من انقلابیم
رفتن به جبهه در تقدیرم نبود، در جنگ نرم برای خدا می‌نویسم





آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



رتبه

  • رتبه کشوری دیروز: 12
  • رتبه مدرسه دیروز: 1
  • رتبه کشوری 5 روز گذشته: 9
  • رتبه مدرسه 5 روز گذشته: 1
  • رتبه 90 روز گذشته: 26
  • رتبه مدرسه 90 روز گذشته: 1

دشمن ...


همزمان با نوروز، پروژه براندازی وارد فاز عملیاتی شد.القای تقلب،ارائه آمارهای غیر واقعی ،نسبت های

خرافی به سران دولت، ایجاد توهم بحرانی بودن وضع موجود و لزوم تغییرات بنیادی مهم ترین اقدامات فاز

اول بود.

پس از حضور 85 درصدی مردم فاز دوم …

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-10-09] [ 11:28:00 ق.ظ ]

ما رفتیم تا شما...؟! ...


بزرگ و کوچک، مجرد ومتاهل، پیر وجوان…
شش ماهه وسه ساله،سیزده ساله،پانزده ساله، بیست ساله وبیست وپنج ساله، سی ساله وچهل ساله وشصت ساله وهفتاد ساله…
***
شهیدان را می گویم که روزگاری از تمام خوشی ها و آرزوی شان چشم پوشیدند وجان وجوانی شان،بهتر بگویم تمام هستی شان را در طبق اخلاص گذاشتند وبرای حفظ دین و آئین شان جنگیدند وبه شهادت رسیدند؛ آنان رفتند تا دین خدا زنده بماند، رفتند تا ما نفس بگشیم، زندگی کنیم …

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-10-08] [ 03:29:00 ب.ظ ]

شب آخر بود... ...

شب آخر بود،دیگه باید کوله بار سفر را

می بستم،روی تخت خوابی که آرام بخش خستگی هایم بود

دراز کشیدم.ساعتی که رو برویم بود تیک تاک می کرد

وسکوت اتاقم را می شکست دیگر آزارم نمی داد.امروز همه چیز دست به دست هم داده بودند

تا حال وهوای مرا عوض کنند.به همه چیز اتاقم خیره شدم ودر ذهنم مجسم کردم .انگار می خواستم

منصرف شوم!چه روزهای خوبی توی این چها دیواری داشتم، بیشتر اوقات

مخفی گاهم بود.از فردا ،اتاق من خالی از من وحرفهایم خواهی بود، ودیگر صدای مادرم را

که مرا صدا می زند؛نمی شنوی.ناخود آگاه قطره ی گرمی از چشمانم سر خورد

وروی دستم افتاد. من چم شده بود؟من همون دختری بودم که با اصرا ر

خودم می خواستم برم اونجا! حالا چرا دو دل شدم!چه صدایی شنیدم!یه لحظه

ترسیدم،همه خوابیده بودند!صدا ی کی بود؟ دیدم صدا از قطره اشک است.گفت دختر خوب

میری که سربازی کنی ؟مگر تو آرزو نداشتی،
کاش پسر بودی و سربازامام زمانت می شدی؟ امام زمان هم سرباز پسر می خواد

هم سرباز دختر. یاد آروهام افتاد م… وحالم خوب شد، وبهترین شبی شد که به خواب رفتم.

معصومه حاجی زاده

موضوعات: داستان, خاطرات  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-10-02] [ 04:32:00 ب.ظ ]

یعنی خودش بود! ...

شب بود ، ناگهان صدای مهربانی مرا از خواب بیدار کرد.آهسته جشمانم را باز کردم. باورم نمی شد!یعنی خودش بود!او به من لبخند می زد و من غرق تماشای او، با محبت دستم را گرفت واز رختخواب جدایم کرد.

خودرا در میان باغ خرمی با درختان سر به فلک کشیده در کنار آبشار ی زیبا دیدم که صدای موسیقی آب روحم را نوازش می کرد. احساس عجیبی داشتم از شدت خوشحالی زبان توان سخن گفتن نداشت.و او از نگاه چشمانم شنید که از نبودن هایش می پرسم ؟گفت: من هر لحظه در کنار تو بودم وهستم.ناگهان صدای مادرم مرا از خواب بیدار کرد.آری او پدرم بود که در عملیات خیبر به شهادت رسید.

سجودی

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
 [ 03:54:00 ب.ظ ]

تلنگر.. ...


تلنگر..

سلام..

مجلس میهمانی بود..پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت..دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده..

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-09-21] [ 09:42:00 ق.ظ ]

دل من کربلا ... ...

 

دل من کربلا می خواست ارباب

شمار و ازخدا می خواست ارباب

مسافرسال ها وصل و شفا

را ازشما می خواست ارباب

یکی با کاروانی همسفر بود

دعا پشت دعا می خواست ارباب

یکی هم با ضریحت می دوید

و برات کربلا می خواست ارباب

طلبه بی نام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ق.ظ ]

ای آب... ...

 

 

آب
آیا آن روز تشنگان را دیدی؟
لب های تفتدیده وصورت های خاکی را مشاهده کردی؟
آیا آن سقا را دیدی؟
با این که از تشنگی می سوخت، چگونه از میان انگشتانش لغزیدی و فریب جلوه زیبایت را نخورد !
دیدی که دیو صفتان چگونه جگر مشکش را دریدند و دستان علمدارش را از قامت رعنایش جدا کردند.
دیدی که چگونه مظلومانه با صورت از روی اسب به خاک افتاد؟
ودیگر دستی نداشت!!

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:13:00 ق.ظ ]

دلش...معجزه می خواهد....انسان ...


دلش…معجزه می خواهد….انسان

حتی وقتی …. باور ندارد….خدای معجزه اش را…..

اما باز ….دلش…معجزه می خواهد….انسان

بی آنکه…بداند….یا بخواهد بداند…..

که

بدون باور….بزرگترین معجزه ها…نیز

اتفاقند…تنها “اتفاق”

حتی اگر…دلش…معجزه بخواهد….انسان


پ.ن.نویسنده وب خودمونی :یه نفر پیامی برام گذاشته که معلومه منو با یکی از استاداش عوضی گرفته است، از اونجاییکه شما مطالب منو تو وبتون می گذارید حدس می زنم که آدرس منو از وب شما برداشته؛ خواهشا این سوء تفاهم را برطرف کنید.

ح-ر

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-09-20] [ 08:54:00 ب.ظ ]

خدایا ...



تنهایم مگذار

گاهی نه گریه آرامت میکند و نه خنده

نه فریاد آرامت میکند و نه سکوت

آنجاست که با چشمانی خیس

رو به آسمان میکنی و میگویی

خدایا تنها تو را دارم

تنهایم مگذار

گاهی وقتا دلم فقط به این خوشه که حداقل تو این دنیای بی رحم خدا هوامو داره.

خدایا هیچ وقت هیچ وقت رهام نکن. من بدون تو یعنی هیچ… همین

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-09-15] [ 12:58:00 ب.ظ ]

آسمان سوراخ سوراخ بود ...

آسمان سوراخ سوراخ بود
کودک چند ماهه زیبا،نگاه کنجکاوش را به بالای دیوار خانه، آنجا که کلاغی بال وپر می زد، دوخته بود.
آخرین پرتو خورشید از بام خانه پر می کشید که ستاره به یاد نمازش افتاد.
ستاره، شتابان کودک عزیزش را روی فرشی که نشسته بود، خوابانید وبه لب حوض آب نزدیک شد، در کنار حوض ، دستبند طلایش را گشود تا وضو بگرید، اما از قار قار کلاغ که نزدیکتر آمده بود، نگران شد… ممکن بود تا نمازش تمام شود کلاغ به جگر گوشه اش آسیب بزند.
ستاره با دستپاچگی غربالی را بر روی کودکش نهاد و با خاطری آسوده به نماز ایستاد. بعد از نماز ستاره به دنبال دستبندش به لب حوض رفت ولی نیافت.
سه سال از گمشدن دستبند ستاره می گذشت. باز هم کلاغی بر بام بانگ می کرد و باز ستاره به یاد دستبند گمشده اش افتاد.زیر لب تکرار کرد حیف شد:
- «حیف شد یادگار مادرم بود…»
- کودک کنجکاو پرسید:

ادامه »

موضوعات: داستان  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-09-14] [ 09:38:00 ب.ظ ]

کجای این عالم هستیم!!! ...


از مجموعه مخلوقات خداوند، کهکشان ها؛
از بین تمام کهکشان ها ، کهکشان راه شیری؛
از کل اقمار موجود در کهکشان راه شیری، کره زمین؛
از مجموع قاره های کره زمین، قاره آسیا؛
از بین تمام کشورهای قاره آسیا؛ کشور اسلامی ایران؛
از بین ادیان ومذاهب موجود در ایران، مذهب تشیع؛
از کل ظرفیت های خدمت، سربازی امام عصرعلیه السلام
هنوز هم برای شکر گزاری کردن فرصت باقی است؛
کافی است یکبار دیگر به این فرایند دفت کنی!
آن وقت هنگام گام برداشتن برای ورود در این راه پر افتخار احساس می کنی پروردگار عالم تنها تو را دارد وتو تنها بنده او هستی، پس قدر این فرصت را بدان…


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:51:00 ب.ظ ]

حفظ ارزشها ...

روزی سر كلاس درس سالهای دوم و سوم دبیرستان قدیم بود.
بعضی از بچه‌ها تازه ریش در آورده بودند و تحت تأثیر سعید ریش گذاشته بودند.
یكی از دبیرها كه خیلی غیر مذهبی بود به یكی از بچه‌ها گفت: ریشت را چرا نمی‌تراشی؟

دفعه دیگر که آمدی سر کلاس ریشت را می‌تراشی!
آن دانش‌آموز هم حول شد و گفت چشم آقا.
سعید بلند شد و گفت: آقا چرا ریشش را بتراشد؟
خود سعید آن موقع هنوز به طور کامل و پرپشت ریش در نیاورده بود.
آن دبیر گفت: چون كثیف است، آلوده می‌شود.
سعید گفت: شما هفته‌ای چند بار حمام می‌روید؟
گفت: هفته‌ای یكی دو بار.
گفت: آقا ریش این بلندتر است یا موی سر شما؟

تازه این ریشش را روزی سه، چهار مرتبه با وضو می‌شوید و اما شما موی سرتان را هفته‌ای یكی دوبار می‌شوئید.
همه بچه‌ها خندیدند و آن دبیر سعید را از كلاس بیرون كرد

اما جلسه بعد كه سعید در كلاس بود و آن بچه هم ریشش را كوتاه نكرده بود معلم دیگر چیزی نگفت.

استاذنا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:18:00 ب.ظ ]

عاشق شنیدن و بیان کردن زیبایی های... ...

 

 

عاشق شنیدن و بیان کردن زیبایی های اخلاقی مردم بزرگ ایران در روزهای حساس انقلاب و سالهای دفاع مقدس هستم.

چند روز پیش شنونده­ ی داستان زندگی شهید جعفر حیدریان از رادیو قم بودم. شهید حیدریان جوانی فرودویی بود که در ساماندهی تظاهرات مردمی قم علیه رژیم شاهنشاهی نقش بسزایی داشت و بعد از پیروزی انقلاب و حضور کوتاه مدت امام خمینی رحمه الله علیه در یخچال قاضی قم، مسئولیت تیم حفاظت از بیت حضرت امام خمینی رحمه الله علیه را برعهده داشت.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:08:00 ب.ظ ]

گوناگون ...

 

به درخت نگاه کن

قبل از اینکه شاخه هایش زیبایی نور را لمس کند؛

ریشه هایش تاریکی را لمس کرده

گاه برای رسیدن به نور؛ بایـــــــــد از تاریکی ها گذر کرد

 

 

 

خدایا به من ایمانی عطا کن که
نگران روزیم نباشم
درست مانند کودکی که نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 08:46:00 ق.ظ ]

تلاش گذشتگان ونیاز آیندگان ...


این جمله حتما برایتان آشناست:
دیگران کشتند و ما خردیم، ما می کاریم که دیگران بخورند.
گذشته حوزه های علمیه؛

عرصه ظهور وبروز مردان بزرگی است

که زندگی شان را وقف حوزه وعمرشان را خرج ترویج اسلام و پرورش سرباز برای یاری دین خدا کردند

وشاگردان بسیاری پرورش دادند وآثار فاخری به جا گذاشتند،

آنان وظایف شان را به بهترین شکل ممکن انجام دادند

وبهترین داشته هایشان را برای ما به میراث گذاشتند.

حال سؤال این است: ما که توان واستعداد وامکانات خدمت به دین را داریم،

برای آینده چه کرده ایم و چگونه برنامه ریزی می کنیم؟

“در برابر آنها شرمنده نباشیم!”

وفراموش نکنیم که :

“مداد العلماء افضل من دماء الشهداء”


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-09-13] [ 04:27:00 ب.ظ ]

بارهایی که هنوز بر زمین مانده... ...

 

 

بارهایی که هنوز بر زمین مانده…
ارائه یک الگوی موفق از نظام اسلامی؛
حاکمیت اسلامی با مدیریت کارشناسان دینی؛
پایه گذاری واجرای قوانین بر مبنای شرع…؛
تربیت نسلی منتظر وآینده ساز؛
حفظ وارتقاءنظام دینی امانت امام وشهدا؛
تربیت دختران مومن به عنوان مادران و مربیان نسل آینده؛
تربیت پسران به عنوان حافظان ناموس ودین؛
وده ها وظیفه دیگر.
به راستی آیا این بارها از دوش امام زمان علیه السلام بر عهده کسانی غیر از طلاب علوم دینی است؟
ایشان را دریابیم…


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[سه شنبه 1392-09-12] [ 05:25:00 ب.ظ ]

سربازها کجا هستید؟! ...

 

 

 

 

فرماندهان اعلام آماده باش کرده اند…

سواره نظام دشمن، آرایش نظامی به خود گرفته اند؛

رسانه های خبری، ماهواره ها، سایت ها، سرویس های جاسوسی همه مشغولند…

دشمن در حال طراحی یک جنگ روانی است…

صدای گلوله های دشمن را حتی در پستوی خانه ها هم می توان شنید…

مسئله مرگ وزندگی است، تحریم اقتصادی، ترور، تفرقه وفتنه،توهین به مقدسات و…

دشمن تمام توان نظامی اش را به میدان آورده؛

بنابراین انگیزه ها نیاز به تقویت؛

خاکریزها نیاز به باز سازی؛

اسلحه ها نیاز به تمیز شدن؛

و سربازها نیاز به ساماندهی دارند…

فرمانده (امام عصر)آماده است و خدا خدا می کند که سرباز ها برسند…

پس سربازانم کجا هستید؟

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:35:00 ب.ظ ]

در طلب توام ...

 

در طلب توام

و درگیر اندیشه ات

بودنت تسکین دردهاست

و یادت امیدی سرشار

صدایت می زنم با تمامی باورم

و با قلبی مملو از اشتیاق و چشمی همیشه کنجکاو

منتظرت می مانم

بی تو نبض لحظه هایم تندتر می شود و بی قرار

در طلب آرامشم

و آرامش در طلب نگاهت

مرا درگیر آرامش نگاهت کن

زهرا پیربالایی

 

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-09-11] [ 10:39:00 ب.ظ ]

...میگفت... ...

…میگفت…


بسم الله…

می گفت
مانسل “غیرت روی خواهر” و “روشنفکری روی دوست دختریم”
نسل کادوی یواشکی!!!

نسل پول ماهانهvpn

!!!

نسل شینیون زیر روسری!!!
نسل درد دل با غریبه مجازی !!!

نسل خوابیدن باsms

!!!
نسل جمله های کوروش و دکتر!!!
نسل ترس ازمنکرات!!!
نسل سوخته !!!


حالا من برایش می گویم
ما نسل غیرتیم روی وطن، ناموس، دیــــن
نسل نمازشب یواشکی نسل پول ماهانه صدقه
نسل چــادر روی روسری
نسل خوابیدن بانوای حسیـــــن(ع)
نسل درددل با بی بی نسل جمله های آقــا و شهـــدا
نسل ترس ازشیطان
نسل شکفتن
مولا…نمی گذارم نسلی راکه تـــو صاحبشی
نسل سوخته بنامند
نسل غربتـــ بچه شیعه…

اللهم عجل لولیک الفرج

زهرا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-09-08] [ 04:08:00 ب.ظ ]

چه انتظار عجيبي ...! ...

چه انتظار عجيبي …!

تو بين منتظران هم عزيز من چه غريبي …

عجيب تر که چه آسان نبودنت شده عادت چه بي خيال نشستيم ..!

نه کوششي !

نه وفايي !

فقط نشستيم و گفتيم : خدا کند که بيايي …

زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 04:03:00 ب.ظ ]

بابا کجاست؟؟؟؟ ...

 

روایت است وقتی ذوالجناح (اسب مخصوص ارباب) بی سوار

از میدان بازگشت ، حضرت رقیه تا صدای پای اسب پدر را

شنید سمت ذوالجناح دوید

ذوالجناح تیرهائی بر بدن داشت

و تا نزدیک حضرت رقیه رسید آرام شد

سرخود را سمت حضرت رقیه پائین آورد

و حضرت رقیه در گوش ذوالجناح مطلبی فرمودند که

ذوالجناح سر خود را بر زمین گذارد و مــُـرد

میدانید حضرت رقیه چه فرمودند که ذوالجناح با زخم تیر خود را

به خیام (خیمه ها ) رسانید ولی با جمله ای از پا افتاد ؟

حضرت رقیه فقط سوال کردند

بابا کجاست؟؟

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-09-07] [ 11:19:00 ب.ظ ]

آرامش ...


خدای من کمکم کن…

لااله الاالله بگویم برای هر ترسی …

ماشاالله بگویم برای هر غمی…

الحمدالله بگویم برای هر نعمتی…

شکرالله بگویم برای هرآسایشی…

استغفرالله بگویم برای هر گناهی…

واناالله بگویم برای هر مصیبتی…

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-09-06] [ 10:59:00 ب.ظ ]

خدایا... ...

خدایا…

اینقدربهم ظرفیت بده…

که نعمت هایی که از روی بخشندگی بهم میدی رو…

به پای لیاقت خودم نزارم..

آمین.

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:47:00 ب.ظ ]

عاشق ...

 

به یاد من باش …

انگاه که دوست داری…

کسی همواره به یادت باشد…

به یاد من باش…

که من همواره به یاد تو هستم …

( سوره ی بقره ایه ۱۵۲ )

طلبه بینام

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 10:41:00 ب.ظ ]

امام زمان برامون دعا کن ...


از دلتنگیات بگو از بی کسیات بگو

از گریه های شبانه ات بگو

منم دلم گرفته

آقاجون ببخش اگه گاهی وقتا فراموشت کردم ببخش منو اون روزی رو که بدون ذکر اللهم عجل لولیک الفرج به

پایان رسوندم

ببخش برای نماز صبح هایی که قضا شده

ببخش برا وقتایی که قلبتو به درد آوردم

برا همه ی بی وفایی هام منو ببخش

اللهم عجل لولیک الفرج

زهرا

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 11:40:00 ق.ظ ]

لعن ونفرین حضرت سلیمان برقاتلان امام حسین علیه السلام ...


روايت شده كه سليمان به فرش خود مي نشست و در هوا سير مي كرد . روزي هنگاميكه در حركت بود به زمين كربلا رسيد . باد بساط او را سه دور بهم پيچانيد بطوريكه سليمان ترسيد سقوط كند پس باد آرام شد و فرش در زمين كربلا فرود آمد.

سليمان به باد گفت : براي چه ( اين كار را كردي و ) فرود آمدي‌ ؟‌ گفت: در اين موضع حسين عليه السلام كشته مي شود .

پرسيد : حسين كيست ؟‌ باد گفت :‌حسين فرزند زاده محمد مختار (‌ص) و فرزند علي حيدر كرار مي باشد . سؤال كرد: قاتل او كيست؟‌گفت : ملعون اهل آسمانها و زمين يزيد مي باشد . سليمان دست برداشت و يزيد را لعن و نفرين نمود و جن و انس آمين گفتند.

پس باد وزيد و بساط سير خود ادامه داد.

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-09-04] [ 05:34:00 ب.ظ ]

بخوان ...

 

بخوان
((سبحان الله یا فارِجَ الهَمّ و یا کاشفَ الغَم فرِّجْ هَمّی و یَسِّرْ
امری و ارحَمْ ضعفی و قِلةَ حیلتی و ارزُقنی من حیث لا اَحتَسِبُ یاربّ
العامین))

ترجمه:
منزه است خداوندی که بر طرف کننده غم ها است. غم و مشکل من را برطرف کن،
بر ضعف و کمی چاره ام رحم کن و مرا از جایی که گمان نمی کنم روزی ده ای
پروردگار جهانیان.

حضرت محمد (ص) فرمودند : هرکس مردم را از این دعا با خبر کند در گرفتاریش

گشایش پیدا می کند.

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 05:28:00 ب.ظ ]

الهی... ...

 

الهی…

با خاطری خسته…دلی به تو بسته!

دست از غیر تو شسته…در انتظار رحمتت نشسته ام.

میدهی کریمی..

نمیدهی حکیمی ..

میخوانی شاکرم …

میرانی صابرم ….

الهی احوالم چنانست که میدانی ..

و اعمالم چنین است که می بینی ..

نه پای گریز دارم و نه زبان ستیز..

.الهی مشت خاکی را چه شاید..

و از او چه براید…

و با او چه باید…؟

دستم بگیر


طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 05:07:00 ب.ظ ]

پرواز لاله ها ...

 

 

 

با هر فشنگ بال لاله ای سوراخ می شد،
خون خورشیدی بر زمین می ریخت، گلی از دامان گلشن رها می شد وسوار بر دوش نسیم به سمت پنجره آسمان اوج می گرفت.
می توانستی گریه ابر ها را بشنوی.

اگر گوش جان می سپردی، قد قامت موج را درک می کردی که دست اجلی بر قامت شب می کشید ونوید تنفس صبح را می داد.
اینجا جاییست که در رگ روح آدمی عشق می روید.
جایی که آواز گلسنگ ها نغمه ی شهادت می خوانند به گوش می رسد.

اینجا همان جاست که رکاب آرزوها پاره می شود وپای اوهام بسته می وشود ولاله ها با گذر از سقف شب به سمت آسمان پر می کشند.

م.حاجی سلطانی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 04:12:00 ب.ظ ]

ألا یَا أهلَ العالم إن جدی الحسین قتلواه عطشانا... ...


بسم الله الرحمن الرحیم

اینک زمین در سفر آسمانی خویش به عصر تاسوعا رسیده است و خورشید از امام اذن گرفته که غروب کند. دیگر تا آن نبأ عظیم، اندک فاصله ای بیش نمانده است و زمین و آسمان در انتظارند. فرات تشنه است و بیابان از فرات تشنه تر و امام از هر دو تشنه تر. فرات تشنۀ مشک های اهل حرم است و بیابان تشنه خون امام و امام از هر دو تشنه تر است؛ اما نه آن تشنگی که با آب سیراب شود…او سرچشمه تشنگی است، و می­دانی، رازها را همه، در خزانۀ مکتومی نهاده اند که جز با مفتاح تشنگی گشوده نمی­شود. امام سرچشمۀ راز است. و بیابان طف، عرصه ای که مکنونات حجابِ تکوین را بی­پرده می­نمایاند. مگر نه اینکه اینجا را عالم شهادت می­نامند؟ و مگر از این فاش تر هم می­توان گفت؟

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1392-09-02] [ 02:18:00 ب.ظ ]

عطر استغفار ...

طلبه

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 02:12:00 ب.ظ ]

باز هم دل ... ...

 

 

باز هم دل به دنبال نگاه عاشقِ حسین(علیه السلام)،

نبض تپنده‎ی عالم هستی است.


باز هم دل در پیِ برادر گفتن‎های عباس(علیه السلام) است.


باز هم دل، شیدای زمزمه‎ی حسین حسین ِ زینب و فاطمه(علیهماالسلام)است.


باز هم دل تشنه‎ی نگاه معصوم علی اصغر حسین (علیه السلام)است.


باز هم دل، اسیر نغمه‎های کودکانه‎ی رقیه(علیهاالسلام)است.


باز هم دل …


باز هم دل، چشم به راه کاروان عشاق خداست.


باز هم دل، سر به زیر از نگاه عاشقانه‎ی عاشقان خداست.


باز هم دل …


هان! ای دل، نگاهت را عاشقانه به راه بدوز. کاروان عاشقان می‎آید.


آری، ماه خونین محرم آمد.

طلبه


موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[جمعه 1392-09-01] [ 09:13:00 ق.ظ ]

اکثر ماها امام حسین رو دوست داریم.... ...


اکثر ماها امام حسین رو دوست داریم….

خیلیامون حداقل توو محرم سعی می کنیم کمتر گناه کنیم…

خیلیامون اصن طوری توو عزاداریا

منقلب می شیم که می گیم خداجون اگه بعد این آدم نشدم..

اسممو عوض می کنم…

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1392-08-18] [ 11:39:00 ب.ظ ]

این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید.... ...

یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند.

 

هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند.

 

لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…

 

برای عروس بسیارمهم بود كه چه كسانی حتما در عروسی اش باشند.

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-08-16] [ 10:02:00 ب.ظ ]

باز این چه شورش است که در خلق عالم است ...

فرا رسیدن ماه تجلی بنده گی، ماه قربانی عاشق برمعشوق، ماه شهادت خوب رویان

بنی هاشم وماه شهادت سید شهیدان امام حسین (ع) بر پیشگاه مطهر و نورانی

امام زمان (عج) و شیعیان حضرتش تسلیت باد.

التماس دعا

توسط پیربالایی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 09:33:00 ب.ظ ]

دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین ...


دوست دارم هر چی دارم بدم به راه تو حسین

تا که سینه خیز بیام میون بین الحرمین

السلام ای وادی کرببلا

السلام ای سرزمین پر بلا

السلام ای جلوه گاه ذوالمنن

السلام ای کشته های بی کفن

کاش بودیم آن زمان کاری کنیم

از تو و طفلان تو یاری کنیم

ادامه »

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[دوشنبه 1392-08-13] [ 05:15:00 ب.ظ ]

همه مریضا سرفه نمیکنن... ...

همه مریضا سرفه نمیکنن

همه مریضا یه گوشه نمی افتن

همه مریضا آه و ناله نمیکنن

همه مریضا درد نمیکشن

همه مریضا بشدت لاغر یا چاق نمیشن

همه مریضا نیاز به پزشک یا روانپزشک ندارن

همه مریضا حتی برای یه بارم پاشون به داروخونه واز نمیشه

همه مریضا از پیشروی مرضشون نمیمیرن

همه مریضا نمیفهمن مریضن


 


بعضی مریضا نه قلبشون مریضه…نه خونشون…نه روانشون…نه استخوناشون…نه پوستشون…نه دستگاه ها گوارشی و تنفسیشون…



بعضی مریضا روحشون مریضه! فقط روحشون!

ح-ر

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-08-12] [ 07:39:00 ب.ظ ]

پدر جای تو خالی ...

پدر جای تو خالی

پسر شدیم و بدون پدر بزرگ شدیم

وباهزار غم و دردسر بزرگ شدیم

و جنگ بود و آوارگی و دربه دری

سفر رسید و ما با سفر بزرگ شدیم

پدر همیشه سفربود مثل اینکه نبود

و ما بدون پدر با خطر بزرگ شدیم

پدر قطار قشنگش قطار رفتن بود

و ما به شوق سفر بود اگربزرگ شدیم

پدر رسید و ما از قطار جا ماندیم

پلاکش آمد و ما با خبر بزرگ شدیم

قطار پوکه ی خالی و زیرسیگاری

چقد جای تو خالی پدر، بزرگ شدیم!

که ما بزرگ نبودیم این شکوه تو بود

به چشم مردم دنیا اگر بزرگ شدیم….

صدیقه علیزاده

موضوعات: سروده های طلاب  لینک ثابت
 [ 07:21:00 ب.ظ ]

خداحافظ حوزه فاطميه جلفا ...

انگار همين ديروز بود كه با بهترين رتبه براي دانشگاه سراسري قبول شدم و همه خانواده و دوستانم را خوشحال نمودم و بعد از انتخاب رشته و قبولي وارد دانشگاه شدم. با خيال اينكه به همه آرزوهاي دنيايي و روياهاي شيرينم خواهم رسيد ولي دانشگاه با همه زرق و برق و مقام و به قول معروف پز كاذبش هرگز روح مرا آرام نكرد و بيش از هميشه نا آرام تر شدم و بي قرار، نه درس برايم لذت آور بود و نه مدرك و نه پز كاذبش، دانشگاه را در شب هاي تاريكش جهنمي تاريك حس مي كردم و قفسي تنگ كه آروزي پروازم را محدودتر مي كرد تا اينكه تصميم گرفتم از

ادامه »

موضوعات: خاطرات  لینک ثابت
[شنبه 1392-08-11] [ 07:18:00 ب.ظ ]

چوب استاد به زمهر پدر ...

روزی با تو

روزی بی تو

 

 

 


روزی که با توست مغرور نباش

روزی که بی توست ناامید نشو

کاش می توانستم بفهمم کوچه های کوفه نامردتر بودیا آب فرآت؟


کاش می توانستم باور کنم چوب استاد به ز مهر پدره


کاش می توانستم شیرینی دانستن را حس کنم


کاش زمانی بفهمم چرا دنیا با علم شیرین تره؟


کاش می دانستم دنیا فقط روزی است که دانا شوی!!!

توسط طلبه بی نام با ویرایش مدیر

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[جمعه 1392-08-10] [ 10:21:00 ق.ظ ]

پارادوکس...یا تناقض کدام....!!!! ...

سیاست یک بام دو هوا!!!!!
تاحالا شنیده بودیم اما لمسش نکرده بودیم!!!
قصه از این قراره که یک موسسه ایکه ادعا داره که از افراد زیر مجموعه اش خیلی حمایت می کنه،

وبه خاطر افراد زیر مجموعه اش حاضره … و… رو زیر سوال ببره، دوگونه عمل می کنه.
براتون با مثال روشنش می کنم.
قانونشون می گه باید افراد طبق آیین نامه عمل کنند وپروژه تا زمان مقرر به اتمام برسه،

حالادونفر از افراد که هردو نتوستند به موقع کار را تمام کنند به یکی می گویند توحق ادامه نداری وبه یکی می گویند می تونی ادامه بدی .
به نظر شما این بی عدالتی نیست؟؟؟؟
این از نشانه های آخر زمان نیست؟؟؟؟
شما قضاوت کنید!!!!

توسط حیرت زده

موضوعات: آموزنده  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-08-09] [ 10:50:00 ب.ظ ]

بدون شرح.... ...

 

 

این هم یک راهی برای امر به معروف  است

توسط احمدی

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
 [ 07:37:00 ب.ظ ]

انتظار ...

 

گفتم چرا مرا به تو حق نگاه نیست
وصل تو سرنوشت من روسیاه نیست؟
گفتا اگر میان من و تو حجاب شد
تقصیر هیچکس به غیر از گناه نیست
گفتم اگر مرا نپذیری کجا روم؟
گفتا به شهر عشق کسی بی‌پناه نیست
گفتم نشان خیمه‌ی خودگو، به ناز گفت
جز راه دل، رهی به سوی خیمه‌گاه نیست
گفتم گمان کنم که مرا دوست دارید
گفتا یقین نما ، نظرت اشتباه نیست

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[یکشنبه 1392-08-05] [ 02:38:00 ب.ظ ]

قربونت برم خدا... ...

من خدایی دارم که تواین نزدیکیست نه در آن بالاها

مهربان،خوب،قشنگ …

گاه گاهی سخنی می گوید بادل من ساده ترازسخن ساده ی من

مرامی خواند مرا درک می کند مرامی فهمد مرامیخواهد

وهمه ی دردهای مرا می داند

درغم وشادی یاد او ذکر من است.

چون به غم می نگرم آن زمان ناخود آگاه می خندم

که خدا یار من است،که خدا درهمه جا یاد من است.

و او خداییست که همواره مرا می خواند، مرا می خواهد،و

همه ی دردهای مرا می داند………………

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 02:29:00 ب.ظ ]

ریزه خواران سفره ما ...


در تشرفی که آیت الله الهی طباطبایی به محضر بقیه الله الاعظم (روحی واواح العالمین لتراب مقدمه الفداه) داشتند حضرت به ایشان فرمودند:
اگر مشکل وگرفتاری داشتید خدا را قسم بدهید به ریزه خواران سفره ما.
آیت الله الهی طباطبایی فرمودند: با وجودی که منظور حضرت را فهمیدم اما می خواستم از لسان شریف خودشان بشنوم!
سؤال کردم: آقا جان! ریزه خواران سفره شماچه کسانی هستند؟

حضرت فرمودند: همین طلبه ها!
سؤال کردم :آقاجان!شما از آنها راضی هستید؟
حضرت سکوت کردند وبعداز تاملی فرمودند:
ما کسی غیراز آن ها نداریم.

از کتاب مشق اول

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[شنبه 1392-08-04] [ 05:18:00 ب.ظ ]

خدایا کمکم کن ...

 

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

خدايا !!!من از اين دنيا يك بار گذر خواهم كرد

پس بگذار هر كار خوبي كه ميتونم انجام بدم

يا هر محبتي كه مي تونم به هر انساني نشون بدم

خدايا!!!كمك كن تا از هم اكنون شروع كنم و اجازه نده

از ان غفلت كنم چون من ديگه از اين راه گذر نخواهم


كرد…

خدايا كمكم كن يه طلبه ی واقعي و با وجدان شم.

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:54:00 ب.ظ ]

خدایا چشمانم را از حیای یوسفی لبریز کن!!!! ...


من با چشم هایم دل پسرها را اسیر خودم میکنم!

وقتی انسان سری به بیمارستان ها می زند

و بیمارانی را می بیند که از نعمت سلامتی محرومند .

جوانهائی را می بیند که چگونه روی تخت ها افتاده اند

و در آرزوی روزی هستند که بتوانند با پای خود به محیط خانواده و جامعه

باز گردند آنگاه متوجه نعمت سلامتی می شود.

این سلامتی و زیبائی که از بزرگ ترین نعمت های خداوند است.تشکر لازم دارد و حداقل تشکر و سپاس گذاری این است که بوسیله همان نعمت با بخشنده نعمت مخالفت و معصیت نکند.

خواهرم این بار که در آینه نگاه می کنی لحظاتی با خود بیاندیش که چه کسی این چشمان زیبا را به تو داده است ؟این همه ظرافت دقت راستی اگر این چشم ها نباشد زندگی کردن تو چه قدر مشکل می شود ؟آیا انصاف است که با همین نعمت ها با دشمن خدا (شیطان) همکاری کنی و خواسته بخشنده آن را نادیده بگیری ؟

خواهرم تقاضا دارم با حوصله و دقت کافی به این عبارات دقت کنی اگر روزی همراه با فرزندانت از راهی عبور کنی و چند کودک را ببینی که در حال بازی هستند و از سبد سیبی که همراه داری به هر کدام سیبی بدهی ولی آنها نه تنها از تو تشکر نکنند بلکه کمی از سیب ها را خورده و باقیمانده آن را به سر و صورت فرزندت بزنند و او را مجروح کنند قضاوت تو درباره آنها چیست ؟درست است که خدا فرزند ندارد. اما مردم بندگان خدا و خانواده او هستند.

اگر خانمی به جای شکر نعمت زیبائی و سلامتی سبب بیماری روحی و آسیب دیدن باطن و روان بندگان خدا شود و آنها را از راه سعادت و کمال منحرف کند و به بیراهه هواپرستی و شهوترانی بکشاند .چنین فردی که تفاوتی با آن کودک ناسپاس دارد ؟آری شکر نعمت زیبائی و سلامتی انگیزه مهم دیگریبرای رعایت پوشش خدا پسندانه است.

بدان که خدا فرموده:” هر چیزی زکاتی دارد و زکات زیبائی عفت است".

“توسط طلبه بی نام”

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 01:47:00 ب.ظ ]

قوت مغرب! ...


بسم الله الرحمن الرحیم

این که صحبت های رئیس جمهور محترم با آقای اوباما بجا بود یا نابجا بماند!

اما کاش کسی بخشی از اشعار مرحوم اقبال لاهوری را به گوش بعضی مسئولین جشنواره کودک برساند.

گویا برخی از نتایج این گفتگوی تلفنی تصورات شیرینی دارند!

قوت مغـــرب، نه از چــنگ و ربـــاب ……………….. نی ز رقــص دخـــتــران بی حجـاب

 

نی ز سحــرِ، سـاحـران لاله روست …………… نی ز عریان ساق و، نی از قطع مـوست

 

آقایان مسئولین اگر شما فراموش کرده اید بدانید که ما فراموش نکرده ایم که :

ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود رنج دوران برده ایم

ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود خون دلها خورده ایم

توسط رامیان

 

——————————————————————————–

موضوعات: فرهنگی  لینک ثابت
[چهارشنبه 1392-07-24] [ 11:13:00 ب.ظ ]

روحش اربا اربای عشق ...

پنجره ی چشمانش درست از همان بدو تولد به روی عشق باز شده بود،
خوشا به حالش…او کجا بود و من کجا!

گفت : به دنیا که آمدم ، پدرم مرا روی دست گرفت و

گريه كنان و نجوا كنان به امام زمين و زمان گفت : این طفل ، فدای شما و راهتان…

 شش ماهه هم که شدم ،باز دل پدر طاقت نیاورد و

اشکی از گوشه ی چشمش سر خورد و بر روی گلویم چکید

و باز مرا روی دست گرفت و گفت : گلوی این کودک شش ماهه،

به ياد گلوی شش ماهه ی حسین(ع) ، به فدای تو یا صاحب الزمان…

 می گفت هنوز داغی اشک پدر را بر روی گلویم احساس می کنم…

 راهش ،همان راه پدرش بود ، کلامش هم…

حالا دیگر كودك نبود ، جواني بود هم سن علی اکبر ،

می خواست بدنش در راه امام زمانش اربا اربا شود ، به ياد علی اکبر حسین (ع)….

 بدنش را نمي دانم ، اما رو حش اربا ارباي عشق حضرت بود!

پدرش با عشق شروع کرده بود و حالا خودش…

گفت: روزی علی اصغر شدم و حالا علی اکبرم و اگر هم از انتظار آقا پیر شدم ، عیبی ندارد ،

تازه میشوم حبیب بن مظاهر، اما نمی گذارم امام زمانم خونش مانند خون حسین(ع)….

اشك ريخت…ادامه نداد…

 به شوخی گفتم: اگر حبیب شدی و باز به وصال نرسیدی و جان را به جان آفرین تسلیم کردی چه؟

 

اخم کرد و جواب داد : اين جسم می میرد ، اما عشق می ماند، انتظار من محدود به دنیا نیست ،

بعد از مرگ هم درون دیواره های سرد قبر، گرمم به امید ظهورش …

بعد صد سال اگر از سر قبرم گذرد

من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم

 

چه بگویم كه مبهوتم از این عشق! عجب حکایتی داشت ، سلسله مراتب عاشقیش!

صبرش ، صبر ایوب نیست ، صبر عاشورایی زینب است!

از تولد تا مرگ فقط انتظار ، فقط عشق!

 

حالا رمز ظهور برملا شده است ، پس

بسم الله، باید وارد شد به سلسله مراتب عاشقی…

باید شروع کرد، همانند شبهای عملیات،اما این بار با رمز…

يا عشق ادركني!

توسط زهرا

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
 [ 11:06:00 ب.ظ ]

پرودگارا ...

 

 

نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام،که تو را تنها در مواقع سختی نخوانم؟

چرا وقتی همه چیز هست، کمتر تو را صدا می کنم؟

چرا وقتی سالم و شاداب هستم، کمتر تو را شکر می گویم؟

پروردگارا! تنها درخواستم از تو روحی وسیع است، آنقدر که فراموش نکنم،در خوشی ها باید بیشتر تو را صدا کرد!

توسط طلبه بی نام

موضوعات: دلنوشته  لینک ثابت
[پنجشنبه 1392-07-18] [ 05:15:00 ب.ظ ]


 
 

 
 
مداحی های محرم