانش درد کند دستش را به همان محل درد بگذارد و سوره حمد را بخواند و ثواب آن را به روح اویس قرنی نثار کند، آن درد انشالله برطرف خواهد شد.2
1.جامع الخبار ،ص 473
2 رمضانی، محمد،سی مجلس، ص 202
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-05-28] [ 07:37:00 ب.ظ ]
|
|

درد شدیدی در ناحیه پاشنه ام مرا به شدت آزار می داد.
به هر دکتری مراجعه کردم گفتند که شما گرفتار خار پاشنه شدی و باید با عمل جراحی استخوان اضافه
برداشته شود.
با توجه به این که قبلا چندین بار عمل جراحی در اعضای دیگر بدن زیر تیغ رفته بودم، دیگر تحمل این جراحی
نداشتم
رفتم حرم حضرت معصومه بعد زیارت نشستم روبروی ضریح صدای درخواست دونفر دعا کننده را شنیدم، که نحوه صفحات: 1 · 2
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-05-17] [ 04:59:00 ب.ظ ]
|
|
الف) حضرت نوح و پسرش کنعان:
اولین صفتی که برای یک پدر قرانی می توان عنوان نمود این است که تا آخرین لحظه به فکر نجات معنوی فرزندش باشد هرچند فرزندش کافر باشد: … وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ …: نوح پسرش را كه در كنارى بود بانگ درداد … هود42
دومین صفتی که برای پدر قرانی می توان عنوان نمود داشتن مسئولیت در قبال سرنوشت فرزند خود است.َا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا…: اى پسرك من با ما سوار شو. هود 42
سومین صفت خطاب محبت آمیز نسبت به فرزند است: يَا بُنَيَّ….. ای پسرک من هود 42
چهارمین صفت پدر قرانی این است که باید نسبت به دوستان فرزندش حساس باشد: لاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ …. با كافران مباشهود 42
پنجمین صفت این است که پدر قرانی تنها به فکر خانه سالم برای فرزندش نیست بلکه باید محیط زندگی سالمی هم ایجاد کند. با این توضیح که جامعه ی زمان نوح علیه السلام یک محیط کفر آلودی بود که به فرزند نوح هم سرایت کرد.
حال آن که محیط خانه ی او سالم بود.قابل توجه پدران امروز جامعه ی ما که شاید محیط خانه شان سالم باشد اما محیط جامعه گاهی فاقد سلامتی لازم است لذا باید بیشتر مراقب فرزندان بود. : لاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ …. با كافران مباشهود 42
پدر قرانی هیچ گاه وظیفه ی پدری خود را فراموش نمی کند هرچند فرزندش وظیفه ی فرزندی را فراموش کند: فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي: گفت پروردگارا پسرم از كسان من است. هود 45
معیار های مکتبی در پدر قرانی، حاکم بر پیوند های خانوادگیست: يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ…اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست هود 46
پدر قرانی از این که عواطف پدری در مورد فرزند ناصالحش بر اوغلبه کند، به خدا پناه می برد. رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ:پروردگارا من به تو پناه مى برم.هود.
رامیان - حیدری
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت

ب ) اوصاف پدر قرانی با مبنا قرار دادن ماجرای حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهم السلام
یکی از اوصاف پدر قرآنی آن است که از خداوند درخواست فرزند صالح می کند« رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِين . سوره صافات آیه 100
توضح این که: در این ایه حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند درخواست فرزند صالح می کند و نکته ی جالب این است که خداوند در سوره انبیاء آیه 105 می فرماید بندگان صالح من زمین را به ارث خواهند برد:« وَ لَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُون: و در حقيقت در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ارث خواهند برد »
به عبارت دیگر حضرت ابراهیم علیه السلام از خداوند می خواهد به او فرزندی عطا کند که صلاحیت وراثت زمین را داشته باشد.با توجه به این نکته می توان استنباط کرد که صفت دیگر پدر قرآنی آن است که برای فرزندش آرزو های بلندی را در نظر می گیرد اما این آرزو ها از نوع خیالی نیست بلکه با لحاظ شرایط آن چنین آرزوهای می کند.این آروز شاید به ظاهر خیالی باشد- همان حاکمیت بر زمین- ولی فراموش نکنیم که این قاعده ی الهی است که صالحین بر زمین حکمرانی خوهند کرد.
قابل توجه پدران جامعه ی ما که گاهی برای فرزندنشان آرزوهای خیالی واهی در سردارند که امکان دسترسی به آن آرزوها نه تنها غیر ممکن است بلکه برای فرزندانشان شرایط لازم جهت نیل به آنها مهیا نیست.
صفت بعدی پدر قرانی این است که به فرزندش به عنوان هدیه ی الهی می نگرد« الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ …. سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد.ابراهیم آیه 39
لازم به ذکر است که اگر انسان از کسی هدیه بگیرد متناسب با جایگاه هدیه دهنده با هدیه اش برخورد خواهد کرد. به طور مثال اگر انسان از فرماندار شهر هدیه بگیرد یک نوع برخورد خواهد کرد ولی اگر این فرد از دست رئیس جمهور همان هدیه را بگیرد نوع برخوردش قطعا فرق خواهد کرد.مرتبه هدیه دهنده هر قدر بالاتر برود رفتار گیرنده هدیه هم متناسب با ان جایگاه متغیر خواهد بود.مسئولیت انسان هم متناسب با ارزش هدیه ای که دریافت کرده فرق میکند.
فرزند هرچند هدیه الهی است اما انسان در قبال آن مسئولیت سنگینی به عهده دارد که عبارت است ازتعلیم و تربیت درست فرزند. اگر انسان این مسئولیت را به درستی ایفا نکند خداوند همان نعمت فرزند را به نقمت تبدیل خواهد کرد.
و شاید بتوان گفت مشکل اصلی خانواده های امروزی ما همین مسئله است .
ان شالله در پست فرزند قرانی توضیح بیشتری درارتباط دو سویه ی پدر و فرزند خواهیم نوشت.
صفت دیگر پدر قرانی ناامید نشدن از رحمت الهی در مورد فرزند دار شدن است « الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي وَهَبَ لِي عَلَى الْكِبَرِ إِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء: سپاس خداى را كه با وجود سالخوردگى اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد به راستى پروردگار من شنونده دعاست »ابراهیم آیه 39
همانطور که در آیه مشخص است حضرت ابراهیم علیه السلام در سن پیری صاحب فرزند شدند « عَلَى الْكِبَرِ» با اینکه سنشان بالا بود اما همچنان به درگاه خداوند دعا می کردند. آری کسی که در چنین سنی از رحمت الهی ناامید نباشد حقش است که خداوند به او فرزندی مانند حضرت اسماعیل و اسحاق عطا کند.
قابل توجه پدرانی که به هر دلیل صاحب فرزند نمی شوند! برای چنین افرادی حضرت ابراهیم علیه السلام بهترین الگو است. البته به این شرط که ابراهیم وار به سوی خدا روی آورند. یعنی مانند برخی از مسلمان نماها نباشند که در خوشی عبد شیطانند اما در ناخوشی عبد خدا!
رامیان - حیدری
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-05-11] [ 08:56:00 ب.ظ ]
|
|

پشت خط یه خانومی بود، وقت مشاوره می خواست.
قرار شد بیاد دفتر، موعد مقرر آمدند، مادر با پسرش آمده بود! من متعجب شده بودم! چون همیشه برای خانوم ها مشاوره می دادم.
اما حالا جنس مُراجع تغییر کرده بود! پذیرفتم، وارد گفتگو شدیم. پرسیدم مشکل چیه؟ مادرش گفت: پسرم میگه همسر می خوام،
با خوشحالی گفتم: به به چه پسر خوبی آفرین! مادرخانومی گفت: خانوم این چه حرفیه! من آوردمش پیش شما تا بهش نصیحت کنی که از ازدواج منصرف بشه!
پرسیدم چرا؟! گفت نه شغل داره نه سربازی رفته.
پرسیدم چندتا دختر داری ؟!گفت دوتا. گفتم یه عروس بگیر تا دخترات بشه سه تا! به دختری که انتخاب می کنی بگو تا زمانی که پسرم دستش تو جیبش بره مثل دخترای من با ما زندگی کن.
آقای پسر گفت: اصلا نیازی به خرجی دادن بابام نیست! بابام چند دهنه مغازه داره و چند تا حیاط داره!
یه مغازه با دو دستگاه کامپیوتربه من بده من خودم کار کامپیوتری راه می اندازم.
مادر خانومی گفت :پیشنهادمن اینه که پسرم فعلا با یه دختر دوست بشه و نیازش را برطرف کنه، هروقت رفت سربازی و شاغل شد و خونه خرید براش همسری که می خوام انتخاب می کنم.
درحالیکه چشام گرد شده بود، با تعجب گفتم شما برای اینکه برای پسرت هزینه نکنی، او را به آتش جهنم روانه می کنی!؟
وقتی فرزند دار می شدی ، فکر نکردی که پسرت همانطور که شیر می خواد ،غذا می خواد، لباس می خواد، به سن بلوغ می رسد وهمسر می خواد.
یا باید فرزندت را طوری تربیت می کردی که بتواند غریزه جنسی اش را کنترل کند وتا زمانی که به استقلال برسد صبوری کند و تقوا را رعایت کند.
موضوعات: آموزشی
لینک ثابت

اولین صفتی که برای یک دختر از منظر قران می توان عنوان کرد؛ باحیا و باعفت بودن اوست.حیا گاهی رفتاری است و گاهی کلامی.
صفت حیای کلامی را در دختران حضرت شعیب علیه السلام میتوان یافت.زمانی که موسی علیه السلام از آن ها درباره عدم آب دادن به گوسفندانشان سوال کرد آن ها در جواب به حداقل پاسخ ممکن اکتفا کردند و جالب این که جواب سوالی راکه موسی علیه السلام از آنها نپرسیده بود را هم دادند و آن هم این که پدر ما پیر است . و از این عبارت استفاده می شود که آن ها نخواستند پرسش و پاسخ به درازا بکشد لذا مختصر و مفید علت موجه بودن حضور خود را نیز بیان کردند:« وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ قَالَ مَا خَطْبُكُمَا قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِير: و چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه دامهاى خود را آب مىدادند و پشتسرشان دو زن را يافت كه گوسفندان خود را دور مىكردند موسی گفت منظورتان از اين كار چيست گفتند ما به گوسفندان خود آب نمى دهيم تا شبانان همگى گوسفندانشان رابرگردانند و پدر ما پيرى سالخورده است» 23 قصص
اما مصداق بارز حیای رفتاری، باز هم دختر حضرت شعیب علیه السلام است به نحوی که قران این بعد را به صورت آشکارتر عنوان کرده است: «فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء… پس يكى از آن دو زن در حالى كه به آزرم گام بر مىداشت نزد وى آمد…» دختری که اینچنین حیا را رعایت کند لیاقت همسری موسی علیه السلام را پیدا میکند.
دومین صفت دختر قرانی سواستفاده نکردن از جایگاه خانوادگی و تکیه بر توانمندی های خود است. توضیح این که دختران حضرت شعیب علیه السلام هرچند جزئی از خاندان نبوت بودند ولی در آب دادن گوسفندان نه بخاطر موقعیتشان خود را مقدم بر دیگران دانستند و نه از دیگران درخواست کمک کردند:« وَلَمَّا وَرَدَ مَاء مَدْيَنَ وَجَدَ عَلَيْهِ أُمَّةً مِّنَ النَّاسِ يَسْقُونَ وَوَجَدَ مِن دُونِهِمُ امْرَأتَيْنِ تَذُودَانِ… چون به آب مدين رسيد گروهى از مردم را بر آن يافت كه دام هاى خود را آب مىدادند و پشتسرشان دو زن را يافت…»
سومین صفت دختر قرانی حضور فعال در فعالیت های اجتماعی است البته حضوری متناسب با شرایط زمانی و مکانی.آب دادن به گوسفندان کار مردانه است ولی در جایی که این امکان برای مرد خانه فراهم نباشد، دختر خانه می تواند این کار را انجام دهد ولی به محض این که شرایط تغییر کرد و ضرورت سابق از بین رفت، مسئولیت را به مرد خانه واگذار می کند.
لذا زمانی که دختران حضرت شعیب علیه السلام فهمیدند که حضرت موسی علیه السلام می تواند این مسئولیت را به عهده گیرد، به پدر خود پیشنهاد کردند او را به عنوان اجیر استخدام کند «قَالَتْ إِحْدَاهُمَا يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ : يكى از آن دو دختر گفت اى پدر او را استخدام كن چرا كه بهترين كسى است كه استخدام مىكنى هم نيرومند و هم در خور اعتماد است»26 قصص
بدیهی است بحث آب دادن به حیوانات، از باب نمونه است لذا سایر فعالیت های اجتماعی در زمان های مختلف برای بانوان تابع قاعده مذکور است.
گفتنی است مطالبی که در این پست عنوان شد شرایط اجتماعی دختر و عروس قرانی را از منظر قران بیان می کند لذا اگر نام این پست را دختر و یا عروس قرانی بگذاریم خالی از تناسب نیست.
رامیان- حیدری
موضوعات: آموزشی
لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-05-07] [ 10:19:00 ق.ظ ]
|
|

این روش ازدواج آسان را شاید هرکسی تحمل نمی کند!! همین طور که در بین اقوام خودمان هم حاضر نیستند انجام دهند لذا سن پسرانشان از 35 هم گذشته مجرد مانده است در حالیکه امکانات زندگی شان از ماهم بهتر بوده داست!
بزرگواری نسبت به ازدواج آسانی که برای فرزندم رقم زدم معترض است و آن را مصداق ازدواج آسان نمی داند. درست است ازدواج آسان شامل بخش های دیگر زندگی هم می شود که من از آنها نام نبردم. تنها از تجربه ای که داشتم عمل کردم نوشتم ، حتما در جایگاه تئوری خیلی چیزها می شود گفت؛ از سخن تا عمل از زمین تا آسمان فاصله است.
مثلا آن چیز های که مربوط به ما که خانواده پسر بودیم می شد. یکی از مسائل مهم ازدواج جهیزیه است. که جهیزیه را خودمان تهیه کردیم گفتیم فراهم کردن وسایل منزل از وظایف مرد است که در طول زمان برعکس شده است. برای خرید وسایل عروس خودمان به اندازه ای که در توانمان بود خرید کردیم، برای سیسمونی خودمان وسایل را آماده کردیم، حتی برای زایمان خودم در بیمارستان حاضر شدم وبعد از زایمان هم تا مدتی که بتواند از نوزاد مراقبت کند در کنار زائو بودم ، وقتی کاملا سرحال شدند به منزل خودشان رفتند.پس در کارهاییکه به ما مربوط می شد در ازدواج را آسان گرفتیم.
مهریه را هم متوسط در نظر گرفتیم.
خواننده بزرگوار گفته اگر برای دختران خودت هم خواستگار بیاید با همین روش ؛ دختر می دهی ؟
اگر کارهایی که من انجام دادم طرف مقابل هم انجام دهد حتما دختر می دهم ! یعنی مخارج زندگی زوج و وسایل زندگیشان را فراهم کند. واطمینان دهد که همانند دختر خودش از او حمایت می کند.
البته من هیچ وقت از خواستگاران دخترانم نپرسیدم شاغل هستند یانه و هزینه زندگی شان را ازکجا تامین می کنند.
منزل دارند یانه! فقط از تقوای دینی و شخصیت و اصالت شان تحقیق کردم!
ومهریه را 14 سکه تعیین کردیم ومراسم جشن نخواستیم ولی داماد ها خودشان برگزاری مراسم را خواستند آنهم در حد متوسط و ساده ؛ دخترها هم طلبه بودند به شرطی مراسم را پذیرفتند که کارهای فرهنگی انجام دهند.لذا برای مراسم بروشور هایی با احادیثی که مبنی بر حرام بودن رقص در برابر زنان و نواختن موسیقی و آرایش بانوان در معرض نامحرم بود؛ به میهمانان داده شد و علاوه بر آن خانم مداحی برای شعر خوانی در مدح اهل بیت و در کنار آن برای عروس دعوت شد. وبرای خرید دختر هاهم ما دخالت نکردیم ونگفتیم چی بخرید چی نخرید؛ اصلاچیزهایی که بخرند در خانه خودشان مصرف می شود، بنابراین دخالت نکردیم، در ضمن دامادهای ما در مراسم زنانه شرکت نمی کنند.
نوه ای که دارم هم بر همین منوال ازدواج کرد . البته من که عروس را به خانه بردم پسر دیگری در خانه نبود
که نامحرم باشد. اگر پسر دیگری داشتم حتما روش دیگری انتخاب می کردم.
_________________________________
پ ن
ازدواج آسان
http://blog101.kowsarblog.ir/?p=165627&more=1&c=1&tb=1&pb=1
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-05-06] [ 03:21:00 ب.ظ ]
|
|
به عروس خانم گفتم ناقلا چه جوری آقای داماد را توی تور انداختی و شکارش کردی حتما با هم دانشگاهی هستید؟!
گفت: نه اتفاقا از هم دانشگاهی هایم خواستگار داشتم و پرسش من از همه آنها این بود که چرا من را انتخاب کردید؟ ادامه »
موضوعات: باز آفرینی محتوای دینی
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-05-05] [ 04:30:00 ب.ظ ]
|
|
 
سال 78 بود که مدیر شدم تو یه خونه کوچک با یه اطاق و یه حال و با12 نفر طلبه که باقیمانده ازسال های گوناگون گذشته بودند.برای این که مدرسه رسمی باشه از طرف مرکز گفتند باید یه قطعه زمین بنام حوزه با سندش بفرستی تا ما مجوز پذیرش بدیم.
ماهم که نه هزینه خرید زمین داشتیم و نه خیری که بخواهد زمین اهدا کند.
منطقه هم نقطه صفر مرزی بود، با مشکلات خاص خودش!!!
وقتی به موسس محترم گفتم همانطور که در شهر قبلی شما اقدام به ساختن دانشسرای تربیت معلم کردید
؛برای حوزه هم دراین شهر یک ساختمان بسازید،ایشان گفتند در آن شهر خیرین همکاری زیادی داشتند، و در
اینجا چنین زمینه ای رو نمی بینم.
نا امید نشدم، تصمیم گرفتم از حضرت معصومه درخواست کنم.
تو یکی ازسفرها که رفتم قم ،با نامه سربرگ دار و مهر مدرسه به صورت رسمی برای حضرت معصومه نامه
نوشتم!
بعد از احترامات خاص معصومین،نوشتم(خانم جان ما می خواهیم به نام مادرتون حضرت زهرا علیها سلام مدرسه ای تاسیس کنیم ،باید سند زمین را به مرکز بفرستیم ؛منهم تو اون شهر غریبم،اصلا خودت من را از قم به اون شهرفرستادی، برا ی همین امکان خدمت گزاری رو برام فراهم کن تا بتونیم شیعه های جدتون رو
آماده کنیم.
نامه رو مهر زدم و با امضا به داخل ضریح انداختم.وقتی که از قم برگشتم، موسس گفت شما در قم چه کارکردید؟از اون روزی که شما رفتید من پیگیر زمین برای حوزه هستم!!!
به موسس محترم گفته بودم:اولا زمین رایگان باشد ،اگر پولی باشد برای ساخت ساز هزینه می کنیم،
دوم زمین معارض نداشته باشد، زمین های بزرگ همه مشکل وارث داشتند،سوم مکان مدرسه باید در ورودی شهر جلوی چشم باشد، چون حوزه ها تبلیغات شون کمه،چهارم مکان مدرسه اشراف نداشته باشد…
شورای شهر زمینی به مساحت 70 هزار متر دراختیار حوزه گذاشت.و مدرسه در سال 89 افتتاح شد.
اکنون فضای سبز مدرسه 3000 درخت میوه دارد.مسجد دارد.ساختمان 6 واحده برای اسکان اساتید دارد.
در طول تابستان پذیرای مهمانان وگردشگران از مرکز حوزه های علمیه خواهران و برادران می باشد.
و در طول ماهای اردیبهشت میزبان اردوهای طلاب و بسیجیان می باشد.
همه این الطاف از ناحیه بانوی کریمه اهل بیت می باشد.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-05-04] [ 04:33:00 ب.ظ ]
|
|

- سه کار است که هرکس یکی از آن ها را انجام دهد خداوند بهشت را بر او واجب گرداند؛ انفاق کردن در تنگدستی، خوش رویی با همه عالم و انصاف داشتن.
الکافی ج 2 ص 103
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-04-29] [ 09:32:00 ق.ظ ]
|
|

دوران تربیتی معصومین معصوم عليهم السلام
دوران حيات چهار تن از ائمه هدي عليهم السلام كه از زمان امام سجاد(ع) آغازمی شود و تا بخشهايي از دوران امام كاظم(ع) ادامه می يابد، از منظر ترويج تعليم و تربيت اسلامي نقطه عطفي است در تاريخ پر فراز و نشيب زندگاني امامان معصوم عليهم السلام.
در اين ميان حيات شيخ الائمة امام صادق (ع) هم از منظر طولانيتر بودن عمر ايشان از ساير ائمه اطهار عليهم السلام و هم از نگاه تغييراتي كه در دستگاه خلافت رخ داده بود، از برجستگي ويژهاي برخوردار است.
در اين دوره با گسترش حوزههاي علميه، فرصت طلايى بسط و نشر معارف اسلام ناب و پرورش شاگردان براى امام صادق(ع) بهوجود آمد و عبارت جمله “قال الصادق” شعار علم حديث شد.
حضرت صادق(ع) را رييس مذهب مينامند،
تنها امامي كه بيشترين فرصت را براي بيان معارف ديني پيدا كرد، اين امام بزرگوار است. امامان معصوم(ع) براي زمان امام صادق (ع) مقدمه چيني كردند، به منظور گسترش معارف ديني در جامعه آن روزگار و امامان بعد از ايشان نيز از بركات امام ششم(ع) خوشه چيني كردند.
رئيسان تمامي مذاهب اهل سنت براي امام صادق(ع) احترام ويژهاي قائل بودند، بسياري از مشتركات احكام مذاهب اسلامي حاصل زحمات امام صادق(ع) است و اين به دليل اين بود كه بسياري از رئيسان مذاهب اهل سنت شاگرد امام صادق(ع) بودند و از ايشان درسهاي فراواني گرفتند.
دوران حيات ائمه “عليهم السلام” را به سه دوران تقسيم و تصريح ميشود: دوره اول سه امام بزرگوار محور رسالت امامان امر ولايت و سرپرستي جامعه اسلامي بود، دوره دوم كه از امام سجاد(ع) آغاز ميشود تا نيمههاي حيات امام كاظم را در بر ميگيرد و رسالت حضرات معصومين(ع) تعليم و تربيت است. دوره سوم نيز امامان ديگر و حتي دوران غيبت صغري را در ميگيرد كه دوره آمادگي مردم براي غيبت و پذيرش نيابت ائمه هدي عليهم السلام و مراجعه به علما است. ادامه »
موضوعات: تحریر دروس استاد نخعی
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-27] [ 01:25:00 ب.ظ ]
|
|

“چادر” ای همه شعور عشق ای محجوب ترین نقاب ای بزرگ یادگار مطلع جاودان ای عفت زنان ای صدای صبر و قرار ای ریشه ی عشق و وفا ای طنین ماندگار من تورا میخواهم،با عشق، با وفا چورا دوست دارم ازکودکی،برای وقار من برای تو، گریه ها کردم آنقدر، تا که حاجت روا گشتم آشکار شد حرف تو در سیاهی ات گویا تورا نامند آسمانی است در جهان نام تو گشته محدودیت من، هیچ ندیدم ،جز مصونیت حکیمه حسن بگلو
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[جمعه 1395-04-25] [ 10:41:00 ق.ظ ]
|
|

پرده و چادر چادر یعنی صدف، چادر یعنی دژ،چادر یعنی فاطمه ی زهرا.سلام الله علیها
.،چادر یعنی حیا،یعنی عفت،یعنی خواهرم بپوش،یعنی خواهرم سر کن چادرت را،چادر که سر کنی مانند مرواریدی هستی در صدف. همانطور که همه برای بدست آوردن مروارید تلاش می کنند برای بدست آوردن تو خیلی کارها می کنند.
چادر یعنی خون شهیدان وطن،یعنی شهیدان بخاطر حفظ چادرت جان داده اند، چادرت خاری است بر چشم دشمنانت،چادر یعنی عزت زن،
یعنی تو می توانی دنیا را با سیاهی چادرت تغییر بدهی، چادرت را با دستانت محکم بگیر که در خطری!
با سیاهی چادرت قلبهای سیاه و تاریک را نجات بده، دل امام زمانمونو که شکسته ایم و نگران فردای ماست درنظر بگیر چرا فطرت پاک تو لکه دار می کنی؟؟!! پرده نیز مانند چادر است
همانگونه که چادر سر می کنیم کسی انداممان را نبیند، پرده نیز نصب می کنیم که داخل خانه ای که با کمال راحتی و آسودگی زندگی می کنیم از بیرون دیده نشود.
هردو کاملا به یک معنی هستند هردو یعنی دیوار ضخیمی که پشت آن در امانی از چشمهای بیمار دنیا،ولی در این زمانه، ولی در این زمانه تعریف چادر و پرده را عوض کردن و حرمت چادر شکستن،
بجای چادر ضخیم چادر های توری و گل دار جایگزین کردند ،عوض اینکه پرده ای بگیرند که اسرار خانه از بیرون دیده نشود اولین چیزی که اولویت قرار میدهند نازکی و گلها و رنگش!! چرا خودمان را به خواب زدیم،چرا نمیخواهیم بدانیم کجاییم؟؟
چکار می کنیم؟چرا بازیچه ی دست جاهلان شده ایم؟
البته در ظاهر می گوییم ولی در عمل…؟؟!! چه کسی عمل میکند؟
درظاهر میگوییم حجاب خوب است ولی نمی توانیم حرمتش را حفظ کنیم.
بخدا قسم دل مادرمان از دست ما خون است.
تا کی یوسف زهرا بر غفلتهای جاهلانه ما خون گریه کند؟؟
چرا خون عزیزانمان را که بخاطر حیا و عفت ما جان داده اند پایمال میکنیم؟ عمیق تر که بیندیشیم در می یابیم که اینها تنها باید غفلت را کنار بگذارند و به طینت پاک خود باز گردیم
پس این بازگشتن تنها با صدای موعود است این بیداری شیرینی است که همه منتظر آن هستیم در تعجیل ظهورش صلوات زهرا فراموشی(پایه اول)
موضوعات: فرهنگی, دلنوشته
لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-04-24] [ 10:49:00 ب.ظ ]
|
|

-
بچه بغل داشت آستین مانتو اش به برکت مدل های جدید کوتاه بود ساق دست دستش نبود چیزی به حرکت سرویس ها نمانده بود چطور می توان در چنین وضعیتی مراقب بود که تا مچ دست نمایان نباشد؟ کاش یادش مانده بود ساق به دست کند. !!!
- تلفن همراهش زنگ خورد صدای فلان خواننده مجاز بود با آهنگ کذایی. کاش احساس می کرد صدای زنگ تلفن هرکس نشان شخصیت و علایقش هست و صدای زنگ تلفن او باید با خیلی ها متفاوت باشد.!!!
- روسری کوتاهش را زیر گلو گره زده بود کاش یک لحظه فکر می کرد که محیط آموزشی با مهمانی زنانه متفاوت است.!!!
- چادرش یک لحظه کنار رفت، شلوار روشنش چقدر جلب توجه می کرد کاش یادش می آمدکه اینجا حساب دیگر روی او باز می کنند.!!!
- نمی دانم اسمش مانتو است یا تونیک! قدیم ترها مانتوها تا زیر زانو بودند و می شد در آنها نفس کشید کاش موقع خرید به خودش یادآوری می کرد که این مانتو را برای یک محیط آموزشی میخواهد.!!!
- دیر شده بود می خواست خیلی سریع وارد اتوبوس شود در آن زمان کوتاه نتوانست دستش را با چادر بپوشاند کاش ساق دست در دست داشت.!!!
- خیلی هیجان زده بود برای اولین بار به استخر رفته بود می خواست همه ماوقع را برای دوستش تعریف کند هیجان در صدای بلندش کاملا مشهود بود کاش حواسش بود که صدایش به راننده می رسد.!!!
- صدای پاشنه ی کفشش سکوت سالن را می شکست حتی وقتی قدم هایش را آهسته بر می داشت کاش یکبار دیگر آیه ۳۱سوره نور را با دقت مرور می کرد.!!!
- چادر به سر می کند تا پوشش کامل داشته باشد و چادر بدنش را کاملا بپوشاند کاش می دانست که این نوع چادر اصلا چنین خصوصیتی ندارد.!!!
- لباسی که به تنش داشت خیلی تنگ نبود اما رنگ و مدلش تمام نگاهها رابه سوی خود می کشاند کاش موقع انتخاب لباس الزامات یک محیط آموزشی را در نظر می گرفت.!!!
- موهایش را بالای سرش جمع کرده، مدل گل سرش هم بزرگ بود پشت سرش از زیر چادر کاملا برجسته بود کاش یکبار دیگر مرور می کرد روایت پیامبر اکرم را که در آن زنانی را که در آخر زمان موهایشان را مثل کوهان شتر می بندندلعنت کرده است. کاش خود را حتی ذره ای به آنها شبیه نمی کرد.!!!
- چادرش خیلی براق بود گمان می کرد این نوع چادر عرف شده است کاش می دانست این نوع چادر حتی اگر عرف هم شده باشد جلب توجه می کند.
-گردی صورتش کاملا پیدا بود، کاش می دانست که به نوع ابروی او فقط اصلاح اطلاق نمی شود بلکه زینت محسوب می شود و زینت را باید از نامحرم پوشاند.
-گرچه مدل کفش اش باز بود اما جورابش نازک بود کاش دوباره این خط رساله را می خواند که از نظر همه مراجع پای زن باید کاملا پوشیده باشد کاش می دانست این نوع جوراب پای او را نمی پوشاند.
- بوی عطرش تمام سالن را پرکرده بود کاش لعن ملائک را از زمانی که از خانه بیرون آمده بود با خود همراه نمی کرد.
-گرچه به حساب خودش کرم ضد آفتاب زده بود اما کاش یکبار دیگر به درجه روشن کنندگی کرمش نگاهی می انداخت.
بیرون از اینجا….
دنیایی از نیاز من و تو را به سوی خود می خواند و من تو باید آن قدر خود رابه هر آنچه خدا می پسندد ملزم کنیم که حرکتمان حرکت ساز باشد
باید بخواهیم و متوسل شویم و تلاش کنیم تا تمام افکار و گفتار و رفتار رنگ و بوی او را بگیرد
که اگر رنگ خدایی بگیریم هم به خود رسیده ایم و هم می توانیم دست دیگران را بگیریم و آن را برای رسیدن به مقصد یاری کنیم.
وظایف
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-04-22] [ 08:27:00 ب.ظ ]
|
|

دم مدرسه منتظر بود، تا مادر ش بیاد دنبالش یکی از همکلاسی ها ش هم منتظر مادرش بود،منتها با ابن تفاوت که این با پوشش کامل
و او با بد حجابی کامل ! کلاس پنجمی بودند.
وقتی مادر دوستش آمد دنبال دخترش؛و او را با چادر دید به چادر ش توهین کرد،گفت:مرده شور چادرت ببره.
دختر چادری گفت: تو به چادر حضرت زهرا توهین کردی، فقط همین را گفت!!!
فردا وقتی منتظر مادرش بود؛ اون خانم هم آمد که دخترش ببرد چادر سر کرده بود ،در حالیکه اشک تو چشماش بود آمد گفت :دختر
جان معذرت می خواهم ، تا صبح نتوانستم بخوابم ، از حرفی که زدی موبه تنم سیخ شد.
منو حلال کن.
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت

مقام معظم رهبری: من سجدهی شکر به جا آوردم که شما با چادر روی سکو رفتید.مسئولین فدراسیون جودو:این کار شما، برای ما خیلی بد شده است!
خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشتهی جودو:
صفحات: 1 · 2
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت

راه کارهای بازگشت به حجاب اسلامی راه اول :تبلیغ راه دوم :جریان سازی مردمی راه سوم :عمل به وظیفه در دستگاه های دولتی راه چهارم :شناخت گلوگاه ها مطالب بالا در افق حوزه توسط حجت الاسلام رسول فلاحتی نوشته شده است. ________________
پ ن
ولی متاسفانه راه کار اول به عهده کسانی است که تبلیغ این امر مهم به عهده آنها است
و اکثرشان در تبلیغ فرزندانشان غافل هستند
و با وضع بسیار زننده ای در کنارشان در اجتماع رفت و آمد می کنند که بنده شاهد آن بودم
با عده ای از ائمه جمعه در سفر سرمربیان صالحین به مشهد در طول یک هفته باهم بودیم
تا جاییکه به دختر یکی از بزرگواران با محبت تذکر دادم و او از من به پدرش شکایت کرد
و پدر حرف بنده تایید نکرد!
و در عمل به وظیفه راهکار سوم، اکثریت به اتفاق مسئولین در رده های بالا هم همسران و دختران بد حجاب دارند!
به علت اینکه در جمع همه این گرو ه ها به مناسبت شغلم شرکت داشتم از روحانیان، قوه قضاییه تا پلیس 110 و فرهنگیان و …
یعنی این ویروس بد حجابی در اکثر خانوادهای نسل بعد از انقلاب رخنه کرده است.
لذا گناه این تغافل، بر دوش تمامی نهادهای آموزشی و علمی و دولت هایی که بعد از جنگ سر کار آمدند می باشد رضا شاه ملعون تنهایی بارکش گناه نیست !
زیرا علاوه بر این که از این امر مهم غافل شدند به این بد حجابی دامن زدند!
هرچه بگنند نمکش می زنند وای بروزی که بگندد نمک!
أولئک هم الغفلون
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
نمی دانید چه لذتی دارد!
وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست ، مهر احترام میزند…
نمی دانید چه لذتی دارد!
وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند، ذره ای نسبت به تونگاه حیوانی ندارند…
نمی دانید چه لذتی دارد
وقتی در خیابان و دانشگاه و … راه می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست…
نمی دانید; واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!
خدایا ! لذتم مدام باد….
توسط زهرا
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-21] [ 07:11:00 ب.ظ ]
|
|
یکی از دوستان گفت چه جالب که توو نوشته هات خبری از گلایه و شکایت نیس…مام گفتیم شاید متقاضی داشته باشه به گلایه ای بکینم
والا الان مد شده همه از خدا و قسمت و تقدیر گلایه میکنن چرا میگم مد شده؟
چون واقعا مد شده… مال خیلیا از سر اعتقاد قلبی نیست..البته این خودش جای شکر داره!
ما نه از این مدل گلایه ها خوشمون میاد نه …نه خوشمون میاد!!
میخوام از اونایی گلایه کنم که فک میکنن روشنفکری ینی رد دین!!
فک میکنن مترقی بودن ینی کنارگذاشتنه خدا و پیغمبر
اگه کنارم نذارن نمیتونن به دیندار بودن خودشون افتخار کنن
سر اصلیه قضیه توو مشت خودمونه!
........... 
اگه منه حرف ربط با اعتقاد..با افتخار تیپ مذهبی بزنم برم بیرون…
فلان جور شلوارو نپوشم…
یا چادر سر کنم…البته نه مث شنل!!مث بچه ادم!..
به نداشتن دوست غیر همجنس افتخار کنم…
فلان کشور خارجی رفتم شکل اونا نشم…
هرجا هستم برم سر وقتش نمازمو بخونم…
به نداشتن عکسای آنچنانی تو فیسم افتخار کنم…
فک نکنم وبم هرچی مبتذل تر شیکتر!
فک نکنم حرف حق زدن املیه! اونوخ کیه که بتونه با حرفاش این اعتقاد و افتخار رو از من بگیره
حالا اینا نمونه های شایعه….خیلی خیلی بیشتر از اینا برد داره قضیه!
مشکل اینجاس ما خودمون هنو باور نکردیم دینمون حقه! حرف اخره! اند تکامله!
اون بنده خداهایی که انقلاب صنعتیشون با حذف دین از دایره علومشون همراه بود مسلمون نبودن که!
یه مشت دستنوشته های بی سند و مدرک و پر از ضدو نقیض و یه فله تحریف و بدعتو به اسم دین به خورد طفلیا داده بودن!
فک میکنی مسیحیتی که اونا داشتن همون دین الهی بود!؟
نخیر!!تبدیل شده بود به یه مشت خرافه که هیچ عقل سلیمی نمیپذیرفتشون
....……………………..... 
اونا دین خدارو کنار نذاشتن! بدعتای کلیسارو کنار گذاشتن!
یه نگا به فلاسفشون بندازین…خدا رو قبول دارن…اما مسیحیت رو نه! این ینی با بدعت مشکل داشتن نه با خدا!
حالا بعضیا بس که بی اطلاعن! بس که کج فهمن! خیال میکنن مام برای پیشرفت باس دینو کنار بذاریم!!!
یکی نیست بگه چخماخ..این کجا و اون کجا
ح-ر
موضوعات: فرهنگی, آموزنده
لینک ثابت
 همینکه حرف از اعتیاد جوونا میشه این حرفارو می شنوی خب چون کار نیست؟!؟! چون گرونی و ازدواج نکرده؟! چون امکانات ورزشی نیست؟!چون بیسواد بوده؟!واما وقتی می شنوی که یه کیف قاب زن به یه خانم حمله کرده وبرای دزدیدن کیفش او را تا مرحله کشت زده و حالا تو بیهوشیه باز همون حرفای قبلی رو میگن به نظر شما یعنی علتش همین چیزهاست؟؟؟؟؟
______________________
پ ن
اما هیچ وقت نمی شنوی پس اون خانمی که معتاد به شیشه شد هم تحصیلات عالی داشت هم شاغل بود ومربی باشگاه ورزشی بود از سرخوشی زیاد در ؟!جشن تولد دوستان خواسته بود خوش گذرانی کند که به این روز افتاده؟!
واون پدری که به علت اعتیاد کود ک یک ساله اش را در بیابان رها کرده بود چون در توهماتش به او گفته بودند اینکار را انجام بده که ازدواج کرده بود وکارهم داشت؟!
؟!!؟!!واون یکی دیگری که به علت خوردن زیادی وکمی تحرک چاق شده بود وبرای رفع چاقی به شیشه پناه برده پس چرا گرفتار اعتیاد شد؟!؟!؟!
هیچ کس یادش نمی افته که اگر همه اینها دین دار بار آمده بودند این اتفاقات براشون نمی افتاد!!!!
حتی اون خانم مجروح از ظلم معتادین می پرسی چه جوری!!!
اگر اون خانم محترم یه چادر ناقابل سرش می کرد وکیفش زیر چادر بود اون حیونا بهش حمله نمی کردند!!!!!!
موضوعات: فرهنگی
لینک ثابت
1- ورود به مسائل سیاسی و پشتیبانی از نظام جمهوری اسلامی
2- تبیین مفاهیم اسلامی و دفاع از دین اسلام
3- مواجهه با شبهات و مبارزه با خرافات
4- توجه به اخلاق و تهذیب نفس در حوزه ها
5- تقویت علمی و حضور در صحنه های فلسفی، فقهی و کلامی دنیا
6- ایجاد تحول همه جانبه در حوزهها
7- سیاستگذارى و ترسیم چشمانداز برای حوزه
8- تقویت اجتهاد در همه رشته ها
9- تشکیل کرسی هاى آزاداندیشى
10– آیندهنگری برای حوزههای علمیه
11- طرد افرطیها و تکفیریها از سوی علمای شیعه و سنی
12- گفتمانسازی در تبلیغ
13- حضور فعال و مؤثر در مساجد
14- حفظ قداست روحانیت
16- ضرورت زمانشناسی علما و روحانیت شیعه و سنى
17- صمیمیت و مردمی بودن روحانیت
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-20] [ 11:14:00 ق.ظ ]
|
|

حوزه انقلابی و تمدن اسلامی و نسبت میان این دو، حوزه انقلابی را مبنای ایجاد تمدن اسلامی است. به جهاد فرهنگی، فهم کامل از واژههایی مانند حوزه انقلابی و تمدن اسلامی را مورد تاکید است: انقلابی بودن یعنی اعتقاد به اسلامی که تمام ابعاد زندگی انسان را بیان میکند و روشن است که این دیدگاه تفاوت بسیاری با اسلام ارتجاعی، که تنها با نگاه به امور شخصی و عبادی اسلام را تفسیر میکند، دارد. محدود کردن اسلام به عبادتهای شخصی و دوری از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همچنین افراطی بودن مانند زمانی که کوزهای که فرزند امام از آن آب مینوشید را آب میکشیدند، نمونهای از این اقدامات متحجرانه است. بزرگترین کار امام خمینی(ره)را احیای بخش عظیمی از دستورات اسلامی در ابعاد مختلف زندگی انسان است . با همین نگاه انقلابی، باید ابعاد تمدن اسلامی روشن شود. مهمترین تفاوت میان تمدن غربی و تمدن اسلامی، تحول در بینش جامعه نسبت به زندگی و فرهنگ است، به عبارت دیگر اسلامی بودن تمدن به آن است که روح جامعه، باورها و افکار اسلامی شود که در این جاست که نسبت میان تمدن اسلامی و حوزه انقلابی روشن میشود.
آیت الله مصباح یزدی
موضوعات: آموزشی
لینک ثابت
[جمعه 1395-04-18] [ 09:49:00 ق.ظ ]
|
|
رمضان من بی تو پر ملالم
رمضان من شیفته هلالم
رمضان من دلبسته دعای افتتاحم
خدا کرده تورا برتر از هزار ماهم
رمضان تو افضلی بر یازده ماهم
رمضان تو ما را سپری از آتش جهنم
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-14] [ 02:30:00 ب.ظ ]
|
|

رمضان ای حلقه وصل دلدادگی
زدی بر تارک ما تاج بندگی
کردیم یک ماه با تو زندگی
یک ماه با میزبان کردیم عاشقی
من شیفته شادی افطار و سحری
رمضان تو باعث زنجیر ابلیسی
ما با تو بودیم دور از پلیدی
همه بودیم با هم صمیمی
همه بود در سایه لطف الهی
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-13] [ 01:59:00 ب.ظ ]
|
|

رمضان ای شادی افطار من رمضان ای سفره میزبان پرکرم بعد تو من چه گویم با این شکم می برد ما را سراغ هم و غم می رود از دست ما، ماه خدا می شود تکرار روز ها مثل هم
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[شنبه 1395-04-12] [ 02:52:00 ب.ظ ]
|
|

رمضان ماه خدا تا شدم با تو آشنا تا بگیرم از تو من تقوای روح می شوی از ما جدا رمضان ای سید ماه خدا دست مارا توبگیر تا انتها تا بگویم هر سحر ذکر و تسبیح رکوع تو نکن مارا رها
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[پنجشنبه 1395-04-10] [ 09:55:00 ق.ظ ]
|
|

شهر رمضان آمد و رفت سفره رضوان آمد و رفت ماه مهمانی شد تمام سور و ضیافت آمد و رفت باز روز ها مثل هم شدند قصه خورد و خوراک شکم شدند کاش مهمانی می شد ناتمام سفره افطار وسحری باهم می شدند
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-04-09] [ 09:09:00 ب.ظ ]
|
|

کجایند مردان بی اختلاف1
کجایند حاجیان در طواف2
کجاینددختران سراپا عفاف3
کجایند سفره های بی اسراف4
کجایند روزه داران شفّاف5
کجایند شهیدان تشنه ی بی خلاف
کجایندمدافعان حرم بی طواف6
محمدی
___________________________________________
1مسئولین شهید :،بهشتی …و
2 حاجیان شهید منا
3 دختران اسیر در اسارت
4 پابرهنگانی که امام هیشه از انها یاد می کرد
5 شهیدان بی افطار جبهه ها
6 مدافعان ی که اجسادشان باز نکشته است
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت

معبودم! تو را سپاس،از فرصتی که دادی تا کنون مهمان سفره رمضاهایت باشم. مولایم! نمی دانم رمضان سال آینده در ضیافت دعوت هستم یا نه?! خدایا! از تو می خواهم در این شب قدر مهمانی سال آینده را برایم مقدر فرمایی. سیدی! یک آرزو دارم، که سال آینده مهمان ضیافت رمضان، در فضای ظهور مهدیت باشم.
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[سه شنبه 1395-04-08] [ 01:24:00 ب.ظ ]
|
|

ای خدای شبنم و ژاله
ای خدای گلهای آلاله
ای خدای شب های پر ستاره
ای خدای جوانان سربراه
ای خدای ناله های علی در چاه
می دانم قلبم شده پر ز گناه
ای خدای شهید این ماه
لحظه ای کن تو مارا نگاه
محمدی
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-04-07] [ 08:19:00 ب.ظ ]
|
|

اگر علی بود خدا آن دم، آدم می سرشتش گمان منظورش علی بود یقین ابلیس هم سجده می کرد اگر دستور سجده برعلی بود زلیخا از جمالش محتضر بود اگر یوسف جمالش چون علی بود ثمود عاد را معبود حق بود اگر آنها پیمبرشان علی بود زقوم لوط فسقی بر نمی خواست اگر آن قوم را رهبر علی بود پسر از نوح ، سرپیچی نمی کرد اگر جای پدر ، آنجا علی بود یقین نمرود هم شیعه می گشت اگر آن بت شکن آنجا علی بود به فخر، نیل دنیا را آب می برد اگر موسی به همراهش علی بود مسیح هرگز به معراجش نمی رفت که آن جا ، از شوق دیدار علی بود محمد (ص)را رسالت سر نمی یافت اگر مولا کسی غیر از علی بود فلک هرگز وجودش را نمی یافت اگر علت کسی غیر ازعلی بود علی از پشت ضربت نمی خورد چو در مسجدیکی یار علی بود بشر را تا چه حدهیچ عقل و دل نیست که برخی را فقط دشمن علی بود
مهجده انتظاری
موضوعات: سروده های طلاب
لینک ثابت
دیدم
پس از فاجعه هفتم تیر، به علت کسالت علامه طباطبایی از خبر رسانی به ایشان جلوگیری می کردند. در همان لحظات علامه به یکی از شاگردانش فرمود:«چه بگویید چه نگویید ،من آقای بهشتی را در حال صعود و پرواز می بینم» پیش از شهادت آیت الله بهشتی، حضرت امام خمینی «رح»در خواب دیده بودند که عبایشان سوخته بود. و این خواب خود را به آقای بهشتی گفته بودند و سفارش کرده بودند که مواظب خود باشد و افزوده بودند: «شما عبای من هستید که در خواب سوخته بود.»
زمهر افروخته:ص223
موضوعات: خاطرات
لینک ثابت
بگذاربه خیمه علی پر بزنم بر فرق شکسته علی سربزنم گر روز مجال رفتنم را ندهی امشب شب احیا ست به سر بزنم گویند:علی خفته به محراب چو گل خواهم که نظر بر گل پرپر بزنم داماد پیمبرم چرا پرپر شد در حسرت او به سینه وسربزنم
رقیه رقمی
موضوعات: سروده های طلاب
لینک ثابت
من طفل گدای شب شهر رمضانم از روز و شب نوزدهم دلنگرانم ای وای رسیده شب ایام شهادت دشمن به علی و عملش کرده حسادت دانم که علی باز شود کشته محراب دردانه زهرای محمد گل بی خواب باز آی بر مرغ شکسته دل فرقان بنشین به بالینش و خوان آیه قرآن معود در این شب گذر از کرخه ما کن بر روح علی حاجت دلها تو روا کن شب هم شب قدر است شفاکن تو شفاکن بردرد به درمان تو دواکن تو دواکن بگشای گره وزدا غصه ز سینه باخیر دعایت برد از سینه ز کینه باز آی که جان همه عالم به فدایت لبیک بگویند خلایق به ندایت به ندایت ای ساقی کوثر تو کجایی توکجایی در شعر رقیه تو همایی تو همایی
رقیه رقمی
موضوعات: سروده های طلاب
لینک ثابت

یک برداشت
شاید برداشت های بهتری هم از کتاب شب های بیقراری بتوان داشت، ما نباید به خودمان مطمئن باشیم و خیالمان راحت باشد که هرگز گرد و غبار گناه به ما نخواهد رسید و همین اولین قدم در راه گناه خواهد بود . ما نسبت به بعضی مسایل معصوم هستیم، و هرگز به آن هم فکر نمی کنیم چون تبعات زشت آن را با جان و دل حس می کنیم تا جاییکه در خواب هم گرفتار آن نمی شویم،مثل خوردن نجاسات..و… اما زشتی گناهان دیگر را نمی توانیم متوجه شویم.مثلا ناسپاسی گناه بزرگی است که خیلی دیر متوجه تبعات آن می شویم که دیگر نعمت از دست مان رفته است. خلاصه در هرصورت اکثر ما گرفتار گناه می شویم، چاره کار هم آن است که باید در پیشگاه پروردگار اعتراف کنیم، چون خداوند دوست ندارد که انسان در برابر دیگران رسوا گردد. و از طرفی زشتی ها در جامعه منتشر و قبح آن از بین برود. اصولا مشکل ما باور نداشتن عذاب آخرت است. خداوند مهربان برای رفع جهنمی شدن ما، ماه رمضان و شب های قدر که از بهترین فرصت هایی است که برای آمرزیده شدن بندگان قرار داده است . بهترین کار صله رحم است که مهمترین و اصلی ترین مصداق آن اهلبیت علیهم السلام است که پدر شیعیان هستند. بنابراین با دوری از گناه به این ولی نعمتان خود، آنان را یاری کنیم به خصوص امام عصر عج »را که به علت گناهان ما در زندان غیبت مانده است واز مشکلات شیعیان در رنج است.
کتاب شب های بیقراری:صص116-18-22-23-25-28-52
موضوعات: آموزنده
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-04-06] [ 04:03:00 ب.ظ ]
|
|
سیدی! دچار تردیدم که ایمانم را تا هنگام قبض روح و تحویل دادن روحم به حضرت عزرائیل بتوانم حفظ نمایم، مولای من!به حق پدرم مولای شیعیان- که شهادتش به دست شقی ترین فرد روی زمین در این شبها پیش آمد- قسمت می دهم یاریم فرما تا بتوانم ایمان این هدیه الهی را که بدون هیچ زحمتی درقلبم قرار داده ای را بارور نمایم. مولای من! نگرانم که نسبت به کسانیکه از برادران و خواهران دینی من هستند و به من ظلم کرده اند کینه ای در دل داشته باشم، و همین باعث بخشیده نشدنم در این ماه رمضان گردد؛ چرا که شرط آمرزیده شدن در این ماه خالی بودن سینه از کینه نسبت به شیعیان است.
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
[شنبه 1395-04-05] [ 01:24:00 ب.ظ ]
|
|

معبودا!می ترسم از اینکه این ماه با عظمت بگذرد و من نتوانم آمرزش گناهانم را از پیشگاه بلندت بطلبم و نیامرزیده از ماه بزرگت خارج شوم! مولایم!نگران و ترسانم که از پس زبان فضولم بر نیایم ! پروردگارم!ترس من از این است که پلکهایم در هنگام دیدن محرماتت به موقع فرود نیاد و مرا از دیدن چهره مقدسانت محروم سازد! خدایا!قدم هایم لرزان است از این که بر خلاف دستوراتت مرا به حرکت وا دارد! مولایم!امان از گوشهایم! مرا تشویق به شنیدن لهویات می کند! مولاجان می ترسم نتوانم نسیم شب قدر را درک نمایم!
موضوعات: دلنوشته
لینک ثابت
|
|
|
|